eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
641 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ⚠️ تحریفات کتب اهل سنت‼️ ✅ در کتاب مصنف ابن ابی شیبه از کتب اهلسنت ، روایتی با سند صحیح مبنی بر تهدید عمر بن خطاب زنازاده بر آتش زدن خانه حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها در صورت عدم مطرح شده است ، که این روایت برای علمای اهلسنت گران تمام شده است و برای پوشاندن حقیقت ، مجبور به تحریف آن شده اند .❗️ 👥👥 علمایی که این روایت صحیح السند را مورد تحریف قرار داده اند : 1⃣ امام احمد بن حنبل 2⃣ شهاب الدین النویری 3⃣ صلاح الدین الصفدی 4⃣ امام الحافظ خطیب بغدادی 5⃣ ابن عبد البر 6⃣ ابن ابی عاصم 7⃣ امام الحافظ حاکم نیشابوری ___ ✅ بله این روایت ثابت میکند که عمر بن خطاب زنازاده خانه حضرت فاطمةالزهرا سلام الله علیها را تهدید به آتش زدن کرده است ؛ 🤔 و چه نگون بخت و بد عاقبتند کسانی که به جای بیان حقیقت ، با تحریف ، لکه ننگ را از دامن ظالمین پاک می‌کنند و به خاطر نشر اکاذیب شریک جنایات بزرگ آنان می‌شوند!!! جالب است بدانید برخی از مخالفین با کمال وقاحت ادعا می‌کنند ، روایت تهدید عمر بن خطاب زنازاده مبنی بر آتش زدن خانه حضرت فاطمةالزهرا سلام‌ الله علیها ، مدعی آن ها را مبنی بر اثبات حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام و عدم شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلام الله علیها و... را اثبات میکند!! اگر چنین است چرا این روایت توسط کثیری از علمای شما اهل‌سنت مورد تحریف قرار گرفته است ؟ مگر فضیلت و اثبات عقیده اهل‌سنت نیاز به تحریف دارد ؟ 🤔اندکی تأمل برای روشن شدن حقیقت کافیست! 🔻 اللّهُمَّ العَنهُم بِعَدَدِ کُلِّ مُنکَرٍأتَوهُ..وَ بَطنٍ فَتَقُوهُ وَ جَنینٍ أسقَطُوهُ وَ و ضِلْعٍ کَسَرُوهُ... اسکنها همه در پست های بعد ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.. |
حرم
* 💞﷽💞 #قسمت_چهل_وششم #هرچی_تو_بخوای ⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃 گفتم: _وای به حالت وقتی حوری ها اومدن سر
.،* 💞﷽💞 ⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃 رفتم تو آشپزخونه پیشش. گفت: _زهرا جان،اگه شما به امین بگی نره،نمیره. گفتم: _من بهش دادم نشم. -تو میتونی دوری شو تحمل کنی؟ هیچی نگفتم.سرمو انداختم پایین و اشکهام جاری شد.عمه زیبا چند دقیقه سکوت کرد و گفت: _تو که اینقدر دوستش داری...برای سالم برگشتنش دعا کن. صدای زنگ در اومد... عمه دیبا بود.تا وارد خونه شد،اطرافشو نگاه کرد.وقتی منو دید اومد سمتم و سیلی محکمی به من زد.گفت: _همه ش زیر سر توئه.تو تشویقش میکنی بره سوریه. گوشم سوت کشید.چند قدم پرت شدم اون طرف تر... تمام سعی مو کردم که نیفتم.امین سریع اومد طرف عمه دیبا که چیزی بگه،مانعش شدم.همه از ناراحتی ساکت بودن. امین از شدت عصبانیت سرخ شده بود.رفت تو اتاقش و کت شو برداشت.جلوی در هال ایستاد و به من گفت: _بریم. بعد رفت بیرون.من به همه نگاه کردم.خجالت میکشیدن.رفتم سمت در و به همه گفتم: _خداحافظ. تو ماشین نشستم... امین شرمنده بود.حتی نگاهم نمیکرد.بعد مدتی از جلوی بستنی فروشی رد شدیم.سریع و باهیجان گفتم: _من میخوام. ترمز کرد و گفت: _چی؟ بالبخند به بستنی فروشی اشاره کردم و گفتم: _قیفی باشه لطفا. یه بستنی قیفی خرید و گرفت سمت من.نگرفتم ازش.گفتم: _پس مال من کو؟ منظورمو فهمید.گفت: _من میل ندارم. مثلا باناراحتی گفتم: _پس برو پسش بده.منم نمیخورم. رفت یکی دیگه خرید و اومد.مثل بچه ها ذوق کردم و شروع کردم به خوردن.ولی امین هیچ عکس العملی نشون نمیداد.گفتم: _بخور دیگه.آب میشه ها. با اکراه بستنی میخورد. من تندتند خوردم و عاشقانه نگاهش میکردم.از نگاه های من شرمنده شد.خواست حرکت کنه با شوخی سویچ رو ازش گرفتم... کلافه از ماشین پیاده شد... یه کم تنهاش گذاشتم.بعد نیم ساعت رفتم پیشش.گفتم: _میدونم سخته ولی اگه این ها رو بخاطر بپذیری ثواب جهادت بیشتر میشه. باناراحتی گفت: _تو هم بخاطر ثوابش اون حرف ها و سیلی رو تحمل کردی؟ باخنده گفتم: _من بخاطر تو تحمل کردم.اخلاص نداشتم.خسر الدنیا و الآخرة شدم. -پس چقدر ضرر کردی. -آره.راست میگی..میشه منو ببری خونه تون تا دوباره عمه جان بزنن تو گوشم؟ سؤالی نگاهم کرد. -میخوام اینبار قصد قربت کنم. لبخندی زد و گفت: _دیوانه -تازه منو شناختی؟...کلاه بزرگی سرت رفته. اونقدر شوخی کردم که حالش بهتر شد... تو خیابان ها میچرخیدیم و حرف میزدیم.یک ساعت به اذان صبح بود. اون موقع مسجدی باز نبود.تو پارک نماز شب خوندیم.برای نماز صبح رفتیم مسجد.بعد نماز عمه زیبا باهام تماس گرفت. -امین جواب تلفن ما رو نمیده،کجاست؟ -مسجد هستیم.حالش بهتره.نگران نباشید. -از عمه دیبا ناراحت نباش.اون... -ناراحت نیستم.حالشون رو میفهمم. قرار شد با امین بریم اونجا.همه هنوز خونه خاله مهناز بودن.امین راضی نمیشد منم ببره.خونه مون پیاده م کرد و تنها رفت. ساعت یازده صبح میخواست بره... ساعت هفت دیگه دلم آروم نمیگرفت. میخواستم برم پیشش... با باباومامان هماهنگ کردم ساعت ده برای خداحافظی بیان. وقتی افراد خونه خاله مهناز منو دیدن،تعجب کردن.فکر کردن دیگه نمیرم.یعنی امین اینجوری گفته بود.ولی از حالم معلوم بود تو دلم چه خبره... گفتن امین تو اتاقشه.رفتم پیشش.داشت نماز میخوند. پشتش به من بود.فقط.... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم
* 💞﷽💞 📚: پشتش به من بود... فقط نگاهش میکردم،چه نماز عاشقانه ای میخوند.اشکهام به اختیار خودم نبودن.قلبم درد میکرد. حال امین مثل کسی بود که با معشوقش قرار داره. نمازش تموم شد و متوجه من شد. اشکهامو سریع پاک کردم.برگشت سمت من. چشمهاش خیس بود.لبخند زد و گفت: _گرچه بهت گفتم نیا ولی همه ش منتظرت بودم. بالبخند گفتم: _من اینجوریم دیگه.خیلی زن حرف گوش کنی نیستم. لبخند زد و هیچی نگفت.فقط به هم نگاه میکردیم؛با اشک جدی گفتم: _امین من جدی گفتم اگه به حوریه ها نگاه کنی مهریه مو میذارم اجرا ها. بلند خندید.نزدیکتر اومد و دستهامو گرفت و گفت: _مگه حوریه ها از تو خوشگل ترن؟ بالبخند گفتم: _نمیدونم.منکه چشم دیدنشون هم ندارم.تو هم نباید بدونی،چون اگه ببینی خودم حسابتو میرسم. دوباره بلند خندید و گفت: _با چند تا فن کاراته ای حسابمو میرسی؟مثل بلایی که سر اون دوتا مرد،نزدیک دانشگاه آوردی؟ خندیدیم.گفتم: _نه،داد میزنم،مثل اون داد هایی که اون روز میزدم. -اوه اوه...نه..من از داد های تو بیشتر میترسم. دوباره خندیدیم.با اشک چشم میخندیدیم.نگاهی به ساعت کردم،ساعت هشت و نیم بود. قلبم داشت می ایستاد.رد نگاهمو گرفت. به ساعت نگاهی کرد و بعد به من. بغلم کرد و گفت: _خداحافظی با خانواده م خیلی طول میکشه. دیگه بهتره بریم بیرون. دلم میخواست زمان متوقف بشه.به ثانیه شمار ساعت نگاه میکردم... چقدر تند میرفت.انگار برای جدایی ما عجله داشت.بدون اینکه منو از خودش جدا کنه گفت: _بریم؟ فهمیدم تا من نخوام نمیره.بخاطر همین سکوت کردم تا بیشتر داشته باشمش. دوباره گفت: _زهرا جان،به منم رحم کن...بریم؟ با مکث ازش جدا شدم.بدون اینکه نگاهش کنم رفتم کنار.گفتم: _تو برو.منم میام. سریع وسایلشو برداشت که از اتاق بره بیرون. جلوی در برگشت سمت من. ولی من پشتم بهش بود.نمیتونستم برگردم و نگاهش کنم... امین هم حالش بهتر از من نبود.رفت بیرون و در و درو بست. تا درو بست... ادامه دارد... نویسنده✍🏻 بانو مهدی‌یار_منتظر_قائم
🌎🥀🍂 🥀 ❇️ تقویم نجومی 🗓 دوشنبه 🔺 ۱۳ آذر / قوس ۱۴۰۲ 🔺 ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۵ 🔺 ۴ دسامبر ۲۰۲۳ 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج سنبله» است. ✔️ مناسب برای امور زیر است: بنایی درو و‌ برداشت محصول شروع به کسب و‌ کار دیدارهای سیاسی خرید حیوان جابجایی خرید باغ و زمین زراعی ارسال کالا نوشتن قباله و‌ قول‌نامه خرید مسکن امور زراعی امور آموزشی 🌎🔭👀 🚘 مسافرت مکروه است. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد. منظور مریضی است که امروز مریضیش شروع شود. 👶 زایمان نوزاد صبور، فاضل و دانشمند گردد. ان‌شاءالله 💇‍♂ اصلاح سر و صورت ایمنی از بلاست 🔴 حجامت، خون دادن باعث سلامتی می‌شود. 🔵 ناخن گرفتن روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت می‌شود. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب دوشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۰ سوره مبارکه « طه » است. ﴿﷽ فالقاها فاذا هی حیه تسعی﴾ دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد. ان شاءالله مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز دوشنبه یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه «یا لطیف» که موجب یافتن مال کثیر می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز دوشنبه متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🥀 🌎🥀🍂
📣 قال رسول الله صلّي الله عليه و آله : 🔸اِنَّ مِنْ خَيْرِ نِسَائِكُمْ الْوَلُودَ الْوَدُودَ السَّتِيرَةَ الْعَفِيفَةَ الْعَزِيزَةَ فِى اَهْلِهَا الذَّلِيلَةَ مَعَ بَعْلِهَا الْمُتَبَرِّجَةَ مَعَ زَوْجِهَا اَلْحَصَانَ مَعَ غَيْرِهِ اَلَّتِى تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطِيعُ اَمْرَهُ .. پیامبراکرم(ص): 🔸بهترين زنان شما، زنى است زايا، بسيار مهربان، باحجاب، پاكدامن که در ميان خويشاوندان خود عزيز و در برابر شوهرش متواضع باشد؛ خود را براى همسرش بيارايد و از ديگران حفظ كند؛ از شوهرش حرف شنوى داشته باشد و امر او را اطاعت نمايد .... 🔸 من لايحضره الفقيه،
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت -صد • هشتاد هشتم✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 ✔" حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف به صورت جوان است و با گذشت روزگار پیر نمی شود." ✍..اولین روایت منتخب از این عنوان از مجموع 10 روایت ، از منابع جماعت عمریه 👳 بیان میگردد : ...👥...از حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام روایت شده که فرمودند : ❇️ لَو قامَ المَهدِيُّ لَأنكَرَهُ النّاسُ ، لِأنَّهُ يَرجِعُ إلَيهِ شابّاً مُوَفَّقاً ، وَ إنَّ مِن أعظَمِ البَليَّةِ أن يَخرُجَ إلَيهِم صاحِبُهُم شابّاً وَ هُم يَحسَبونَهُ شَيخاً كَبيراً. ✴️ هر گاه مهدی علیه السلام قیام کند ، مردم او را انکار می کنند ؛ زیرا به صورت جوانی خوش اندام به سوی آنان باز می گردد ؛ و یکی از بزرگترین آزمایشها این است که امامشان ، جوان به نزد شان باز می گردد و آنها خیال می کنند او پیری سالخورده است. 📕📗🔍🔎📘📙 ✔️ ینابیع الموده مختصرا ص۴۹۲
🙏👌نمازهای روز دوشنبه حضرت عسکری علیه السلام فرمود: هرکس روز دوشنبه ده رکعت نماز بخواند، در هر رکعت، یک بار سوره حمد و ده بار سوره توحید، خداوند در روز قیامت برای او از آن نماز نوری قرار می دهد که از آن نور، موقف (قیامت) روشن می شود به گونه ای که همه کسانی که خداوند خلق کرده است، در آن روز به واسطه آن نماز به او غبطه می خورند. (جمال الأسبوع، ص41) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس روز دوشنبه، وقتی روز بلند شد، چهار رکعت نماز بخواند، در رکعت اول سوره حمد و آیةالکرسی، در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید، در رکعت سوم سوره حمد و سوره فلق و در رکعت چهارم سوره حمد و سوره ناس، و بعد از نماز ده بار استغفار کند، خداوند همه گناهانش را می آمرزد و به او قصری در بهشت فردوس عطا می کند که ویژگی آنچنانی دارد که در روایت بیان شده است. (جمال الاسبوع، ص68) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
◼️▪️ 3️⃣ 1️⃣ روز تا شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها باقی مانده است... ☑️ای محسن نادیده ام...😭😭 جناب شیخ صدوق رحمت الله علیه ذیل روایتی از حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله چنین می نگارد: هو (المحسن) السقط الذي ألقته فاطمة عليها السلام لما ضغطت بين البابين. محسن علیه السلام همان جنيني است که حضرت فاطمه علیها السلام آنگاه که بين دو درب مورد فشار قرار گرفت، او را سقط کرد... 📚معانی الاخبار، ص206 ⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️ |