انا لله وانا اليه راجعون
درگذشت حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب کربلایی سید محمد صامتی را به همه دوستداران علم و ادب و همچنین به طلاب و فضلای خراسان تسلیت عرض میکنم.
انصافا از این دوست عزیزم ادب آموختم.
روحش با اجداد طاهرینش محشور باد.
قرائت فاتحه و صلواتی به همه رفتگان از دوستان امیرالمؤمنین علیهالسلام مخصوصا این عزیز تازه درگذشته هدیه بفرمایید.
@hamzeh_Baraatnezhad
هدایت شده از کانال محمد رضا برات نژاد
27.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کوتاهی از تشیع جنازه مرد خدا حضرت حجه الاسلام والمسلمين حاجی آقای صامتی (رحمة الله علیه) در شهرستان قاین، ۶ مهر ۱۴۰۰.
کجایند مردان بی ادعا؟
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخراست
دیدم شروع محشرکبرای دیگر است
گـــرد مــلال بـر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدۀ زهرای اطهراست
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیــدم کـه روز، روز #عزای_پیمبر است
پـــایـان عمــر سیّــد و مـــولای کائنات
آغـــاز دور #غــربت زهرا و حیدر است
▪️▪️▪️
بـــابی کـــه بـــود زائــر آن سید رسل
آتـش زدنـد عـــاقبت آن قوم نا به کار
سیلـی و تـــازیانه و ضـــرب غلاف تیغ
ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار
آید صدای #فاطمه از پشت در بـه گوش
تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش
▪️▪️▪️
دردا کـه بعد فاطمه روز #حسن رسید
روز ملال و غصــــه و رنج و محن رسید
از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد
بس تیرها که لحظه ی دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سـر #حسین
بیـش از هــــزار زخـم ورا بر بدن رسید
بــر پیکری کـه بــود پر از بوسۀ رسول
ازگرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید
#شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد
▪️
▪️▪️
▪️▪️▪️
▪️▪️▪️
▪️▪️
▪️
آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی
نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی
صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی
زهر از جان تو آقا جگرت را میخواست
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی
ناله میکرد جوادت به سرش میزد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی
مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی
ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین…
شهادت عالم آل محمد، امام الرئوف، غریب الغرباء، حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد
▪️
▪️▪️
▪️▪️▪️
ماه صفر تمام شد اما عزا بپاست
این هفته هفته ی غم اولاد مصطفاست
جایِ غدیر را سخن دشمنان گرفت
این بدعتی که شد خودش آغاز ماجراست
راه سخیفِ اهل سقیفه شروع شد
پایانِ کار, خانه نشینیِ مرتضاست
با مهرِ حیدر است که عالم بنا شده
دنیای بی ولای علی پوچ و بی بهاست
بیعت نکرد بیتِ علی با خلیفه ای
راه غدیر و راه سقیفه ز هم جداست
دشمن سه بار حمله بر این خانه کرده است
بیتی که داغدار غم ختم الانبیاست
یا صاحب الزمان نظری کن به پشت در
این مادر شماست که در بین شعله هاست
#محسن به پشت در به چه جرمی شهید شد؟!
قلب امام عصر بر این غصه مبتلاست
ای وای از غلاف… مرا می کشد همین…
…ردی که روی بازوی ریحانه ی خداست
کوچه مقدّم است به گودال قتلگاه
زیرا مدینه نقطه ی آغاز کربلا است
ایام هجوم به خانه ی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تسلیت باد
#بشارت_ماه_ربیع_کذب_است
#شروع_ماه_ربیع_شادی_ندارد
دختری که خانه قلبش، روشن به محبت پدرش، حسین علیهالسلام است، چشمهایش ازخودگذشتگی عمویش عباس علیهالسلام را در کربلا دیده و گوشش به اذکار برادرش امام سجاد(ع) آشنا است.
این است سکینه(س)، دختر آفتاب!
شاهد عروج پاکترین خلایق خداوند از محشر کبری کربلا!
پنجم ربیعالاول مصادف است با سالروز وفات یادگار سید و سالار شهیدان، سکینه(ع).
