eitaa logo
همسر یه طلبه
30 دنبال‌کننده
29 عکس
15 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم امروز سالگرد عمو اسد شهیدم بود. همان عمویی که با وجود اینکه از بچه نوزاد زیاد خوشش نمی آمد اما در نوزادی من را در مسیر تهران تا کردستان مدت زیادی با محبت توی بغلش گرفته بود که به مامان کمکی کرده باشد و چند ماهی بعد ازین داستان شهید شد. دلم با بابا بود برای رفتن به سر مزارش، برای رفتن به بهشت زهرا. برای سر زدن به اسطوره های زندگیم مثل شهید آوینی و شهدایی که مثل پدر یا برادر از اعماق قلبم دوستشان می داشتم. اما بابا تنها رفتند چون باید پیش مامان می ماندم که بخاطر سرماخوردگی و مسائل استرس زای جریان انتخابات بابا نیاز به همراهی داشتند. دلم خیلی پیش بابا در راه اتوبان تهران قم بود، اما پیش مامان ماندن را انتخاب کردم. نمیدانم کی، اما لابد شهدای بامعرفت بهشت زهرا تهران یه روزی که خیلی دیر نباشد مفصل مهمانم خواهند کرد. ان شاء الله امضا : یک دلتنگ @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم 👆🌸کوت گل‌های کاغذی حیاط که هر چند روز یکبار به مثابه یک باغبان باید بروم توی باغچه و با دست جمعشان کنم و بریزم داخل حیاط برای جارو کردن😅 خیلی ها حسرت داشتن حیاط را می‌خورند و واقعا هم نعمت بزرگی است . اما وقتی این آرزوها را میکنیم معمولا توجه نداریم که آنچه در دنیاست در بهترین حالت یک سکه اش زیباست و روی دیگر سکه اش سختی های خاص خود را دارد. پ.ن: ببخشید بابت سروکله پر از خاک حیاط. با این ساخت و ساز همسایه ها و با این بادها ،هر روز هم بشوری اش باز کم است. چه برسد مثل من هر ده روز یکبار فرصت کنی دستی به سر و گوشش بکشی☺️ @@hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم امروز کلاس داشتم. از صبح تا غروب. وسطش کمی استراحت بود. از طرفی فردا وقت دکتر آقای همسر بود. با خودم قرار گذاشته بودم مشرف شوم حرم بانو دعا کنم. دوماهی که گذشت هم بشدت دستش بایت آنژیو سختی که داشت درد دارد هم فشار روی قلبش. در واقع ما زندگی جدیدی را شروع کردیم که بارهای زیاد جدیدی روی دوش من افتاد. بگذریم. هرچه حساب کتاب کردم دیدم به خانه رفتن و خوردن ناهار نمی‌رسم و اگر نروم دیگر فرصت نمیشود. وارد حرم که شدم فریاد مرگ بر اسراییل و آمریکا مردم در شبستان پیچیده بود و بعد هم سخنرانی و‌ روضه خوانی سوزان استاد سید حسین مومنی عزیز... نشستم و گریه کردم. چقدر شهادت اسماعیل هنیه در ایران تلخ و ناگوار بود. با ظن قوی با روش بسیار پیچیده غیر قابل تصوری اتفاق افتاده و الا قدرت اطلاعاتی ایران عزیز بر کسی پوشیده نیست. صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها را شروع کرده بودم که اعلام کردند که زیارت قبر علما الان برای خانمهاست. قلبم پرکشید. بلند شدم و رفتم. بهشتی بود برای خودش در بهشت حرم بانو. ساعتی که این مکان برای خانمها باز می‌شود بسیار وقت نامناسبی است. حدودا ۱تا۳ ظهر.وقتی که خانمها علی القاعده باید خانه باشند. بالاخره به آرزوی که مدتها در دل داشتم رسیدم. برای علمایی که می‌شناختم تک تک فاتحه خواندم (چون علمایی چون منتظری عاقبت به شر هم آنجا دفن هستند). نیم ساعتی کنار قبر مطهر علامه طباطبایی نشستم و‌ دستم را روی مزار مطهرش گذاشتم و گریه کردم. چقدر علاقه به ایشان در قلبم موج میزد. اشکم روان بود. شکر خدا این توفیق بعد مدتها نصیب شد... @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم حادثه شهادت اسماعیل هنیه عزیز مرا یاد شما انداخت. از لحظه ای که خبر تلخ شهادت شما را شنیدم قلبا یقین داشتم که مردی با عظمت شما را کسی جز اسراییل نمی‌تواند به شهادت برساند. یادم هست سالها پیش یکی از علما می‌گفت هر انسانی هر قدر بزرگ باشد دشمن او هم مان قدر ولی در جهت کفر بزرگ و خبیث است و امیرالمومنین علیه السلام را مثال می‌زد. که درجه منحصر به فرد ایشان را ببینید، معاویه در همان ابعاد اما در جهت کفر، پلید و نجس است. شما بزرگ بودید بیش از حد تصور. با آن شهادتی که خدا برای شما ترتیب داده بود واضح بود. خادم الرضا علیه السلام در شب میلاد امامش، با آن گم شدن عجیب و ساعتها گریه و استغاثه مومنین به درگاه خدا برای پیدا شدن شما و پیکر مطهر اربا اربا و مقطع الاعضا شما همگی شهادت می‌دادند که کسی کوچکتر از اسراییل خبیث کودک کش نمی‌تواند قاتل شما باشد. همه می‌گفتند حالا معلوم نیست شاید حادثه بوده... اما من یقین داشتم. پنج شب و روز بعد شهادت شما قوت قالبم گریه بود تا آن حادثه که برای همسرم اتفاق افتاد. الان هم که بیش از ۷۰ روز از شهادت شما گذشته باز هم شاید کمتر روزی باشد که با یادتان اشک در چشمانم جمع نشود و قلبم مچاله نشود. تنها خوبیش اینست که دیگر لازم نیست منتظر شوم تا شما به قم بیایید و مثل ۱۰روز قبل شهادتتان من یکی از هزاران نفری باشم که با بچه هایم در حرم بانو به استقبالتان می‌آیم و به وجودتان افتخار میکنم. هر وقت که فاتحه ای برایتان می‌خوانم شما مرا می‌بینید، زیارت عاشورایی که هر شب به نیابت از شما می‌خوانم می‌شنوید و همین برایم کافی است... @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
New Recording 11.m4a
1.4M
سلام به همراهان عزیزم شبتون بخیر از چند ماه پیش با دعوت یکی از دوستان ویژه‌ام، در دوره خاص «روایت انسان» شرکت کردم. 💌 فایل های صوتی نیم ساعته آفلاین، روایت و شنیده نشده با به زندگی پیامبران، به صورت کاملا مستند به قرآن و روایات📿 حقیقتا بود...حتی برای کسی همچو من که ارشد علوم حدیث خوندم و با قرآن هم آشنایی نسبتا خوبی دارم. استاد دوره حجت الاسلام نخعی، از شاگردان آیت الله میرباقری هستند.☘ کد تخفیفی به بنده داده شده برای اینکه از دوستانم دعوت کنم. با این کد شما علاوه بر ۱۰ درصد تخفیف کلی، ۵۰ هزار تومان هم بیشتر می‌گیرید 🥰 اطلاعات بیشتر👇 @Revayate_ensan_home ثبت نام👇👇👇 https://B2n.ir/j18022 کد تخفیف اختصاصی 👇👇👇 safir90w
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم آرزوهای خنده دار من از شماره رد شده. یکیش همین خوابیدن توی حرم. حالا فرق زیادی هم ندارد کدام حرم مطهر. یکی دیگرش مثلا ساعتها ماندن توی حرم بدون اینکه حتی کاری داشته باشی. در و دیوار را مثل ندید بدید ها نگاه کنی و حظ کنی. آینه های شکسته را نگاه کنی که خودت تویشان هزار تکه شده ای و اصلا تویی دیگر نیست. دعا بخوانی و بعد نخوانی. به آدمها نگاه کنی. به این فکر کنی که تک تک شان دعوتی حضرت هستند و چقدر محترمند. حتی کارهایت را که می‌شود، مثل فعالیت های مجازی را توی حرم انجام دهی. مثلا انگار که اینجا خانه‌تان است. و مگر نیست؟ خانه اصلی اینجاست. امشب که بعد مدتها لیاقت پیدا کردم تا این وقت شب حرم مطهر بانو باشم این فکر ها دوباره به سرم زده. بیراه هم نبود. چون به طبقه بالای شبستان آمدم و دیدم خانمهای مسافر با آرامش زیر نور ملایم خوابیده‌اند. و خادم گفت که اینجا تا صبح باز است و خوابیدن آزاد. اگر حرم را خانه اصلی بدانیم که هست، زیرا اشعه نور امام در آن تابیده، آرزوی خوابیدن در حرم اینقدرها هم خنده دار نیست. پ.ن: نایب الزیاره و‌دعاگوی همه تان بودم همراهان قدیمی @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
