💠 قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری علیه السلام: «…إِنَّكُمْ فِي آجَالٍ مَنْقُوصَةٍ وَ أَيَّامٍ مَعْدُودَةٍ وَ الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً مَنْ يَزْرَعْ خَيْراً يَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّاً يَحْصُدْ نَدَامَةً…¹»
⌛️ #امام_عسکری علیهالسلام میفرماید: «بىشک شما را عمرى كوتاه و روزهایى محدود است و مرگ ناگاه و بىخبر سر رسد؛ هر كس #خوبى و #خيرى بيفشاند، #خوشى و #سعادتى درو كند و هر كس #بدى و #شرى افشاند، #ندامت و #پشيمانى درو كند.»
🎤 کلام فقیه:
💭 این زندگی که میبینید خیالی بیشتر نیست؛ دیشب بر همهی ما گذشت، امروز هم بر همهی ما گذشت.
⚰ همین شب و روز است که به شب اول قبر همه ما منتهی می شود و چیزی دیگر باقی نمانده.
☝️🏻 #سعادتمند آن انسانی است که عملی انجام دهد و آن عمل مقبول درگاه حیّ قیوم شود.
🌪 «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد²»؛ آه از كمى زاد و درازى راه و دورى سفر و عظمت قيامت.
------------------------------------------------------
📌 ۱. تحف العقول، ص۴۸۹.
۲. نهج البلاغه، حكمت۷۷.
دوستان بر من و سوز جگرم گریه کنید
به شرار دل و اشک بصرم گریه کنید
من جوان بودم و در سن شبابم کشتند
بر دل سوخته و چشم ترم گریه کنید
حسنم، پاره جگر، مثل عمویم حسنم
بر من و بر عموی خون جگرم گریه کنید
من و جد و پدرم را به جوانی کشتند
در عزای من و جدّ و پدرم گریه کنید
من شهیدم ولی از خصم نخوردم سیلی
همه بر مادر نیکو سیَرم گریه کنید
سال ها بود که در تحت نظر بودم حبس
همه بر قصه ی تحت نظرم گریه کنید
قبر ویران شده ام گشت بقیع دگری
داغداران به بقیع دگرم گریه کنید
بعد من مهدی من بی کس و تنها ماند
به غریبی یگانه پسرم گریه کنید
گریه ی منتظران مرحم زخم دل اوست
بر ظهور خَلَف منتظرم گریه کنید
به محبان من اعلام کن اینک «میثم»
همه بر حجت ثانی عشرم گریه کنید
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
تاریخ هلاکت
علامه سید جعفر مرتضی عاملی رضوان الله علیه در پاسخ به سؤالی پیرامون تاریخ قتل عمر چنین آوردهاند (مختصر مفید، ج11، صص152-146):
در باب تاریخ قتل عمر گوییم:
ما بر آنیم تا با اقوال مختلف تعامل نموده و برخی اقوال را با برخی دیگر مقایسه کنیم و بسنجیم و دست آخر خواهیم دید که در همه این فرضهای مختلفی که ارائه میشود یک انسجامی هست که پژوهشگر را از نتایجش شگفت زده میکند و البته با همان مطلبی سازگار است که دائما تلاش دارند تا آن حاشا کنند.
اگر به اقوال مورخان بازگردیم خواهیم یافت که بیشتر مورخان اهل سنت بر این مساله پافشاری میکنند که وی در 26 ماه ذی حجه سال 23 هجری به قتل رسید(1) و یا اقوالی از این دست.
و بلکه اصلا ادعای اجماع بر این مطلب نیز شده است.(2)
و نیز گفتهاند که بلکه او در نهم ماه ربیع الأول به قتل رسید.
و این قول از زمان ابن ادریس _که متوفای قرن ششم هجری است_ متداول و معروف بوده است.
