من نمیدانستم معنی هرگز را توچرا بازنگشتی دیگر....

از دست دادن چیزی که قبلاً داشتی ، سخت تر از نبود چیزیه که هیچ وقت نداشتی:)))

خاطرات قاتل های بی رحمی هستن .

. هزار مرتبه خواندم دعا میان قنوت خدا کند که نباشد کسی دُچارِ کسی...

🙃

💔

فراق یار نه آن میکند که بتوان،گفت !!

‏چنان یک کودک گریه کردم. همان‌گونه خالی، همان‌طور بی معنی و بی‌دلیل. زیرا که من به ناحق، بسیار از تو دور هستم.

‏«أنا حقًا لا أعرف مآذا تعني -أحبك- اعتقد أنها تعني لا تتركني هنا وحيدًا.» ‏من معنای -دوستت دارم- را نمی‌دانم؛ فقط می‌دانم كه يعنی مرا اين‌جا تنها رها مكن.... . میم_دآل :))

من اما نمی میمیرم من ماهی میشوم در کج تُنگ ،گوشه ی اتاقی که برای توست و تا به ابد به تو نگاه میکنم تماشایت میکنم و گاه گاهی برایت غزل میخوانم میم_دآل

و منی که یک عالمه کار ریخته رو سرش نشسته امضا هاشو تمرین می‌کنه 🚶😪

بهم گفت:«تا حالا شکار رفتی؟» گفتم :نه گفت: من قبلاً می رفتم ، ولی دیگه نمی رم.آخرین باری که شکار رفتم ،شمار گوزن بود . خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم ‌.من بهش شلیک کردم درست زدم به پاش . وقتی رسیدم بالای سرش هنوز جون داشت، نفس می کشید و با چشم هاش التماس می کرد.زیباییش جادوم کرده بود .حس کردم که می تونه دوست خوبی واسه ام باشه .می تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسه اش درست کنم .اما خوب که فکر کردم فهمیدم که این جوری اون گوزن واسه همیشه لنگ می زنه و هر وقت من و ببینه باد بلایی می افته که سرش آوردم.از نگاهش فهمیدم بزرگترین لطفی که می تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.» بعدش گفت:«تو هیچ وقت نمی تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی .»