eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
647 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
👁👥 چه کنیم خدمت امام زمان علیه السلام برسیم؟ مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی های مسجد سیّد عزیزالله تهران در ماه رمضان 1396 قمری می فرمود: از من می‌پرسند چه کنیم خدمت امام زمان علیه السلام برسیم؟ وظیفه ما چیست؟ سائلین، مختلف هستند. من می‌ خواهم سؤالات شما را ای سائلین مختلف الدّرجه و مختلف الطبقه، جواب دهم. جواب، یک کلمه است. تعیین وظیفه همه شما شیعیان هم هست، و آن این است که شیعه باید امام زمان علیه السلام را بیشتر از بچه‌اش دوست بدارد. حدیثی هست معتمد و معتبر که هم شیخ طوسی و شیخ صدوق رضوان الله علیهما نقل کرده اند که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: ایمان به من نیاورده است آن ‌کسی ‌که من را از خودش بیشتر دوست نداشته باشد و اولاد من را از اولاد خودش بیشتر دوست نداشته باشد. کسی که اینطور باشد، ایمان به من نیاورده است. محبت، گوهر عجیبی است. حدیث معتبر داریم که فرمودند: «مَن أحَبَّ حَجَراً حَشَرَهُ اللهُ مَعَهُ» و حدیث معتبر داریم که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: «هَلِ الدّینُ الَّا الحُبُّ». باید امام زمان علیه السلام را دوست بدارید. باید او را از فرزندتان بیشتر دوست بدارید. اگر در این وادی افتادید و لو یک منزل رفتید، چیزهایی درک خواهید کرد که حالا با هزار مَن کتاب خواندن نمی ‌فهمید. با پنجاه سال درس خواندن هم نخواهید فهمید. این حلوای طنطنانی است تا نخوری ندانی است. این، موضوعِ اکتسابی و استماعی نیست، شهودی و عینی است. باید در رشته‌اش بروید تا بفهمید چه خبر است. باید امام زمان علیه السلام را بیشتر از بچه خود دوست بدارید. هرچقدر دوست می ‌دارید به همان اندازه به آن حضرت چسبیده‌اید. هر اندازه محبّت دارید به همان میزان، پیوند شما گرفته است. هرقدر محبّت دارید، به همان اندازه متولّی ولای او شده ‌اید، و محبّت، آثار دارد. محبّت، نشانه دارد و به لفظ نمی ‌شود. محبّت در ما نیست، معطل نشوید. صدی، نود و نه دروغ می‌گوییم. اگر باشد، به حقّ حق قسم، بر خودتان فوری‌ چیزهایی روشن می ‌شود. هنگامی ‌که بین چشمه و دریا اتصال برقرار شود، آب سریعاً از دریا به چشمه می ‌آید و آب چشمه عوض می ‌شود. اتّصال به کانون عطر که پیدا کردی سریع معطّر می ‌شوی. می‌فهمید چه می‌گویم؟ حبّ، اتصال روحانی است. روح به روح متّصل می‌شود. اتصال جسمانی این است که من تو را بغل بگیرم. بدنم به بدنت بچسبد. اما اتّصال روحانی، به مسائل اتّصال جسمانی نیاز ندارد. حبّ، اتصال روحی از محبّ به محبوب است. همین که اتّصال پیدا کرد، حبّ محبوب بر محبّ غلبه می ‌کند. از عطر او به این هم می ‌رسد. از بوی خوش او به این هم می ‌رسد. از نورانیت او به این هم می ‌رسد. سایر کمالات او از علمش، حلمش، نورانیتش، قداستش، نظافتش نیز اینچنین است. اگر محبّت باشد، محبّ تغیر می یابد. کم کم محبّتش به پایه ‌ای می ‌رسد که مصلحت است در این که اتصال جسمانی هم باشد. خودشان را به تو ارائه می ‌دهند. دستگیری ‌ات می‌کنند، مثل هزاران هزار که کرده ‌اند. ای کسی‌که می‌خواهی خدمت حضرت برسی! ای کسی‌که می‌خواهی مقامات صالحه و درجات عالیه در دستگاه امام زمان پیدا کنی! ای شیعه‌ای که اسمت را مؤمن گذاشته ‌ای! وقتی مؤمن خواهی بود که امام زمان علیه السلام را بیشتر از بچه ‌ات دوست بداری، لااقل به قدر بچه ‌ات دوست بداری، لااقل به قدر رفیقت دوست بداری، لااقل به اندازه شاگرد مغازه ‌ات که سالها برای تو کار کرده و كارگشای توست دوستش بداری. این، کلید وصل است. این، کلید وصال است. اگر توانستي با اين كليد، قفل را باز كني، به وصالش نايل مي ‌شوي؛ و الاّ ديگر بیخود معطّل نشويد. (سخنرانی های مسجد سیّد عزیزالله تهران، 30 ماه رمضان 1396 قمری)
👌 هر جمعه، پنج بار، و هر روز یک بار، قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کن عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ:  يَا سَدِيرُ! تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامُ  فِي كُلِّ يَوْمٍ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا، قَالَ: فَمَا أَجْفَاكُمْ! قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ شَهْرٍ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ؟ قُلْتُ: قَدْ يَكُونُ ذَلِكَ، قَالَ: يَا سَدِيرُ! مَا أَجْفَاكُمْ لِلْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامُ!  أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَيْ أَلْفِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَ وَ يَزُورُونَ لَا يَفْتُرُونَ، وَ مَا عَلَيْكَ يَا سَدِيرُ! أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامُ  فِي کُلِّ جُمْعَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَرَاسِخَ كَثِيرَةً! فَقَالَ لِي: اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِكَ، ثُمَّ تَلْتَفِتُ يُمْنَةً وَ يُسْرَةً، ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ، ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» تُكْتَبُ لَكَ زَوْرَةٌ، وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ. قَالَ سَدِيرٌ: فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِي الشَّهْرِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِينَ مَرَّةً. (کافی، ج4، ص589) سَدیر گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: اى سدير! آیا هر روز قبر حسين بن علی علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زيارت مي كنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زيارت مي كنید؟ عرض کردم: گاهى زیارت می کنیم. فرمود: ای سدير! چقدر به حسين عليه السّلام جفا مى‏كنيد! آيا نمي دانى خداوند دو میلیون فرشته ژوليده موى و خاك آلود دارد که به طور مداوم بر حسین بن علی علیه السلام گريه ميكنند و قبر او را  زيارت مي كنند و خسته نمي شوند؟ ای سَدیر! چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار، و هر روز یک بار قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن، و سپس به سوی قبر حسین بن علی علیه السلام توجّه کن و بگو: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» اگر چنین کنی، برای تو یک زیارت نوشته می شود، و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره می باشد. سدیر گفت: گاهی می شد که در یک ماه بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم. در روایت مشابهی که در «کامل الزیارات» نقل شده است، جناب سدیر در انتهای حدیث می گوید: فَرُبَّمَا فَعَلْتُهُ فِي النَّهَارِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِينَ مَرَّةً. یعنی روزهایی می شد که بیش از بیست بار این کار را انجام می دادم.(كامل‏ الزيارات، ص287/ بحارالأنوار، ج101، ص365 به نقل از کامل الزیارات) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ پیشنهاد یک کار خیر برای شریک شدن در چندین روضه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دوستان و سروران گرامی! بیاییم تمام بستگان و دوستان، از کوچک و بزرگ را در عزاداری بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام شریک کنیم. 1)بدین منظور، مبالغی هرچند بسیار اندک، از پیر و جوان، از کوچک یا بزرگ، جمع آوری کنیم و سپس در همه روضه های مختلفی که می شناسیم، توزیع کنیم. بدین گونه همه افراد را در چند روضه بانوی دو سرا علیها السلام شریک کرده ایم و برکات این فعل خیر در زندگی همه وارد می شود. 2) ثواب این کار را از طرف تمام درگذشتگان از بستگان، دوستان، اساتید و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام، و همه عزاداران فاطمی در طول تاریخ به حضرت صاحب الزمان علیه السلام تقدیم نماییم. 3)مقدّمات این کار خیر را خیلی سریع انجام دهیم و همه را از برکات مادی و معنوی آن بهره مند سازیم. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
22.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد لبت- محمدحسین پویانفر ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت100 فرمان را به طرف خیابان دیگری می چرخاند. _نیازی نبو
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت101 آن دو با لباس سربازی از ماشین خارج می شوند. پیمان اشاره می کند کنار جاده شروع کنند به راه رفتن. هوشنگ هم ماشینش را برمی دارد و کمی جلو تر می آید. کاپوتش را بالا می زند و اینگونه وانمود می کند که ماشین خراب شده. بعد او به طرف ما می آید. نگاهش را محکم به چشمانم می دهد و با جدیت فراوان می گوید: _شما دوتا هم نیروی های پشتبانی هستین. ثابت کنین که مرد ها فقط عرضه‌ی جنگیدن ندارن! همین پشت مخفی می شید تا من نگفتمم شلیک نمیکنین. گرفتین؟ من و سمیه محکم می گوییم بله. به آن طرف پل می رود و آن طرف را هم براندازی می کند. یکی از دو مرد غریبه به پیمان می گوید: _از دور یه نقطه‌ی سیاه میبینم! استرس در من می دود. اسلحه ام را در می آورم و آن را به طرف زمین می گیرم‌. حال و روز سمیه هم بهتر از من نیست. او هم ترسیده اما این وحشت را از هم مخفی می کنیم. پیمان به همه می گوید سر جایشان قرار بگیرند. من و سمیه پشت بوته های بزرگ خار می نشینیم. پیمان هم روی خاک ها به شکم دراز کشیده. صدای خِر خِر ماشین سنگین هر لحظه نزدیک تر می شود. آب دهانم را قورت می دهم. قلبم محکم خودش را به قفسه‌ی سینه ام می کوبد. از استرس حالت تهوع به من دست داده. کم کم گوش هایم صدای ماشین را از بالای سر می شنود. بوی دود بلند می شود و من و سمیه سر هایمان را به پایین خم می کنیم. نفس کشیدن هم برایم مرگ بار شده و گرمایش لب هایم را خشک می کند. صدای ایستادن ماشین را می شنوم و پس از آن صدای آن دو مرد که با افسر این چنین می گویند: _ما داشتیم میامدیم ماشین مون خراب شد. اگه ممکنه ما رو ببرین. صدای کلفت مردانه ای می گوید: _ما نمیتونیم. زودتر برید خودتون. پیمان جایش تکان می خورد. یکی از آن مرد ها از پشت در به گردن افسر می گذارد‌. اسلحه اش را روی شقیقه‌ی او می گذارد. کسانی که در ماشین هستند جرئت نمی کنند اسلحه بکشند. پیمان آهسته از پشت به ماشین می زند و درش را باز می کند. هوشنگ هم خودش را می رساند و از طرف دیگر مراقب است. کسی هم باید به پیمان کمک کند. از آن سوی پل با سمیه کمر خم می رویم. پیمان اسلحه ها را به دستم می دهد و من آن ها را به سمیه. یکهو داد افسر بلند می شود و صدای شلیک آسمان را پر می کند. در کسری از ثانیه های آخی بلند می شود. دلم هری می ریزد! یعنی چه شده؟ پیمان هراسان از ماشین پیاده می شود. هنوز پا نگذاشته که صدای شلیک دیگری می آید. سرکی می کشم و تن افسر و یکی از آن دو مرد را خونی روی زمین می بینم. دهانم را با کف دست می پوشانم. تیر چندین جای تن افسر را دریده. شلیک افسر هم سر آن غریبه را نابود کرده است. عق زنان از ماشین بیرون می پرم. پیمان داد می زند: _چیکار کردی؟ چرا اینو کشتی؟ هوشنگ انگار هنگ کرده. با ترسی که در چهره اش است می گوید: _اون به ما شلیک کرد! _مگه حواستون کجا بود که زدنش؟ هوار هایش خالی می شود بر دل جاده و گوش های ما. افسر و دو سرباز دیگر را از ماشین پیاده و خلع سلاح می کنندشان‌. سریع از ترس این که ماشینی عبور نکند همگی دست به کار می شویم و تنها هوشنگ بالای سر آن ها کشیک می کشد. هر چه لازم مان است برمی داریم و از ترس این که ماشینی بیاید از باقی اش صرف نظر می کنیم. پیمان بالای سر جنازه‌ی آن جوان می ایستد. نمیدانیم چه کارش کنیم و وقت تنگ است. دست و پایش را می گیرند و زیر پل می اندازندش. هر چه اصرار می کنم ببریمش و خانواده اش چشم به راه هستند می گویند نه! بهانه می آوردند وقت نیست! نباید کشته روی دست سازمان بماند و... هوشنگ بعد از پنچر کردن ماشین شان گازش را می گیرد و ما هم پشت سرشان می رویم. هنوز فکرم در پی آن جوانی ست که کشته شد. یعنی خانواده اش چه کار خواهند کرد؟ پیمان برای این که مرا از فکر بیرون بیاورد با دیدن چایخانه ای در راه مرا مهمان می کند. پارچه را از پلاک ماشین جدا می کند و وارد چایخانه می شویم. گرسنه هستم اما با استرسی که به من وارد شد و صحنه های وحشتناکی که دیدم، دست و دلم به خوردن نمی رود. به زور همان چای را می خورم. پیمان می داند چرا حالم بد است. سرش را نزدیکم می آورد و می گوید: _نگران نباش اون یه قهرمان بود که در راه آرمانش جون داد. حتما سازمان خانواده شو تامین میکنه. برای خانواده‌اش هم بهتر بود جنازه‌ شو نبینن! آخه مگه تو ندیدیش؟ حرف هایش را مزه مزه می کنم. مجبورم با همین چیزها وجدانم را قانع کنم. برای از املت ساندویچ درست می کند و تا ماشین می آورد. گاهی که ذهنم آن جوان را از خود دور می بیند ساندویچ را گاز می زنم. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت102 پیمان مرا دم در خانه پیاده می کند و خودش می رود. در را که باز می کنم پری را می بینم که هراسان پله ها را پایین می آید. _چی شد؟ چیکار کردین؟ کیفم را بر سر انگشت می گیرم. تن خسته و فکر مخدوشم را به خانه می کشم. پری با سکوت من فکر می کند شکست خورده ایم. آه می کشد و می گوید: _نتونستین؟ چی شد خب؟ کیف و لباس هایم را روی زمین می اندازم. روسری را هوف کنان به گوشه ای پرت می کنم و لب می زنم: _نه همه چیز خوب بود. اسلحه ها رو برداشتیم... فقط.. _فقط چی؟ _یکی مُرد! لب کج می کند و در عین شادی بیخیال می پرسد:" کی؟" دستم را به علامت ندانستن تکان می دهم. _نمیدونم... نمیشناختمش. نفسش را بیرون می دهد و لبخند روی لبش پر رنگ می شود. _خوبه! همین که تونستین اسلحه ها رو جمع کنین خوبه. باید رژیم رو با خلع سلاح نابود کنیم. ما تا وقتی زنده ایم نمیزاریم مستشاری زنده بمونه. حرف هایش برایم گنگ می شود. گوش هایم انگار نمی شنود. خم می شود و مانتو را به دستش می دهم اما می گوید برای خودم نگهش دارم. کیف و مانتو را آویز می کنم. وقتی در اتاق هستم پری داد می زند: _من باید گزارش کار بدم درمورد تحقیقو اینا. میرم پیش کیوان. با پیمان برمی گردیم. خب؟ سر تکان می دهم و به زور می گویم باشه. برای ناهار صبر می کنم اما خبری ازشان نمی شود. نزدیکی های غروب در باز می شود و خواهر و برادر از پس پرده بیرون می آیند. سریع به داخل خانه می روم و با رادیو خودم‌ را سرگرم می کنم. صدای خنده و حرف های ریز ریزشان به گوشم می رسد. وارد خانه می شوند. پیمان خنده اش را تبدیل به لبخند می کند و سلام می دهد. برمی خیزم و کتش را می گیرم. _سلام، چقدر دیر کردین! پری از گوشه‌ی چشم نگاهم می کند. پیمان در حالی که لیوان آب را به طرف دهانش می برد، لب می زند: _آره دیگه. وایستادم گزارش امروزو بدم. کیوان خیلی تعریف کرد. چندتا از بچه های مرکز هم بودن و کلی تعریف کردن. پلکی می زنم و با یاد آن جوان که کشته شد، می پرسم: _اون پسره چی؟ به خونواده اش گفتین؟ به اونایی که دیدی شون گفتی؟ با قورت دادن آب و پایین گذاشتن لیوان لنز نگاهش رو به من می چرخد. _آره گفتم یه تلفات دادیم. اما الان فرصتش نیست به خونواده اش چیزی بگیم. _چطوره بریم جنازه شو شبونه بیاریم؟ پری هوف می کشد و نزدیکم می شود. دستش را روی شانه ام می گذارد و جواب می دهد: _ببین رویا ما هم به اندازه‌ی تو ناراحتیم اما نمیشه! اون محل لو رفته اگه برگردیم شاید گیر بیوفتیم. برای اون نفر هم چه فرقی میکنه کجا دفن بشه؟ اون الان از این جهانو نابرابری هاش حذف شده. روحش آزاده! نمیدانم چرا چهره‌ی آفتاب سوخته اش در آن لباس سربازی از یادم نمی رود. دست خودم نیست! یک چیز مثل خوره افتاده به جانم که نمی توانم آن را از ذهنم بیرون کنم. باشه ای می گویم و کنار رادیو می نشینم. پری اشاراتی به پیمان می کند و به طبقه‌ی بالا می رود. گوشه‌ی نشیمن رو به من می نشیند. _رویا؟ نمی دانم چرا از او دلخورم؟ بخاطر آن مرد است؟ با همه‌ی این ها از جان کمتر به او نمی گویم. _جان؟ _زندگی منو تو شاید ازین سخت تر هم بشه. ما باید قدرت اینو داشته باشیم که ازشون عبور کنیم و بعد فراموششون کنیم. من ازت میخوام قوی باشی. باز هم سر تکان می دهم. زیر چشمی نگاهم می کند و نزدیکم می شود. _شام خوردی؟ آهسته می خندم و سرم را به علامت نه تکان می دهم. انگار خودش می خواهد دست به کار شود. رب و پیاز را تف می دهد و تخم مرغ را اضافه می کند. این اولین بار است که از دستپخت او، املت می خورم. سفره را پهن می کند. بلند می شوم تا پری را صدا بزنم که دستم را می گیرد. نگاهم را به او برمی گردانم. _اون بعدا هم میخوره. میخوام باهم باشیم. بی حرف در کنار او پیش سفره می نشینم. قاشق را برمی دارم و در ماهیتابه فرو می کنم. لقمه را به دهانم نزدیک می کنم و مزه مزه می کنمش. اندکی شور است اما می توان خورد. لقمه‌ی بعدی را خودش برایم می گیرد. تشکر می کنم و می جویم. _رویا؟ تو دختر قوی هستی، این شجاع و نترس بودنت باعث شد تا همه‌ی دخترا در نظرم کوچیک بشن چون تو هر روز توی ذهنم بزرگ می شدی. خیلی خوشحالم که بهت رسیدم و قراره تو این مسیر با هم باشیم. تو همین چند وقتی که باهم بودیم تو سختی و زخم زبون شنیدی، از مامان از... وَ.. ولی خب مطمئنم هنوز به بودن با من مصممی، درسته؟ ⭕️کپے‌بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💫🌺🍃 🌺 ❇️ تعویذ روز جمعه چون کسی خواهد در روز جمعه، امورات بر وفق مراد او باشد و گره‌ها و گرفتاری‌ها از او رفع گردد، 👈 تعویذ امروز را بخواند ان شاءالله امور بر او آسان و گشایش در کار او پدید آید. ﷽ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ وَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ قَاهِرَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ خَالِقَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مَالِکَهُ کُفَّ عَنِّی بَأْسَ أَعْدَائِنَا وَ مَنْ أَرَادَ بِنَا سُوءً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ وَ اجْعَلْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ حِجَاباً وَ حَرَساً وَ مَدْفَعاً إِنَّکَ رَبُّنَا وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ رَبَّنَا وَ عَافِنَا مِنْ شَرِّ کُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها وَ مِنْ شَرِّ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ رَبَّ الْعَالَمِینَ وَ إِلَهَ الْمُرْسَلِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ خُصَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ بِأَتَمِّ ذَلِکَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ أُومِنُ وَ بِاللَّهِ أَعُوذُ وَ بِاللَّهِ أَعْتَصِمُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَجِیرُ وَ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ مَنَعَتِهِ أَمْتَنِعُ مِنْ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ مِنْ رَجِلِهِمْ وَ خَیْلِهِمْ وَ رَکْضِهِمْ وَ عَطْفِهِمْ وَ رَجْعَتِهِمْ وَ کَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ وَ شَرِّ مَا یَأْتُونَ بِهِ تَحْتَ اللَّیْلِ وَ تَحْتَ النَّهَارِ مِنَ الْبُعْدِ وَ الْقُرْبِ وَ مِنْ شَرِّ الْغَائِبِ وَ الْحَاضِرِ وَ الشَّاهِدِ وَ الزَّائِرِ أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتاً، أَعْمَی وَ بَصِیراً وَ مِنْ شَرِّ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ وَسْوَسَتِهَا وَ مِنْ شَرِّ الدَّنَاهِشِ وَ الْحِسِّ وَ اللَّمْسِ وَ اللُّبْسِ وَ مِنْ عَیْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ بِالِاسْمِ الَّذِی اهْتَزَّ لَهُ عَرْشُ بِلْقِیسَ وَ أُعِیذُ دِینِی وَ جَمِیعَ مَا تَحُوطُهُ عِنَایَتِی مِنْ شَرِّ کُلِّ صُورَةٍ وَ خَیَالٍ أَوْ بَیَاضٍ أَوْ سَوَادٍ أَوْ تِمْثَالٍ أَوْ مُعَاهَدٍ أَوْ غَیْرِ مُعَاهَدٍ مِمَّنْ سَکَنَ الْهَوَاءَ وَ السَّحَابَ وَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ وَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ وَ الْبَرَّ وَ الْبُحُورَ وَ السَّهْلَ وَ الْوُعُورَ وَ الْخَرَابَ وَ الْعُمْرَانَ وَ الآْکَامَ وَ الآْجَامَ وَ الْمَغَایِضَ وَ الْکَنَائِسَ وَ النَّوَاوِیسَ وَ الْفَلَوَاتِ وَ الْجَبَّانَاتِ مِنَ الصَّادِرِینَ وَ الْوَارِدِینَ مِمَّنْ یَبْدُو بِاللَّیْلِ وَ یَنْتَشِرُ بِالنَّهَارِ وَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکَارِ وَ الْغُدُوِّ وَ الآْصَالِ وَ الْمُرِیبِینَ وَ الْأَسَامِرَةِ وَ الْأَفَاتِرَةِ وَ الْفَرَاعِنَةِ وَ الْأَبَالِسَةِ وَ مِنْ جُنُودِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ عَشَائِرِهِمْ وَ قَبَائِلِهِمْ وَ مِنْ هَمْزِهِمْ وَ لَمْزِهِمْ وَ نَفْثِهِمْ وَ وِقَاعِهِمْ وَ أَخْذِهِمْ وَ سِحْرِهِمْ وَ ضَرْبِهِمْ وَ عَبَثِهِمْ وَ لَمْحِهِمْ وَ احْتِیَالِهِمْ وَ أَخْلَاقِهِمْ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ مِنَ السَّحَرَةِ وَ الْغِیلَانِ وَ أُمِّ الصِّبْیَانِ وَ مَا وَلَدُوا وَ مَا وَرَدُوا وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ دَاخِلٍ وَ خَارِجٍ وَ عَارِضٍ وَ مُتَعَرِّضٍ وَ سَاکِنٍ وَ مُتَحَرِّکٍ وَ ضَرَبَانِ عِرْقٍ وَ صُدَاعٍ وَ شَقِیقَةٍ وَ أُمِّ مِلْدَمٍ وَ الْحُمَّی وَ الْمُثَلَّثَةِ وَ الرِّبْعِ وَ الْغِبِّ وَ النَّافِضَةِ وَ الصَّالِبَةِ وَ الدَّاخِلَةِ وَ الْخَارِجَةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما 📚 صحیفه امام جواد علیه‌السلام 🌺 💫🌺🍃
💫🌺🍃 🌺 ❇️ دعای روز جمعه ﷽ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشاءِ وَ الْإِحْياءِ، وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الأَشْياءِ، الْعَلِيمِ الَّذِى لَايَنْسىٰ مَنْ ذَكَرَهُ، وَ لَا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ، وَ لَا يَخِيبُ مَنْ دَعَاهُ، وَ لَا يَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ اللّٰهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُكَ وَ كَفىٰ بِكَ شَهِيداً وَ أُشْهِدُ جَمِيعَ مَلائِكَتِكَ وَ سُكَّانَ سَمٰواتِكَ وَ حَمَلَةِ عَرْشِكَ وَ مَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ أَنِّى أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللّٰهُ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ لَا عَدِيلَ، وَ لَا خُلْفَ لِقَوْلِكَ وَ لَا تَبْدِيلَ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ، أَدَّىٰ مَا حَمَّلْتَهُ إِلَى الْعِبَادِ، وَ جَاهَدَ فِى اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ، وَ أَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ، وَ أَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ مِنَ الْعِقَابِ، اللّٰهُمَّ ثَبِّتْنِى عَلىٰ دِينِكَ مَا أَحْيَيْتَنِى؛ وَ لَا تُزِغْ قَلْبِى بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِى، وَ هَبْ لِى مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ . صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اجْعَلْنِى مِنْ أَتْباعِهِ وَ شِيعَتِهِ، وَ احْشُرْ نِى فِى زُمْرَتِهِ، وَ وَفِّقْنِى لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ، وَ مَا أَوْجَبْتَ عَلَىَّ فِيها مِنَ الطَّاعَاتِ، وَ قَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِى يَوْمِ الْجَزَاءِ، إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. ✍ به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است، ستایش خدا را که آغاز هستی است پیش از آفرینش و حیات‌بخشی و پایان هستی است پس از نابودی همه چیز، دانایی که از یاد مبرد آن را که یادش کند و کم نگذارد از آنکه شکرش را به‌جای آورد و ناامید نسازد آن را که بخواندش و قطع نکند امید آن‌که به او امید بست؛ خدایا! تو را گواه می‌گیرم و تو برای گواهی کافی هستی و گواه می‌گیرم همه فرشتگانت و ساکنان آسمان‌هایت و نگهبانان عرشت و رسولان و پیامبرانی که برانگیختی و انواع آفریده‌هائی که آفریدی (همه و همه را گواه می‌گیرم) بر اینکه باور دارم که همانا تویی خدا، شایسته پرستشی جز تو نیست؛ یگانه‌ای؛ شریکی نداری و بی‌همتایی و اختلاف و تفاوتی و تغییری در گفتارت نیست و اینکه محمّد ـ که خدا بر او و خاندان او درود فرستد ـ بنده و فرستاده توست؛ رسالتی را که بر عهده‌اش نهاده بودی به بندگانت رساند و در راه خدای عزوجل جهاد کرد، آنگونه که شایسته جهاد بود و به پاداشی که حق است مژده داد و از عذابی که راست است بیم داد، خدایا! تا زنده‌ام مرا بر دین خود ثابت بدار؛ و دلم را پس از آنکه به نور هدایت روشن کردی منحرف مکن و از نزد خود رحمتی بر من ببخش، چراکه تنها تو بخشاینده‌ای، درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد و مرا از پیروان و شیعیان او قرار ده و در گروه او محشورم گردان و بر انجام واجبات جمعه‌ها و طاعاتی که در آن بر من لازم کردی، توفیقم ده و عطایی که در رستاخیز برای اهل جمعه قرار داده‌ای، نصیبم گردان، چه همانا تویی قدرتمند حکیم. 🌺 💫🌺🍃
💫🌺🍃 🌺 ❇️ زیارت امام زمان علیه‌السلام 💠 در روز جمعه روز جمعه روز زیارت امام زمان عليه السلام و بنام آن جناب است و همان روزي است كه در آن روز ظهور خواهد فرمود بگو در زيارت آن حضرت: ﷽اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَ عَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الاَْمْرِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ اَنَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَ اُخْريكَ اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ اَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ وَ اَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ یَجْعَلَنی مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَ التّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَ عَلي آلِ بَيْتِكَ هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ الْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ وَ اَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَ جارُكَ، وَ اَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَ الاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَ عَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ 🌺 💫🌺🍃
💫🌺🍃 🌺 ❇️ دعای حضرت زهرا سلام الله علیها 💠 در روز جمعه اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ أَقْرَبِ مَنْ تَقَرَّبَ إِلَیْكَ، وَ أَوْجَهِ مَنْ تَوَجَّهَ إِلَیْكَ، وَ أَنْجَحِ مَنْ سَأَلَكَ وَ تَضَرَّعَ إِلَیْكَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ كَأَنَّهُ یَراكَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ الَّذی فِیهِ یَلْقاكَ، وَ لا تَمُتْنا إِلاّ عَلی رِضاكَ اَللّهُمَّ وَ اجْعَلْنا مِمَّنْ أَخْلَصَ لَكَ بِعَمَلِهِ وَ أَحَبَّكَ فی جَمِیعِ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اغْفِرْ لَنا مَغْفِرَةً جَزْمَاً، حَتْماً، لا نَقْتَرِفُ بَعْدَها ذَنْباً، وَ لا نَكْتَسِبُ خَطیئَةً وَ لا إِثْمَاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، صَلاةً نامِیَةً دَائِمَةً زاكِیَةً مُتَتابِعَةً مُتَواصِلَةً مُتَرادِفَةً بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمین پروردگارا ما را از نزدیک‌ترین کسانی قرار ده که به تو تقرب جسته‌اند و از محبوب‌ترین کسانی که به درگاه تو روی آورده‌اند و از رستگارترین کسانی که از تو درخواست کرده‌اند و دست تمنا به سویت دراز کرده اند. خداوندا ما را از کسانی قرار ده که گویا در روز قیامت که به لقای تو نائل می‌آیند، وجود ازلی تو را درک