ـ﷽ یکی نیست بپرسد اگر طبق فرمایش شما امام خامنه ای سخنگو ندارند- که یقینا ندارند- پس ادامه صحبت شما چیست؟؟!! بالاخره سخنگو ندارند، یا دارند و از قضا خود شمائید؟؟؟؟؟ یادمان نرفته سخن صریح و قاطع امام خامنه ای مبنی بر ممنوعیت ورود واکسن های انگلیسی و آمریکایی را با اضافه کردن یک کلمه «از مبدا» به تحریف کشاندید... @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم پناه بر خدا آدم در فضای مجازی چه چیزها که نوشته نمیشود.چه آسمان ریسمان های که بافته نمیشود. آقای فضائلی میگویند آقا سخنگو ندارند بعد خودشان با تحریف سخنان آقا جریان ساز میشوند. مثل جریان ممنوعیت واکسن آمریکایی انگلیسی که امام خامنه ای در تریبون رسمی با صدای بلند و صریح فرمودند اما آ.فضائلی با یک کلمه «از مبدا» سخن ایشون رو به کل تحریف کردند و میلیون ها در واکسن آسترازنکا و فایزر که بعدا هم مشخص شد چقدر خطرناک بودند وارد کشور و تزریق به مردم بیچاره شد. یا در جریان برجام به دروغ در مجلس وقت این بحث رو منتسب به آقا کردند و در ۲۰ دقیقه تصویبش کردن و بعد آقا فرمودند خسارت محض. یا در انتخابات اخیر عده ای گفتند نظر آقا مسلما روی آقای قالیباف است و هر چه مخالف این نظر بود را ضد ولایت فقیه دانستند درحالیکه امام خامنه ای به صراحت فرمودند حتی اعضای خانواده ام هم از رای من اطلاع ندارند. الله اکبر ازین ماله کشی های امثال آقای مهدیان حالا البته ایشان نفرمودند مردم چطور تشخیص بدهند کی واقعا داره نظر خصوصی آقا را میگه کی از خودش دروغ درمیاره. مثلا کسی خودش را منعکس کننده نظرات آقا جابزند و بر فرض بعد یکی دوسال از بیت اخراج شود. وقتی رهبری بارها فرمودند من نظر خودم رو اعلام میکنم دیگر حقیقتا حرفی برای این قبیل توجیهات ضعیف باقی نمیماند. @hamsaretalabe
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم کاروان دوستانه و خانوادگی اربعین ما امسال وضع خاصی دارد. دو نفر به لطف خدا نوزاد دارند. یکی باردار است. یکی قلبش بعد انتخابات دچار مشکل شده و‌ تحمل گرما ندارد. یکی پادرد شدید دارد و پیاده روی برایش سخت است. یکی هم گرفتار اتمام تعیین تکلیف کابینه آقای پزشکیان است. ماهم که آقای همسر را بخاطر شرایط خاصش فعلا دکتر اجازه سفر نداده. به نظرتان درصدی امکان هست که این کاروان امسال دوباره راهی شود؟ تا لحظه آخر چشم انتظاریم... با دلهای پاکتان دعایمان کنید... •┅═✧اللهم عجل لولیک الفرج✧═┅•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ این فیلم را حتما ببینید 👆/ رهبر انقلاب در انتصابات موردی دخالت نمی‌کنند، چه رسد به اینکه بخواهند فتنه‌گران و ضدانقلاب‌ را تأیید کنند. در این برهه، وظیفه‌ی ایشان نیست که از خودشان دفاع کنند، بلکه کسانی که خودشان را منتسب به انقلاب می‌دانند و افتخار سربازی این رهبر الهی را دارند