در کتاب «مقاتل الطالبیین» شعری به نقل از امام حسین علیهالسلام روایت شده است که آن حضرت با عشق بسیار فرمودهاند:
«خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب من در آن خانه باشند. من آنها را بسیار دوست دارم و تمام اموال خود را صرف آسایش آنها میکنم. کسی حق ندارد مرا در این دوستی سرزنش کند؛ خواه در حیات من یا در ممات من.»[1]
حضرت سکینه(ع) در طول عمر با عزت خود شاهد حوادث و تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری از جمله واقعه عاشورا بود. این بانوی بزرگوار، یکی از اسیران کربلا بود که پس از شهادت پدر، به کوفه و شام برده شد و در کنار حضرت زینب(ع) و امام سجاد(ع) یکی از پیامرسانان نهضت حسینی بود.
زیارت عاشورا
زیارت وارث
در جلد چهارم از کتاب «مناقب آل ابیطالب»، روایت شده است که در یکی از آخرین جلسات وداع سالار شهیدان، امام حسین(ع) با اهل بیت، آن حضرت خطاب به سکینه(ع) فرمودند:
«ای سکینه! بدان که پس از من گریه تو طولانی خواهد شد وقتی که مرگ بر من وارد شود. قلب مرا با گریه حسرتآمیز خود نسوزان؛ تا زمانی که روح در کالبد من است؛ و آن زمان که به شهادت رسیدم، تو سزاوارتر از دیگرانی که بر من گریه کنی، ای بهترین زنان!»[2]
حضرت سکینه(س) ستارهای درخشان در آسمان دانش و زهد و ادب بود.
ایشان همچنین از کلامی بلیغ و شیوا برخوردار بود و در هر فرصتی و در برابر وقایعی چون: واقعه عاشورا، انقلاب مردم کوفه و شام، قتل عام مردم مدینه و آتش زدن مکه، موضعگیری خود را آشکار میکرد و به راهنمایی مردم میپرداخت.
حضرت سکینه سرانجام در پنجم ربیعالاول سال ۱۱۷ هجری قمری چشم از جهان فروبست.[3]
مهرداد توکلی
بادصبا
#با_چهارده_معصوم
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
✍️امام حسن عسکری(علیهالسلام) :
«به خدا سوگند؛ مهدی(عج) آنگونه نهان خواهد گشت که هیچ کس در زمان غیبت او، از گمراهی و هلاکت نجات نخواهد یافت؛ مگر آنان که خدای عزّوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت(عج)، پایدارشان دارد و در دعا برای تعجیلِ فرج مقدسش، موفقشان فرماید.»
📚 کمال الدّین، باب ۳۸،حدیث
📚 دلائل الإمامه،ص ۴۸
#حدیث
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
@alsqlyn
💠 قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری علیه السلام: «…إِنَّكُمْ فِي آجَالٍ مَنْقُوصَةٍ وَ أَيَّامٍ مَعْدُودَةٍ وَ الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً مَنْ يَزْرَعْ خَيْراً يَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّاً يَحْصُدْ نَدَامَةً…¹»
⌛️ #امام_عسکری علیهالسلام میفرماید: «بىشک شما را عمرى كوتاه و روزهایى محدود است و مرگ ناگاه و بىخبر سر رسد؛ هر كس #خوبى و #خيرى بيفشاند، #خوشى و #سعادتى درو كند و هر كس #بدى و #شرى افشاند، #ندامت و #پشيمانى درو كند.»
🎤 کلام فقیه:
💭 این زندگی که میبینید خیالی بیشتر نیست؛ دیشب بر همهی ما گذشت، امروز هم بر همهی ما گذشت.
⚰ همین شب و روز است که به شب اول قبر همه ما منتهی می شود و چیزی دیگر باقی نمانده.
☝️🏻 #سعادتمند آن انسانی است که عملی انجام دهد و آن عمل مقبول درگاه حیّ قیوم شود.
🌪 «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد²»؛ آه از كمى زاد و درازى راه و دورى سفر و عظمت قيامت.
------------------------------------------------------
📌 ۱. تحف العقول، ص۴۸۹.
۲. نهج البلاغه، حكمت۷۷.
دوستان بر من و سوز جگرم گریه کنید
به شرار دل و اشک بصرم گریه کنید
من جوان بودم و در سن شبابم کشتند
بر دل سوخته و چشم ترم گریه کنید
حسنم، پاره جگر، مثل عمویم حسنم
بر من و بر عموی خون جگرم گریه کنید
من و جد و پدرم را به جوانی کشتند
در عزای من و جدّ و پدرم گریه کنید
من شهیدم ولی از خصم نخوردم سیلی
همه بر مادر نیکو سیَرم گریه کنید
سال ها بود که در تحت نظر بودم حبس
همه بر قصه ی تحت نظرم گریه کنید
قبر ویران شده ام گشت بقیع دگری
داغداران به بقیع دگرم گریه کنید
بعد من مهدی من بی کس و تنها ماند
به غریبی یگانه پسرم گریه کنید
گریه ی منتظران مرحم زخم دل اوست
بر ظهور خَلَف منتظرم گریه کنید
به محبان من اعلام کن اینک «میثم»
همه بر حجت ثانی عشرم گریه کنید
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تاریخ هلاکت
علامه سید جعفر مرتضی عاملی رضوان الله علیه در پاسخ به سؤالی پیرامون تاریخ قتل عمر چنین آوردهاند (مختصر مفید، ج11، صص152-146):
در باب تاریخ قتل عمر گوییم:
ما بر آنیم تا با اقوال مختلف تعامل نموده و برخی اقوال را با برخی دیگر مقایسه کنیم و بسنجیم و دست آخر خواهیم دید که در همه این فرضهای مختلفی که ارائه میشود یک انسجامی هست که پژوهشگر را از نتایجش شگفت زده میکند و البته با همان مطلبی سازگار است که دائما تلاش دارند تا آن حاشا کنند.
اگر به اقوال مورخان بازگردیم خواهیم یافت که بیشتر مورخان اهل سنت بر این مساله پافشاری میکنند که وی در 26 ماه ذی حجه سال 23 هجری به قتل رسید(1) و یا اقوالی از این دست.
و بلکه اصلا ادعای اجماع بر این مطلب نیز شده است.(2)
و نیز گفتهاند که بلکه او در نهم ماه ربیع الأول به قتل رسید.
و این قول از زمان ابن ادریس _که متوفای قرن ششم هجری است_ متداول و معروف بوده است.
و به هر حال علامه مجلسی نیز فرمودهاند که: «در زمان ما، مشهور میان شیعه در جای جای بلاد این است که روز قتل او همان روز نهم ربیع الأول است»(3)
و کفعمی نیز گفته که: «جمهور شیعیان چنین میپندارند که در همین روز نهم ربیع الأول قتل عمر بن خطاب واقع شده است»(4)
و ابن ادریس این مسأله را انکار کرده و کفعمی نیز در این مسأله پیروی او نموده است. ابن ادریس گفته که: هر کس گمان کند که عمر در روز نهم ربیع به قتل رسیده به اجماع تاریخ نگاران و سیره نویسان دچار خطا گشته است.. و شیخ مفید رحمه الله نیز در کتاب التواریخ الشرعیة چنین فرموده اند.(5)
و ما با این موضع سفت و سخت ابن ادریس در قبال این مساله موافق نیستیم آن هم به دلایلی که در زیر میآیند:
اولا: عمر بن خطاب در سال 13 هجری وهشت روز مانده به اتمام ماه جمادی الثانی خلافت را به دست گرفت(6) و یعقوبی نیز تصریح کرده مدت خلافت عمر ده سال و هشت ماه بوده است(7)
و این دلالت بر آن دارد که مرگ عمر حدود دو ماه بعد از ماه ذی الحجه بوده است، و این مطلب خود اشاره به درستی قول کسانی دارد که میگفتند او در اوائل ماه ربیع الأول مرده است، خصوصا اگر این نکته را لحاظ کنیم که آنان معمولا زیادیهای اندک را در چنین مواردی میانداختند [و به اصطلاح رُند میکردند].
و در این مقام به تناقضی که یعقوبی در آن افتاده _و مذکور ساخته که عمر در ذی الحجه به قتل رسیده_ نیز نباید وقعی نهاد(8) زیرا این غفلتی است که از ارتکاز ذهنی حاصل از قرائت اقوال مورخانی نشأت گرفته بر مدعای خویش پیرامون قتل او پافشاری دارند.
