🔯خوانده شدهايم يا برگزيده هستيم؟🔯امروز مسيحيان کماکان با اين مسأله مواجه هستند که آيا جزو برگزيدگان هستند؟ و يا ممکن است نجات خود را از دست بدهند؟ بهتر است ببينيم کتابمقدس در اين زمينه چه ميگويد. مشکل ما اين است که کتابمقدس هر دو موضع را مطرح ميسازد. يعني هر دو موضع در کتابمقدس مورد اشاره قرار گرفته است. در زير به آياتي مربوط به اين دو موضع اشاره ميکنيم:
آياتي در باره برگزيدگي:«پس خدا بر هر که بخواهد رحم ميکند و هر که را بخواهد سختدل ميسازد. مرا خواهي گفت “پس ديگر چرا ما را سرزنش ميکند؟ زيرا کيست که بتواند در برابر اراده او ايستادگي کند؟”. اما اي انسان، تو کيستي که با خدا مجادله ميکني آيا مصنوع ميتواند به صانع خود بگويد چرا مرا چنين ساختي؟ آيا کوزهگر اختيار ندارد که از توده گِلي واحد، ظرفي براي مصارف مهم و ظرفي ديگر براي مصارف معمولي بسازد؟ چه ميتوان گفت اگر خدا با اينکه ميخواهد غضب خود را نشان دهد و قدرت خويش را نمايان سازد، ظروفِ مورد غضب را که براي هلاکت آماده شدهاند، با بردباري بسيار تحمل کند، تا بتواند عظمت جلال خود را بر ظروف مورد رحمت معلوم گرداند ظروفي که آنان را پيشاپيش براي جلال آماده کرده است روميان 9:18-23
زيرا پيش از آفرينش جهان، ما را در وي بر گزيد تا در حضورش مقدس و بيعيب باشيم افسسيان 1:4
«شما نبوديد که مرا بر گزيديد، بلکه من شما را بر گزيدم و مقرر داشتم…» يوحنا 15:16
«چون غير يهوديان اين را شنيدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند، و آنان که براي حيات جاويد تعيين شده بودند، ايمان آوردند اعمال 13:48
زيرا دعوتشدگان بسيارند، اما برگزيدگان کم متي 22:14
در اين زمينه، ميتوان به ايمان آوردن پولس نيز اشاره کرد. او به انتخاب آزاد خود ايمان نياورد بلکه خدا او را بر گزيد و بر او ظاهر شد و او را به ايمان هدايت کرد. خودش در اين زمينه ميفرمايد: «اما چون خشنودي او که مرا از بطن مادرم وقف کار خود کرد و بهواسطه فيض خود مرا فرا خواند
در اين بود که پسر خود را در من آشکار سازد…» غلاطيان 1:15-16آياتي در باره آزادي انتخاب«زيرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر يگانه خود را داد تا هر که به او ايمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حيات جاويدان يابد.» يوحنا 3:16«هر که تشنه است، نزد من آيد و بنوشد.» (يوحنا 7:37). در اين زمينه به تمام آياتي در انجيل يوحنا بايد مراجعه کرد که عبارت «هر که» در آنها بهکار رفته است
خدا نميخواهد کسي هلاک شود، بلکه ميخواهد همگان به توبه گرايند.» دوم پطرس 3:9
«بياييد نرد من، اي تمام زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسايش خواهم بخشيد.» متي 11:28
در اين زمينه، بايد به آزادي انتخاب آدم و حوا اشاره کرد. اگر ايشان صاحب اراده و انتخاب آزاد نبودند، خدا ايشان را در زمينه نخوردن ميوه آن درخت هشدار نميداد. اگر تصور کنيم که اراده ازلي خدا اين بود که ايشان گناه کنند، در اين صورت، خدا را عامل و منشأ گناه ميسازيم. همچنين بايد به آزادي اراده قوم اسرائيل در مرز کنعان توجه بکنيم. ايشان ميتوانستند به وعده خدا ايمان داشته باشند و ظرف سه ماه بعد از خروج از مصر، وارد کنعان شوند. اما ايشان بيايماني را انتخاب کردند و چهل سال در بيابان سرگردان شدند. کسي به خود جرأت نميدهد که خدا را مسبب بيايماني و سرگرداني ايشان تلقي کند. در ضمن، اگر انسان داراي انتخاب آزاد نبود، اين همه نصايح رسالات براي چه ميبود؟ اگر مطمئن باشيم که ما جزو برگزيدگانِ ازلي هستيم و نجات نهايي ما قطعي است هر طور هم زندگي کنيم بر نجات ما اثري نخواهد داشتنتيجهگيريهاي مسيحيانمسيحيان در طول تاريخ دوهزارساله خود نتيجهگيريهاي مختلفي از اين آيات و اشارات کردهاند مسيحيت در قرون اوليه، به آزادي اراده انسان اعتقاد داشت. گرچه بعضي از پدران کليسا مسأله جبر و برگزيدگي ازلي را مطرح کردند، اما اين نظر مورد تأييد شوراهاي کليسايي قرار نگرفت امروزه، کليساهاي کاتوليک و ارتودُکس که دنبالهروِ سنت قديمي مسيحيت هستند به آزادي اراده انسان عقيده دارند
اما پس از نهضت مارتين لوتر در قرن شانزدهم، يکي ديگر از پيشگامان نهضت اصلاحات به نام ژان کالوَن در همان دوره، اعتقاد به برگزيدگي و تعيين ازلي را تعليم داد و امروزه اکثر کليساهاي پروتستان پيروِ نظر او هستند. طبق تعليم کالوَن، خدا پيش از آفرينش جهان، عدهاي را براي نجات بر گزيد و عدهاي را براي هلاکت. اراده انسان در اثر سقوط چنان تباه شده که خودش قادر به انتخاب ايمان نيست. اين فيض خدا است که برگزيدگان را بهسوي نجات هدايت ميکند و اين فيض مقاومتناپذير است. چنين فيضي نصيب کساني که براي هلاکت تعيين شدهاند نميشود. کفاره مسيح نيز تنها براي برگزيدگان کارآيي دارد. برگزيدگان که در اثر فيض مقاومتناپذير خدا نجات مييابند در امنيت ابدي ساکن هستند و هيچ گاه نجات خود را از دست نميدهند
اما در قرن هفدهم، يک عالم الهيات هلندي به نام هاکوبوس آرمينيوس بيشتر به سمت نظريه سنتي کليسا گرايش پيدا کرد و در محافل پروتستان به تعليم اراده و انتخاب آزاد انسان پرداخت. او آيات مربوط به تعيين ازلي نجاتيافتگان را رد نميکرد، اما آنها را در پرتوِ تعليم پطرس رسول در رساله اول، 1:2 مورد توجه قرار ميداد که به «پيشداني خدا» اشاره ميکند. يعني اينکه چون خدا «از پيش ميدانست» چه کساني ايمان ميآورند، نام آنان را از ازل در دفتر حيات خود ثبت کرد و ايشان جزو برگزيدگان شدندتذکري در باره نظرات کالون و آرمينيوساما در هر دو نظرِ کالون و آرمينيوس ايرادي وجود دارد. اين دو نظر گرچه بر اساس آياتي از کتابمقدس هستند، اما يک نکته را از نظر دور ميدارند و آن اينکه خدا اساساً در بُعد زمان قرار ندارد. يعني اينکه براي خدا پيش يا پس مفهومي ندارد کدام «از پيش»؟ مگر براي خدا گذشته و حال و آينده وجود دارد؟ براي خدا همه چيز حي و حاضر است. خدا در بُعد زمان قرار ندارد که بخواهد کساني را «از پيش» براي نجات يا هلاکت تعيين کند، يا «از پيش بداند» چه کساني ايمان ميآورندآشتي ميان دو نظردر دهههاي گذشته، عدهاي از پيروان کالون نظر او را تعديل کردهاند و اظهار ميدارند که انسان داراي آزادي اراده و انتخاب است، اما خدا اراده آزاد او را بهشکلي بر ميانگيزد که ايشان نجات را انتخاب کنند. به اين تعليم ميگويند آموزه کالوينيسم معتدل
سؤال ديگري که در اينجا مطرح ميشود اين است که آيا همه کساني که «اظهار ايمان» ميکنند و به کليسا ميپيوندند جزو «برگزيدگان» هستند؟ اگر هستند، پس چرا بعضي از آنان بعد از مدتي ايمان خود را انکار ميکنند و در بيايماني از دنيا ميروند؟ پاسخ کالوينيسم اين است که ايشان از ابتدا از «ايمان نجاتبخش» برخوردار نبودند. ايمان ايشان اصيل نبود. در اين زمينه، ميتوان به مَثـَل گندم و کرکاس اشاره کرد. اما پاسخ آرمينيها به اين سؤال اين است که ايشان ايمان آوردند و بعد لغزش خوردند. با توجه به پاسخ هر دو مکتب به اين سؤال، پي ميبريم که در واقع گويا هر دو طرف همان نکته را بهنوعي به دو طريق مختلف مطرح ميسازند. شايد بتوان گفت که هر دو بهنوعي به اين نتيجه ميرسند که همه کساني که امروزه اظهار ايمان ميکنند، ممکن است روزي منکر ايمان شوند. در واقع، اين دو نظر، از دو ديدگاه متفاوت به قضيهاي واحد مينگرندسوء درک کالوينيسمگاهي اوقات ديده ميشود که حتي معلمين کالوينيست هم عقيده خود را اشتباه مطرح ميسازند. امنيت ابدي نجات برگزيدگان به اين معني نيست که همه کساني که اظهار ايمان ميکنند، جزو «برگزيدگان» هستند، چرا که همان گونه که گفتيم، ممکن است کسي که امروز اظهار ايمان ميکند، از «ايمان نجاتبخش» يا ايمان اصيل برخوردار نباشد. اين آن چيزي است که کالون اظهار ميدارد و بايد آن را درست درک کرد
در ضمن، امنيت ابدي برگزيدگان به معني بيمبالاتي و زندگي بيبند و بار نيست. پطرس رسول ميفرمايد: «پس اي برادران هر چه بيشتر بکوشيد تا فراخواندگي و برگزيدگي خويش را تحکيم بخشيد، چرا که اگر چنين کنيد، هرگز سقوط نخواهيد کرد.» (دوم پطرس 3:10). مفهوم اين آيه بسيار روشن است، زيرا ميگويد که گرچه عدهاي برگزيده شدهاند، اما ايشان بايد برگزيدگي خود را ثابت کنند تا سقوط ننمايندنتيجه از آنجا که هر دو نظر در کتابمقدس ذکر شده، نميتوان هيچ يک را رد کرد. منبع: سایت آرمان رشدی
▪️ #اینفوگرافیک | جنایت اسرائیل علیه کودکان فلسطین
🔻 آماری وحشتناک از کشتار و خشونت علیه کودکان فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی از سال 2000 تا 2017
#روزقدس آغازی بر پایان ظلم #صهیونیسم جهانی
🔯 مسیحیت در آمریکا به شدت روبه افول است🔯بر اساس نظرسنجی های مرکز تحقیقات pEW که در سالهای 2018 و 2019 انجام شده است ، 65٪ از بزرگسالان آمریکایی در پاسخ به نوع دینشان ، خود رامسیحی توصیف می کنند که نسبت به یک دهه گذشته 12 درصد کاهش داشته است. منبع:https://www.pewforum.org/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ جالب کشیش ادوین: تو نمیفهمی....
همانگونه که علاقمندان به مطالعات ادیان ابراهیمی در جریان هستند اگر کتاب مقدس مسیحی بخش عهدعتیق را ورق بزنیم شاهد دستور خدای مسیحیت مبنی بر کشتن و قتل و غارت اقوام دیگر هستیم.
♦️در این بین خدای مسیحیت گاه دستور به آتش زدن اموال مخالفین، گاهی زنده سوزی، گاه تکه تکه کردن بدن و اصلا هر انچه به ذهن برسد، داده است.
این خدا پیر و جوان نظامی و غیر نظامی، زن و مرد حتی کودکان شیرخواره را هم امان نمیدهد و زهی از ذرهای مروت و شفقت نسبت به مخالفین، بلکه نه انسان حتی گاو و گوسفنده و مرغ و خروس هم از دست این خدا در امان نبود. بلکه نه انسان و حیوان حتی درخت و گیاه هم باید سوزانده میشد تا خشمش فرو بکشد.
اما این بار برای توجیح این خشونتها کشیش ادوین توضیح جالبی دارد و خود را راحت میکند با این جمله که تو نمیفهمی... تو نمیفهمی که چرا خدا دستور داده به قوم خود که حمله کنند و گناهکار و بیگناه و حتی طفل شیر خواره را بکشند.
برای خودشان که توجیه بیاورند پاسخ میشود "تو نمیفهمی" اما جالب اینجاست که همینها به پیامبر اسلام(صلاللهعلیهوآلهوصلم) اتهام خشونت میزنند، پیامبری که حتی یک جنگ تهاجمی نداشت و صرفا برای دفاع جنگ میکرد، در نظر اینها خشونت طلب است اما خدایی که انواع خشونتها را دستور میدهد پاسخش "تو نمیفهمی"است.
🆔 @n_masihiat
تعالیم کلیساهای #صهیونیست_مسیحی فریب یا واقعیت ؟ 🔯 وقتی #هرمز_شریعت شبان کلیسای پنطیکاستی صهیونیست مسیحی بر ادعای داشتن عطیه زبانها توسط کشیش پنطیکاستی #رضا_صفا علامت سوال می گذارد!!🔯سوال : عطیۀ تکلم به زبانها چیست؟ آیا عطیۀ تکلم به زبانها برای امروز است؟
جواب : اولین واقعۀ تکلم به زبانها در روز پنطیکاست بوقوع پیوست که در کتاب اعمال رسولان 2 : 1-4 بیان شده است. رسولان به میان مردم رفته و خبر خوش انجیل را به زبان خود آنها با آنان در میان گذاشتد. "و اهل كَرِيت و عَرَب، اينها را میشنويم كه به زبانهای ما ذكر كبريائی خدا میكنند." (اعمال 2 : 11). ترجمۀ یونانی و تحت اللفظی "زبانها " به معنی زبانهای مختلف میباشد. بنابراین عطیۀ تکلم به زبانها یعنی صحبت کردن به زبانی که شخص در گذشته آنرا بَلد نبوده، و به جهت خدمت به کسانی که آن زبان را صحبت می کنند عطا شده است. در رسالۀ اول قرنتیان بابهای 12 – 14، جائی که پولس درباره عطایای معجزهآسا صحبت میکند، چنین میگوید: "امّا الحال ای برادران، اگر نزد شما آيم و به زبانها سخن رانم، شما را چه سود میبخشم؟ مگر آنكه شما را به مكاشفه يا به معرفت يا به نبوّت يا به تعليم گويم." (اول قرنتیان 14 : 6) طبق نظر پولس رسول و مطابق با آنگونه که اعمال رسولان "زبانها" را توصیف میکند، تکلم به زبانها زمانی با ارزش است که شخص پیغام خدا را به زبان خود بشنود. در غیر اینصورت، بی فایده است اگر تفسیر و ترجمه نشود.
