❤️🍃❤️
#همسرداری
❌ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ
❌ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴـﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ
❌ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ
❌ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ
❌ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ
👈دیگری خواهد کرد!🙂
@hamsardarry 💕💕💕
003.mp3
1.58M
❤️🍃❤️
♥️ رابطه صحیح زن و شوهر
#قسمتسوم
❓چرا توی خانواده در مقابل ما مقاومت شکل می گیره؟!
#دکترحمیدحبشی
حتماً گوش بدید عالیه👌
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#حرفهایخودمونی(باهمراهانسبکزندگیاسلامیهمسران) @hamsardarry
📌اینکه بگین:
” من زیاد حالم خوب نیس😔
بههمریختگی خونه بهم استرس میده
اشکالی نداره، اگه بعضی از وسایلو جمعوجور کنی؟”
اینجوری با همسرجان حرف بزنی
خیلی شفافتر و محترمانهتر از اینه که
به همسرجان بگی:
من نتونستم خونه رو درس کنم شما هم هیچ کاری نکردی 🤭
اینجوری همسرجان و تحقیر کردی و سرزنش کردی 😩.
علاوه بر این،اینکه اون جوری حرف زدن احتمالش بیشتره که
خود همسرجان بقیه کارا تموم کنه بیشتر میشه😊
❓نظر شما چیه
بازخورد نظراتتونو برامون بنویسن
⛔️دوستان اینها دستنوشتههای بنده است
به هیچ عنوان راضی به کپی اونها نیستم ⛔️
@hamsardarry 💕💕💕
عبدالعظیم حسنی.pdf
90.7K
🌺🌺ولادت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و چرائی ثواب زیارت ایشان
#عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#ولادت
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️
#هنرهمسرداری
🙏زوجین کاستیهای خود را قبول کنید
در مورد آنها صحبت کنید
و در صدد رفع آن برآید.
✅ اینجوری زندگی زناشویی شیرین میشود و البته نباید از درک همسر از کاستی هایش سوءاستفاده کرد.
@hamsardarry 💕💕💕
✍می نویسم
#برای_آرتین
🌺آرتین! خوشآمدی! ما چشمانتظار بودیم
بهتر شدهست دستت؟ ما بیقرار بودیم
یادت میآید آرتین؟
در آن حرم در آن شب مثل ستارههای دنبالهدار بودیم💫
✨آن شب قطاری از نور سوی بهشت میرفت
ما را تو خوب دیدی، در آن قطار بودیم
🎊آرتین! بگو به خواهر، در جشن ازدواجش
پای قرار هستیم، پای قرار بودیم
🌱آرشام، در بهشت است اما هنوز با تو
همبازیاست و همراه، ما ماندگار بودیم
✨ما را خدا صدا کرد رفتیم سمت دریا
ما رود رود رفتیم ما آبشار بودیم
🏮بر روی تخت وقتی از ما سؤال کردند
دیدیم بغض کردی، ما آن کنار بودیم
☔️آرتین! ببین برایت باران شدهست ایران
ما نیز گریههای بیاختیار بودیم
🌷آرتین! گلم! از امشب تو مرد خانه هستی
محکم بمان عزیزم! ما استوار بودیم
🚩آرتین! برای ایران، سردار دیگری باش
ما عاشقانه یکعمر با این دیار بودیم
❓بهتر شدهست دستت؟ بهتر شده ست حالت؟
🌺آرتین خوشآمدی، ماچشم انتظار بودیم
📚شاعر: #میلادعرفانپور
📚داستان کوتاه
در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند، ڪم ڪم از آوازه خوانی های ڪفاش خسته و ڪلافه شد ...
یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
ڪفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ...
ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...!
از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ...
تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت،
ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت:
بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
"خوشبختی چیزی جز آرامش نیست"
http://eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237