👇👇

❤️🍃❤️ ❓ازدواج کنم یا نکنم و مجرد بمانم ؟ ❓ (زندگی #مجردی یا #متاهلی)   تقسیم‌کردن زندگی خود با یک نفر دیگر✌️ انسان موجودی اجتماعی خلق‌ شده است و نیاز به توجه دارد. شاید مجردی زندگی‌ کردن در ظاهر خوشایند باشند اما در برخی از جاها همگی ما به توجه شخص دیگری نیاز داریم شخصی که بتوانیم لحظات #شادی و #ناراحتی‌ خود را با او تقسیم‌ کنیم.👫 @hamsardarry 💕💕💕

😍😍😍 کاش می‌دونستی که، حتی... "خیال تو" می‌ارزد به داشتنی "خیلی ها" خعلی هااااااا http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 😍😘😍

❤️🍃❤️ #هردوبخوانیم ❌برای بهبود زندگی چه کارهایی رو انجام ندهیم؟🤔 @hamsardarry 💕💕💕

❤️🍃❤️ #مهارت‌همسرداری اگه تو زندگی مشترک به این باور برسیم که مشکلات و شادی ها و غم ها رو باید باهم حل کنیم، اونجاست که بردیم. ✍ باید به این درک رسید .... در اون صورت در دنیای مشکلات زندگی، در کنار هم زندگی سرشار از آرامشی خواهیم داشت.... @hamsardarry 💕💕💕l

❤️🍃❤️ #خانمهابدانند 📌 نشانه های #ناراحت_شدن یک مرد از همسرش : 1● ممکن است کم حرف شود یا منزوی گردد. 2● ممکن است خودش را با کار مشغول کند. @hamsardarry 💕💕💕

👇👇

❤️🍃❤️ 💥 رفتارها و عاداتی که بطور جدی به روابط شما آسیب می رساند👇👇 2️⃣ به فکر سلامتی خود نبودن شما شریک خوبی برای زندگی همسرتان نمی شوید مگر اینکه خوب از خودتان مراقبت کنید. ❣ بهترین شرکای زندگی کسانی هستند که برای سلامتی عاطفی، جسمی و معنوی خودشان اهمیت قائل باشند. ✍مراقب سلامتی خودتان باشید تا بتوانید #روابطتان را حفظ کنید. @hamsardarry 💕💕💕

👇

❤️️️🍃❤️ #خوابهای_پریشان  🎭🔪🚬  مشت عرق کرده ام را باز کردم و گفتم: نمیدونم...فقط یه چیزی گفتم و امیدوار بودم نفهمه چیز زیادی نمیدونم. ستوان ابراهیم دماغ کوچک و عقابی اش را خاراند و گفت: وای سر هیچ ازش اعتراف گرفتی؟ تو دیگه کی هستی دختر! پس چطور باور کرد؟😎 لبخندی زدم و با اعتماد به نفس گفتم: خوب میشناسمش... اما بلافاصله لبخندم به آه شکست و آهسته ادامه دادم: نه سال از بهترین سالای عمرمو تو چنگش اسیر بودم...چندباری شنیده بودم با دلار معامله میکنه کسی همیشه بود که سایه اش روی معامله های کثیف گوگو بود اما خودشو نشون نمیداد. نمیدونستم کیه ولی ازش برا اعتراف گرفتن استفاده کردم.😔 ستوان  دسته موی جلوی پیشانی اش را عقب زد و زیرلب گفت: خیلی باهوشی! شالم را مرتب کردم و پرسیدم: وقت نمازه...میشه برم؟ انگار انتظار شنیدن چنین حرفی را  از من نداشت. با تعجب به من نگاه کرد و سرش را پایین انداخت. ✅ بعد از مکث کوتاهی گفت: میشه تا تموم شدن فرصتی که جناب سرگرد داد، بمونی؟ میخوام اگه مجرم اعتراف کرد بهم کمک کنی راستو دروغشو بفهمم.🙏 با حیرت نگاهش کردم. شانه ای بالاانداختم و پرسیدم: تو بازداشگاه بمونم؟ سری تکان داد و فورا گفت: نه، پیش واحد خواهران بمون... فقط همین دو روز. آهسته گفتم: باشه.👀 لبخندی از سر رضایت زد و در را برایم باز کرد و گفت: پس تشریف بیارید بریم نماز... 😊 ادامه دارد... @hamsardarry 💕💕💕