..ادامه👇🏻👇🏻
دوستان زیادی درباره دعا به زبانها توسط شبان رضا صفا و درستی و نادرستی این کار از من سؤالات زیادی می پرسند که باید جوابی مناسب به آنها می دادم. دوستان عزیز کلام زنده خدا تنها ملاک ما در زندگی روحانی می باشد. هر چه که از انجیل نباشد بدعت و خطرناک است و با کسی که بدعت آفرینی می کند و در لباس شبان پایش را کج می گذارد برخورد مناسب شود.
عطیه دعا به زبانها یا نباید در ملأ عام و روی تلویزیون انجام شود و یا اگر این کار انجام می شود باید فوراً ترجمه شود تا کسی دچار حیرت و انحراف نشود.
شبکه هفت و کلیسای ایرانیان با انجام دعا به زبانها که توسط شبان رضا صفا در تلویزیون نجات انجام می شود شدیداً مخالف است و این کار را از جانب خدا نمی داند چون ترجمه نمی شود و باعث حیرت و انحراف می گردد. منبع: وب سایت کشیش هرمز شریعت)
🔯...کسی که عطیۀ ترجمه زبانها را داشت (اول قرنتیان 12 : 30)، حتی اگر نمیدانست که گوینده با چه زبانی صحبت میکرد، میتوانست بفهمد که او چه میگوید. و در نتیجه پیغام گفته شده را برای سایرین بازگو میکرد تا آنها نیز پیغام را درک نمایند. "بنابراين كسی كه به زبانی سخن میگويد، دعا بكند تا ترجمه نمايد." (اول قرنتیان 14 : 13). اگر زبانها ترجمه نمیشد، برخورد پولس بسیار جدی بود: "لكن در كليسا بيشتر میپسندم كه پنج كلمه به عقل خود گويم تا ديگران را نيز تعليم دهم از آنكه هزاران كلمه به زبان بگويم." (اول قرنتیان 14 : 19)
آیا خدا امروز نیز عطیۀ تکلم به زبانها را عطا میکند؟ اول قرنتیان 13 : 8 به خاتمه یافتن این عطیه اشاره میکند، اگر چه، این خاتمه یافتن را با آمدن "كامل" مرتبط میسازد (اول قرنتیان 13 :10). بعضیها به تفاوت گفتاری در این آیه نبوتی اشاره میکنند؛ "درحالِ خاتمه یافتن" یا "خاتمه یافته" که خود نشانهای برای آمدن کامل است. ولی بهر حال این موضع بطور دقیق در متن، مشخص نشده است. بعضیها نیز به متونی چون اشعیا 28 : 11 و یوئیل 2 : 28 – 29 اشاره کرده معتقدند که تکلم به زبانها نشانه و گواه آمدن داوری خداوند است. اول قرنتیان 14 : 22 زبانها را نشانی برای بیایمانان توصیف میکند. مطابق این بحث، عطیۀ تکلم به زبانها چون هشداری به یهودیان بود مبنی بر اینکه خدا بزودی اسرائیل را برای رّد کردن عیسی مسیح، داوری خواهد نمود. بنابراین وقتی خداوند حقیقتاً اسرائیل را داوری (تخریب اورشلیم بوسیله رومیها در سال 70 میلادی) نمود، دیگر عطیۀ زبانها لازم نبود چون هدف و مقصود آن به انجام رسیده بود. شاید این دیدگاه درست باشد اما با این وجود به وقوع رسیدن هدف اولیه، لزوماً نمیتواند به منزلۀ پایان آن باشد. کلام بطور قطعی نتیجه گیری نمیکند که عطیۀ تکلم به زبانها به پایان رسیده است.
در ضمن، اگر عطیۀ تکلم به زبانها در کلیسای امروزی فعال بود، باید مطابق با معیار کلام خدا به انجام میرسید: باید با زبانی حقیقی و قابل فهم بیان شود (اول قرنتیان 14 : 10). هدف آن بایستی انتقال کلام خدا به شخصی، که زبان متفاوتی صحبت میکند، باشد (اعمال 2 : 6 – 12). باید با دستورالعملی که خدا توسط پولس رسول فرمود مطابقت داشته باشد. "اگر كسی به زبانی سخن گويد، دو دو يا نهايت سه سه باشند، به ترتيب و كسی ترجمه كند. امّا اگر مترجمی نباشد، در كليسا خاموش باشد و با خود و با خدا سخن گويد" (اول قرنتیان 14 : 27 - 28). همچنین باید از اول قرنتیان 14 : 33 نیز متابعت کند که میگوید: "زيرا كه او خدای تشويش نيست بلكه خدای سلامتی، چنانكه در همۀ كليساهای مقدّسان".
بطور قطع، خدا میتواند توانایی تکلم به زبانهای دیگر را بدهد، تا ما بتوانیم با اشخاص دیگر به زبان خود آنها ارتباط بر قرار کنیم. لكن در جميع اينها همان يك روح فاعل است كه هر كس را فرداً بحسب ارادۀ خود تقسيم میكند (اول قرنتیان 12 : 11). فقط تصور کنید، چطور خدمات بشارتی توسعه مییافت، اگر مبشرین زبانهای دیگر را فرا نمیگرفتند و قادر نبودند که با اقوام دیگر به زبان بومیشان صحبت کنند. اگر چه خداوند را همه چیز ممکن است، اما اینطور بنظر نمی رسد که عطیۀ تکلم به زبانها آنطور که در عهد جدید رایج بود، امروزه نیز به عملی باشد مگر در صورتی که بسیار مفید باشد. اکثر ایماندارانی که ادعا میکنند عطیۀ تکلم به زبانها را دارند مطابق معیار کلام خدا که در بالا مطرح شد عمل نمیکنند.
آنانی که اعتقاد دارند عطیۀ تکلم به زبانها به عنوان "زبان دعا" است و میتواند برای تهذیب نفس مفید باشد، ایدۀ خود را از اول قرنتیان 14 : 4 و یا از 14 : 28، گرفتهاند. "هر كه به زبانی میگويد، خود را بنا میكند، امّا آنكه نبوّت مینمايد، كليسا را بنا میكند". در تمام طول باب 14 پولس بر ترجمه و تفسیر تأکید میکند؛ برای مثال 14 : 5 – 12 را در نظر بگیرید. یا آنچه را که در آیه 4 مطرح میکند: "هر كه به زبانی میگويد، خود را بنا میكند، امّا آنكه نبوّت مینمايد، كليسا را بنا میكند و خواهش دارم كه همۀ شما به زبانها تكلم كنيد، لكن بيشتر اينكه نبوّت نماييد زيرا كسی كه نبوّت كند بهتر است از كسی كه به زبانها حرف زند، مگر آنكه ترجمه كند تا كليسا بنا شود". عهد جدید در هیچ جا، بطور دقیق راجع به دعا بوسیلۀ زبانها تعلیم نمیدهد. و در هیچ جا اشاره نمیکند که شخصی با زبانها دعا نمود. اگر تکلم به زبانها معیار تهذیب نفس است، عادلانه نیست آنانی که از چنین عطیهای بی بهره هستند، قادر به تهذیب خود نباشند؟ اول قرنتیان 12 : 29 – 30 واضحاً اعلام میدارد که هر کسی عطیۀ تکلم به زبانها را ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔯وقتی #مسیحیان_صهیونیست ما را متهم به خرافه پرستی می کنند ولی چشم خود را بر روی اعمال مضحک خودشان می بندند:🔯 عده ای از کشیشان اوانجلیکال بر فراز کوهی در شهر کورتیبا در حال دعا کردن بر بطریهای آب معدنی هستند برای مقابله با کرونا!
🔹این مراسم رو تلویزیون برزیل نشون میده و با تبلیغات زیاد قراره این بطریها در کلیسایی بین مردم پخش کنند.😕
به نقل از خانه بیداری اسلامی اصفهان
📚کتاب «بابا نور الله» منتشر شد.
🔹«بابا نور الله»؛ عنوان کتابی است که به تازگی توسط خانه مشروطه اصفهان برای گروه سنی "الف و ب" منتشر شده است. سید جعفر هاتف الحسینی، نویسنده این اثر بر این باور است که امروزه با فراگیر شدن ارتباطات در سراسر جهان، زمینه تبادل فرهنگی افزایش چشمگیری یافته است. این تبادلات اگرچه دستاوردهای مفیدی به ارمغان آورده است، اما ممکن است باعث کمرنگ شدن شخصیت های دینی و ملی هر کشوری از جمله ایران شود. از آن جایی که این شخصیت ها نشانه هویت و به منزله شناسنامه یک ملت هستند؛ این کمرنگ شدن می تواند آثار زیان باری همچون غربزدگی و کمرنگ شدن تعصبات ملی را به همراه داشته باشد که زنده کردن این شخصیت ها می توان مانع ایجاد چنین پیامدهایی شد. داستان «بابا نور الله»، به برش هایی از زندگی یکی از رهبران فداکار مشروطه به نام آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی می پردازد. این عالم بزرگوار عمر گرانقدر خود را در راه خدمت به اسلام و ایران گذرانده و خدمات ارزنده ای در این زمینه از خود به یادگار گذاشته است. هاتف الحسینی کوشیده تا با داستان بابا نورالله کودکان ایران زمین را با این الگوی ملی و دینی آشنا کند.
🔹طاهره رضایی بابا نورالله را تصویرگری و انتشارات براق قم آن را منتشر کرده است. این کتاب در قطع خشتی در 12 صفحه رنگی با قیمت 3 هزار تومان راهی بازار نشر شده است.
✅جهت تهیه این کتاب می توانید با شماره تماس 03132212556 خانه مشروطیت اصفهان تماس حاصل کنید.
عدالت و محبت مسیح در زیر پای دولت مورد علاقه #مسیحیان_صهیونیست:
🔹این روزها مهمترین خبر #آمریکا، اعتراضات به قتل یک سیاه پوست توسط پلیس سفیدپوست است در ایالت مینه سوتا. داستانی که به سرعت وارد مرحله درگیری، آتش زدن و تخریب ساختمان ها از جمله اداره پلیس فروشگاه ها شد. در حالی که برخی به معترضان لقب غارت گر و فتنه گر داده اند، برخی دیگر این خشم را نتیجه طبیعی رفتارهای نژادپرستانه می دانند و یک داستان مشابه قدیمی را نیز یادآوری می کنند، داستانی که در بسیاری از کتب تاریخی آمریکا نامی از آن نیست.
🔹در ابتدای دهه ۱۹۲۰، منطقه Greenwood در Tulsa واقع در ایالت اوکلاهاما، به وال استریت سیاه معروف بود. جایی که سیاه پوستان کسب و کارهای موفقی داشتند و زندگی شان از سفید پوستان منطقه مرفه تر بود. همین سبک زندگی باعث حسرت و کینه سفیدپوستان (اربابان دیروز) نیز شده بود.
🔹در آخرین روز ماه می ۱۹۲۱، مقاله ای در یک روزنامه محلی چاپ شد در مورد تعرض یک سیاه پوست به دختر سفیدپوست. با انتشار خبر در Tulsa، صدها نفر از سفیدپوستان مسلح جلوی دادگاه جمع شدند تا پیش از برگزاری دادگاه، خودشان مجری قانون شوند. با تشدید درگیری ها، سفیدپوستان به وال استریت سیاه هجوم بردند و در مدت دو روز منطقه Greenwood را کاملا تخریب کردند. بیش از ۱۲۰۰ خانه ویران و سیاه پوستان بسیاری نیز قتل عام شدند.
🔹حالا و در اوج داستان مینه سوتا، داستان وال استریت سیاه به سفیدپوستان یادآوری می شود. (https://twitter.com/search?q=%20black%2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همین انجیل قسم همه تونو میکشم!!! ☺
وی از کاخ سفید پیاده به سمت کلیسا حرکت می کند؛ در حالی که نیروهای امنیتی لحظاتی قبل تمام حاضرین و معترضین را با خشونت و گاز اشک آور از مسیر تخلیه می کنند، سپس رو به روی کلیسایی که پنجرههایش را با تخته پوشانده بودند ایستاده و کتاب انجیل را جلوی دوربینها بالا می گیرد و از آمریکای بزرگ یاد میکند!
👩🏻🦰 زن در کتاب مقدس
🔰 حق وراثت و مالیکت برای زن
بر پایۀ کتاب مقدس، پدر و شوهر براحتی میتوانند نذر دختر و زن را باطل کنند. (اعداد 30) این نیز بخاطر مالک بودن پدر و شوهر نسبت به دختر و زن است. بر اساس همین مالکیت است که دارایی های زن بعد از ازدواج به شوهر میرسد. در کشورهای غربی حق مالکیت برای زن تا قرن نوزدهم برسمیت شناخته نشده بود. همچنانکه گفته شد، زن حتی بعنوان "شخص" نیز مورد قبول قانون نبود.
👈 قرآن وراثت و حق مالکیت زن را به رسمیت می شناسد. (سورۀ نساء)
✔️ در اسلام زن نه تنها حق مالیکت دارد بلکه حتی اگر درآمد داشته باشد، باز هم مرد باید زندگی او را تامین کند و تمام دارایی های زن در اختیار کامل خود او میباشد.
(اطلاعات بیشتر درباره محرومیت زنها از حق وراثت و مالیکیت در آمریکا در کتاب "قانون، جنسیت و بی عدالتی" نوشتۀ جان هاف.) 1
✍️ استاد اسماعیل همتی
●➼┅═❧═┅┅───┄
1. JOAN HOFF, “LAW, GENDER, AND INJUSTICE”: A LEGAL HISTORY OF U.S. WOMEN, 1991, pp. 377-382
هدایت شده از مسیحیتتبشیری؛ نقد و تحلیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نژادپرستی تا بدین حد در فرهنگ غرب وجود دارد؛ چه توقعی از مردم عادی و یا پلیس میرود؟
کشیشی که در مراسم عشای ربانی نان و شراب را که به مثابه گوشت و خون عیسی مسیح است، برای سفیدپوستان خودش در دهانشان میگذارد اما وقتی نوبت به یک شخص سیاه پوست میرسد از گذاشتن نان در دهانش امتناع میکند و به خودش میدهد تا نان رو بخورد!!