و به هر حال علامه مجلسی نیز فرمودهاند که: «در زمان ما، مشهور میان شیعه در جای جای بلاد این است که روز قتل او همان روز نهم ربیع الأول است»(3)
و کفعمی نیز گفته که: «جمهور شیعیان چنین میپندارند که در همین روز نهم ربیع الأول قتل عمر بن خطاب واقع شده است»(4)
و ابن ادریس این مسأله را انکار کرده و کفعمی نیز در این مسأله پیروی او نموده است. ابن ادریس گفته که: هر کس گمان کند که عمر در روز نهم ربیع به قتل رسیده به اجماع تاریخ نگاران و سیره نویسان دچار خطا گشته است.. و شیخ مفید رحمه الله نیز در کتاب التواریخ الشرعیة چنین فرموده اند.(5)
و ما با این موضع سفت و سخت ابن ادریس در قبال این مساله موافق نیستیم آن هم به دلایلی که در زیر میآیند:
اولا: عمر بن خطاب در سال 13 هجری وهشت روز مانده به اتمام ماه جمادی الثانی خلافت را به دست گرفت(6) و یعقوبی نیز تصریح کرده مدت خلافت عمر ده سال و هشت ماه بوده است(7)
و این دلالت بر آن دارد که مرگ عمر حدود دو ماه بعد از ماه ذی الحجه بوده است، و این مطلب خود اشاره به درستی قول کسانی دارد که میگفتند او در اوائل ماه ربیع الأول مرده است، خصوصا اگر این نکته را لحاظ کنیم که آنان معمولا زیادیهای اندک را در چنین مواردی میانداختند [و به اصطلاح رُند میکردند].
و در این مقام به تناقضی که یعقوبی در آن افتاده _و مذکور ساخته که عمر در ذی الحجه به قتل رسیده_ نیز نباید وقعی نهاد(8) زیرا این غفلتی است که از ارتکاز ذهنی حاصل از قرائت اقوال مورخانی نشأت گرفته بر مدعای خویش پیرامون قتل او پافشاری دارند.
ثانیا: از جمله اموری که اشاره بر آن دارد که نباید صحت قول این جماعت که گفتهاند «قتل او در ذی الحجه بوده» را پذیرفت، قول ابن عماد و یافعی است که گفتهاند مدت خلافت عمر ده سال و هفت ماه و پنج شب بوده است و اقوال دیگر نیز گفتهاند(9)
پس اگر این قول را با قولشان که ابوبکر دو سال و نیم بعد از وفات پیامبر «صلی الله علیه وآله» مرده _چنانچه عائشه به سندی حسن روایت کرده و هیثم بن عمران نیز از جد خویش با سندی که رجالش ثقات هستند روایتش کرده_(10) مقایسه کنیم، نتیجه مطلبی میشود که در زیر میآید:
اگر پیامبر «صلی الله علیه وآله» در آخر ماه صفر رحلت فرموده باشند و خلافت ابوبکر از همان زمان شروع شده باشد و به مدت دو ساله و شش ماه ادامه داشته باشد این بدین معناست که: ابوبکر در آخر ماه شعبان مرده است و خلافت عمر هم از همان زمان آغاز شده است و به مدت ده ساله و شش ماه و چند روز _چنانکه گفتهاند_(11) ادامه یافته و در آخر ماه صفر یا اوائل ماه ربیع الأول به پایان رسیده است.
و گفتیم که: دأب آنان بر این بوده که زیادی ها و ایام کم را در چنین مواردی ساقط میکردند، پس اگر این گفته را ببینند چه شود! که مسعودی گوید خلافت عمر ده سال و شش ماه و هجده روز ادامه یافت(12)
و نزد ابن اسحاق [ده سال و شش ماه] و پنج روز بوده است(13)
و نزد ابو الفداء: [ده سال و شش ماه] و هشت روز(14)
و همه اینها تنها با این قول سازگاری دارد که بگوییم عمر در ماه ربیع الأول به قتل رسیده است، زیرا اگر دو سال و نیم (مدت خلافت ابی بکر) را به ده سال و شش ماه و چند روز (پنج یا هشت یا..) (که مدت خلافت عمر بن خطاب است) اضافه کنیم، مجموع آن سیزده سال و چند روز میشود که اگر شمارش را از هنگام وفات پیامبر «صلی الله علیه وآله» که در بیست و شش صفر است آغاز نماییم نتیجه این میشود که قتل عمر در اوائل ماه ربیع الأول بوده است.
ثالثا: اگر آنچه را که حاکم مسندا از ابن عمر روایت کرده و گفته: (ابوبکر دو سال و هفت ماه خلافت کرد) (15) اخذ کنیم باز معنایش این میشود که: خلافت عمر در آخر ماه مبارک رمضان سال سیزده هجری آغاز شده است و اگر ده سال و شش ماه را _که مدت خلافت عمر است_ به آن اضافه کنیم، تاریخ قتل او اواخر ربیع الأول میشود.
ادامه⬇
رابعا: طبری گوید که: مدت خلافت عمر ده سال و پنج ما
ه و بیست و یک شب پس از روز مرگ ابوبکر و تا رأس بیست و دو سال و شش ماه و سیزده روز پس از هجرت بوده است.
پس اگر این را به این قولشان که مدت خلافت ابیبکر دو سال و هفت ماه یا شش ماه بوده اضافه کنیم نتیجه نیز رجحان این قول خواهد بود که عمر در ماه ربیع الأول به قتل رسیده است..
خامسا: از جمله اموری که دلالت بر آن دارد که قتل عمر در ماه ربیع الأول بوده است این روایت طولانی است که احمد بن اسحاق قمی رحمه الله از امام هادی «علیه السلام» روایت کرده که مفاد آن این است که حذیفة بن یمان در روز نهم ماه ربیع الأول بر رسول خدا «صلی الله علیه وآله» وارد شدند و علی و حسنین «علیهم السلام» نیز نزد آن جناب بودند و همراه پیامبر «صلی الله علیه وآله» مشغول تناول طعام بودند. و آن حضرت به ایشان از کشته شدن مردی در چنین روزی خبر میداد که از او امور دهشتناکی در قبال اهل بیت «علیهم السلام» از وی سر می زند و از جمله آنها این است که خانه وحی را به آتش می کشد و شهادت حضرت علی «علیه السلام» را رد می نماید و حضرت فاطمه «صلوات الله وسلامه علیه» را تکذیب مینماید و فدک را غصب می کند و چشم زهرا علیها السلام را آشک آلود می نماید و به صورت او سیلی می زند و بر قتل علی «علیه السلام» نقشه می کشد و حق اهل بیت «علیهم السلام» را غصب می نماید و فاطمه «علیها السلام» بر او نفرین مینماید و خداوند نیز نفرین او را در مثل چنین روزی اجابت مینماید.
حذیفه گفت: پس خداوند نفرین سیدهام «علیها السلام» را اجابت فرمود.
تا آنکه گوید: و قتل او را بر دست قاتلش رحمة الله علیه جاری ساخت(16)
و مجلسی فرموده: «سید [بن طاووس] گفته که: این روایت را از از خط محمد بن علی بن محمد بن طی «رحمه الله» نقل کردم
و در کتبی که از نظر گذراندیم نیز روایاتی چند که موافق با این بودند را یافتیم و از همین رو بدان اعتماد نمودیم»(17).
و نیز جناب مجلسی پیرو آنچه در إقبال الأعمال وارد شده فرمودهاند: «و از کلام خلف جلیل القدر او ظاهر میشود که روایات چندی که دلالت بر قتل او (یعنی عمر) در آن روز (یعنی نهم ربیع الأول) دارند وارد شده است، در نتیجه استبعاد ابن ادریس و دیگران رحمة الله علیهم استبعاد بجایی نیست.. زیرا اعتبار این روایات با وجود شهرت میان اکثر شیعیان سلف و خلف کمتر از آن چیزی نیست که مورخان مخالف و سنی نقل کردهاند.
و این احتمال هم هست که این روز را تغییر دادند تا امر را بر شیعیان مشتبه سازند..الخ»(18).
https://t.me/aghlsetizan/3387
_________
1. رجوع شود به: بحار الأنوار ج31 ص113 و 115 و 118 و 119 والطبقات الكبرى لابن سعد (چاپ دار صادر ـ بيروت) ج3 ص365 ومسار الشيعة ص42 والعدد القوية ص328 و 329 والمصباح للكفعمي (چاپ الأعلمي سال 1414هـ) ص677 والمعجم الكبير للطبراني ج1 ص70 ومصادر این مطلب بسیار زیاد است.
2. المصباح للكفعمي (چاپ الأعلمي سال 1414هـ) ص677 وبحار الأنوار ج31 ص119.
3. بحار الأنوار ج31 ص119 و120.
4. راجع المصباح للكفعمي (چاپ الأعلمي سال 1414هـ) ص677.
5. بحار الأنوار ج31 ص119 وراجع: السرائر (چاپ سنگی) ص96 و (چاپ جامعه مدرسين) ج1 ص419 والمصباح للكفعمي ( الأعلمي 1414هـ ) ص677.
6. تاريخ الخلفاء ص153 از حاكم (چاپ دار الجيل بيروت).
7. تاريخ اليعقوبي (چاپ دار الفكر بيروت سال 1375 هـ) ج2 ص111.
8. تاريخ اليعقوبي (دار الفكر بيروت 1375 هـ) ج2 ص111..
9. شذرات الذهب ج1 ص33 ومرآة الجنان ج1 ص80.
10. رجوع شود به: المعجم الكبير ج1 ص58 و61 ومجمع الزوائد ج9 ص60 وتاريخ الخميس ج2 ص237.
11. الإستيعاب (در حاشیه الإصابة) ج2 ص467 و 468 وبحار الأنوار ج31 ص118 و رجوع شود به: البدء والتاريخ ج5 ص88 و167.
12. التنبيه والإشراف ص251. ولكن در تاريخ المدينة ابن شبة ج3 ص944 ذکر نموده که: خلافت عمر ده سال و شش ماه و بیست و یک روز بوده است.
13. المعارف ص79 والفايق في غريب الحديث للزمخشري (دار الكتب العلمية) ج2 ص128 وتاريخ مدينة دمشق (دار الفكر) ج44 ص467 وأسد الغابة ج4 ص177 إنتشارات إسماعيليان وتاريخ المدينة ابن شبة ج3 ص944.
14. المختصر في أخبار البشر ج1 ص165.
15. رجوع شود به: تاريخ الخلفاء (دار الجيل بيروت) ص100 والتاريخ الصغير للبخاري (دار المعرفة) ج1 ص58 والمستدرك للحاكم (دار المعرفة) ج3 ص65 وتاريخ مدينة دمشق دار الفكر) ج28 ص247.
16. رجوع نمایید: بحار الأنوار ج31 ص120 ـ 132 وج20 ص332 وج95 ص351 ـ 355 وحواشی البحار، از كتاب زوائد الفوائد، واز كتاب المحتضر شيخ حسن بن سليمان ص44 ـ 55 واز دلائل الإمامة، واز مصباح الأنوار للشيخ هاشم بن محمد، و از الأنوار النعمانية، ورجوع نمایید به: مستدرك الوسائل ج1 ص155 از شيخ مفيد.
17. بحار الأنوار ج95 ص355 وج31 ص120 ـ 132.
18. بحار الأنوار ج31 ص132.
👆👆👆پاسخ به صحبت های مهدی ارفع.
تحقیقی از علامه سید جعفر مرتضی عاملی در مورد تاریخ قتل عمر بن خطاب ... 👆👆👆👆
مفید برای شیعه و سنی ازش خواندن دارد.
@hamzeh_Baraatnezhad
مرحوم سید سجاد حسینی حکایتی را به این شرح نقل میکند:
.
در سال 1380 از قم به تهران می رفتم پیر مردی
کنارم نشسته بود.
دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد.
.
پیر مرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت می خواهم حکایتی را نقل کنم
گفتم بفرمائید...
.
گفت:
" شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند خادم منزل آقای بروجردی درب ها را می بندد.
آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد.
خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند.
ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود...
او را نزد آقای بروجردی می آورند آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟
جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟
آقا می فرمایند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟
جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم.
این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم.
آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟
جوان گفت بله آقا، امروز هیچی نخوردم!
آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند.
بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو کنم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟
جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم...
آقا فرمودند امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا...
صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند.
بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند.
آقا مبلغ 400 تومان به او می دهد می فرماید برو پیش زن و بچه ات اما 14 فروردین اینجا باش...
جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود.
14 فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده!
جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود..
فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است .
می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید.
بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم...
چند ماه بعد جوان را صدا کرده به او می گوید من مال و اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم...
خلاصه، بعدها آن جوان به چنان ثروتی دست پیدا می کند که تا الان به نیابت آقای بروجردی 40 سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..."
پیرمرد به من گفت آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟
گفتم: بله!
در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت؛ آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۳ ربیع الاول سالروز ورود
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
به شــــهر مقــــدس قـــــم گــــرامی باد.
قال مولانا الرضا عليه السلام :
مَن زارَها عارِفا بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ
امام رضا عليه السلام فرمودند:
هــــر كس او را (حضرت معصومه سلام الله علیها)
با شناخت زيارت كند ، بهشت پاداش او خواهد بود
بحار الأنوار ، ج 102 ، ص 266
👌ثواب عظیم آشناکردن مردم با امام زمانشان ...
▪️قَالَ الإمام عَلِيُّ بنُ اَلحُسينِ عَلَيهِمَا السّلاَم أَوْحَى اَللَّهُ تَعالَى إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ... فَلَأَنْ تَرُدَّ آبِقاً عَن بَابِي أَوْ ضَالاًّ عَنْ فِنَائِي أَفْضَلُ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ بِصِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا قَالَ مُوسَى وَ مَنْ هَذَا اَلْعَبْدُ اَلْآبِقُ مِنكَ قَالَ اَلْعَاصِي اَلْمُتَمَرِّدُ قَالَ فَمَنِ اَلضَّالُّ عَنْ فِنَائِكَ قَالَ اَلْجَاهِلُ بِإِمَامِ زَمَانِهِ تُعَرِّفُهُ...
🔸امام سجاد علیهالسلام فرمودند : خداوند به سوی موسی علیه السلام وحی فرستاد : ای موسی! اگر به سویم بندهٔ فراری مرا برگردانی، یا گمراهی را به سوی من بر گردانی، بهتر است برای تو از عبادت صد سال که روزهایش را روزه بداری و شب هایش نماز به پا داری. موسی گفت: پروردگارا! بنده گریخته کیست؟ فرمود: معصیت کاری که از فرمان ما تجاوز کرده. گفت: کیست آن گم شونده از در خانهٔ تو؟ فرمود: نادانی که امام زمانش را نشناسد، در حالی که تو او را برایش معرفی میکنی و میشناسانی...»
📚مستدرک الوسائل جلد۱۲ صفحه ۲۴۰
استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند.
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند.
اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند .
آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند.
پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت :
قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.
ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد.
آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید .
علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند .
سپس علامه امینی فرمود : قال رسول الله (صلوات الله علیه ) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه : هر کس بمیرد و 👈امام زمان خود 👉را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .
سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند .
سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم ، بعد از کل جمع پرسید :
آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود👉 را می شناخت یا نمی شناخت ... ؟
اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر و عمر غضبناک بود "و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت😢 ترک کردند.😐
#علامه_امینی
#حضرت_زهراسلام الله علیها
#اهل_سنت
#امام_زمانعلیه السلام
#حدیث
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
◽️ امام هادی علیه السلام خطاب به یکی از اهالی ری فرمودند:
«بدان که اگر قبر عبدالعظیم در شهر خودتان را زیارت کنى، همچون کسى باشى که حسینبنعلى علیهالسلام را زیارت کرده باشد.»
میزان الحکمه/حدیث ۷۹۸۴
#عبدالعظیم
#امام_هادی علیهالسلام
عضویت در کانال👇
🔰@alsqlyn
@hamzeh_Baraatnezhad
قَالَ علی (عليه السلام): رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيه
امام امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمود: بسيارند كسانى كه به سبب تعريف و تمجيد ديگران فريب مى خورند.