باید به میدان جهاد تبیین بیایند و مانع تحریف و نسبت‌های دروغ به ایشان شوند. خطرناکی که آقای پزشکیان با همراهی و سکوت آقای قالیباف امروز انجام دادند در ادعای تایید کابینه و چند وزیر خاص از طرف امام خامنه‌ای، باید توسط خواص روشنگری شود. فردا روزی هر اتفاقی که بیفتد تمام ناکارآمدی ها به اسم نایب امام زمان و نظام نوشته خواهد شد. مسلم است فردی که نقش پررنگی در فتنه داشته یقینا نگاهبان و‌ وزیر خوبی برای این نظام نخواهد بود. روشنگری کنید. سربازی برای نایب امام زمان و دفاع از حریم ولایت، ولو با غربت و مظلومیت و قلّت عدد صورت بگیرد، برکت می‌کند و جریان نفاق را رسوا خواهد کرد. •┅═✧اللهم عجل لولیک الفرج✧═┅•
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
بسم الله الرحمن الرحیم از کاروان بزرگ پارسالمان تنها سه چهار نفر هستند که شاید قسمت شوند برای مشایه امسال. هرچند دلهای همه کاروان در تب و تاب فراق می‌سوزد. آنها هم که شاید بروند باید ضرب العجلی بروند و بیایند. رای اعتماد به کابینه آقای پزشکیان تا خود امروز طول کشید و بابا تا همین امروز آخر وقت تهران بود. یادم هست روز اولی که آقای پزشکیان انتخاب شده بودند با صدای طوفان در حیاط بیدار شدم. خوابم سبک نیست، اما صدای طوفان و‌بهم خوردن چیزهایی از توی حیاط بیدارم کرد. چشمم را باز کردم گفتم آقای پزشکیان برای ما که شگون نداشتی خدا کند برای مردم شگون داشته باشی. که بعدش هم آیه تفال او به وقت ورود به پاستور را با هم دیدیم که «قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِن لَّا تَعْلَمُونَ».‌ تا امروز هم معطل کابینه و رسیدن بابا بودیم. این هم از بدشگونی دوم. ان شاء الله که برای مردم بدشگون نباشد. (بماند که بدعتی که در این جلسه رای اعتماد گذاشت و امام خامنه ای را سپر بلای خود کرد خدا می‌داند چه عاقبت تلخی را برایش رقم خواهد زد) داشتم میگفتم، کابینه امروز تمام شد و ما خیلی خوب اگر برویم می شود فردا. و زود باید برگردیم چون هفته بعد هفته سرکشی به حوزه انتخابیه است. من اما توی خیالم هفته پیش حرکت کرده ام. رسیده ام به نجف یا به قول دوستان همان «خانه‌ی پدری» که «انا و علی ابوا هذه الامه». دو سه روزی توی نجف مانده ام و دل سیر زیارت کرده ام. حتی مسجد کوفه و مسجد سهله هم رفته ام. زیارت مفصل مزار علما هم جای خودش. دلم سالهاست برای شیخ طوسی رحمت الله علیه لک زده است، همو که در سالهای دانشکده شیفته اش شده بودم. بعد هم وادی السلام، تک به تک گشته بودم. آقا سیدعلی آقا قاضی و خیلی های دیگر که الان یادم نیست. برای خودش دنیای شگفتی است. بعد نجف پیاده روی شروع می‌شد. این پیاده روی را با عشق میرفتم. مثلا عجله نداشتم. توی این راه یک وقتهایی ذکر میگفتم یک وقتهایی هدفون به گوش «الی الله...» را صدبار پلی میکردم و یکوقتهایی هم توی تنهایی عمیق فکر میکردم. این تنهایی شیرین در آن سیل جمعیت، آی چشیدنی است. بعد هم موکب هایی که مدتهاست به دلم هست بروم بروم. مثل موکب «مع امام منصور» جمکران یا موکب حرم مطهر بانو یا ... نمیدانم چقدر اما اینجوری لابد شش هفت روزی توی راه بودم. توی راه بهشت. و بعد باز توی خیالم کربلا که می‌رسیدم دو روزی لااقل می‌ماندم نه مثل پارسال که کل روزی کاروان ما یک شب تا صبح بود و همان یک بار زیارت، که مثل این بود که تشنه ای لب تر کند، هر چند همین ضیافت هم از سَر من یکی که هزاران بار زیادتر بود و بینهایت شیرین و غیرقابل انتظار. بعد از کربلا نوبت سامرا و نجف بود و کاظمین. که سیزده سالی است چشم انتظار و تشنه زیارتشان هستم. و‌ سید محمد عزیز دوست داشتنی که ازدواج پنج تا از دوستانم را و بچه دار شدن عزیز دلم را از او گرفتم. آری توی خیال من این اتفاق ها افتاده است، در حالیکه یکشنبه دیگر اربعین است و حالا که پنج شنبه هم شروع شده هنوز نمیدانم که رفتنی هستیم یا نه. اگر هم برویم دخترک را باید بگذارم پیش بابایش. بغض میکند و بغض میکنم. به سختی راضی اش کردم. با قول بستنی و فلافلی که هر روز بابایش قرار شده برایش بخرد. امشب مرا کشید توی اتاق. دیدم اشک توی چشمهای هشت سال و یک ماهه اش جمع شده. گفت مامان دلم برای امام حسین تنگ شده. ساکت بودم، داشتم بغضم را می‌خوردم. پرسید به نظرت امام حسین ناراحت نمیشه که من نمیام؟ بحث را عوض کردم. باهم نشستیم شمردیم که امسال خیلی ها نمی‌توانند بیایند. بابا و مامان جون و خاله و نرگس و عمو و... . بعد باهم خیال کردیم که شاید قسمت شود چندماه بعد دسته جمعی برویم. وقتی که هوا بهتر باشد و خلوت باشد و‌او‌ و برادرش بتوانند توی صحن حرم امام حسین علیه السلام بدوند و بازی کنند و بعد بغلش کردم و باهم ازین خیال شعف انگیز دلمان ضعف رفت و خندیدیم. داریم به اذان صبح پنج شنبه نزدیک میشویم و دلشوره ای مبهم به جانم افتاده. یکسال چشم انتظار چنین روزهایی بودم و الان باید خیلی ها را بگذاریم و بدون آنها برویم. بدون آنها که تک تک شان حتی دختر هشت سال و یک ماهه من بغض فروخفته ای دارند ازین که راهی مشایه نیستند. مثل عزیزدلم که پارسال بخاطر توراهی اش و امسال به خاطر نوزاد برگ گلش قسمت نبوده راهی شود و امشب وقتی توی راه حرم بانو اتفاقی همدیگر را دیدیم بغضش روی شانه های من شکست... همه شان، همه مان امسال بغضی در گلو داریم.... کاش کاروان چندماشینه‌مان امسال هم به راه بود... •┅═✧اللهم عجل لولیک الفرج✧═┅•
هدایت شده از همسر یه طلبه 🏴
47.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم بعد از شهادت شهید رئیسی عزیز در کمال غربت و مظلومیت و بعد هم جریان انتخابات و رای آوردن آقای پزشکیان و سپس دروغ بستن ایشان به امام خامنه ای با مضمون «ایشان همه کابینه را تایید کردند» که امروز هم آقا در جلسه هیئت دولت فرمودند نسبت به بیشتر وزرای معرفی شده شناخت نداشتم و دلقک بازی های ظریف در باب شورای راهبردی و استعفا و دوباره بازگشتن امروزش به دولت و این همه تحمیق مردم دلم خیلی اوقات میگیرد. اینجور وقت ها می‌نشینم و کلیپ سرود این نوجوان های پاک و ناب را تماشا میکنم و می‌نوشم. این فیلم را در ایام تبلیغات انتخابات خودم گرفتم. مکانش بوستان نجمه قم واقع در ابتدای خیابان دور شهر است. اواخر سرود هم که می‌بینید تصویر به شدت میلرزد زلزله نیامده، دارم گریه میکنم🥲 دیدن این بچه ها و امثال اینها که در کشور بیشمارند و بدون دریافت یک ریال فقط برای تمدن سازی و ظهور دارند از جان و دل می جنگند غبار غم از دلم می زداید. امثال ظریف و جریان افسادطلبان کلهم اجمعین خواهند رفت هرچند دو روزی زحمت ما میدارند اما یقینا عِرض خود می‌برند چرا که﴿یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ﴾ ✍ وب‌نوشت‌های یک مادربانوی تمدن ساز @hamsaretalabe