آیا این است ثمرهی مسیحیت؟؟
آیا مسیحیان هنوز به ثمرهی مسیحیت میبالند؟؟؟
🆔 @n_masihiat
🔯 #مرگ_خدا بر روی صلیب چالشی حل ناشدنی. مقاله زیر از کشیش ابنوس در تبیین چگونگی مرگ خدابر روی #صلیب و مشکلات الهیاتی پیرامون این اعتقاد می پردازد و سعی در توجیه این باور عقل ستیز دارد اما در نهایت نویسنده اذعان دارد که این عقیده با آموزه های عقلانی نسبت به خدا قابل پذیرش نیست . اما وقتی مسیحیت نمی خواهد از جنبه الوهی عیسی مسیح دست بردارد ناچار است که در این بن بست همانند تجسیم به دوگانگی پسرخدا و عیسی متمسک شود و با تمسک به برداشت تثلیثی از کتاب مقدس از پاسخ گویی به اشکالات عقلی و فلسفی این عقیده فرار کند و آنرا یک ترکیب راز آلود از انسان و خدا بنامد.✝️"کشیش ابنوس "در اینباره می گوید: «تجسم و واقعهی صلیب، دو حقیقت متعال بودن خدا و توانایی انسان در تجربه رنج را، در یک رابطه رازآلود به هم پیوند میدهد. مسیحیان، چون آموزه صلیب، زمانی که در مورد مسیح صحبت میکنند، زبانی ترکیبی دارند. منظور ما پسر خدایی است که متعال میباشد و زمانی که از عیسی صحبت میکنیم، منظور ما پسر تجسم یافته خداست...» برای درک بهتر نگاه مسیحیان تبشیری ازمرگ خدا متن این مقاله را در ذیل آورده ایم.👇🏻👇🏻
با این همه برخی هم بر این باورند که پدران کلیسا ایده “محرک بیحرکت” را از فلسفه یونان به واژهنامه مسیحی قاچاق کردهاند. باورداشت ما در خصوص خدای تاثرناپذیر، انعکاس حقایقی نیست که کتاب مقدس به ما ارائه میدهد، بلکه سایه اندیشههای افلاطونی و ارسطویی میباشد که مفهوم کتاب مقدسی از خدا را تحت شعاع قرار داده است. آنچه کتاب مقدس از خدا به ما مینمایاند با آنچه فلاسفه مصور گشتهاند متفاوت است..
از آنجایی که فیلسوفان کمال را تاثرناپذیر و لایتغیر بودن میپندارند، بسیاری از مسیحیان به این نتیجه رسیدهاند که خدای کتاب مقدس نیز اینچنین است.[12] شماری از متفکرین مسیحی برای درک و تعریف خدا از چنین مفاهیمی فلسفی یاری میجویند. خدایی که ویژگیهای موجود والایی را دارد که در دستهبندیهای فیلسوفان بزیبایی جای میگیرد. گونزالز درکتاب خود، تحت عنوان “داستان تاریخ کلیسا” میگوید که ایشان از دو ابزار برای آشتی دادن تصویری که کتاب مقدس از خدا میبخشد با مفهومی فلسفی از خدا که در حقیقت بر تاثرناپذیری وی تاکید میورزد ، بهره بردند.
یک رویکرد، تفسیر تمثیلی از متون دشوار کتاب مقدس بود. تفسیر تمثیلی کاربردی ساده داشت. هرگاه کتاب مقدس در مورد خدا چیزی میگوید که شایسته او نیست – منظور چیزی است که شایسته کمال وجود والا[13] نیست – بنابراین این متون را به معنای واقعی کلمه تفسیر نمیکردند. به عنوان مثال، اگر کتاب مقدس میگوید که خدا در باغ قدم میزند، یا خدا صحبت میکند، باید متوجه بود که خدای لایتغیر واقعا راه نمیرود و حرف نمیزند. چنین برخوردی از لحاظ عقلانی ارضا کننده بود. اما از نظر عاطفی این نیاز احساس میشد (که خدا دارای رنج را تجربه کند)، زیرا کلیسا بر این باور بود که انسان میتواند رابطه مستقیمی با خدایی برقرار نماید که دارای شخصیت است. زیرا که وجود متعالی که فلاسفه پیشنهاد میکردند وجه شخصی نداشت.[14]
میگلور از ما دعوت میکند تا از منظری دیگر بنگریم. او خاطرنشان میسازد که، ” عدم تجدید نظر و اصلاح عقاید در مورد تاثرناپذیر بودن، لایتغیر و قادرمطلق بودن خدا در پرتو انجیل[15]، آموزههای مسیحی در باب خدا را با پیام مسیح مصلوب ناساز میسازد.[16] افزون بر این، برخی از پدران بانفوذ کلیسا نیز با این دیدگاه موافق هستند. در واقع آنها بر تاثرپدیر بودن خدا تاکید میورزند. طرطولیان یکی از پدران کلیسا که در قرن سوم میزیست اینچنین میگوید: “خدا همه چیز را به نوع خود احساس میکند بطوریکه نمیتوان آن را با تجربه انسانی مقایسه نمود و یا انتظار داشت که با ذهن محدود بشری قابل درک باشد. به عبارتی دیگر”خداوند رنج میبرد.” ما نه میتوانیم بفهمیم که او چگونه رنج را احساس میکند و نه میتوانیم آن را با رنج خود مقایسه کنیم.”[17]همچنین یورگان مولتمان میگوید که زمانی که صحبت از مرگ مسیح بر روی صلیب میشود، باید پرسش ریشهایتری پرسید. نباید بررسی این رویداد را تنها در رابطه تاثیر آن بر نجاتشناسی خلاصه کرد و تاملات خود را در این حیطه محصور نمود. مرگ مسیح را نباید تنها در خصوص پاسخ به مشکل گناه درک کرد. بلکه باید پرسید: “صلیب عیسی برای خود خدا چه معنی دارد؟”[18] آنچه افرادی نظیر مولتمان و رانر مطرح کردند در حقیقت زیر سوال بردن ایده تاثرناپذیر بودن خدا بود. ایشان بر این باورند که نگرش و تصویری که یهودیت از خدا به ما میبخشد، با آنچه فلاسفه پیشنهاد میکنند سازگار نیست.
روشن کردن آموزه مسیح
چنین منظری از خدا چالشی جدی برای متفکران مسیحی بوجود آورد. روشنفکرانی چون آریوس چنین استدلال کردند: “اگر پسر خدا حقیقتا خدا باشد، بنابراین خدا نمیتواند تغییرناپذیر باشد، زیرا پسر با ورود به تاریخ و تجربه رنج در بدن عیسی مسیح، تغییر کرده است.”[19]کلیسا الوهیت پسر خدا را تایید مینمود و در همان حال نیز نگرش تقلیلگرایانهی آریوس را برای رفع این مشکل محکوم نمود؛ ازاینرو لازم بود تا فهم بهتری در رابطه با طبایع پسر خدا ارائه میشد.
به هر حال، فلسفه یونان ابزاری مفید و مناسب برای برقراری ارتباط، تشریح مفاهیم و حتی درک راز انجیل بود. این زبان متعلق به زمان و مکانی بود که مسیحیت در بستر آن شکوفا میگشت. مخالفین آریانیسم، سوی افراطی این مسئله را که خدا را تغییر پذیر و تاثرپذیر میپندارند پیشه نکردند.[20] بلکه آنها بر پیش فرض خود که خدا را ناتوان از تجربه رنج و تغییر میانگاشت، تاکید ورزیدند و در همان حال، در پی ارائهی توضیحی در خصوص رابطه الوهیت مسیح با طبیعت انسانی وی که بر صلیب متحمل رنج گشت و مرد، بودند. راه حل، در وحدت طبایع بود. به گونهای که بتوان هر دو حقیقت را در یک دم، بدون به مخاطره انداختن این دو آموزه بیان نمود.
بیانات شورای کلسدان
🔯🔯آیا می توان گفت خدا بر روی صلیب مرد؟
مقدمه: پولس مشایخ کلیسای افسس را گردآورده، به ایشان یادآور میشود: ” پس نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روحالقدس شما را بر آن اُسْقُف مقرّر فرمود تا کلیسای خدا را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است.” (اعمال۲۰: ۲۸) افزون بر این آیه، با توجه به ادعاهای ضمنی عیسی مبنی بر الوهیت خویش که در تعالیم و اعمالش منعکس گشتهاند، میتوان، به همان شکل که پولس رسول به کشیشان یادآور گشت، چنین ادعا کرد که “خدا برای کلیسای خود مرد.”
مشکل فلسفی
همانقدر که این گزاره “خدا برای گناهان ما مرد”، گیرا و کتاب مقدسی است، (حتی بسیاری از این نوع بیان در بشارتهای خود بهره میجویند) به همان اندازه نیز از تناقض ظاهری، نهفته در این جمله نمیتوان گریخت. آیا خدا، این وجود الهی که به تعبیری جاودانه بوده و خود منشا و منبع حیات میباشد، میتواند از هستی ساقط گردد؟ آیا میتوان آگاهانه از چنین بیانی هنگام گفتگو در خصوص شخص دوم تثلیث استفاده کرده، به او شرایط، تجربیات و مفاهیمی را الصاق نماییم که تنها در بستر آفرینش معنی یابد؟[1] این سخن به همان اندازه نامفهوم است که گوییم: مربع دایرهای شکل! ترکیب و ارتباط این دو ویژگی که ذاتا متفاوت هستند، شایسته یک ذهن هوشمند نیست. مسیحیان همواره به خاطر داشتن چنین عقیدهای، مورد انتقاد قرار گرفتهاند. عقیده مرگ پسر خدا بر روی صلیب، پیوسته توسط یهودیان و بتپرستان مورد تمسخر و توهین قرار گرفته است. مومنین تلاش کردهاند تا با انتساب انحصاری مرگ به ذات انسانی و پرورش آموزه لایتغیر بودن خدا، از الوهیت شخص دوم تثلیث پاسداری نمایند.
تغییرناپذیر بودن خدا
معضلی که مسیحیان با آن روبرو هستند مسئلهای چالشانگیز است. از یک سو، این عقیده که خدا تغییر میکند را وا میزنند و از طرفی دیگر، برآن میشوند تا به زبان کتاب مقدس و مفهومی که کلام از خدا معرفی میکند، متعهد باشند. بسیاری از مسیحیان اعلام میکنند که تغییر ناپذیر بودن خدا برای ماهیت او ضروری است. زیرا خدا نیز این موضوع را از زبان پیامبر خود ملاکی میگوید: زیرا من كه یهوه میباشم، تبدیل نمیپذیرم و از این سبب شما ای پسران یعقوب هلاك نمیشوید. (ملاکی ۳: ۶) بین آفرینش و آفریدگار، تمایزی واضح و بنیادی وجود دارد. اولی در معرض فساد و تغییر است و اما دومی ظرفیت تغییر را ندارد. یعنی تغییر پذیر نمیباشد. نتیجه این است که کمال خدا، تغییر ناپذیری او را ضرورت میکند. مفهوم تغییر و گنجاندن آن در باور مسیحیان در خصوص خدا، آنها را با مشکلات متعددی روبرو میسازد که مومنین را وا میدارد تا تعریفی نوین و متفاوتی از همه صفات الهی ارائه دهند.
. تاثرناپذیری خدا
برخی معتقدند که نتیجه پذیرش لایتغیر بودن خدا، چیزی جز تاثرناپذیر بودن وی نیست.[2] این بدان معنی است که خدا احساسات را تجربه نمیکند و رنج نمی برد. او از رنج مصون است. اگر خدا تغییر کند، بنابراین او کامل نیست. در نتیجه، مفهوم مرگ خدا تغییر غایی است که خدا را از عرش الهیاش فرو میاندازد. اسپرول معتقد است که وقتی از مرگ بر روی صلیب صحبت میکنیم، باید به ذات انسانی خدا آن را نسبت دهیم و هرگونه سردرگمی در این موضوع اساسا بدعتهای کهن تئوپاسیاتیسم و پاتریپاسیانیسم[3] را احیا خواهد نمود.[4]
او همچنین میگوید که “نباید گفت که این شخص دوم تثلیث است که مُرد. فرض این باور بر آن است که وجود خدا تبدیل یافته است. . زیرا درک ما از تثلیث این است که سه (شخص) دارای یک ذات هستند و گرچه تفاوتهایی بین اقنوم تثلیث وجود دارد، اما این تمایزها به این معنی نیست که تفاوتی در هستی و جوهر وجود دارد. (باید توجه داشت که) مرگ چیزی است که باعث تغییر در هستی شخص میکند”.[5] چارلز جی. رنی میگوید که اگر چه آموزه تاثرناپذیر بودن خدا فقط بشکل ضمنی در کتاب مقدس دیده میشود، اما با این وجود آن را غیرکتاب مقدسی نمیسازد. او اضافه میکند: ” چطور ممکن است که کسی از قدرت، خرد و نیکویی برخوردار باشد اما متحمل تغییر بسوی بدی گردد؟ خدا فسادناپذیر است، بنابراین نمیتواند بدتر شود. او لایتغیر است بنابراین، به هیچ وجه نمیتواند بهتر و یا بدتر شود. از این جهت متوجه میشویم که خداوند باید تاثرناپذیر باشد.[6] متیو بَرت، ایدهی رنج الهی را تایید نمیکند بلکه آن را خطرناک شمرده، بر این گمان است که چنین استدلالی به مراتب بیشتر به تک سرشتباوری (مونوفیزسیم)[7] شبیه است.[8]
طوماس اچ. مک کال با انتقاد از کسانی که تاثرناپذیری خدا را زیر سوال میبرند، میگوید: “به گفته بسیاری، خدای تاثرناپذیر “خدای فلاسفه” است، خدایی است که سرد و جدا است، ” محرک بیحرکت”[9] یا بزرگترین موجودی که میشود تصور کرد،[10] یا “کوه یخی که بزرگتر از آن را نتوان اندیشید”[11] با این حال، او این نوع گفتار را مغایر با عقیده کتاب مقدس در باب خدا نمیبیند.
[3] رنج خداي پدر، مأخوذ از کلمه يوناني pater به معني پدر و pascho به معني رنج کشيدن، اين واژه به نگرشي اطلاق مي شود که بيانگر تجسم يک خدا (پدر) به شکل پسر است که از باکره به دنيا آمد، رنج کشيد و بر روي صليب مرد. اين ايده از سوي کليساي اوليه به عنوان نگرشي بدعت آميز رد شد. Theopassianism نیز به معنی رنج خدا است. theo به یونانی به مفهوم خدا می باشد.
[4] SPROUL, R. C. (2016). Truth Of The Cross, The. S.l.: LIGONIER MINISTRIES.p.159
[5] Ibid p.160
[6] Charles J. Rennie. Is Impassibility Really Biblical? Credo Magazine, Vol. 9, Issue1, 2019
[7] Monophysitism
[8] Barrett, M. (2019). None greater: the undomesticated attributes of God. Ada: BakerBooks.p.119-120
[9] محرک نخستین، یک مفهوم فلسفی است که توسط ارسطو به عنوان علت اصلی همه حرکتها در جهان توصیف شد. آنطور که از نام آن برمیآید، محرک بیحرکت چیزهای دیگر را حرکت میدهد اما هیچ عملی که باعث حرکت آن بشود رخ نمیدهد. Unmoved mover
[10] این عبارات روشی بود که فلاسفه در خصوص خدا برای توصیف ذات او صحبت میکردند
[11] McCall, T. H. (2012). Forsaken: the Trinity and the cross, and why it matters. Downers Grove, IL: IVP Academic.p.64
[12] González Justo L. (2010). Story of Christianity: the early church to the present day. Peabody, Ma.: Prince Press. p.159
[13] تنزیه
[14] Ibid.p.160
[15] در نظر داشته باشید که میگلیور، سرحد اندیشههای خود در این باب را کتاب مقدس قرار میدهد. برای میگلیور گمانپردازی که جدا از دادههای کتاب مقدس انجام پذیرد جایز نیست. به همین خاطر او به خوانندگانش یادآور می شود که این تفکرات باید در پرتو انجیل انجام پذیرد.
