┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #اصل_برائت • قسمت — هفتاد هشتم ✅
💌 گزیده ای از روایات تبری ▫️#بی_ادبی_شیخین
عبادة بن صامت ضمن کلامی گوید:
نزد حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله بودم ،ابوبکر زندیق و عمر بن زنا از حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام جلو افتاده ونزد آن حضرت آمدند ،
خشم سر تاپای حضرت رسول الله محمد مصطفی صلی الله علیه واله را فرا گرفت ،
فرمود :👇
اینها برتو مقدم میشوند در حالی که خدا تو را امیر بر آنها قرار داده است !؟
آن دو عذر آوردند که :
فراموش کردیم ، اشتباه شد .
حضرت فرمود:👇
نه فراموش نکردید ،نه اشتباه شد ، گویا می بینم که خلافت را از او غصب نموده ، با او مبارزه می کنید و دشمنان خدا و رسول شما را یاری نمایند.
📚احتجاج 197_196, بحار 425/29
36.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◻️▫️#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان☀️
🎉 46 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚
بشارت به حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در روایات
🔹عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَهْدِيُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي وَجْهُهُ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّي
▫️حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله فرمودند:
«مهدي علیه السلام، مردي از فرزندان من است، چهره اش مانند ستاره درخشان می باشد»
📚بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج51 ؛ ص80، ح12
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
حرم
* 💞﷽💞 💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 #قسمت_چهارم قدمامو تند کردم، نمیدونم چرا بهم ریخته بودم
* 💞﷽💞
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_پنجم
آخرین میوه رو تو ظرف چیدم و رو به مامان گفتم: تموم شد!
در حالی که در قابلمه رو میذاشت روش گفت: دستت درد نکنه، حالا برو آماده شو، الاناست که پیداشون بشه
چشمی گفتم و رفتم تو اتاقم، مهسا آماده بود و پشت پنجره نشسته بود نگاهش که به من افتاد لبخند مرموزی زد، منظورشو نفهمیدم بی توجه به لبخندش کمدم رو باز کردم تا لباس مناسبی پیدا کنم
باز استرس تو تمام وجودم سرازیر شد، چرا انقدر دیوونه بازی درمیارم شاید سمیرا راست میگفت من زیادی ضعف نشون میدم، چشمامو بستم و زیر لب یه بسم الله گفتم تا شاید قلبم آروم بشه و بتونم درست تمرکز کنم ...
روسری مو که بستم صدای زنگ بلند شد، باز این استرس، باز دیدنش منو از همین حالا دیوونم میکرد، از صبح که مامان گفته بود که عمو جواد اینا میان قلبم آروم و قرار نداشت ..
چادرمو سر کردم، مهسا هم چادر به سر از اتاق رفت بیرون، نگاهی به خودم تو آیینه انداختم من باید قوی باشم قوی، نباید هیچ کس حس منو نسبت به اون بفهمه، هیچکس، هیجکس، حتی خودِ عباس!
صدای سلام و احوال پرسی شون که اومد از اتاق اومدم بیرون عمو جواد اولین نفر بود که نگاهش بهم افتاد لبخند مهربونی بین ریش های نقره ایش نشست: سلام دخترم
سلامی دادم و سرم رو به زیر انداختم
ملیحه خانم نزدیک اومد و باهام روبوسی کرد، صدای بم مردونه ای آمیخته شد با صدای محمد که در حال
سلام و احوال پرسی بود، با همون سر به زیری با حس کردن عطریاس متوجه اومدنش شدم، زیر لب ناخودآگاه زمزمه کردم "عباس"
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
#عطر_یاس
بامــــاهمـــراه باشــید
* 💞﷽💞
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_ششم
#هوالحــق
دیگه نوبت سفره پهن کردن بود، تا الان هی از جمع فرار می کردم تا عطر یاس بیشتر از این دیوونه ام نکنه ولی موقع شام دیگه نمیشد کارش کرد باید با عباس دور یه سفره مینشستم و غذا میخوردم، بعد از پهن شدن سفره و تکمیل همه چیز باز وارد آشپزخونه شدم که یه دفعه صدای مامان از هال اومد: دیگه چیزی نمیخواد خودتم بیا
در حالی که شیر آب باز میکردم گفتم: چشم اومدم
چند بار صورتمو با آب شستم شایدم بهتر بود وضو می گرفتم تا آروم شم
بعد از وضو گرفتن وارد هال شدم همه مشغول غذا خوردن بودن، زیاد نگاه نکردم که مبادا نگاهم بلغزه و به عباس بیفته، نمیخاستم به هیچ وجه نگاهش کنم به اندازه ی کافی بی قرار بودم با نگاه کردنش حال خودمو بدتر میکردم
ملیحه خانم زیر چشمی نگاهی بهم انداخت و گفت: ماشالله چه خانومی شده معصومه جون
لبخندی رو لبای مامان نشست: کنیز شماست
با این حرف مامان تو اون هیرو ویری نزدیک بود خنده ام بگیره، آخه یکی نیست به مامان بگه کنیز! کنیز واقعا!!!!
نگاهم به مهسا افتاد که ریز ریز میخندید، وای مهسا خدا بگم چیکارت کنه!
ملیحه خانم باز نگاهشو بهم دوخت و گفت: ان شالله یه شوهر خوب گیرت بیاد خاله جون، راستش ما هم چند وقته دنبال یه دختر خوب برای عباس می گردیم
ضربان قلبم بالا زد اصلا نفهمیدم لقمه ی توی دهنمو چجوری قورتش دادم سرمو یه دفعه بلند کردم که نگاهم افتاد به چشماش ..یه لحظه مغزم ارور داد، مطمئنا چند دقیقه دیگه اونجا می موندم همه، احساسمو از تو چشمام میفهمیدن
سریع پارچ و برداشتم و گفتم: برم پرش کنم
دویدم سمت آشپزخونه و ولو شدم کنار یخچال، با یاداوری چند دقیقه پیش و حرفای ملیحه خانم و چشمای عباس،تمام بدنم یخ شد ...
وای وای وای، من باز اشتباه کردم، برای اولین بار به چشمام نگاه کرد و من ...
سرمو گذاشتم رو زانوهام، وای عباس چرا نمیفهمی که من طاقت ندارم، تو دونسته این کارو بامن میکنی یا شایدم اصلا روحت از این چیزا خبر نداره ....
.
.
.💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
#عطر_یاس
بامــــاهمـــراه باشــید
✦༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕
◼️▪️#منتخب_الأثر • قسمت - بیستم ششم ✔️
📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️
📕📗🔍🔎📘📙
✔️ "دوازده امامی که با حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله در بهشت هم خانه اند "
⚠️ این روایت از کتب عمریه است👳 که بیان میگردد و به جهت طولانی بودن مطلب ، صرفا به بیان ترجمه آن اکتفا شده است.
…👥 ابی طفیل نقل میکند:
✍ در مراسم (تجهیز) جنازهء ابوبکر زندیق ، در روزی که از دنیا رفت و پس از آن در مراسم بیعت با عمر بن زنا حضور داشتم ، حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در این روز در گوشه ای نشسته بود که یک جوان یهودی که لباسهای زیبایی در بر داشت و از فرزندان هارون بود آمد و بالای سر عمر بن زنا ایستاد و گفت:ای امیرمؤمنان ، آیا تو آگاه ترینِ این امت به کتاب و امور مربوط به پیامبرشان هستی؟
ابوطفیل گفت:عمر بن زنا سر خود را به زیر انداخت.
جوان به او گفت:با تو هستم ؛ و سخن خود را تکرار کرد . عمر بن زنا گفت:کار تو چیست؟ گفت:آمده ام خود را بیابم و در دین خود هم تردید دارم . عمر بن زنا گفت:بر تو باد به این جوان گفت:این جوان کیست؟
عمر بن زنا پاسخ داد:این علی بن ابیطالب ✨ ، پسر عموی رسولخدا و همسر فاطمه دخت رسولخدا است.
یهودی رو به سوی حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام) نمود (سپس راوی سؤال هایی را که پرسید و جوابهای حضرت را ذکر کرد تا اینکه یهودی گفت:) به من خبر بده که پس از محمد (صلی الله علیه و آله) چند امام عادل ، جانشین او میشوند؟ و پیامبر در کدام بهشت است و چه کسانی با او در بهشت هم خانه اند ؟
حضرت فرمود:ای هارونی ، جانشینان محمد (صلی الله علیه و آله) دوازده امام عادلند که هر که آنها را رها کند ، آسیبی به آنان نمی رسد و آنها از ستیزه جویی مخالفان احساس وحشت و تنهایی ندارند و ایشان در دین از کوه های استوار در زمین پایدارترند و محمد (صلی الله علیه و آله) در بهشت خود ، با آن دوازده امام که همه عادلند سکونت گزید .
یهودی گفت:درست گفتی ! به خدایی که جز او معبودی نیست من این مطالب را در کتاب هایی که عمویم موسی آنها را إملاء کرده و پدرم هارون به دست خود نوشته است ، موجود می بینم (و حدیث را ادامه داد تا آنجا که) هارونی فریادی زد کمربند خود را رها کرد [ کمربندی ضخیم که کفار ذمی روی لباس و زیر زنّار می بستند ] در حالیکه می گفت:
شهادت میدهم که هیچ معبودی جز خدای یگانه و بی شریک نیست.
📕📗🔍🔎📘📙
✔️ فرائد السمطين ٣٥٤/١ ب۶۶ من السمط الاول ح۲۸۰
✔️ العقبات ۲۴۰/۲ ح۱۲
✔️ راجع الکافی ۵۳۰/۱ باب ما جاء فی الإثنی عشر ح۵
4_5920330006256422165.mp3
1.98M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
پذیرش عمل توسط خداوند، کارِ کم را پرارزش میکند/
🎤استاد معاونیان؛
*⃣امام صادق علیهالسّلام:
اَلاِستِلقَاءُ بَعدَ الشِّبَعِ یُسمِنُ البَدَنَ وَ یُمرِئُ الطَّعَامَ وَ یَسُلُّ الدّاءَ
دراز کشیدن پس از غذا، بدن را چاق میکند، غذا را هضم مینماید و درد را [از درون انسان] بیرون میکشد.
📚منابع:
الدّعوات ص۸۰
بحارالانوار ج۶۶ ص۴۱۲
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
*⃣امام صادق عليه السلام:
اِذَا اَرَادَ اللّهَ بِعَبدٍ خِزياً اَجرَى فَضِيحَتَهُ عَلَى لِسَانِهِ
هرگاه خداوند بخواهد بندهاى را رسوا كند، از طريق زبانش او را رسوا مىكند.
📚بحارالانوار ج۷۸ ص۲۲۸
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
*⃣رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
لَعَنَ اللّهُ مَن اَكرَمَ الغَنِیَّ لِغِنَاهُ
خداوند كسى را كه ثروتمند را به خاطر ثروتش احترام نهد، از رحمتش دور مىكند!
📚ارشادالقلوب ص۱۹۴
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
*⃣مولا علی علیهالسّلام:
لَا تَكُونُوا لِنِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ أَضْدَاداً
برای نعمتهایی که خداوند به شما داده، با یکدیگر دشمنی نکنید.
📚غررالحکم ح۶۸۱۱
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
*⃣امام سجّاد عليهالسّلام:
لِلْمَعاصِىِ شُعَباً فَأَوَّلُ مَا عُصِىَ اللّهُ بِهِ الْكِبْرُ وَ هِىَ مَعْصِيَةُ اِبْلِيسَ حِينَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرينَ
گناهان را بخشهايى است؛ نخستين چيزى كه به سبب آن نافرمانى خدا شد، تكبّر بود كه شيطان مرتكب شد، چرا كه كبر ورزيد و جزء كافران گرديد.
📚اصولكافى ج۳ ص۱۹۷
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
*⃣امام صادق عليهالسّلام:
اِنَّ قَائِمَنَا اِذَا قَامَ لَبِسَ لِبَاسَ عَلىٍّ عَلَيهَ السَّلَامُ وَ سَارَ بِسِيرَتِهِ
همانا چون قائم ما قيام كند، لباس على (عليه السّلام) را بپوشد و بر اساسِ شيوه و سيرهٔ او رفتار نمايد.
📚وسائلالشّيعه ج۳ ص۳۴۸
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»