❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
عطر آشنایی قسمت • هشتم ✔️
کوچکترین سردار قسمت • یکم
▪️هنگامى که حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام شهادت خاندان و فرزندانش را دید و از آنان کسى جز حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش ـ حضرت سیدالساجدین علی بن الحسین امام سجّاد علیه السلام ـ نماند، ندا داد:
«هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد یَخافُ اللّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیث یَرْجُوا اللّهَ فِی اِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعین یَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِی اِعانَتِنا»؛
"آیا کسى هست که از حرم رسول خدا صلی الله علیه واله دفاع کند؟
آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟
آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟
آیا یارى کننده اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟"
👈با طنین افکن شدن نداى استغاثه حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام ، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست.
حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام به خیمه ها نزدیک شد و فرمودند:
«ناوِلُونی عَلِیّاً اِبْنی الطِّفْلَ حَتّى اُوَدِّعَهُ»؛
"فرزند خردسالم «على علیه السلام» را به من بدهید تا با او وداع کنم."
فرزندش را نزد وى آوردند.
حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام در حالى که طفلش را مى بوسید، خطاب به او می فرمود:
«وَیْلٌ لِهوُلاءِ الْقَوْمِ اِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ»؛
"بدا به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلى الله علیه وآله با آنان به مخاصمه برخیزد؟."
📚خوارزمی، مقتل الحسين، ج 2، ص 32 و علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 46.
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
| #عطر_آشنایی
● اشاره مستقیم به نام حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف در متن زیارت عاشورا • قسمت - پنجم ( 5 )
وجود لفظ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در متن اصلی زیارت عاشورا که ابن قولویه در کامل الزیارات آورده
●وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكُمْ- مَعَ إِمَامٍ مَهْدِيٍّ نَاطِقٍ لَكُمْ
📚کامل الزیارات /باب71 /ح8
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
➖اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج➖
😥😢به ياد بچّه هاي كشته شده اش روضه مي خواند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود:
مي خواهم يك مصيبت مختصري بخوانم، خيلي جانگذار است. يك مقدّمه اي دارد.
من سه تا خواهر و چهار برادر داشتم. يك خواهر من، نزديك بيست و هشت سال قبل فوت شد. مادرم به او علاقه داشت. وقتي كه فوت كرد، مادرم خيلي بي تابي كرد. اگر من به داد مادرم نمي رسيدم، خودش را از ناله و گریه زياد تلف كرده بود. من چون اكبر اولاد ذكور او بودم، مي آمدم مادرم را بغل مي گرفتم، يك قدري تسلّي مي دادم، يك قدري از حال گريه و انقلاب مي افتاد. اين خواهر من يك دختر بچّه اي داشت سه چهار ساله كه حالا بزرگ شده است و اولاد و عروس و داماد دارد.
دو الی سه روز اوّل هرطور بود مادر را نگه داشتيم. زمانیکه اين بچّه جلوی مادر من مي آمد، مادر من گريه مي كرد. او را بغل مي گرفت! او را می بوسید و به یاد دخترش می افتاد. قربان مادرت بروم، كجا رفته است؟ چقدر چشم هايت شبيه به اوست، او را بغل مي گرفت و انقلاب راه مي انداخت و ناله مي زد. ما ناچار بوديم برويم مادرمان را آرام كنيم، و بچّه را هرطوري كه هست برداريم و دور كنيم. عاقبت ديديم چاره نداريم، بايد اين بچّه را به رؤيت مادرمان نرسانيم، زیرا تا چشمش به او ميافتد، ياد بچّه اش مي افتاد. کاری کردیم كه مادرمان اين بچّه را، هفته اي يك مرتبه، بلکه ده روز يك مرتبه ببيند. يك روزي من در خانه نشسته بودم، يكي از برادرهايم همين بچّه خواهرم را آورد.، تا مادرم چشمش به او افتاد، باز دويد و پريد و او را بغل گرفت و روي زانويش نشاند و بوسيد و بویيد و باز هم بنا كرد روضه خواني كردن. مادرت كجاست؟ مادرت چه شد؟
در آن روز، يك منظره اي و يك خاطره اي از جلو فكر من عبور كرد و مرا منقلب كرد، چه انقلابي! بنا كردم هاي هاي گريه كردن. خواهرها و برادران کوچک من هم به گریه افتادند. گريه خيلي شديد شد. يك قدري كه گريه كرديم، به من گفتند: شما هم كه امروز منقلب شدي؟ گفتم: انقلاب من براي مادرم نبود، يك قضيّه اي يادم آمد كه اگر بگويم شما هم منقلب مي شويد. گفتند: چه قضیّه ای؟ گفتم: اين مادر من، هفت تا اولاد داشت، يكي از دنیا رفت، مادر، اين طور بي تاب شده است. هر وقت چشم او به نوه اش مي افتد، اين انقلاب را راه مي اندازد. من به فكر مادر ابوالفضل علیه السلام افتادم. چهار تا رعنا پسر، مثل شاخ شمشاد از دستش رفته اند.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
چهار تا پسرش رفته است. از حضرت ابوالفضل علیه السلام يك پسر بچه به نام عُبيدالله بن عباس مانده است. آقا! اين مادر دلسوخته دست اين بچّه را مي گرفت و به قبرستان بقيع مي آمد. در یک نقطه معیّن آن، عزاخانه امّ البنين علیه السلام است. می آمد و آنجا می نشست، بچّه را روي زانوي خود مي نشاند و به ياد بچّه هاي كشته شدهاش روضه مي خواند، مردم هم جمع مي شدند. اين كيست؟ اين امّ البنين است، مادر ابوالفضل که عزاي بچّه هايش را گرفته است. اين بچّه را روي زانوي خود مي گذاشت و با يك سوز و گدازي شعر می خواند. مردم حلقه مي زدند و به حال اين زن گريه مي كردند. حتّي مروان با آن شقاوت قلبش مي آمد و منقلب مي شد.
لا تَدعُوَنّي وَیكَ اُمَالبنين
فَالیَومَ أصبَحتُ وَ لا مِن بَنینٍ
مردم من را از اين به بعد ام البنين نگویيد. چرا؟ يك وقتي بود که چهار پسر داشتم، قامت آنها مانند شمشاد بودند، امّا حالا بچّه هاي من زير خاك هستند و ناله مي كرد.
عباسم! پسر بزرگم! به من یک خبرهایي دادند، خدا كند دروغ باشد، مادر، به من خبر دادند دو تا دست رعناي تو را بريدند، بدنت را بي دست كردند. مادر، قربانت برود. اگر دست مي داشتي جراًت نمي كردند جلوي تو بيايند. به من خبر داده اند بر فرق سر تو عمود آهن زده اند.
(سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب9 محرم 1398 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎😓حضرت سیدالشهدا علیه السلام، رحمت واسعه الهی و باب نجات امّت است
مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد المصطفی، (واقع در میدان حسن آباد تهران)، در سال 1392 قمری می فرمود:
حسین بن علی علیه السلام آن رحمت واسعه الهیه ای است که دوره سال ما سر سفره اش نشسته ایم و از نعمت های او متنعم ایم. دوره سال چشممان به دست اوست. دوره سال در سایه او داریم با خدا ارتباط می گیریم. آن کسی که روضه خوان ها اول منبرشان او را «یا رحمةالله الواسعة» و «یا باب نجاة الأمّه» می خوانند، وجود مقدس حضرت ابی عبدالله علیه السلام است. واقعا رحمت واسعه است. این گذشتی که امام حسین علیه السلام از جناب حرّ بن یزید ریاحی سلام الله علیه کرد، نشان از این مقام دارد. این کاری که امام حسین علیه السلام با حرّ انجام داد، عجیب بود. تمام مصائبی که بر سیدالشهدا وارد شد، همه اش از ناحیه حرّ بود. اگر او محکم جلوی حضرت را نمی گرفت. پافشاری نمی کرد، حضرت سیدالشهدا همان اول به طرف مدینه بر می گشتند.
من شرمم آمد که اسم این بزرگوار را ببرم و از ایشان بگذرم. خدایا! به حق امام حسین علیه السلام همه شرکت کنندگان این مجلس را به زیارت قبر جناب حرّ موفق بدار.
(سخنرانی های مسجدالمصطفی)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌑😥تسلیت شما به امام زمان علیه السلام قلب مقدس آن حضرت را تسلّا می دهد
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1397 قمری می فرمود:
شب عاشوراست. به نام مقدس امام عصر علیه السلام و لقب خاص ایشان قیام کنید. وقتیکه به نام مقدس آن حضرت ارواحنا فداه حرکت کردید و عرض ارادت به ساحت ولایتش نمودید، تسلیتی هم به آن حضرت عرض کنید، تسلیت شما در دل حضرت اثر دارد. آن حضرت شما را دوست می دارد، شما پیوند محبت با خاندان ولایت دارید، به همین جهت مورد نظر آن بزرگوار هستید. خواه ناخواه تسلیت شما تسلایی روی قلب مقدس حضرت دارد. «أعظم الله لک الأجر فی مصاب جدّک الحسین علیه السلام».
(سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب10 محرم 1397 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😥😥 با اشک چشمانتان مهمان اهل کوفه را سیراب کنید
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد مروی تهران، در سال1383قمری می فرمود:
عقيده قطعى من اينست که گريه بر امام حسين علیه السلام قلب را صاف ميكند، پاك ميكند، مستعد براى قبول حق و حقيقت ميكند. عقيده من اينست گريه بر امام حسين علیه السلام نمك طعام روح ماست.
امام حسین علیه السلام به اهل کوفه فرمود: برايم كاغذ نوشتيد و مرا به مهمانى دعوت كرديد، حال مهمانتان آمده، مهمان شما وارد شده، دست زن و بچه اش را گرفته آورده. اگر مهمانى را دعوت كرديد، مهمان كه به خانه شما مى آيد، از لطيف ترين دارایی خود براى او دريغ نمي كنيد و بهترين خوراكى را براى مهمان مي آوريد.
مهمان آمده، وارد شهر شده. دوازده هزار كاغذ دعوت نوشته اند. حالا مهمان از ميزبانش چه توقّع دارد؟ من بگويم شما عوض ميزبانها از آب چشمتان آن مهمان را سيراب كنيد. مهمان وارد شد. زن و بچّه اش را آورده، تمام توقّعش اينست که يك شربت آب به بچّه هاى تشنه اش بدهند.
اى شيعه! بيایيد از همين چشم هاتان امروز يك پياله آب جمع كنيد ببريد كربلا، آن لا مذهب ها آب ندادند به پسر فاطمه علیهاالسلام. ما از اشك هاى چشمان خود جمع كنيم و يك شربت آب ببريم كربلا.
بچه صبر ندارد، بچه بى طاقت شده است، شير به پستان مادرش خشكيده، اين بچّه از سوز عطش مثل آتش شده. يك نفر بيايد بر اين بچّه رحم كند. حالا بلند بناليد. هنوز كلام آقا تمام نشده يك وقت ديد على مثل مرغ سركنده ...
(سخنرانی های مسجد ملک، ماه رمضان 1383 قمری، مجلس دوم)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»