[16] Migliore, D. L. (2014). Faith seeking understanding: an introduction to Christian theology. Grand Rapids, MI: William B. Eerdmans Publishing Company.p.83
[17] GERALD BRAY · MARCH 27, 2019, ‘Impassibility in the Church Fathers Why the Great Tradition affirmed impassibility’ The impassibility of God, VOLUME 9, ISSUE 1
[18] Moltmann Jürgen, Wilson, R. A., & Bowden, J. (2015). The crucified God: the cross of Christ as the foundation and criticism of Christian theology. London: SCM.p.201
[19] Olson, R. E. (1999). The story of christian theology: twenty centuries of tradition & reform. Downers Grove: InterVarsity (Ill.).p.148
[20] آریوس در نهایت پسر خدا را الهی نمیدانست بلکه معتقد بود که او در واقع مخلوق است، بنابراین تغییر بر وی جایز است.
[21] Sanders, F., Issler, K. D., & Bray, G. L. (2007). Jesus in trinitarian perspective: an intermediate Christology. Nashville, TN: B & H Academic.p.101
[22] Ibid 106
[23] Paul S. Fiddes, The creative suffering of God (Oxford: Oxford University Press, 1988). p31
[24] منظور این است که لایتغییر بودن خدا از وفادری وی به وعدههایش استنتاج میشود.
[25] خدا تغییرناپذیر است
[26] Ignatius, “To the Ephesians,” in Ante‑Nicene Fathers, 1:vii.
[27] نستوریها بر این باورند که در عیسی مسیح “دو شخص” و دو طبیعت وجود داشت: طبیعت آدمی «عیسی» و طبیعت الهی، پسر خدا یا لوگوس. یعنی هر طبیعت در یک شخص متفاوت تجلی یافته است. تفکیک اشخاص نکته کلیدی این باور است.
عبارات شورای کلسدان در خصوص اتحاد طبایع الهی و انسانی مسیح اینگونه میگوید: ” همین مسیح، پسر، خداوند، فرزند یگانه در دو طبیعت شناخته می شود که این سرشت ها باهم اختلاط و آمیزش نمی یابند، تغییر نمی کنند، و از هم جدا نمیشوند. تمایز دو طبیعت به هیچ وجه، بر اساس اتحاد دو طبیعت مخدوش نمیشود، بلکه ویژگیهای متمایز کنند هر دو سرشت، محفوظ باقی میماند. هر دو طبیعت ، در یک شخصیت و یک اقنوم متحد میشوند. این طبیعت ها منشعب و تقسیم به دو شخصیت نمیشوند، بلکه باهم وجود پسر، فرزند یگانه، خدا، کلمه، خداوند عیسی مسیح، را تشکیل میدهند.” این زبان به روشنی اعلان میکند که اتحاد دو طبیعت کامل است. یکی با دیگری بدون اینکه آن را مخدوش سازد، در هماهنگی و اتحاد کامل بسر میبرد.
تاملات سیریل اسکندرانی با اعتقادات شورای کلسدان همسو بود و او نیز معتقد بود که بشریت مسیح به معنای وجود یک شخص مجزا نیست. اما در عوض لوگوس(کلمه)، از مجموعهای از خصوصیاتی پس از تجسم برخوردار گشته است … بنابراین خدا، لوگوس متولد گشته، لوگوس متحمل رنج شده، لوگوس بر روی صلیب مرد و برخواست.”[21] فرِد سندرز استدلال سیریل را اینگونه خلاصه میکند: “اگر آنکه بر روی صلیب مرد و درگذشت، شخص دوم تثلیث نبود، بنابراین آن مسیح توانایی نجات ما را نمیداشت. باید خون خودِ خدا بر روی صلیب ریخته میشد تا بتواند ما را بازخرید نماید.[22] درک سیریل از نجات و فهم کتاب مقدس او را واداشت تا در باب مرگ مسیح اینگونه سخن گوید. بدین سبب، برخی از مسیحیان با یادآوری اتحاد کامل تبایع بر این باورند که “خدا بخاطر اتحاد با مسیح، بر روی صلیب رنج میبرد.”[23]
بسوی تعریفی بهتر
به نظر میرسد پاسخ، پرسشی که در بالا ذکر شد و نویسنده در این مقاله به بررسی آن پرداخته است، در فهم رابطه سرشت انسانی مسیح با طبیعت الهی وی و همچنین سایر اقنوم تثلیث نهفته است. هرگاه در مورد خصوصیات الهی صحبت میکنیم باید آن را در رابطه با آموزه تثلیث بحث کرد و از بررسی جداگانه صفات الهی خودداری نماییم. در این رویکرد، شخص و کار مسیح نقش محوری را ایفا میکند که با توجه به آن نگرش تازهای از خدا به ما معرفی میشود. این چشمانداز، از دیدگاهی که یهودیت نسبت به خدا دارد؛ نگرشی که خدایی را میبیند که در طول تاریخ مشغول به امور بشری است، پیچیدهتر است. به همانسان از تعبیر یونانیان از خدا نیز که او را موجودی فراباشندهی مطلق که آفرینش او را هرگز لمس نمیکند میپندارند، پیچیدهتر است. هر رویکرد تقلیلگرایانهی دیگر به منظور وفادار ماندن به یک نظر بدون پذیرش هرگونه تغییر و اصلاحی، راز بزرگ تجسم و مرگ مسیح را نادیده میانگارد. و سرانجام آموزهای را شکل خواهد داد که در بدترین حالت آن، از مکاشفه کتاب مقدس فاصله جدی گرفته، و در بهترین وضعیتش، درک ما را از این موضوع تیره خواهد ساخت. اگر این استدلال را در مورد خدا و مرگ عیسی مسیح، در چند اصلی که در کتاب مقدس یافت میشود بتصویر کشیم، میتوان به روشنی گفت:
هرچند اگر کتاب مقدس صریحا در مورد تغییرناپذیری خدا صحبت نمیکند، اما این مفهوم در این حقیقت، که خدا در وعدههایش همواره وفادار میباشد، قابل رویت است.[24] آیات بسیاری به این جنبه از وجود خدا اشاره میکنند. (عبرانیان ۱۳: ۱۸، ملاکی ۳: ۶، عبرانیان ۱: ۱۰-۱۲، تثنیه ۷: ۶-۹) تمایز بین آفرینش و آفریدگار ما را به این سوی هدایت خواهد کرد.
