eitaa logo
حنیفا🌱
100 دنبال‌کننده
826 عکس
572 ویدیو
0 فایل
ما مثل یہ‌ تیڪہ‌ نوریم، از منبع اصلے نۅࢪ🌝✨ ڪہ‌ باید بدرخشیم و روشنایۍ رو پخش کنیم! یہ گروه دغدغہ‌مندیم از جنس نو+جوان که ڪار تولیدی می‌کنیم؛ آیدۍ ارتباطۍ″(: @F_R_Y_087 همچنین‌مارادرآپاࢪات‌دنبال‌ڪنید🎥 https://www.aparat.com/Hanifa_Cyber_Group
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رَب‌المهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجھ»..✨(:
حقیقتاً وقتی آدم منتظره، بدترین حالِ ممکن رو داره... کاش لااقل این انتظار و حالِ بدمون وفقط برای مهدی‌فاطمه[عج] خرج میکردیم...(:
آی آخرین ترانه و آخرین بهار .. بازآ که بی حضور تو تلخ است روزگار .. مولای سبز پوش من، ای منجی ِ ظهور تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار ♥️(: [@hanifa_nojavan]
آمادگی عملی را حفظ کنید و غافلگیر نشوید.🙂 رهبری جان دلی♥️((: [@hanifa_nojavan]
مامان همانطور که تلفن📱 را با شانه و گردنش نگه‌داشته بود و توصیه‌های همیشگی‌اش را به سعید می‌کرد، وارد اتاق شد و سینی شربت🥛 را گذاشت روی میز. تازه از عطر بیدمشک🌼 سرمست شده بود که یک نامه✉️ هم گذاشت کنارش. چشم‌👀های سارا چهار4⃣تا شد. این دیگر چه بود؟‌🤔 مامان هم که دیگر تلفنش تمام‌شده بود نشست روی تخت 🛏سارا 👩🏻و زل زد به نامه: امروز صبح پست📮 آورد. سارا سعی کرد طبیعی🙂 برخورد کند: آهان.😉 مامان 👱🏻‍♀انگار قصد رفتن🚶🏻‍♀ نداشت🤷🏻‍♀: یکی هم دیروز ☀️آورده بود. سارا که نمی‌دانست چه‌کار کند لبخندی😅 زد: آره، دستتون درد نکنه گرفتین.😘 دیدمش. - چرا نشانی🏷 فرستنده نداره؟ -نمی‌دونم. 🤷🏻‍♀ معلوم بود حوصله مامان سر رفته😖: سارا نمی‌خوای بگی قضیه این نامه‌ها✉️ چیه؟ .... از لحظه‌ای که پایش را گذاشت داخل حیاط مدرسه🏢 منتظر خانم اسکندری بود. آماده بود که سر برسد و ماجرای نامه دیروز را بگوید و بعد هم توصیه کند چند جلسه‌ای را با مشاور مدرسه حرف بزند. اما نه❌، این کارها به نامه دیروزش نمی‌آمد.😣 نامه دیروز یک‌طور روشنی صمیمی بود که سارا دوستش💕 داشت. آنقدر که صبح، وقت چیدن کیف مدرسه، خودکار🖊 صورتی از روی میز چشمک زده بود که من را هم بگذار توی جامدادی. هرچند که سارا بی‌محلی کرده بود و تِم خاکستری مشکی وسایلش را به هم نزده بود، چشمک😉 زدن یک شیء صورتی به او، در نوع خودش اتفاق نادری بود. صبحگاه تمام شد و خانم اسکندری آنقدر مشغول توضیحات جشن و برنامه هفته آینده 🗓بود که سارا را کاملا از یاد برده بود. زنگ 🛎تفریح اول هم خبری نشد.🤷🏻‍♀
زنگ تفریح بعد همان‌طور که پشت شاخ و برگ‌های غارش🌳 نشسته بود و حیاط را نگاه می‌کرد، هر لحظه منتظر بود با بلندگو🔈 اسمش را بخوانند که به اتاق پرورشی برود، نخواندند.😞 زنگ نماز 🕋دیگر به شک 🧐افتاده بود که شاید خانم اسکندری🧕🏻 می‌خواهد همچنان به این بازی🤹🏻‍♀ ادامه بدهد. من به روی خودم نیاورم، او هم به روی خودش نیاورد... آخرش چه؟😳 اصلا بهش نمی‌آید که اهل این کارهای مرموز🕴🏻 باشد. فکر کرد🤔 احتمالا نامه را چند روز☀️ پیش به پست📪 داده و تا به دست سارا برسد دیگر فراموشش کرده است. برای همین یکبار سعی کرد خیلی طبیعی از جلویش رد🚶🏻‍♀ شود شاید ماجرا یادش بیاید، اما جز یک «چطوری سارا؟»ی معمولی خبری نشد.🤷🏻‍♀ سارا که دیگر ناامید😥 شده بود با خودش فکر کرد فعلا که دارد خوب فیلم👩🏻‍💼 بازی می‌کند و سعی کرد ذهنش را از نویسنده نامه آزاد کند. از دیروز، هربار کارآگاه بازی از سرش می‌افتاد، به حرف‌های توی نامه فکر🧐 می‌کرد. به زمین🌍 بازی خودش، به شکل خودش، خواسته‌ها و آرزوهایش.✨🕊 دوست داشت با یکی درباره‌اش صحبت🗣 کند. حرف‌های توی نامه آنقدر برایش تازگی داشت که سرش 🧠پر از سؤال❓ شده بود. احساس می‌کرد تنهایی از عهده‌اش برنمی‌آید. چرا فیروزه دست از این رفع اشکال‌🔣هایش برنمی‌داشت که دوتایی بنشینند مفصل حرف بزنند؟ حالا دیگر دلش می‌خواست رازش را به یک نفر بگوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما در میدانی به مراتب سخت تر از بازی، آمریکا را بردیم.✌️🏻🇮🇷 [@hanifa_nojavan]
_حاج حسین یکتا .🌱
مرزبین‌مردن‌وشھادت‌خون‌ که‌نیست‌‹خوداست›ازخودمون‌ بایدبگذریم‌تاشھیدشیم(:✌️🏿 - بگذریم🚶🏽‍♂️! [@hanifa_nojavan]
__
حنیفا🌱
__
+غسلها.. کفنها... ثم جلس وحیداً .. یبکیها.. بعدها همس فی لحدها: زهــراء..؟! أنا،علی..! 💔🚶🏾‍♂ [@hanifa_nojavan]
حنیفا🌱
+غسلها.. کفنها... ثم جلس وحیداً .. یبکیها.. بعدها همس فی لحدها: زهــراء..؟! أنا،علی..! 💔🚶🏾‍♂ [@hani
غسلش داد ؛ کفنش کرد آن گاه نشست و تنها برایش گریه کرد بعد آرام درون قبرش گفت: زهرا... منم علی !
مـَن‌مـَاندَم‌و‌تـآبوتِ‌تـو‌و‌فِڪروخیـٰالـَت یِڪ‌چـٰادر‌آغـِشتہ‌بـِہ‌خونِ‌پـَروبـٰالـَت…! 🖤 [@hanifa_nojavan]
حنیفا🌱
_ همراهی ما در آپارات 🎥 https://www.aparat.com/v/AlU4G
ببین میتوانی بمانی، بمان ... عزیزم تو خیلی جوانی، بمان ‌...🖐🏼💔 [@hanifa_nojavan]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهل‌بیت‌همہ‌شون‌دستگیرن؛! شڪۍنیست‌درش!... خصوصا آقـٰاامام‌رضـٰا ولۍمن‌همیشہ‌گفتم‌بہ‌همہ؛بریم‌سراغ‌اون‌صَدره.. میگیم‌شهدا‌خوبن...ارادتمندیم‌؛ درست! امـٰامن‌میگم‌شهداخودشون‌میرن‌ پیش‌مـٰادر(: تموم‌ائمہ‌...امـٰام‌زمان... معطوف‌بہ‌نگاه‌مـٰادران! اول‌میرن‌سراغ‌اصل‌ڪاریہ(: وجودشودست‌ڪم‌نگیرید! گفتن‌یہ‌اسمش‌هم‌توفیق‌میخواد...! هرڪسۍاین‌ توفیق‌نصیبش‌نمیشہ🌱 ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ همراهی ما در آپارات 🎥 https://www.aparat.com/v/nHOx0 [@hanifa_nojavan]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خودتان مراجعه کنید اگر هنوز در دل ِ خود نسبت به فاطمه زهرا(س) محبت دارید؛ بدانید که از چشم خدا نیافتاده‌اید _آیت‌الله‌فاطمی‌نیا🍀 همراهی ما در آپارات 🎥 https://www.aparat.com/v/jTHbd [@hanifa_nojavan]
به‌ نام ِ اللَّہ‌ ♥️(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمیه، روایتگر دستی است که میشکند اما علم را رها نمی‌کند تا برای کل عالم اتمام حجت کند که ′یک دست هم صدا دارد′🖐🏼 منتهی اگر برای یاری امام زمان بلند شود (: [@hanifa_nojavan]
خداحافظ‌ دلیل‌ِ لبخندِ علی...!💔🥀 [@hanifa_nojavan]
خدا رحم کند ..؛ [@hanifa_nojavan]
أشهد أنَّ اُمّنا زهراء . . .🖤 [@hanifa_nojavan]
و همه چیز از کنار در شروع شد .. [@hanifa_nojavan]
_ما که خود چله نشین تو شدیم آقاجان .. این شب چله اگر از تو خبر شد یلداست .. ! [@hanifa_nojavan]
لبخند، بی تو بر لبمان وا نمی‌شود یلدا بدون یوسف زهرا نمی‌شود.!🖐🏼 [@hanifa_nojavan]
یلدایعنی‌یادمان‌باشد! که‌زندگی‌آنقدر‌کوتاه‌است!🚶🏻‍♂ که‌یک‌دقیقه‌بیشتر‌باهم‌بودن‌را... باید‌جشن‌گرفت:)! یلدا‌فاطمی‌تون‌مبارک🙂 [@hanifa_nojavan]