eitaa logo
شاید حنان ؟!
74 دنبال‌کننده
380 عکس
219 ویدیو
3 فایل
من ؟ هناس؛ کمی نویسنده، کمی هم شاعر . آغاز قصه ما ۱۴۰۲/۰۴/۲۰ . جانم؟ @Totfarangy صندوق ناشناس https://daigo.ir/secret/3279510081 . شاید نارنگی طوری 🍊 چنل تلگراممون <= https://t.me/hannanehshayad . کپی ؟ نه ! فور قشنگ تره :)
مشاهده در ایتا
دانلود
شب‌شدکه‌بخیر‌باشد:)
دست زتو نمیکشم تاکه  وصال من دهی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِه ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود..
ماذا افعل حین اشتاق الیک ؟! پرسید، چه کنم وقتی دلم برایت تنگ می‌شود ..
من تو را باران به باران گریه کردم ....
‌ كانَ کلّ شيءٍ في المدينةِ هادئًا إلّا قلبي. «همه چیز در شهر آرام بود، جز قلبم...»
ایستاده بود گوشه مترو. صندلی خالی شد ننشست. گفتم پدرجان صندلی خالیه بیا بشین. گفت لباسام کثیفه نمیخوام کثیف بشید. شبیه کارگرهای ساختمانی بود. پیرزنی که کمی آنطرف تر نشسته بود گفت آقا بیا بشین باز خداروشکر شما لباسات کثیفه بیشتر ماها ذاتمون کثیفه زیر لباس قایمش میکنیم. :)
◖ ◦ 1:28 — Just wrap me in your arms, in your arms, I don't wanna be nowhere else, Take me from the dark, from the dark, I ain't gonna make it myself, Put your arms around me , Put your arms around me, Let your love surround me, I am lost
چیزی که بین ماست، از غم فراتر است من با تو آشنام، او آشناتر است…
بگذر و بگذار، دل در هرچه می‌بینی مبند...
اونجایی که فکر و خیال ذهنت رو پر میکنه ....
‌ ‌نویسنده شدم تا بتوانم بگویم که حس­‌هایی در این دنیا هست که آن­‌ها را نمی­‌شود با جملات معمولی گفت :) شهریار مدنی پور ‌
گفتم چگونه خوانمت ای سرسپاهِ شاه بی‌اختیار بر لبم آمد جناب ماه... '🌙' - یا ابوفاضل
و ما به صبح هایی که تلخی خبر هایش را با چایی تلخ تر فرو میبریم عادت کردیم…
هَرکَس‌بِ‌نَحوی‌دُچٰار‌اَست خدٰا‌کُنَد‌کِ‌کَسی‌حٰالَتَش‌چو‌مٰا‌نَشَوَد خدٰاکنُدکِه‌کَسی‌تَحْبس‌الدُّعٰانَشَود
آدم هاے ساده رفیق فاب خدا هستن حواستون باشه ..
نوافذ الحَنين تُفتح ليلًا پنجره هاے دلتنگے شب ها باز مے شوند ...
«هرچه در خیال گنجد واقعے است» پس تصورش کن ..!
در غمت گر جان به دشواری دهم معذور دار زآنکه دل تنگ است و آسان بر نمی‌آید نفس
– صبح خاکستری ؛ اوسامو دازای