eitaa logo
حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
636 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
37 فایل
⏪اثبات حقانیت شیعه، حقانیت امیرالمؤمنین علی و ائمه معصومین علیهم السلام در قرآن، کتب اهل سنت و کتب شیعه ⏪دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام و رد شبهات وهابیت و اهل سنت ⏪تلاوت قرآن، احادیث، کلیپهای کوتاه سخنرانی ⬅️کپی با ذکر صلوات مجاز است @Kamran40_72
مشاهده در ایتا
دانلود
❓📜📋❓ شیعه پاسخ می دهد ❓ لطفاً حدیث «نگاه به چهره علی(ع) عبادت است»، را از منابع اهل‌سنت بیان کنید، و این‌که چه کسانی راوی این حدیث بوده‌اند؟ پاسخ 📜 👈 روایات و احادیث فراوانی در منقبت و فضیلت امام علی(ع) در منابع روایی فریقین وجود دارد؛ ☘️ تا جایی که برخی از اندیشمندان اهل‌سنت کتاب مستقلی در این زمینه تدوین کرده،‌[۱] و در همین راستا روایاتی را نقل نموده‌اند که بر اساس آنها نگاه کردن به حضرت علی(ع) و نیز ◀️ به یاد آن‌حضرت بودن، نوعی عبادت و بندگی شمرده شده است: 1️⃣ «ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»؛[۲] راویان این حدیث، عائشه و ابن عباس از رسول خدا(ص) هستند. 2️⃣ «النّظَرُ إلى وَجهِ عَلیّ عبادَهُ»؛[۳] راویان این حدیث عبارت‌اند از: عبدالله بن مسعود، معاذ بن جبل، عائشه، عمران بن حصین، جابر بن عبدالله، واثله ابن أسقع، و ابوبکر. 📚 ادامه مطلب yon.ir/mn0Qw 💻 ❓📜📋❓
چراامام علی (ع) بعد از فوت حضرت زهرا (س) ازدواج کردند؟ ازدواج يك امر مقدس و از سنّتهاي الهي است و هر انساني نيازمند به همسر ميباشد و در دين اسلام نسبت به اين امر تأكيد زيادي شده است، و آثار و بركاتي كه در اين امر هست بر كسي پوشيده نيست. علي(ع) هم مطابق اين سنت الهي با حضرت فاطمه (س)ازدواج كردند و آثار و بركات اين ازدواج تا قيامت باقي و پابرجا خواهد بود. آنحضرت تا هنگامي كه فاطمه(س)در قيد حيات بود همسر ديگري اختيار نكرد، همانگونه كه پيامبر(ص) تا زماني كه خديجه زنده بود همسر ديگري نگرفت. امّا علي(ع) پس از شهادت فاطمه(س) مجبور شد كه ازدواج كند و همسري اختيار نمايد تا به وضع ايتام و فرزندان آن حضرت كه مادر خود را از دست داده بودند رسيدگي كند. و از طرفي فاطمه(س)هم روز شهادتش ضمن وصايايي به علي(س)فرمود: مردان ناچارِ از داشتن همسر هستند (به همين جهت) شما «امامه» (نوه پيامبر(س) يعني دختر زينب كه دختر رسول خدا(ص) بود) را براي همسري اختيار كن، زيرا او همانند خودم نسبت به فرزندانم مهربان است.»[1] علي (ع) براي آنكه به وصيت فاطمه (س)عمل كرده باشد با امامه ازدواج كرد.»[2] اما زمان ازدواج را اكثر منابع تعيين نكردهاند و تنها در بحارالانوار چنين آمده است كه علي (ع) هفت روز پس از شهادت فاطمه(س) طبق وصيت فاطمه(س)با امامه بنت ابي العاص ازدواج كرد.»[3] بنابراين، اقدام علي(ع) در ازدواج با امامه مطابق با وصيت حضرت زهرا (س) بوده است. امّا اينكه اندك زماني پس از شهادت حضرت زهرا (س) اقدام به ازدواج كردند، شايد چنين امري كه در عرف امروز ناپسند به نظر ميآيد، در آن زمان اينگونه نبوده است. و البتّه اين عمل به نشانه بيمهري علي(ع) نسبت به همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) نبوده است و بلكه احترام فوقالعادهاي هم براي همسرشان قائل بودند و به همين دليل هم تا زماني كه فاطمه(س) زنده بود با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد. اگر روايت علامه مجلسی را بپذيريم قطعا بايد نياز فرزندان خرد سال علي(ع) به مادر را از علل اصلي ازدواج زود هنگام علي(ع) با امامه.به حساب آوریم . بنا براین دقیقا معلوم نیست که این ازدواج، در چه تاریخی اتفاق افتاده است. پی نوشت ها : 1. صدوق، علل الشرايع، مؤسسة دارالحقة الثقافه، اول، 1416 ق، ج 1، ص 222. 2 . ابن اثير، اسدالغابه، بيروت، داراحياء التراث العربي، اول، 1417 ق، ج 7، ص 25، قرطبي، استيعاب، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1415 ق، ج 4، ص351. 3 . مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج 42، ص 92.
✅پرسش: اميرالمومنين بعدازپايان جنگ جمل باعايشه چه رفتاري کرد؟ 🌺پاسخ: پس از جنگ جمل، حضرت على عليه السلام به محمد بن ابوبکر دستور داد خواهرش ـ عايشه ـ را به خانه بنى خلف انتقال دهد تا در باره او تصميم بگيرد. محمد بن ابوبکر گويد: «او را به آنجا منتقل کردم در حالى که مدام به من و حضرت على عليه السلام ناسزا مى گفت و بر اصحاب جمل رحمت مى فرستاد.»[1] 🔹هنگامى که حضرت على عليه السلام تصميم گرفت به سوى کوفه حرکت کند، 40 نفر زن را با لباس مردانه و مسلح، همراه عايشه نمود تا او را به مدينه برسانند. در بين راه عايشه مرتب به امير مؤمنان(ع) ناسزا مى گفت که حضرت على(ع) حرمت پيامبر(ص) را نگه نداشته، او را همراه مردان به مدينه فرستاد و ... او آن قدر به حضرت على عليه السلام ناسزا گفت که وقتى به مدينه رسيدند، يکى از زنان نگهبان تاب خوددارى از کف بداد، نزديک آمد و گفت:.... 📣برای مطالعه ادامه پاسخ و پی نوشت ها، به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://t.me/pasokhgoo6/3729
✅شهید مطهری(ره) در این باره می فرماید : 《گاهی خود ما مسلمانان حرف هایی می زنیم که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن، بلکه با حرف های دشمن ها منطبق است! یعنی حرفی را که یک جنبه اش درست است به گونه ای تعبیر می کنیم که اسلحه به دست دشمن می دهیم. مثل اینکه برخی می گویند : اسلام با دو چیز پیش رفت : با مال خدیجه(س) و شمشیر علی(ع)! (یعنی با زر و زور!) اگر دینی با زر و زور پیش برود، آن چه دینی می تواند باشد؟! آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی(ع) یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ 💰در مورد ثروت خدیجه(س) :👇 شکی نیست که ثروت و مال خدیجه(س) به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟!! یعنی خدیجه(س) پول زیادی داشت، پول خدیجه(س) را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می کند؟ یا نه، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم(ص) در نهایت درجه ی سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه مال و ثروت خودش را در اختیار پیغمبر(ص) گذاشت ولی نه برای اینکه پیغمبر(ص) العیاذبالله به کسی رشوه بدهد، و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی نشان نمی دهد.  این مال آنقدر هم زیاد نبوده و اصلاً در آن زمان، ثروت نمی توانسته اینقدر زیاد باشد. ثروت خدیجه(س) که زیاد بود، نسبت به ثروتی که در آن روز در آن مناطق بود زیاد بود، نه در حد ثروتِ! مکه شهر کوچکی بود. البته یک عده تاجر و بازرگان داشت، سرمایه دار هم داشت ولی سرمایه دارهای مکه مثل سرمایه دارهای نیشابور مثلاً بودند نه مثل سرمایه دارهای تهران یا اصفهان یا مشهد و از این قبیل. پس اگر مال خدیجه(س) نبود شاید فقر و تنگدستی مسلمین را از پا درمی آورد. مال خدیجه(س) خدمت کرد اما نه خدمت رشوه دادن که کسی را با پول مسلمان کرده باشد، بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خدیجه توانستند سدّ رمقی کنند. ⚔در مورد شمشیر علی(ع) :👇 بدون شک به اسلام خدمت کرد و اگر شمشیر علی(ع) نبود سرنوشت اسلام سرنوشت دیگری بود اما نه اینکه شمشیر علی(ع) رفت بالای سر کسی ایستاد و گفت : یا باید مسلمان بشوی یا گردنت را می زنم؟!! بلکه در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود ریشه ی اسلام را بکند، علی(ع) بود که در مقابل دشمن ایستاد. کافی است ما «بدر» یا «اُحد» و یا «خندق» را در نظر بگیریم که شمشیر علی(ع) در همین موارد به کار رفته است. در «خندق» مسلمین توسط کفار قریش و قبایل همدست آنها احاطه می شوند، ده هزار نفر مسلح مدینه را احاطه می کنند، مسلمین در شرایط بسیار سخت اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند و به حسب ظاهر دیگر راه امیدی برای آنها باقی نمانده است. [اما این علی(ع) است که با جانفشانی و شمشیر خود، اسلام را از آن مرحله جلوتر می بَرَد.] پس وقتی می گوییم اگر شمشیر علی(ع) نبود اسلامی نبود، معنایش این نیست که شمشیر علی(ع) آمد به زور مردم را مسلمان کرد! بلکه معنایش این است که اگر شمشیر علی(ع) در دفاع از اسلام نبود دشمن ریشه ی اسلام را کنده بود همچنان که اگر مال خدیجه نبود فقر، مسلمین را از پا درآورده بود. این کجا و آن حرف مفت کجا؟!》 📚منبع : مجموعه آثار شهید مطهری(ره)، ج۴، ص۴۳۶
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ به مناسبت سالروز مرگ خالد بن ولید ، که همواره عداوت صحابه رسول الله صلی الله علیه واله را داشته است، ماجرای شگفت انگیز قلاده ای از محور آهنین آسیاب که امیرالمومنین علیه السلام بر گردن خالد بن ولید انداخته است را نقل میکنیم : 🔵١٥٦ / ٤ ـ وحدث به عبدالرحمن بن العبّاس وجابربن عبد الله رضي الله عنهما قالا :كنا جلوساً عند أبي بكر وقد أضحى النهار فإذا بخالدبن الوليد قدوافى في جيش قام غباره وكثرت صواهل خيله فإذا بقطب رحى ملوي في عنقه وقد فتل فتلاً فنزل عن فرسه ووقف بإزاء أبي بكر فرمقه الناس بأعينهم وراعهم منظره فابتدأ وقال :اعدل يا بن أبي قحافة حيث جُعلت في الموضع الذي لست له بأهل وما ارتفعت إلى هذا المكان إلاّ كما يرتفع الطافي من السمك على الماءـ في كلام طويل أعرضنا عن ذكره ـثمّ قال : إنّي رجعت مُنكفئاً من الطائف إلى هذه في طلب المرتدين فرأيت ابن أبي طالب عليه‌السلام ومعه رهط عصاة عتاة من الذين شزرت حماليق أعينهم من حسدك وبدرت حقداً عليك،وقرحت أفئدتهم لمكانك منهم عمّار بن ياسر ابن سميّة السوداء والمقداد ،وأخا غفار،وابن العوام ،وغلامين أعرف أحدهما بوجهه وغلام اسمرحبشي قد بقل وجهه فتبين لي المنكر من قلوبهم والحسد في احمرار أعينهم وقد توشّح بدرع رسول الله (ص) ولبس رداءه وقد أسرج له دابته وقد نزل على عين ماء ، فلمّا رآني اشمأز وبربر وأطرق موحشاً فقبض على لحيته فبادرته بالسلام استكفي شره واتقي وحشته ، فنزلت ونزل من معي بحيث نزلوا اتقاءً من مراوغته فبدأ بي ابن ياسر بقبيح لفظه ومحض عداوته يقرعني بما كنت ( تقدمت به إليَّ )فالتفت إليّ الأصلع الرأس وقد ازدحم الكلام في حلقه كهمهمة الأسد وكقعقة الرعد. فقال لي بغضب منه :أو كنت فاعلاً يا أبا سليمان؟فقلت :وايم الله لو أقام على رأيه لضربت الذي في عيناك؛فأغضبه قولي إذ صدقته وأخرجه إلى طبعه الذي أعرفه له عند الغضب وبدرت عيناه عليّ فعلمت أنّه قد عزب عنه عقله فقال لي :يا ابن اللخناء مثلك يقدر على مثلي ويجسر أن يدير اسمي في لهواته التي لا عهد لها بكلمة حكمة ويلك إنّي لست من قتلاك وقتلى صاحبك وإنّي لأعرف بمنيتي ومقتلي منك بنفسك ثمّ ضرب بيده إلى ترقوتي فنكسني عن فرسي وجعل يسوقني إلى رحى الحارث بن كلدة فعمد إلى القطب الغليظ فمدّعنقي بكلتا يديه ولواه في عنقي ينفتل له كالعلك المسخّن وأصحابي هؤلاء وقوف ما أغنوا عنّي سطوته ولا كفوني شره فلا جزاهم الله عنّي خيراً فإنّهم لمّا نظروا إلى بريق عينيه سجدوا فرقاً وسالت جباههم عرقاً ، وخمدت أرواحهم كأنما نظروا إلى ملك موتهم فو الذي رفع السماء بغير أعمادها لقد اجتمع على فكّ هذا القطب مائة رجل ـ أو يزيدون ـ من أشداءالعرب فما قدروا على فكّه فدلّني عجز الناس عن فتحه أنّه سحر منه... 🔴از عبد الله بن عباس وجابر بن عبد الله روایت شده است:روزى پيش ابوبكر و عمر حاضر بوديم كه خالد بن وليد آمد، درحالیکه میله و محور آهنین آسياب در گردن او پيچيده شده بود و بسيار ناله و شکایت می‌کرد از عملی که علی با او کرده است.ابوبكر از خالد پرسيد؛چه اتفاقی افتاده و چرا طوق ضخیم به گردن داری؟خالد گفت؛به طائف بودم و در طلب جستجوی افراد بی‌دین. با سپاه خود بودم که در راه برگشت، با على و عمار و مقداد و ابوذر غفارى و ابن العوام و دو جوان ديگر که با علی بودند، مواجه شدم، درحالیکه کنار چشمه‌ آبی نشسته بودند. على جامه رسول الله(صلی الله علیه وآله) به تن داشت و اسب‌هایشان هم آنجا بسته بودند.چون مرا دید عتاب بسيار تند و سختی به من کرد.من به همراه لشگرم از اسب پیاده شدیم و هرچه تواضع و دلجویی از علی کردم سودی نداشت.علی به من گفت:تا کی به شيعه من اذیت می‌کنی؟غرور جنگ آوری مرا گرفت و به اتکاء لشگرم حاضرجوابی و درشتی كردم.به این دلیل، علی بسیار غضبناک شد و چون شير غرّان به من گفت:تو كه باشى كه نام من در دهان تو بگردد و بد من و مواليان و شیعیانم بگويى؟ من سریعاً من سوار اسب شدم. على هم جهید و مرا از اسب فرو كشيد و به زور به آسياب حارث بن كلده برد و سنگ آسياب را بلند كرد و محور آهنین آسياب از سنگ بیرون كشيد و به گردن من پیچاند و مرا با این قلاده مضحکه مردم گرداند.آن میله آهنين در دست علی مثل خمیر و شمعِ در آفتاب،نرم بود. لشگر من از ترس هیبت علی و غضب او، چنان هراسان و متواری شدند كه گویا ملک الموت را دیده‌اند. ای ابوبکر، اکنون که نزد تو هستم،از یکصد مرد از شجاعان عرب درخواست کردم که با کمک هم این طوق را از گردن من باز کنند ولی نتوانستند. پس مرا يقين شد كه این عمل علی، از سحر هاشميان هست و مرا جادو کرده. الی آخر حکایت... 📚الثّاقب في المناقب ،عماد الدين أبي جعفر محمّد بن علي الطوسي، ج 1 ، ص 168 🌐http://lib.eshia.ir/15047/1/168 اسکن: http://uupload.ir/files/npk7_img_20180117_122737_318.jpg ❤️جانم مولانا امیرالمومنین علیه السلام❤
شبهه ❔کانال های ضد دین و وهابیت این روزها خیلی شبهه می کنند که در روایات شیعه آمده است که حضرت علی را دوست دارد آنگاه اشکال می کنند که شما می گویید شیطان که دشمن خداست علی را که دوست خداست، دوست دارد ، یا شیطان خدا نیست و یا علی دوست خدا نیست ❕❕ 💠 💠 👌روایتی است که از سلمان نقل شده است که می گوید ؛ «ابليس ملعون به گروهى گذشت كه به امير المؤمنين عليه السّلام ناسزا مى گفتند، ابليس جلو آنها ايستاد آن گروه گفتند: اين كيست كه جلو ما ايستاده؟ابليس گفت: من ابو مرّه هستم. گفتند: اى ابا مرّه، كلام ما را نشنيدى؟ ابليس گفت: بدا به حالتان، آقاى خود بن ابى طالب را سبّ كرده و ناسزا مىگوييد؟ گفتند: از كجا دانستى كه او آقاى ما است؟ ابليس گفت: از كلام پيامبرتان كه فرمود: هر كس كه من آقاى او هستم، على نيز آقاى او است خدايا كسى كه او را دوست دارد دوست بدار و آن كس كه دشمنش دارد دشمن بدار، خدايا يارى كن كسى را كه او را يارى كرده و ذليل نما كسى كه او را خوار كرده. ❔گفتند: آيا تو از موالى و شيعيان او هستى يا نه؟ 👌ابليس گفت: من نه از موالى او بوده و نه شيعه اش هستم ولى دارم و كسى بغض او را در دل نمى گيرد مگر آن كه من در مال و فرزندش شركت مى كنم » 📚امالی صدوق ص347 📚علل الشرایع ج1 ص144 ❕این که علی علیه السلام را دوست دارد ، مطلبی غیر قابل قبول نمی باشد چرا که خداوند میفرماید ؛ « کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند خداوند رحمان محبت آنها را در دلها می افکند » 🔰مریم 96 ❕در روایات فراوانی از طرق اهل سنت و تشیع آمده است که آیه مذکور در شان علیه السلام نازل شده است و خداوند محبت او را در قلوب همگان قرار داده است ؛ 📚شواهد التنزیل ج1 ص365 📚الدر المنثور ج4 ص287 📚کشاف ج3 ص47 📚تفسیر قرطبی ذیل آیه مذکور 📚صواعق المحرقه ص170 📚بحار الانوار ج35 ص354 ❕در تفسیر چنین آمده است ؛ 👌 «ايمان و عمل صالح جاذبه و كشش فوق العادهاى دارد، اعتقاد به يگانگى خدا و دعوت پيامبران كه بازتابش در روح و فكر و گفتار و كردار انسان به صورت اخلاق عاليه انسانى، تقوا و پاكى و درستی و امانت و شجاعت و ايثار و گذشت، تجلى كند ، همچون نيروهاى عظيم مغناطيس كشيده و رباينده است. ❕حتى افراد و از پاكان لذت میبرند، و از ناپاكانى همچون خود متنفرند، به همين دليل هنگامى كه فى المثل مى خواهند همسر يا شريكى انتخاب كنند تاكيد دارند كه طرف آنها پاك و نجيب و امين و درستكار باشد. 👌اين طبيعى است و در حقيقت نخستين پاداشى است كه خدا به مؤمنان و صالحان می دهد كه دامنه اش از دنيا به سراى ديگر نيز كشيده مى شود. 🔰اينكه بعضى آیه مذکور را در باره امير مؤمنان على علیه السلام دانسته و در روايات بسيارى به آن اشاره شده بدون شك درجه و مرحله بالاى آن، ويژه آن امام متقين است ولى اين مانع از آن نخواهد بود كه در مراحل ديگر همه مؤمنان و صالحان از طعم اين محبت و محبوبيت در افكار عمومى بچشند، و از اين مودت الهى سهمى ببرند، و نيز از آن نخواهد بود كه دشمنان نيز در دل خود احساس محبت و احترام نسبت به آنها كنند. 📚تفسیر نمونه ج 13 ص145
شبهه سوال کاربر گرامی (علیه‌السلام) ؟ یكى از مهمترین شبهاتى كه وهابی‌ها با تحریك احساسات مردم، به منظور انكار قضیه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح مى‌كنند، این است كه چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه این كه او اسد الله الغالب و شجاع‌ترین فرد زمان خود بود و ... 📌پاسخ دوم 🏳🏳🏳 ✔️عكس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى كه آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او كوبید؛ اما از آن جایى كه مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه كرد. در حقیقت با این كار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند كه اگر مأمور به شكیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، كسى جرأت نمى‌كرد كه این فكر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است. یکی از منابع طراز اول تاریخی که از نظر زمان تالیف، نزدیک‌ترین اثر تاریخی نسبت به صدر اسلام، به شمار می رود کتاب سلیمان بن قیس(متوفی 80 هجری) است. وی در این اثر ارزشمند تاریخی و روایی در این باره مى‌نویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌كنند»! امام علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش كوبید و خواست او را بكشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پیامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شیعه این روایت را نقل كرده است: عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید اما وصیت پیامبر(ص) چه بود که علی(ع) به علت آن سکوت نمود؟ در کامنت بعدی 📌منابع:📚📚📚 الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادى ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ. 2. الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی –
💠✨💠 ✨💠✨ 💠✨💠 🗒برگه عبور از آتش.... 💠به پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم عرض کردم آیا گذشتن از آتش برگه عبور و گذر نامه لازم دارد؟ ➖فرمودند: بلی، سوال کردم : آن چیست؟ 👌فرمود:محبت دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام است. 📚مناقب ابن شهرآشوب،جلد2ص156
🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥 جنگ امام علی با جنیان شعله به دست 🔥⚔ 💫 ابن عباس روایت کرده که چون حضرت محمد (ص) برای جنگ با قبیله بنی المصطلق بیرون رفت و قدری از راه را پیمود، وقتی شب هنگام فرا رسید، در جائی که نزدیک دره ای پر فراز و نشیب بود، فرود آمدند. چون آخر شب شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل گشته و خبر داد که گروهی از کفار جنیان در این بیابان کمین کرده و اندیشه بدی نسبت به آن حضرت و یارانش دارند. پس رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را فراخوانده و فرمود: به این دره برو و گروهی از جنیان که از دشمنان خدا هستند سر راه تو ظاهر می شوند و قصد آزار به ما را دارند، پس بوسیله آن نیروئی که خدای عزوجل به تو عنایت کرده است و به کمک نام های ویژه خداوند که فقط تو آن نام ها را می دانی آنان را دفع نما. پیامبر یکصد نفر از مؤمنین را به همراه علی (ع) فرستاد و به آنان فرمود: همراه علی باشید و دستورات او را پیروی نمائید، سپس امیرالمؤمنین علی (ع) به سوی آن دره رهسپار شد. همینکه به کنار آن دره رسید به آن صد نفری که همراهش بودند دستور داد همانجا بایستند و هیچ کاری نکنند تا وقتی که دستور بدهد. سپس گام به جلو نهاد و پیش روی آن گروه حرکت نمود. لحظه ای در کناری ایستاد و از شرّ دشمنان جن به خدا پناه برد. نام خدای عزوجل را بر زبان جاری کرد و به گروه صد نفری اشاره فرمود که نزدیک او روند، آنان نزدیک شدند. فاصله میان او و ایشان به اندازه پرتاب یک تیر بود، زمانی که به سمت پائین دره حرکت کردند باد تندی شروع به وزیدن کرد، تا حدی که نزدیک بود بواسطه تندی وزش باد، آن گروه به زمین بخورند. پاهای آنان از ترس اجنه و آنچه می دیدند به لرزه افتاده بود. پس امیرالمؤمنین (ع) فریاد زد: من علی بن ابیطالب فرزند عبدالمطلب و جانشین رسول خدا (ص) و پسر عموی او هستم، پابرجا باشید! در آن هنگام اشخاصی را به شکل و قیافه مردمان هند و سودان می دیدند که شعله هایی از آتش در دست های خود دارند و در گوشه و کنار آن دره پنهان شده اند، پس امیرالمؤمنین علی (ع) به تنهائی به میان دره رفت و در همان حال قرآن تلاوت می کرد و شمشیر خود را به راست و چپ حرکت می داد و آن افراد شعله بدست با حرکت شمشیر حضرت علی هلاک می شدند و مانند دود سیاهی از میان می رفتند. امیرالمؤمنین (ع) پس از پیروزی بر آنان تکبیر گفته و از همانجا که پائین رفته بود بالا آمد و در کنار آن صد نفر ایستاد. بخاطر هلاکت آن جنیان هوا پر از دود شده بود، پس از چند لحظه هوا صاف گردید و آن گروه از اصحاب رسول خدا (ص) که همراهش رفته بودند، عرض کردند: یا اباالحسن! چه دیدی؟ ما که نزدیک بود از ترس هلاک شویم و ترس ما برای تو بیش از ترسی بود که برای خود داشتیم؟ حضرت علی (ع) فرمودند: همین که اجنه در پیش روی من ظاهر شدند اسماء خاص الهی را با صدای بلند در میان ایشان خواندم، در آن هنگام دیدم از ترس خود را کوچک کردند و در صدد فرار و گریز برآمدند. زمانی که در میان آنان بودم کمترین ترسی نداشتم و اگر به همان شکلی که در آغاز بودند می ماندند تا آخرین نفرشان را از پای درمی آوردم و همانا خداوند نقشه شوم آن ها را خنثی کرد و مسلمانان را از شرّ آنان در امان نگه داشت و باقی مانده جن ها قبل از ما خدمت رسول خدا (ص) رفتند، توبه نموده و مسلمان گشتند. 🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍🔥🌍 📚منابع 1- شیخ مفید. ارشاد، ج1: 340. 2- احمد بن محمد. حدیقة الشیعه: 418. 📚📜📚📜📚📜📚📜📚📜📚📜
⬅️⬅️⬅️ چرا مولا علي عليه سلام سكوت كردند؟ 👇👇👇 در اين باره ما شيعيان همواره پاسخ هاي فراواني داده ايم منجمله پاسخ نقضي چون عدم دفاع عثمان از تعرض به زنش، يا دستور پيامبر به سكوت و يا سكوت پيامبر در دفاع از مادر حضرت عمار يعني سميه يا در پاسخ حلي كه هجوم مولا و درگيري ايشان با عمر و كذا و كذا داده شده حال ايندفعه مي خواهيم پاسخ جديد تري كه جالب تر هم بوده و مربوط به خود حضرت صديقه طاهره و خود پيامبر مي شود بدهيم 🔴نا يونس عن يونس بن عمرو عن أبيه قال: شج غلام من قريش فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلّم وهي غادية، فنادت يال عبد شمس، فخرج أبو سفيان، وخرج أبو جهل فقال: يا ابا سفيان هذه يدي فرجع «2» . 🔵پسری از قریش سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر رسول اکرم (ص) را شكست ،پس حضرت ندا داد که ای آل عبد شمس ، پس ابوسفیان خارج شد وابوجهل نیز خارج گشته وگفت : ای اباسفیان این دست من است ، پس بازگشت . (2) في أنساب الأشراف: 4/ 1/ 7 أن الذي لطمها كان أبو جهل. " ❌در انساب الاشراف امده ان كسي كه به حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها سيلي زد ابوجهل بود ✍️الكتاب: سيرة ابن إسحاق (كتاب السير والمغازي)-المؤلف: محمد بن إسحاق بن يسار المطلبي بالولاء، المدني (المتوفى: 151هـ)-تحقيق: سهيل زكار-الناشر: دار الفكر – بيروت-الطبعة: الأولى 1398هـ /1978 ج 1 ص 234 🔶حالا سوال ما اينجاست، ايا رسول الله كه در اينجا از دخترش دفاع نكرد و سخني نگفت از منظور شما غيرت نداشته؟ 🎄چرا ايشان در دفاع از حضرت زهرا سلام الله عليها سكوت كردند؟ و سخني نگفتند؟ 💥شما چه پاسخي به پيامبر خود مي دهيد؟ هر پاسخي دهيد ما هم همان پاسخ را به شما مي دهيم
❔چرا امام علی در جنگ که بزرگترین لشکر کشی مسلمین بود شرکت نداشت ❗️آیا سخن برخی اهل سنت که می گویند پیامبر از علی ناراحت بود و او را به نبرد واقعیت دارد ❕❕ 💠💠 👌يكى از افتخارهاى امير مؤمنان، اين است كه در تمام نبردها ملازم ركاب پيامبر و پرچمدار وى در اسلامى بوده است، جز در غزوه «تبوك» كه به دستور پيامبر در مدينه باقى ماند و در اين جهاد شركت نكرد، زيرا پيامبر به خوبى مى دانست كه منافقان و برخى از افراد به دنبال فرصت مى گردند تا در غياب پيامبر، وضع را دگرگون سازند و حكومت نو بنياد اسلامى را واژگون كنند و اين فرصت در صورتى امكان پذير است كه پيامبر و ياران وى به مقصد دورى بروند و ارتباط آنان با مركز قطع شود. 👌تبوك، دورترين بود كه پيامبر در طى غزوات خود به آنجا مسافرت نمود. پيامبر كاملا احساس كرد كه در غياب او ممكن است گروههاى ضد اسلامى، اوضاع را دگرگون سازند و همفكران خود را از نقاط مختلف حجاز گردآورده، متشكل شوند. ❕او با اينكه «محمد بن » را جانشين خود در مدينه قرار داده بود، ولى به على عليه السّلام فرمود: «تو سرپرست اهل بيت و خويشاوندان من و گروه مهاجرى و براى اين كار جز من و تو، كسى ديگر شايستگى ندارد.» 💠اقامت امير مؤمنان در مدينه توطئه گران را بسيار ناراحت ساخت، زيرا فهميدند كه با وجود على و پىگير او، ديگر نمى توانند نقشه هاى خود را پياده كنند. از اين رو، براى بيرون رفتن على از مدينه نقشه اى ريختند و شايع كردند كه با اينكه پيامبر با كمال ميل على را براى شركت در جهاد دعوت كرد، ولى او از جهت دورى راه و شدت گرما، از شرت در اين نبرد مقدس امتناع كرد. على عليه السّلام براى ابطال تهمت آنان به محضر پيامبر شرفياب گرديد و جريان را با آن حضرت در ميان نهاد. پيامبر، كلمه تاريخى خود را كه از دلايل واضح و روشن امامت و جانشينى بلافصل او پس از پيامبر است؛ درباره او چنين فرمود: «برادرم به بازگرد، زيرا براى حفظ شئون و اوضاع مدينه جز من و تو كسى شايستگى ندارد. تو نماينده من در ميان اهل بيت و خويشاوندان من هستى ... أما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبيّ بعدي؟ آيا خشنود نمىشوى كه بگويم مثل تو نسبت به من، مثل هارون نسبت به موسى است، جز اينكه پس از من پيامبرى نيست. همان طورى كه او وصى و جانشين بلافصل موسى بود، تو نيز جانشين و خليفه پس از من هستى » 📚سیره ابن هشام ج2 ص520 📚بحار الانوار ج21 ص207 📚فروغ ابدیت ، ص864 ❕روشن می شود که آنچه در پرسش شما آمد واقع است و مستند تاریخی ندارد .