ثانیا: از جمله اموری که اشاره بر آن دارد که نباید صحت قول این جماعت که گفتهاند «قتل او در ذی الحجه بوده» را پذیرفت، قول ابن عماد و یافعی است که گفتهاند مدت خلافت عمر ده سال و هفت ماه و پنج شب بوده است و اقوال دیگر نیز گفتهاند(9)
پس اگر این قول را با قولشان که ابوبکر دو سال و نیم بعد از وفات پیامبر «صلی الله علیه وآله» مرده _چنانچه عائشه به سندی حسن روایت کرده و هیثم بن عمران نیز از جد خویش با سندی که رجالش ثقات هستند روایتش کرده_(10) مقایسه کنیم، نتیجه مطلبی میشود که در زیر میآید:
اگر پیامبر «صلی الله علیه وآله» در آخر ماه صفر رحلت فرموده باشند و خلافت ابوبکر از همان زمان شروع شده باشد و به مدت دو ساله و شش ماه ادامه داشته باشد این بدین معناست که: ابوبکر در آخر ماه شعبان مرده است و خلافت عمر هم از همان زمان آغاز شده است و به مدت ده ساله و شش ماه و چند روز _چنانکه گفتهاند_(11) ادامه یافته و در آخر ماه صفر یا اوائل ماه ربیع الأول به پایان رسیده است.
و گفتیم که: دأب آنان بر این بوده که زیادی ها و ایام کم را در چنین مواردی ساقط میکردند، پس اگر این گفته را ببینند چه شود! که مسعودی گوید خلافت عمر ده سال و شش ماه و هجده روز ادامه یافت(12)
و نزد ابن اسحاق [ده سال و شش ماه] و پنج روز بوده است(13)
و نزد ابو الفداء: [ده سال و شش ماه] و هشت روز(14)
و همه اینها تنها با این قول سازگاری دارد که بگوییم عمر در ماه ربیع الأول به قتل رسیده است، زیرا اگر دو سال و نیم (مدت خلافت ابی بکر) را به ده سال و شش ماه و چند روز (پنج یا هشت یا..) (که مدت خلافت عمر بن خطاب است) اضافه کنیم، مجموع آن سیزده سال و چند روز میشود که اگر شمارش را از هنگام وفات پیامبر «صلی الله علیه وآله» که در بیست و شش صفر است آغاز نماییم نتیجه این میشود که قتل عمر در اوائل ماه ربیع الأول بوده است.
ثالثا: اگر آنچه را که حاکم مسندا از ابن عمر روایت کرده و گفته: (ابوبکر دو سال و هفت ماه خلافت کرد) (15) اخذ کنیم باز معنایش این میشود که: خلافت عمر در آخر ماه مبارک رمضان سال سیزده هجری آغاز شده است و اگر ده سال و شش ماه را _که مدت خلافت عمر است_ به آن اضافه کنیم، تاریخ قتل او اواخر ربیع الأول میشود.
ادامه⬇
رابعا: طبری گوید که: مدت خلافت عمر ده سال و پنج ما
ه و بیست و یک شب پس از روز مرگ ابوبکر و تا رأس بیست و دو سال و شش ماه و سیزده روز پس از هجرت بوده است.
پس اگر این را به این قولشان که مدت خلافت ابیبکر دو سال و هفت ماه یا شش ماه بوده اضافه کنیم نتیجه نیز رجحان این قول خواهد بود که عمر در ماه ربیع الأول به قتل رسیده است..
خامسا: از جمله اموری که دلالت بر آن دارد که قتل عمر در ماه ربیع الأول بوده است این روایت طولانی است که احمد بن اسحاق قمی رحمه الله از امام هادی «علیه السلام» روایت کرده که مفاد آن این است که حذیفة بن یمان در روز نهم ماه ربیع الأول بر رسول خدا «صلی الله علیه وآله» وارد شدند و علی و حسنین «علیهم السلام» نیز نزد آن جناب بودند و همراه پیامبر «صلی الله علیه وآله» مشغول تناول طعام بودند. و آن حضرت به ایشان از کشته شدن مردی در چنین روزی خبر میداد که از او امور دهشتناکی در قبال اهل بیت «علیهم السلام» از وی سر می زند و از جمله آنها این است که خانه وحی را به آتش می کشد و شهادت حضرت علی «علیه السلام» را رد می نماید و حضرت فاطمه «صلوات الله وسلامه علیه» را تکذیب مینماید و فدک را غصب می کند و چشم زهرا علیها السلام را آشک آلود می نماید و به صورت او سیلی می زند و بر قتل علی «علیه السلام» نقشه می کشد و حق اهل بیت «علیهم السلام» را غصب می نماید و فاطمه «علیها السلام» بر او نفرین مینماید و خداوند نیز نفرین او را در مثل چنین روزی اجابت مینماید.
حذیفه گفت: پس خداوند نفرین سیدهام «علیها السلام» را اجابت فرمود.
تا آنکه گوید: و قتل او را بر دست قاتلش رحمة الله علیه جاری ساخت(16)
و مجلسی فرموده: «سید [بن طاووس] گفته که: این روایت را از از خط محمد بن علی بن محمد بن طی «رحمه الله» نقل کردم
و در کتبی که از نظر گذراندیم نیز روایاتی چند که موافق با این بودند را یافتیم و از همین رو بدان اعتماد نمودیم»(17).
و نیز جناب مجلسی پیرو آنچه در إقبال الأعمال وارد شده فرمودهاند: «و از کلام خلف جلیل القدر او ظاهر میشود که روایات چندی که دلالت بر قتل او (یعنی عمر) در آن روز (یعنی نهم ربیع الأول) دارند وارد شده است، در نتیجه استبعاد ابن ادریس و دیگران رحمة الله علیهم استبعاد بجایی نیست.. زیرا اعتبار این روایات با وجود شهرت میان اکثر شیعیان سلف و خلف کمتر از آن چیزی نیست که مورخان مخالف و سنی نقل کردهاند.
و این احتمال هم هست که این روز را تغییر دادند تا امر را بر شیعیان مشتبه سازند..الخ»(18).
https://t.me/aghlsetizan/3387
_________
1. رجوع شود به: بحار الأنوار ج31 ص113 و 115 و 118 و 119 والطبقات الكبرى لابن سعد (چاپ دار صادر ـ بيروت) ج3 ص365 ومسار الشيعة ص42 والعدد القوية ص328 و 329 والمصباح للكفعمي (چاپ الأعلمي سال 1414هـ) ص677 والمعجم الكبير للطبراني ج1 ص70 ومصادر این مطلب بسیار زیاد است.
2. المصباح للكفعمي (چاپ الأعلمي سال 1414هـ) ص677 وبحار الأنوار ج31 ص119.
3. بحار الأنوار ج31 ص119 و120.
4. راجع المصباح للكفعمي (چاپ الأعلمي سال 1414هـ) ص677.
5. بحار الأنوار ج31 ص119 وراجع: السرائر (چاپ سنگی) ص96 و (چاپ جامعه مدرسين) ج1 ص419 والمصباح للكفعمي ( الأعلمي 1414هـ ) ص677.
6. تاريخ الخلفاء ص153 از حاكم (چاپ دار الجيل بيروت).
7. تاريخ اليعقوبي (چاپ دار الفكر بيروت سال 1375 هـ) ج2 ص111.
8. تاريخ اليعقوبي (دار الفكر بيروت 1375 هـ) ج2 ص111..
9. شذرات الذهب ج1 ص33 ومرآة الجنان ج1 ص80.
10. رجوع شود به: المعجم الكبير ج1 ص58 و61 ومجمع الزوائد ج9 ص60 وتاريخ الخميس ج2 ص237.
11. الإستيعاب (در حاشیه الإصابة) ج2 ص467 و 468 وبحار الأنوار ج31 ص118 و رجوع شود به: البدء والتاريخ ج5 ص88 و167.
12. التنبيه والإشراف ص251. ولكن در تاريخ المدينة ابن شبة ج3 ص944 ذکر نموده که: خلافت عمر ده سال و شش ماه و بیست و یک روز بوده است.
13. المعارف ص79 والفايق في غريب الحديث للزمخشري (دار الكتب العلمية) ج2 ص128 وتاريخ مدينة دمشق (دار الفكر) ج44 ص467 وأسد الغابة ج4 ص177 إنتشارات إسماعيليان وتاريخ المدينة ابن شبة ج3 ص944.
14. المختصر في أخبار البشر ج1 ص165.
15. رجوع شود به: تاريخ الخلفاء (دار الجيل بيروت) ص100 والتاريخ الصغير للبخاري (دار المعرفة) ج1 ص58 والمستدرك للحاكم (دار المعرفة) ج3 ص65 وتاريخ مدينة دمشق دار الفكر) ج28 ص247.
16. رجوع نمایید: بحار الأنوار ج31 ص120 ـ 132 وج20 ص332 وج95 ص351 ـ 355 وحواشی البحار، از كتاب زوائد الفوائد، واز كتاب المحتضر شيخ حسن بن سليمان ص44 ـ 55 واز دلائل الإمامة، واز مصباح الأنوار للشيخ هاشم بن محمد، و از الأنوار النعمانية، ورجوع نمایید به: مستدرك الوسائل ج1 ص155 از شيخ مفيد.
17. بحار الأنوار ج95 ص355 وج31 ص120 ـ 132.
18. بحار الأنوار ج31 ص132.