می‌کنند، و در لحظه‌ای که از ما راضی و خشنود هستی، جان ما را بستان. خداوندا ما را از کسانی قرار ده که در محضر تو با خلوص نیت عمل کرده‌اند و در میان تمامی آفریدگانت، تنها به تو عاشق گشته‌اند. پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را شامل بخشایش قطعی و مسلم خویش بگردان به گونه‌ای که پس از آن، مرتکب هیچگونه معصیت و گناهی نگردیم. خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، درودی بی‌نهایت، همیشگی، خالصانه، پی در پی و متوالی، به رحمت خویش، ای مهربانترین موجود در عالم 📚 بحارالانوار، ج ۸۷، ص۳۳۸ 🌺 💫🌺🍃
💫🌺🍃 🌺 ❇️ در بعضی از کتب معتبر روایت شده هر کس در بامداد «سه مرتبه» و در پایان روز «سه مرتبه» این صلوات را بخواند: 🔹 گناهانش آمرزیده می‌شود 🔸 شادی او دوام می‌یابد 🔹 دعایش به اجابت می‌رسد 🔸 روزی‌اش گسترده می‌شود 🔹 بر دشمنش یاری می‌گردد 🔸 در بهشت از هم‌نشینان حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشد. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمَلاَ الْأَعْلَىٰ وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمُرْسَلِينَ اللّٰهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِيلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ اللّٰهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَلا تَحْرِمْنِي يَوْمَ الْقِيامَةِ رُؤْيَتَهُ وَ ارْزُقْنِي صُحْبَتَهُ، وَ تَوَفَّنِي عَلَىٰ مِلَّتِهِ، وَ اسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لَاأَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللّٰهُمَّ كَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى‌اللّٰهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ فَأَرِنِي فِي الْجِنانِ وَجْهَهُ اللّٰهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَسَلاماً. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در پیشینیان و بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در آیندگان و بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در انجمن برتر و بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در فرستادگان. خدایا وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ را به محمّد عطا کن. خدایا به محمّد و خاندانش ایمان آوردم درحالی‌که او را ندیدم، پس مرا در قیامت از دیدارش محروم مکن و هم‌نشینی با او را نصیبم فرما و مرا بر آیینش بمیران و مرا از حوضش بنوشان، نوشیدنی کامل، سیراب کننده، روان، گوارا که پس از آن هرگز تشنه نشوم، تو بر هر کاری توانایی خدایا چنان‌که به محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) ایمان آوردم درحالی که او را ندیدم، پس به من بنمایان در بهشت چهره‌اش را، خدایا روح محمّد را از جانب من تحیت بسیار و سلام فراوان برسان 🌺 💫🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌺🍃 🌺 ❇️ نماز روز جمعه 💠 رفع فتنه و بلاها ✍ هر کس این نماز ساده را بجای آورد تا جمعه ديگر بلائی و فتنه‌ای به او نرسد و حقّ تعالی جمع كند ميان او و حضرت محمّد صلی الله عليه وآله و حضرت ابراهيم عليه السلام. 🕌 زمان خواندن بعد از نماز ظهر (قبل نماز عصر) 🕌 کیفیت نماز دو رکعت در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ بخواند 🔹 بعد از نماز بگويد: ﷽ اَللَّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ الَّتي حَشْوُهَا الْبَرَكةُ وَ عُمّارُهَا الْمَلائِكَةُ مَعَ نَبِيِّنا مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَبينا اِبراهيمَ عَلَيْهِ السَّلام خدايا! مرا از اهل بهشت قرار ده، كه درونش همه بركت است و کارکنانش همه فرشتگان هستند، در كنار پيامبر ما حضرت محمّد که درود فرستد خدا بر او و آلش و با پدر ما حضرت ابراهيم عليه السلام. 🔸 علاّمه مجلسی فرموده كه اگر اين دعا را غير سيّد بخواند بجای "وَ اَبينا"، "وَ اَبيهِ" بگويد. 🌺 💫🌺🍃