🍂به سلامتی همه مادرانی که هروقت صداشون کنیم
میگن:جانم!
و هروقت صدامون می کنن،میگیم:چیه؟ها...؟
🍂به سلامتی مادرایی که می تونند تا 10 تا فرزندشونا
نگهداری کنند اما 10 فرزند نمی تونند از یک مادر نگهداری کنند!
🍂به سلامتی مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاد بچه هاشون دادند ، ولی تو پیری
بچه هاشون خجالت میکشند
ویلچرشون رو هل بدند!
🍂به سلامتی مادری که وقتی غذا سرسفره کم میاد اولین کسی که از اون غذا دوست نداره خودشه!
🍂به سلامتی مادر .
تنها کسی که وقتی شکمشو لگد می زدم از شدت شوق می خندید!
🍂به سلامتی
مادر که دیوارش
از همه کوتاه تره
✅صحبتهای فرزندی در کنار قبر مادرش:
🍃ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﻧﮑﻨﻢ
🍃ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺴﺨﺮﺕ ﻧﮑﻨﻢ
🍃ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ
🍃ﻧﮕﻢ ﺗﻮ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ ﻋﻘﺐ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯿﻪ
🍃ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺖ...
🍃ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ
🍃 ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﻡ ﺧﻮﻧﻪ ...
🍃 ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ
🍃ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ناراحتت نکنم
🍃دیگه صدامو روت بلند نمیکنم ،
🍃ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺩ...
✅ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺑﺎﺷﻪ
🍂ﺗﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﻢ
🍂ﻗﺪﺭﺷﻮﻧﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ
🍂سلامتیه همه مادرای عزیز
که نبودشون اول بدبختی هاست.
🍂 اگر مادرت هنوز کنارت است
او را رها مکن
🍂و محبتش را فراموش نکن
🍂وکاری کن که راضی باشد
چون در تمام زندگی فقط یک مادر داری و وقتی میمیرد ،
🍂 آنگاه ملائکه میگویند که
فوت شد آن کسیکه به سبب آن به تو رحم میگردد.
✅تا میتونی این پست را به اشتراک بذار
شاید خیلیا ازکردارشون پشیمون بشن
🍃باذکر صلوات برای سلامتی تمام مادران شروع کنید
✅یک نکته مهم.نگو که دستم بنده ....
هرجوره پخشش کن .بسم الله
حرم
🌈🍃🌸 🍃🌸 🌸 #رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖 🖇 #قسمت_بیست_و_چهارم 🖇 #اهانت_به_رهبر✨ از زماني كه به عراق
🌈🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖
🖇 #قسمت_بیست_و_پنجم 🖇
✨ #اسلام_اصیل🍃
مؤسسه اي در نجف بود به نام اسلام اصيل كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد قم بودم اما ساكن نجف شده و در اين مؤسسه كار مي كردم.
اولين بار هادي ذوالفقاري را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار با ادب و شوخ و خنده رويي بود.
او در مؤسسه كار مي كرد و همان جا زندگي و استراحت مي كرد. طلبه بود و در مدرسه كاشف الغطا درس مي خواند.
من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي كربلا بودم كه هادي گفت: داري مي ري كربلا؟
گفتم: آره، من هر شب جمعه با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي؟
گفت: جدي ميگي؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم كربلا.
ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با رفقا مي گفتيم و مي خنديديم، شوخي مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما هادي ساكت بود.
بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي زيارت كربلا ميريم. بسه، اين قدر شوخي نكنيد.
او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.
براي همين رويش را از ما برگرداند و بيرون جاده را نگاه مي كرد. به كربلا كه رسيديم، ما با هم به زيارت رفتيم.
اما هادي مي گفت: اينجا جاي زيارت دسته جمعي نيست. هركي بايد تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمي گذاشتيم و كار خودمان را مي كرديم!
در مسير برگشت، باز همان روال را داشتيم. شوخي مي کرديم و مي خنديديم.
هادي مي گفت: من ديگر با شما نمي آيم، شما قدر زيارت امام حسين (علیه اسلام) آن هم شب جمعه را نمي دانيد.
اما دوباره هفته ي بعد كه به شب جمعه مي رسيد از من مي پرسيد؟ كي مي ري كربلا؟
هادي گذرنامه ي معتبر نداشت، براي همين، تنها رفتن برايش خطرناك بود. دوباره با ما مي آمد و برمي گشت.
اما بعد از چند هفته ي ديگر به شوخي هاي ما توجهي نداشت. او براي خودش مشغول ذكر و دعا بود.
توي كربلا هم از ما جدا مي شد. خودش بود و آقا ابا عبدالله (علیه السلام). بعد هم سر ساعتي كه معين مي كرديم مي آمد كنار ماشين. روزهاي خوبي بود. هادي غير مستقيم خيلي چيزها به ما ياد داد.
يادم هست هادي خيلي آدم ساده و خاکي بود. در آن ايام با دوچرخه از محل مؤسسه به حوزه ي علميه مي رفت. براي همين از او ايراد گرفته بودند.
مي گفت: براي من مهم نيست كه چه مي گويند. مهم درس خواندن و حضور در كنار مولا علي (علیه السلام) است.
مدتي كه گذشت از كار در مؤسسه بيرون آمد! حسابي مشغول درس شد. عصرها هم براي مردم مستحق به صورت رايگان كار مي كرد.
به من گفت: مي خوام لوله كشي ياد بگيرم! خيلي از اين مردم نجف به آب لوله كشي احتياج دارند و پول ندارند.
رفت پيش يكي از دوستان و كار لوله كشي هاي جديد با دستگاه حرارتي را ياد گرفت.
آنچه را كه براي لوله كشي احتياج بود از ايران تهيه كرد. حالا شده بود يك طلبه ي لوله كش!
يادم هست ديگر شهريه ي طلبگي نمي گرفت. او زندگي زاهدانه اي را آغاز كرده بود.
يک بار از او پرسيدم: تو كه شهريه نمي گيري، براي كار هم مُزد نمي گيري، پس براي غذا چه مي كني؟
گفت: بيشتر روزهاي خودم را با چاي و بيسكويت مي گذرانم!
با اين حال، روزبه روز حالات معنوي او بهتر مي شد. از آن طلبه هايي بود كه به فكر تهذيب نفس و عمل به دستورات دين هستند.
#ادامــه_دارد.....
✍️نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیابت از بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
🌸
🍃🌸
🌈🍃🌸
🔺چرا زنان ایرانی به خودشان نمیرسند؟!
🔹آيا آنها راه را به اشتباه نرفته اند؟ آيا مفهوم واقعى زيبايى رو درست درک كرده اند؟ شايد باید به آنها متذكر شد كه به خود رسيدن به معنى هر ماه عوض كردن رنگ مو و كاشتن مژه و ناخن و اكستنشن نيست. به معنى تزريق ژل و بوتاكس و تتو و كاشت گونه نيست. اينها نه تنها موجب زيبايى نميشوند، چه بسا مصداق بارز نازيبايى هستند.
🔸به خود رسيدن يعنى ورزش كردن، نوشيدن آب، تغذيه صحيح. يعنى بعد از چهل سالگى و بعد از زايمان مراقب هيكلت باشى و خوب لباس بپوشی. يعنى كتاب بخوانى، فيلم ببينى و مسافرت برى. يعنى با بچه هات كارتون ببينى و سربه سرشون بذارى، يعنى با شوهرت زير باران قدم بزنى حرف بزنى و از ته دل بخندى. به خود رسيدن يعنى ارزش دادن به خود! يعنى وقت صرف كردن براى خود! يعنى بالا بردن اطلاعات، يعنی بالا بردن اعتماد به نفس👌
🔻چرا اينقدر مفهوم زيبايى در ايران تغيير كرده؟ ماهرانه زندگی کن. قدرتمند و پر انرژی! خودت را برای تغییر و تبدیل به هرآنچه بهترین تو میباشد آماده کن. تو یک تکه از پازل آفرینشی که اگر نبودی پازل هرچقدر هم بزرگ، اما کامل نبود🌺❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و این هم از نَسَب اوّلین غاصب حقّ خلافت مولیٰنا آقا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، به نقل از کتب معتبر اهل بدعت!/😟
«اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکْ»
•عَجِبتُ لِمَن يُنشِدُ ضالَّتَهُ وَ قَد أضَلَّ نَفسَهُ فَلَا يَطلُبُها!•
در شگفتم از كسى كه در پى گمشدهاش مىگردد، ولى خود را گم كرده و آن را نمىجويد.
📚غررالحكم، ح۶۲۶۶
«اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ فیٖ فَرَجِ مَولاٰناٰ صاٰحِبَ العَصرِ وَ الزَّماٰن»🤲
🌥آفتاب پشت ابر🌥
امام مهدی عجّلالله تعالیٰ فرجه الشّریف:
•وَ اَمّٰـا وَجهُ الاِنتِفـاٰعَ بـِى فِـى غَيبَتـٖى فَكـَالاِنتِفـاٰعَ بـِالشَّمسِ اِذَا غَيبِهاٰ عَنِ الاَبصٰارَ السَّحٰاب•
كيفيت بهرهمندی از من در دوران غيبت، مانند سود بردن از خورشید است، هنگامى كه ابر، آن را از چشمها پنهان سازد.
📚بحارالانوار، ج۷۸ ،ص۳۸۰
«اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ»
ماجرای مومنی از اهل قزوین که ....mp3
7.32M
🎙 حجت الاسلام هاشمی نژاد
🎵 ماجرای مومنی از اهل قزوین که ...
🌼 🌿 🌼 🌿 🌼 🌿 🌼
38- Tasharof-didane khane hazrate zahra.mp3
3.96M
🟢غیر از ظهور تو، مگر مادر چه میخواهد؟
داستان تشرّف یکی از سادات به محضر امام عصر عجّلالله تعالیٰ فرجه الشّریف، در حرم امام رئوف علیهالسلام/
به اضطرار، پریشانی و مظلومیّت زینب کبریٰ سلامالله علیها «اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ»🤲😭
حرم
#تربیت_نسل_مهدوی 💠 راهکارهای #انس کودکان با امام زمان عج هماهنگ با #روانشناسی_رشد_کودک ✅اطلاعات خ
#تربیت_نسل_مهدوی
💠ادامه ی راهکارهای #انس کودکان با امام زمان عج هماهنگ با #روانشناسی_رشد_کودک
✅ داستان کسانی که با حضرت ارتباط داشته اند را بخوانید و برای فرزندان نقل کنید.
✅احترام به امام را به کودکان خود یاد دهید. مانند بلند شدن به احترام نام خاص حضرت.
✅ خودتان را آماده پاسخ گویی به سؤالات کودکان درباره امام شان نمایید.
✅ امام را به عنوان پدری مهربان که به همه کودکان توجه دارد، معرفی کنید.
ادامه دارد...
📚منبع:hawzah.net
به نقل از وبلاگ http://yamahdi-88.blogfa.com
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•