عیسی مسیح رنج کشیده و بر صلیب مرد. (متی ۲۷: ۱-۵۴، مرقس ۱۵: ۱-۴۰، لوقا ۲۳: ۱- ۴۸، غلاطیان ۲: ۱۹: ۲۰)
این دو حقیقت بوسیله واقعیت تجسم به هم مرتبط میباشند. (غلاطیان۴: ۴، اول یوحنا۴: ۲، لوقا۱: ۳۵)
مولتمان پرسشی نیکو میپرسد. او سوال میکند: صلیب عیسی برای خودِ خدا چه معنایی دارد؟ به عبارت دیگر، مسیح شناسی، همانطور که پیشتر هم ذکر شد، خداشناسی ما را جهت بخشیده، پاسخی به پرسشی که مولتمان طرح میکند ارائه میدهد. زمانی که در بحث مسیحشناسی به واقعه صلیب و رنج پسر خدا میرسیم، با توجه به اصل نخست[25] و وفاداری به آن، میتوانیم در باب تاثرپذیری الهی نیز بیاندیشیم و البته باید با هوشیاری به این گمانهپردازی روی آورد. این یک حقیقت است که خدا در جلال و کاملیت خود، مستقل و آزادانه از خلقت، وجود دارد زیرا خلقت به ارادهی وی در زمانی خاصی بوجود آمد. بنابراین، هرگاه از تاثرپذیری خدا سخن میگوییم باید اراده وی را در این باب در نظر بگیریم. منظور این است که خداوند تا آنجایی تاثرپذیر است که خود اراده نماید. تاثرپذیری وی داوطلبانه و آزادانه است. در اینجاست که مسیحیان میتوانند بگویند که خدا برای ما مرد و در عین حال از پارادکوسی که در این عبارت وجود دارد، آگاه باشند.
تناقضی در این رویکرد وجود ندارد (بلکه این تنها یک پارادوکس است). زیرا تجسم پسر خدا، تمام ناسازگاری را که در ایده رنج الهی وجود دارد بر میدارد. مسیح پلی است که ما از طریق وی تمام اصول زِبَریاد را به هم وصل کرده، آنها را به یک دم ادا مینماییم. تجسم و واقعهی صلیب، دو حقیقت متعال بودن خدا و توانایی انسان در تجربه رنج را، در یک رابطه رازآلود به هم پیوند میدهد. مسیحیان، چون آموزه صلیب، زمانی که در مورد مسیح صحبت میکنند، زبانی ترکیبی دارند. وقتی از مسیح صحبت میکنیم، منظور ما پسر خدایی است که متعال میباشد و زمانی که از عیسی صحبت میکنیم، منظور ما پسر تجسم یافته خداست.
پدران کلیسا مانند ایگناسیوس این راز را اینگونه بیان میکنند: “او که روحانی بود، در جسم بود و اويی که تاثرناپدیر بود، در تَنی تاثرپذیر بود. اويی که فناناپذیر بود، در بدنی فانی قرار داشت. با اینکه او حیات بود، اما در معرض فساد و تباهی قرار گرفت. تا جانهای بیمار ما را که بی خدا بودند و از شهوات رنج میبردند، از مرگ و فساد آزاد نموده و تا روحهای ما را شفا داده و بجهت سلامتی احیا نماید.[26]
شایسته است تا گفته طرطولیان را بار دیگر یادآور شویم که گفت: “خدا همه چیز را به روش خود احساس میکند، بطوریکه نمیتوان آن را با تجربه انسانی مقایسه نمود و یا انتظار داشت که با ذهن محدود بشری قابل درک باشد. به عبارت دیگر”خداوند رنج میبرد.” به نظر میرسد آنانی که تمایل دارند تا در بین مسیحی که رنج میبیند و مسیحی که خداست، تمایزی مشخص قائل شوند، ناخواسته به سوی زبانی گرایش مییابند که ذاتا نسطوری[27] است. آنها مایل هستند تا در وضعیتی قرار بگیرند که بتوانند صفات را به طور دقیق به طبعیتی از شخص مسیح نسبت دهند که به آن مربوط است.
مرزبندی در بیانات الهیاتی
بنظر نویسنده، در جایی که کتاب مقدس ضروری نمیداند، پرورش بیاناتی که به یک زبان دقیق و تعهد بیقید و شرطی گرایش دارد، لازم نیست. در واقع، درک دقیق موضوع و مشاهده صادقانه چالشهای کلیسا و مشاجراتی که پیرامون این موضوع است، ما را به سوی واژگان و عباراتی رهنمود میسازد که شورای کلسدان ارائه میدهد. فرمول غنی که در این اعتقادنامه بیان گشته، راهنما و مسیری است برای اینکه کلیسا در ایمنی در آن سفر نماید. آنچه کلسدان ارائه داد توضیحی کامل برای خلاصی از رمز و راز نبود. کلیسا بر آن نبود تا حجابی که جنبه متعال ذات الهی را که پنهان نموده است، از هم بدرد. این وظیفهای است که فراتر از قلمرو افریده است که البته ورود به آن جایز نیست.
با این حال، کلسدان، برای کلیسا مرزها را مشخص نمود. اعتقادنامهها به ما این امکان میبخشند تا به طور واضح و دقیق صحبت کنیم و ضمنا این فرصت نیز وجود دارد تا در حالی که کلیسا در باب شخص مسیح تامل مینماید، چند کلمهای نیز بر تفکرات پیشین خود اضافه نماید. اما به همان سان، اعتقانامهها به ما میاموزند که هنگامی که در خصوص امور الهی و واقعه با شکوه تجسم سخن میگوییم، در ترس و احترام به این امر مشغول باشیم. کلیسا فضای کافی را برای راز باقی گذاشته است تا روحیه پرستش و ستایش مومنین را برانگیزد.
جمع بندی
خلاصه اینکه، فیلسوفان گذشته و اصلاحگران دینی عصر مدرن، هر دو در تلاشند تا حجاب را کنار زده و به چشمان خدای نامرئی نظر کنند. نتیجه یا به تقلیلگرایی ختم شده و یا بهای نادیده گرفتن سِّر تجسم خدا، رخت الوهیت وی را از تنش کنده است. لازم به ذکر میباشد که بستری که این گفتگوها در آن صورت میگیرد، وزن هر کدام از اصولی را که گفته شد، تعیین مینماید.
هرگاه شخصی در نقش مدافع ایمان مسیحی با دنیای بیایمان وارد گفتگو میگردد، باید ساختار مباحثه را نیز در این رویارویی در نظر گیرد. احتمال دارد که چنین زمینهای او را به سوی رویکدری سوق دهد که بیشتر فلسفی است. در آن زمینه شاید تاثرناپذیری الهی باید تاکید گردد. اما وقتی این گفتگوها در میان جامعه مونین انجام میپذیرد، مکانی که عبادت و نیایش محرک این گفتمان است، مسیحیان باید اجازه دهند تا کتاب مقدس سخن گوید، زیرا کلام خدا چارچوب و ساختار واژگان ما را تعیین مینماید. در جامعه مونین، شاید وقتی صحبت از مرگ عیسی میشود، بتوان گفت که: “خدا برای ما مرد” ( منبع: سایت کشیش آبنوس)
زمستان ۲۰۲۰
[1] Sanders, F., Issler, K. D., & Bray, G. L. (2007). Jesus in trinitarian perspective. Nashville, TN: B & H Academic.p.14
[2] تأثرناپذيري، ديدگاهي كه معتقد است وقايع و رخدادهاي خلقت تأثيري بر خدا ندارند و اوهيچ تأثيري از آنها نمي پذيرد.
هدایت شده از کتابفروشی تخصصی تبلیغ
با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان و اعضای محترم کانال
به خاطر اینکه عزیزان طلبه و مذهبی بتوانند به راحتی و بدون مشکل کتب مورد نیاز خود را تهیه کنند این کانال راه اندازی شده است.
لذا برای درخواست کتاب، چند نکته حائز اهمیت است:
۱. بعلت حجم بالای درخواستها برای پاسخگوئی به پیامتان لطفاً شکیبا باشید.
۲. لیست تمام کتب موجود، در کانال گذاشته می شود.
3. برای سفارش به آیدی زیر مراجعه فرمائید:
@meisam_em
4. هزینه بسته بندی و ارسال(پستی یا اتوبوسی) به عهده خریدار می باشد.
5. ارسال کتاب بعد از تسویه امکان پذیر است.