eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
651 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ 61 هجری 🌹امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد. ☘️چون به کربلا رسید پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه. ✨پرسید: نام دیگری دارد؟ گفتند: نینوا. ✨فرمود: نام دیگر چه؟ گفتند: ساحل فرات. ✨فرمود: اسم دیگر هم دارد؟ گفتند: كربلا. 🌹آنگاه اشک در چشمان حضرت حلقه زد و فرمود: سرزمین محنت و رنج! ▪️سپس فرمود: بایستید و پیش نروید. به خدا كه محل فرود آمدنمان و سرزمین ریخته شدن خونمان همین جاست... ▪️ اینجاست كه حرمت ما را می‌شكنند، مردانمان و كودكانمان را می‌كشند. قبور ما در همینجا زیارتگاه خواهد شد. جدم رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ همین خاك را به من وعده داده و وعده او خلاف نیست... ⚫️در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه ای "عبیداللّه بن زیاد" را از ورود امام علیه السلام به كربلا آگاه نمود. ⚫️ در این روز امام علیه السلام به اهل كوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. 🌺حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود،اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند. 🌸زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود: "اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیيءٍ قَدیرٌ؛ 🌷خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی.. ✍️ادامه دارد.... 📚منابع: 📘اللهوف، ص35. 📘مقتل الحسین مقرّم، ص 184. 📘 بحارالانوار، ج44، ص381.5
narimani-moh97-sh002 (11) (1).mp3
13.16M
◾️#زمینه ▪️#محرم ⚫️منو این حال قشنگ ⚫️نوکریت تو روضه ت 🎤 #کربلایی_سید_رضا_نریمانی
narimani-moh97-sh002 (2).mp3
30.71M
#روضه #محرم ⚫️ روضه شب دوم محرم 🎤 #کربلایی_سید_رضا_نریمانی
... برای تو می‌نویسم، برای تو که حاضر نیستی در این گرمای داغ و طاقت فرسای تابستانچادرت را در ازای لذت خنک شدن معامله کنی و کنار بگذاری. برای تو می‌نویسم، برای تو که حاضر نیستی چادرت را با لذت ظاهریِ خوش تیپ شدن، با لذت دیده شدن و با لذت پوشیدن لباس‌های تنگ و کوتاه و رنگارنگ عوض کنی. برای تو می‌نویسم برای تو که دشواری‌های پوشیدن چادر را در مدرسه، دانشگاه، محل کار، کوچه و خیابان تحمل می‌کنی اما آن را کنار نمی‌گذاری. برای تو می‌نویسم، برای تو که چادرت را به شایستگی در تن خود حفظ می‌کنی و حرمت چادر را در جامعه با شلخته پوشیدن و رها کردن آن نمی‌شکنی. برای تو می‌نویسم، برای تو که از عمق جان باور داری که شهدا سرخی خونشان را به سیاهی چادر تو امانت داده اند و تو باید امانتدار خوبی باشی. برای تو می‌نویسم، برای تو که وقتی پیش از یک خانم بدحجاب وارد فروشگاه می‌شوی فروشنده حق تو را فراموش می‌کند و به کار آن خانم بدحجاب سریعتر رسیدگی می‌کند ولی این بی عدالتی‌ها نه تنها تو را سست نمی‌کند بلکه اراده ات را قوی تر می‌کند. برای تو می‌نویسم، برای تو که هنگام ورود به دانشگاه چادرت را درون کیفت نمی‌گذاری بلکه آن را با افتخار بر سَرَت حفظ می‌کنی و مایه ی مباهات خود می‌دانی. برای تو می‌نویسم، برای تو که وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌زنان شیک و باسوادو موفق را بدون چادر، و زنان ساده لوح و سخن چین را چادری نشان می‌دهدغمگین می‌شوی و اشک در چشمانت حلقه می‌زند ولی این بی مهری‌ها تو را از داشتن حجاب پشیمان نمی‌کند. برای تو می‌نویسم، برای تو که هم حجاب ظاهر داری و هم حجاب باطن و همچون خیلی‌های دیگر نیستی که چادرت وسیله ای باشد برای سرپوش گذاشتن بر نگاه‌ها و پیامک‌ها و دوستی‌های مفسدانه ات. آری خواهرم برای تو می‌نویسم و به تو افتخار می‌کنم، به تو که سالهاست عفیف و محجوب مانده ای ولی هیچگاه کسی به تو به خاطر نمره‌های بیستت در درس‌های عفت و نجابت، مهر صدآفرین روی برگه ات نزده است اما مطمئن باش که صدآفرین‌هایت نزد خداوند محفوظ است.
دختری شبیه به خدا آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا ...بدون جلب توجه... سیاهی رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او..صورتش نمیبینی،اما در مقابل اویی. اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد.....اگر اهلش باشی. در اوج کرامت هست و تندیس متانت.. نزدیک،اما دور از دسترس...بی عشوه ولی دلربا...اوست معلم وقار در قله ی بی نیازی.. هر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمیکند... او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق میشود... با زیرکی گوی عقل را از کنار دیو هوس می رباید.... او همان دختر عفیف و در پس پرده ی حجاب است... آری او دختری است شبیه به خدا....
... سلام می‌کنیم بر محرمش که از کودکی تا اکنون یادش ما را رهــــا نمی‌کند. سلام می کنیم بر حسین(ع) از دل تاریکی های شب های عاشورای کودکی مان تاکنون که عشقش اسیرمان کرده است. سلام می کنیم و بر غربت و قرابت حسین(ع) از مدینه تا کربلا. سلام می کنیم بر حال و هوای محرم که با همه فرق می کند. سلام بر شه مظلوم عالم. سلام بر دل های شوریده از عشق حسین(ع). سلام بر نواهای دل انگیز یا حسین(ع). سلام بر سینه های سوخته از عشق حسین(ع). سلام بر لبِ تشنه ی حسین(ع)، که تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود. سلام بر شبی که حسین(ع) وداع کرد با آن هایی که مرگ را واهمه داشتند. سلام بر عزاداران حسین(ع)که راه او، هم عزادار می خواهد و هم پیرو. و ما عزای حسین (ع) را برای لبیک به ندای «هل من ناصر ینصُرُنی» ابا عبدالله است که برپا می کنیم. جوشش خون حسین(ع) در نینوا شیعیانت را به خروش می آورد. مرگ سرخ تو آینده ی سیاه بشریّت را، عاشقانت را، شیعیانت را سفید کرد. تو زاده ی عشقی، و خوب هم هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانت آموختی. رستگاری دو عالم را در عشق به تو یافتیم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد. حداقلش همین است که محرمت، عاشورایت و پرچم های سیاه و سرخ که می آید، وداع می کنیم با هر چه پلیدی است که ما را گرفتار خود کرده است. محرم فرصتی است از عشق او سیراب شویم، رذالت ها را کناری بگذاریم، چند صباحی آدمیت را تجربه کنیم که تو خواهان آن بودی. و تو هر سال که محرم می شود، زنده می شوی تا همان فریاد را سر دهی که آیا کسی هست مرا یاری کند؟ و آنگاه که ظهر عاشورا می رسد نظاره می کنی که لبیک گویان کم شده اند یا زیاد؟! و باز شهید می شوی تا دل خون تو، دل های جا مانده از قافله را بسوزاند... شیعه ی حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه ی روزها عاشورا ست و همه ی زمین ها کربلاست. حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است. رسم دنیاست. همیشه حق عاشق این بوده است. این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست. حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد. این سیراب شدن از برای همه نیست بلکه: "عشق" می خواهد و لــبـیــک...
... پــهـن شــد سـفـره ی دل، بــوی خــدا آمــده اسـت بـــه تـــن شــــاه و گـــدا رخــت عـــزا آمـــده اسـت در و دیــــــوار حـــســیــنــیــه چــرا گــریـــان اسـت؟ نــکــنــد فــاطـمـه(س) در روضــه ی ما آمده اسـت؟ ده شــب و روز هـــمـــه ســیــنــه زنـان سـیـرابــنـد فـــــصـــل آب آوری شـــــاهِ وفـــــــا آمـــــده اسـت مـــــژده ای مــی رســـد از پــنــجــره فـــولـادِ رضــا ســــوی مـــا تــــذکــره ی کـربـُــبــلـا آمـــده اسـت کـوچه ی ســیـنـه زنـی، ارث شـهـیـدان بر ما ست روزیِ مــــــا ز عـــطـــای شـــهـــدا آمـــــده اسـت دم "ای اهــــــل حـــــرم" بــاز بـــگـــیــرد نــــاظـــم حــضـــرت ام الــبــنـیـن بــا قـــد تـــا آمـــده اسـت ذهـــن درگــیــر ســوالی اســت دوبـــاره امـسـال ارمـــنـــی در وســـط روضــه چـــرا آمـــده اسـت؟ بــیــســت روز اســت ز دروازه ی شــهــر نـیـرنـگ نــالــه ی کــوفــه مـیـا، کـــوفـــه مـیـا آمده است
#تصایر_محرمی
#تصایر_محرمی
✍امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر کس آبی بیاشامد و جدم حسین علیه‌السلام را یاد کند و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید، ✅خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در جایگاه‌های بلند جای دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در‌ روز‌ قیامت با دلی شاد و چهره‌ای خندان محشور می‌شود» 📚منتهی الامال صفحه ۳۴۳ ‌
‍   ⚠️ بوی محرم می‌آمد... باید برای عزای ارباب پیراهن مشکی تهیه می‌کردم. با پیمان برای خرید پارچه به بازار رفتیم، بعد از خرید سراغ حاج حیدر خیاط قدیمی در کوچه پس کوچه‌های مولوی که خیاطی‌اش حرف نداشت رفتیم؛ به قول معروف دستش برای همه خوب بود، لباس را طوری می‌دوخت که سالها برایت عمر می‌کرد. سرش شلوغ بود، گوشه‌ای ایستادم و مشغول ور رفتن با گوشی‌ شدم و پیام کانال‌ها را چک کردم. [تو محرم به دختره می‌گم؛ میشه شمارتو داشته باشم؟ میگه: برا چی می‌خوای؟! میگم: می‌خوام در مورد اشتباهی که یزید کرده با هم صحبت کنیم.] [ چقدر چادر بهت میاد! _فدات شم، تو هم چقدر قشنگ زنجیر می‌زنی... "رابطه های شب محرم"] [نذری دادنی نیست، گرفتنیه! از روی المک گاز خودش را روی جمعیت پرتاب می‌کند!] پیام‌های کانال را برای پیمان خواندم، هر دو از خنده روده بر شدیم. جوک‌ها را به سایر دوستان ارسال کردم. صدایی خنده‌مان را قطع کرد. گویی قیچی از دست حاج حیدر روی میز افتاده بود!.. چهره‌اش در هم شد. سنگینی نگاهش را حس کردم! -چی شد حاج حیدر؟ -پسر حاج احمد! بچه هیئتی و عشق شهادت؛ به متنی که خوندی فکر کردی و خندیدی!؟ جوک برای محرم!؟ کمی تامل کن و ببین پشت این جوک‌ها چیه آخه پسر جون! هر جوکی که جوک نیست، هر خنده‌ای که حلال نیست. قیمه‌ای که شفا داده هزاران هزار آدم رو، حالا شده جوک برای تفریح و سرگرمی... نمک خورده نمکدون رو شکستیم. ماه، ماهی هست که زمین و آسمان به عزاش نشستند؛ اونوقت به جوک هاش غش غش می خندی و نشرش میدی. به حرمت شیر پاکی که خوردید، حرمت این ماه رو از بین نبرید. حرمت این ماه رو از بین نبریم... آهی کشید و به برش زدن پارچه ی روی میز ادامه داد. خنده هایمان دیگر محو شده بود. من و پیمان در سکوت سنگینی مشغول فکر شدیم آنهم با چند کلمه "عزاداری، جوک، حرمت..." ✍ @haram110
قبله عاشقان.mp3
10.57M
🎧 تنظیم دیجیتال بسیار زیبا 🌺 قبله عاشقان بود تربت باصفای تو 🎤🎤 حاج محمود کریمی ◾️ #ماه_محرم 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