همین حوالی اند..
شمر هایی که ستم میکند
حسین هایی که قربانی میشوند
و مختار هایی که دیر میرسند
فراموشش کردم
چونان ماهیِ حوض، که اقیانوس را
چونان گل های گل فروش که باغچه را
چونان آب ریخته که سبو را
بازگشت به او محال شده بود و من فراموشش کردم
ما؟
ما از دلگیری های روزمان به "شب" پناه بردیم
و از دلتنگی های شب هایمان به روز
و اینگونه بود که تمام "جوانی مان "
در نا تمام یک انتظار "تمام"شد
روزنامه ها خبر خوب کم می آورند
خبر ساز شو
با لبخند عمیقی و جانانه
که شاید بزرگ ترین معجزه این روز هاست
همطاف
عاشق اینم... بخونین حتما👇👇👇👇
سینه ام دکان عطاریست..
دردت چیست؟
شمبلیله، رازیانه، شاهی و گیشنیز
اهل آویشن، نبیذ سرخ شور انگیز
سینه ام دکان عطاریست
دردت چیست؟
تو اگر جسمت بهاران است
اما جان تو پاییز..
راه را گم کرده ای
عازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز
عاشقی تو..
عاشقی تو..
من برای عاشق بی کس، بی چیز
راه رفتن، گریه کردن زیر باران میکنم تجویز
محراب ابروانت خواند نماز دل ها
آری بمیرد آن دل کز خون وضو ندارد
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد