eitaa logo
حرم
2.8هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
7هزار ویدیو
679 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
😔⚡️همه خوشحال شدند که آقا نزدیک خیمه ‌هاست مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود: مصیبتی بخوانم، اشک بریزید و ناله بكنید. چشمتان به اشک بر امام حسین علیه السلام تر شود، با آن چشم اشك ‌آلود برویم در خانه خدا و فرج امام زمان علیه السلام را بخواهیم. آن آخرهای روز عاشورا كه اصحاب و اهل بیت سیدالشهداء علیه السلام همه كشته شده بودند، آن حضرت، خودش به نفس نفیس و وجود شریفش، از حرمش دفاع می ‏كرد. یعنی یک مشت زن و بچّه در خیمه ‌ها، آن لامذهب‌ها هم دور تا دور را گرفته ‏اند، یک مرتبه یک فوج و یک تیپ، از این طرف حمله می ‏كرد كه در خیمه بریزد و اثاثیه را به غارت ببرند و خیمه‌ها را آتش بزنند. امام حسین علیه السلام می ‏پرید، سوار بر ذوالجناح و می ‏تاخت و شمشیر را می ‏كشید و می ‏زد و آن‌ها را عقب می ‏نشاند. باز یک فوج دیگر از آن طرف حمله می ‏كرد، با آن كمر شكسته ‏اش، با آن بدن ضعیفش، با آن دل پر غصّه ‏اش، باز به این طرف می ‏تاخت، این فوج را عقب می ‌نشاند. گرفتار این كارها شده بود. می ‌زد آن‌ ها را صد قدم پانصد قدم دور می ‏كرد. زن‌ها در خیمه خبر ندارند كه آقا در چه حالتی است؟ مضطرب و منقلب هستند. برای آن‌كه زن‌ها از اضطراب به در آیند و منقلب نباشند، بالای بلندی می ‏آمد، با صدای بلند فریاد می ‏زد: «لاحول و لا قوه الا بالله» یعنی خواهرانم، هنوز حسین علیه السلام زنده ‏است. یعنی بچّه ‌هایم، هنوز پدرتان زنده‏ است، هنوز یتیم نشده ‌اید. صدای سیدالشهداء علیه السلام که به خیمه‌ها می ‌رسید، قدری آرامش دل برای زن‌ها و بچّه‌ها حاصل می ‏شد. نیم ساعت یا مقداری بیشتر گذشت، دیگر صدا به گوش زن‌ها نرسید. یا الله! همه مضطرب هستند، همه منقلب هستند که یا رب! بر سر آقا چه آمده ‏است؟ چرا صدایش را نمی ‏شنویم. دلم می‌خواهد صدای زن و مرد در این کلمه بلند شود. در همین انقلاب بودند، یک وقت شیهه ذوالجناح را شنیدند. ای امان! همه خوشحال شدند که آقا نزدیک خیمه ‌هاست، آقا رو به خیمه ‌ها می‌آید. یا اباعبدالله! نسوزد دلی كه امشب می‏ سوزد. نگرید چشمی كه بر تو اشک می‏ ریزد. شصت و چهار زن و بچّه، همه از خیمه به سراغ أبی ‌عبدالله علیه السلام بیرون آمدند. وقتی نگاه كنند، ببینند زین ذوالجناح واژگون، یالش غرق خون، ای وای! به حق زین واژگون آن حضرت، فرج امام زمانمان را برسان. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دوازدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»😔⚡️همه خوشحال شدند که آقا نزدیک خیمه ‌هاست مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود: مصیبتی بخوانم، اشک بریزید و ناله بكنید. چشمتان به اشک بر امام حسین علیه السلام تر شود، با آن چشم اشك ‌آلود برویم در خانه خدا و فرج امام زمان علیه السلام را بخواهیم. آن آخرهای روز عاشورا كه اصحاب و اهل بیت سیدالشهداء علیه السلام همه كشته شده بودند، آن حضرت، خودش به نفس نفیس و وجود شریفش، از حرمش دفاع می ‏كرد. یعنی یک مشت زن و بچّه در خیمه ‌ها، آن لامذهب‌ها هم دور تا دور را گرفته ‏اند، یک مرتبه یک فوج و یک تیپ، از این طرف حمله می ‏كرد كه در خیمه بریزد و اثاثیه را به غارت ببرند و خیمه‌ها را آتش بزنند. امام حسین علیه السلام می ‏پرید، سوار بر ذوالجناح و می ‏تاخت و شمشیر را می ‏كشید و می ‏زد و آن‌ها را عقب می ‏نشاند. باز یک فوج دیگر از آن طرف حمله می ‏كرد، با آن كمر شكسته ‏اش، با آن بدن ضعیفش، با آن دل پر غصّه ‏اش، باز به این طرف می ‏تاخت، این فوج را عقب می ‌نشاند. گرفتار این كارها شده بود. می ‌زد آن‌ ها را صد قدم پانصد قدم دور می ‏كرد. زن‌ها در خیمه خبر ندارند كه آقا در چه حالتی است؟ مضطرب و منقلب هستند. برای آن‌كه زن‌ها از اضطراب به در آیند و منقلب نباشند، بالای بلندی می ‏آمد، با صدای بلند فریاد می ‏زد: «لاحول و لا قوه الا بالله» یعنی خواهرانم، هنوز حسین علیه السلام زنده ‏است. یعنی بچّه ‌هایم، هنوز پدرتان زنده‏ است، هنوز یتیم نشده ‌اید. صدای سیدالشهداء علیه السلام که به خیمه‌ها می ‌رسید، قدری آرامش دل برای زن‌ها و بچّه‌ها حاصل می ‏شد. نیم ساعت یا مقداری بیشتر گذشت، دیگر صدا به گوش زن‌ها نرسید. یا الله! همه مضطرب هستند، همه منقلب هستند که یا رب! بر سر آقا چه آمده ‏است؟ چرا صدایش را نمی ‏شنویم. دلم می‌خواهد صدای زن و مرد در این کلمه بلند شود. در همین انقلاب بودند، یک وقت شیهه ذوالجناح را شنیدند. ای امان! همه خوشحال شدند که آقا نزدیک خیمه ‌هاست، آقا رو به خیمه ‌ها می‌آید.
یا اباعبدالله! نسوزد دلی كه امشب می‏ سوزد. نگرید چشمی كه بر تو اشک می‏ ریزد. شصت و چهار زن و بچّه، همه از خیمه به سراغ أبی ‌عبدالله علیه السلام بیرون آمدند. وقتی نگاه كنند، ببینند زین ذوالجناح واژگون، یالش غرق خون، ای وای! به حق زین واژگون آن حضرت، فرج امام زمانمان را برسان. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دوازدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️در کجای این قرآن است که خون من را بریزید؟ مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود: یک وقت دیدند امام حسین علیه السلام به میان میدان آمد، ولی لباس جنگ نپوشیده است؛ یعنی شمشیر به کمر و سپر به دست ندارد. بلکه با عبا آمده است، عمامه بر سر نهاده است و بر راحله، یعنی بر شتر سوار شده است. در حالی که آدم جنگی بر شتر سوار نمی ‌شود. از این حالات، معلوم می‌شود به قصد سازش و صلح آمده است و صحبت جنگ نیست. آمد و آمد تا به میان میدان رسید. یک وقت دیدند پسر فاطمه علیهاالسلام زیر عبا دست برد و یک قرآنی را در‌آورد. این قرآن را باز کرد و قرآن را بالای سرش گذاشت. قربانت بروم اباعبدالله! من وقتی طلبه بودم، کتاب‌هایی هم مطالعه می‌ کردم؛ مخصوصاً در دهه عاشورا، جلد عاشر «بحارالأنوار» را خیلی می ‌خواندم. توی اتاق خودم، اتاق مدرسه‌ام یا اتاق منزلم، می ‌خواندم و اشک می‌ ریختم. یک روز به همین عبارت رسیدم که امام حسین علیه السلام به میدان آمد، قرآن را باز کرد و بالای سرش گذاشت. این مطلب در دل من، نقش بست. از آن تاریخ به بعد، هر وقت شب ‌های احیا، یعنی شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، که قرآن به سر می ‌گذارم، یادم از قرآن به سر گرفتن امام حسین علیه السلام می‌ آید و همان حالت سیدالشهداء علیه السلام، انقلابی در من پدید می ‌آورد. امام حسین علیه السلام قرآن را بالای سر گذاشت. فرمود: «یا قوم! بَینِی‏ وَ بَینَکمْ‏ کتَابُ‏ اللهِ». صدا زد: «ای لشکر! بین من و شما، این قرآن حاکم باشد.» این عبارت ‌هایی که می ‌گویم، شرح کلام امام حسین علیه السلام است. در کجای این قرآن است که خون من را بریزید؟ در کجای این قرآن است که زن و بچّه من را اسیر کنید؟ در کجای قرآن است که بچّه‌ های من از تشنگی بمیرند؟ آخر من پسر پیغمبر شما هستم! من را به مهمانی خواندید! مردم بی‌حیا! بچّه‌های من از تشنگی هلاک می‌شوند! (سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، مجلس سیزدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🤝می خواهم بابای غریبم را یاری کنم مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی های خود در مسجد ملک تهران در سال 1383 قمری می فرمود: صلّى الله عليك يا أباعبدالله. اينقدر حسين علیه السلام، على علیه السلام را دوست مى‏ داشت که اسم تمام پسرهايش را «على» گذارده بود. عليٌ الاكبر؛ عليٌ الاوسط؛ عليٌ الاصغر. بعد از ظهر عاشورا بود. أباعبدالله آمد به خيمه بيمارش. يكى از بزرگان اهل منبر «مرحوم نصيرالاسلام كرمانى» مى ‏فرمود: «امام حسين علیه السلام از عقب خيمه آمد كه چشم زين ‌العابدين علیه السلام به بدن پدر نيفتد.» ايشان مى ‏گفت: «بعد از آنى كه سنگ به پيشانى ‏اش خورده بود آمد ميان خيمه. فرزند بيمارش را بغل گرفت. بابا حالت چطور است؟» قربان اين عيادت از بيمارت بروم حسين جان! احوال بيمارش را پرسيد. زين‌العابدين علیه السلام گفت: بابا! آخر كار لشكر با شما به كجا رسيد؟ فرمود «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ‏ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللهِ» بابا! اينها خدا را فراموش كردند. كار ما با لشكر به جنگ رسيده. تا اين كلمه را گفت حال بيمار منقلب شد. معلوم مى ‏شود تا آن ساعت امام بيمار از وقايع خبر نداشته است. نمى ‏خواستند به بيمار خبر دهند. يك مرتبه صدا زد: بابا! على اكبر چه شد؟ چه كار كند امام حسين؟! اينجا جاى سكوت نيست. از آن طرف چطور خبر بدهد به بيمار. ولى چاره نيست. صدا زد: بابا برادرت را كشتند. اي واى! دوباره سؤال کرد: «يا أبه! أين عمّى الرشيد؟» بابا! عمويم اباالفضل چه شد؟ فرمود: پسرم! عمويت را كشتند. بيش از اين نگفت. ديگر نگفت دست‌هاى عمويت را جدا كردند. امام طاقت ندارد. يكى يكى پرسيد. هى فرمود: «قَد قُتِل». يك مرتبه زین العابدین علیه السلام رو كرد به عمه اش زينب، صدا زد: عمّه جان! برو براى من عصا و شمشير بياور. شمشير و عصا براى چه مى‏ خواهى؟ مى‏ خواهم عصا به دست بگيرم با شمشير، باباى غريبم را يارى كنم. چيزى فاصله نشد يك وقت اين پسر، بدن قطعه قطعه بابا را زير خاك مى ‏كند. «هذا قَبر الحُسين الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً» (سخنرانی های مسجد ملک، ماه رمضان 1383 قمری، مجلس یازدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😥 پيشانى ‌تان را شبيه كنيد به پيشانى امام حسين علیه السلام مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی های خود در مسجد ملک تهران در سال 1383 قمری می فرمود: اباعبدالله علیه السلام ايستاده بود گوشه ميدان. از صبح هم جنگ كرده، هم داغ ديده، هم نعش ها را برداشته و طرف خيمه‌ ها آورده. مگر يك نفر آدم چقدر قوّت دارد؟! خودِ داغ جوان ديدن، اين‌ها امام حسين علیه السلام را كباب كرده. قدری جنگ كرد، خسته شد. آمد كنار ميدان. شمشير را غلاف كرد تا دو دقيقه نفس بكشد. من يك وقتى در اين فكر افتادم که چرا منبري ‌ها مى ‌گويند به سر بزنید، به پيشانى بزنید، امّا نمى ‌گويند به صورت بزنید. يك وقت پدرم اين را روى منبر گفت. پدر من به امام حسين علیه السلام اخلاص داشت. گفت پيشانى ‌تان را شبيه كنيد به پيشانى امام حسين. آن وقت فهميدم براى اينكه قدرى درد بگيرد و به ياد درد پيشانى اباعبدالله علیه السلام بيافتيد. اباعبدالله علیه السلام ايستاده ميان ميدان، خسته شده، سينه ‏اش آتش گرفته، دلش مشتعل است. يك وقت يك لامذهبى چنان سنگى به پيشانى آقا زد. شما خيال مى‌كنيد سنگ‌ها عادى بوده؟ خير! سنگ اندازها با فلاخن ‌ها نشان مى ‌زدند مانند تير زدن. سنگ هاى مخصوص تراش خورده حجّارى شده در فلاخن مي ‌گذاشتند و پرتاب مى ‌كردند. اثر اين سنگ‌ها از تير، كمتر نبود، از شمشير كمتر نبود. يكى از اين سنگ‌ ها خورد به پيشانى، استخوان پيشانى شكست. رگ هاى پيشانى پاره شد. خون بالاى چشم‌ هاى امام حسين علیه السلام جارى شد. دست بُرد خون ‌ها را پاك كرد. يك قدرى هم خون‌ ها را به عمامه ‌اش ماليد. چاره ندارد. آخر دكمه‌ هاى زره را باز و زره را عقب برد. پيراهن را بلند كرد خون از پيشانى پاك كند. اى امان! به حال آمديد؟ دل فاطمه علیهاالسلام از گريه شما خوشحال مى ‌شود. هم این که پيراهن را بالا كرد دل نازنينش نمايان شد. يك لامذهبى چنان تير سه شعبه زهرآلود پرتاب کرد ... (سخنرانی های مسجد ملک، ماه رمضان 1383 قمری، مجلس ششم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓😢تمام بدنش درد می کرد مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود: زیارتی است به نام زیارت ناحیه مقدّسه. در این زیارت، روضه خوانی زیاد است. امام زمان علیه السلام رسماً روضه خوانی کرده است؛ روضه خوان امام حسین علیه السلام شده است. من یک سطرش را می‌ خوانم. اهل علم! شما گریه کنید تا اشک شما، دیگران را به راه گریه بر سید الشهداء علیه السلام هدایت کند. می‌گوید: «یا جدّاه! قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبِینُک وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْبِسَاطِ وَ الِانْقِبَاضِ شِمَالُک وَ یمِینُک» یا جدّاه! آن نَفَس‌ های آخر عمرت را می‌ کشیدی. به حال جان دادن بودی. عرق مرگ بر پیشانی ‌ات نشسته است. یا اباعبدالله! این بدنت را هی جمع می ‌کردی، هی پهن می‌ کردی. هی از طرف راست به چپ می‌ غلتیدی، هی از چپ به راست. فهمیدید یعنی چه؟ یعنی یا جدّاه! تمام بدنت درد می‌ کرد. سَرَت درد می‌ کرد. دست‌ هایت درد می‌ کرد. وای وای وای! یا اباعبدالله! شانه امام حسین علیه السلام درد می ‌کرد. شمشیر، شانه ‌اش را شکافته بود. پهلوی امام حسین علیه السلام درد می ‌کرد. نیزه، پهلویش را سوراخ کرده بود. سر امام حسین علیه السلام درد می‌ کرد. سنگ‌ ها، سرش را مجروح کرده بود. دل امام حسین علیه السلام درد می ‌کرد. تیر سه شعبه، دلش را سوراخ کرده بود. تمام بدن درد می کرد. گاهی خودش را جمع می‌ کرد، گاهی پهن می کرد. واویلا! عبارتِ کشنده، این عبارت است: «تَطَؤُک‏ الْخُیولُ‏ بِحَوَافِرِهَا، وَ تَعْلُوک الطُّغَاةُ بِبَوَاتِرِهَا.» می‌گوید: یا جداه! تو مشغول جان دادن بودی، لشکر سواره بر بدنت تاختند. بدنت را زیر سُم اسب‌ها ... بارالها! به آن لحظات سیدالشهدا علیه السلام فرج امام زمانمان را برسان. (سخنرانی های مسجد سیّد اصفهان، ماه رمضان 1392 قمری، مجلس بیست و هفتم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚡️🗣😥 یکی از روضه‌ خوان‌ های حضرت سیّدالشهدا علیه السلام، امام زمانتان است مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود: شما را به کربلا  کنار قبر امام حسین علیه السلام ببرم و در آن جا خدا را بخوانم، زیرا به اجابت نزدیکتر است. یک کلمه از روضه ‌خوانی امام زمان علیه السلام برایتان بخوانم. نه تنها شما گریه می ‌کنید، بلکه امام زمان علیه السلام شب و روز بر مصیبت سیّدالشهدا علیه السلام گریه می ‌کند تا زمانی که ظاهر شود و اخذ بثار کند و از بنی ‌امیه و بنی ‌امیه صفتان و از اولادهای بنی ‌امیه لعنهم ‌الله، خونخواهی کند. تا آن وقت، امام زمان علیه السلام گریه ‌اش ادامه دارد و روضه می ‌خواند. روضه ‌خوان‌ها! افتخار کنید! یکی از روضه‌ خوان‌ های حضرت سیّدالشهدا علیه السلام، امام زمانتان است. می‌گوید: «یا جدّاه! وَ أَسْرَعَ‏ فَرَسُک‏ شَارِداً إِلَى خِیامِک قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاکیاً» معنا کنم. همه بلند بنالید! چشم ‌هایتان را به کربلا بیندازید. روز عاشورا را یادآور شوید. می‌گوید: یا جدّاه! اسب بی ‌صاحبت، به حَرَمت قاصد شد. پیک مرگ تو شد. این حیوان هی گریه می ‌کرد. هی همهمه می ‌کرد. با سرعت رو به خیمه ‌ها می‌ رفت. خبر مرگ امام حسین علیه السلام را می ‌بُرد. زن ‌ها صدای اسب را شنیدند. دقایقی بود صدای ابی عبدالله علیه السلام به گوش زن ‌ها نمی‌ رسید. قبل از آن امام حسین علیه السلام هر چند دقیقه یک بار، با صدای بلند فریاد می‌ زد: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الّا بِاللهِ». وقتی این صدا به خیمه‌ ها می ‌رسید، زن‌ ها می ‌فهمیدند هنوز آقا دارند. ای وای! یک مدّتی گذشت و صدای امام حسین علیه السلام به خیمه‌ ها نرسید. زن‌ ها مضطرب و پریشان هستند. یک وقت صدای ذوالجناح را شنیدند! همه به هوای لقای امام حسین علیه السلام بیرون آمدند. همین که نگاه کردند، دیدند یال ذوالجناح غرق خون! زینش واژگون! شصت و چهار زن و بچه، همه فریاد زدند: «وا محمّداه!» «فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِياً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ خرجن مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ.» از کنار خیمه‌ های امام حسین علیه السلام، خدا را بخوانید. یعنی خودتان را کربلا، پشت سر زن و بچه امام حسین علیه السلام ببینید. آنها ناله می ‌کشیدند: «وَبِالْعَویلِ داعِیاتٍ». شما هم اشک بریزید و ناله کنید. با صدای بلند و ناله و ضجّه، بحقّ المولانا الحسین المظلوم علیه السلام و عترته المظلومین یا الله! خدایا! الساعه فرج امام زمان علیه السلام را نزدیک بفرما. (سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، ماه رمضان 1392 قمری، مجلس بیست و هشتم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😞😢سخت ‌ترین حالات امام حسین علیه السلام در روز عاشورا همینجاست مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان و در سخنرانی در مدرسه مجتهدی تهران می فرمود: علامه بحرالعلوم در آن قصیده مفصّله خود، زبان حالی از امام حسین علیه السلام گفته است: قالَ اقْصُدُونِی بِنَفْسی وَاتْرُکوا حَرَمِی قَدْ حانَ حِینی وَ قَدْ لاحَتْ لَوائِحُهُ أبی ‌عبدالله روی زمین افتاده است. خون از بدنش می‏ریزد، و رمق از اعضایش رفته ‏است. یک وقت شنید صدای هلهله لشكر بلند است. از صدای لشكر، فضا پر شده ‏است. صدای سم اسبها بلند است. چشم ‌هایش را باز كرد، ببیند چه خبر شده است. زن ها و مردها بلند بنالید. امام‌زمان! شما هم اشک بریزید. نگاه كرد، دید لشكر رو به خیمه ‌ها می ‏رود. ای وای! أبی‌ عبدالله علیه السلام زنده باشد، ببیند لشكر رو به ناموسش می‏ رود. آن رگ غیرت امام حسین علیه السلام به جنبش آمد. خواست از جا برخیزد و جلوی لشگر را بگیرد. دید رمق به زانویش نمانده است، قوه به بازویش نمانده ‏است. به عقیده من سخت ‌ترین حالات امام حسین علیه السلام همینجاست، جایی است که امام حسین علیه السلام بلند بلند گریه کرد. یک وقت صدا زد: ای لشکر! شما با من جنگ دارید، من با شما طرف هستم. بی‌حیا مردم! به زن و بچّه من چه کار دارید؟ اگر دین ندارید، اگر از خدا نمی ‏ترسید، اگر از روز جزا نمی‏ هراسید، در دنیا آزادمرد باشید، آزادمنش کار کنید. شمر جلو آمد. گفت: چه می ‏گویی پسر فاطمه؟ فرمود: من با شما جنگ دارم، شما با من جنگ دارید، بی‌حیا لشكر، عیالم تقصیر ندارد. بحقّ مولانا الحسین المظلوم و باهل بیته و اصحابه الشّهداء السّعداء، یا الله! ... به مظلومیّت امام حسین علیه السلام فرج ولیّ دم او را نزدیک فرما. به زودی چشم ما را به جمال نورانی امام عصر علیه السلام روشن بفرما. ما را جزو یاران و خدمتگزاران وی در دو عصر غیبت و ظهورش قرار بده. دل ما را از حبّ و ولای اهل البیت علیهم السلام، خاصّه امام عصر علیه السلام مملوّ و سرشار بفرما. قلب مطهّر آن حضرت را از ما خوشنود گردان. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس یازدهم و سخنرانی های مدرسه مجتهدی تهران، شب دهم صفر 1396 قمری، مجلس دهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
دوستان و سروران گرامی! در شب و روز عاشورا برای سلامتی جسم و روح مولایمان صاحب الزمان علیه السلام صدقه دهیم. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
50.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان ایشون کاملا درست است .
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا