4_5814583350173632237.mp3
5.55M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴با اشک چشمام آب میریزم پشت سرت
🌴برو مسافر نباش به فکر حیدرت
🎤 #مهدی_نیک_اندیش
⏯ #واحد
👌 #پیشنهاد_ویژه
مداحی آنلاین - یاس ما را تبر آزرده خدایا چه کنم - حاج منصور ارضی.mp3
3.63M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴روضه حضرت زهرا(س)
🌴یاسمان را تبر آزرده خدایا چه کنم
🎤حاج #منصور_ارضی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
4_5874972647644727884.mp3
8.39M
#صوت_مهدوی
لطفا پیرامون آثاربخشش دیگران توضیح دهید و اینکه بخشیدن دیگران چه تاثیری در زندگی ما خواهد داشت ؟
💡پاسخ: #ابراهیم_افشاری
┄┅═✧❁✧═┅┄
4_5850527325883467845.mp3
12.78M
#داستان_تشرف ابن ابی البغل کاتب و نماز و دعایی مجرب که حضرت برای توسل به خود آموزش داد.👇👇
💡 #ابراهیم_افشاری
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀
#سخن_علما_و_بزرگان ۱۶
⭕️ وصیت هایی مهم...
سید بن طاووس به فرزندان خود:
🔹 در پیروی و وفاداری و دلبستگی به امام زمان آنگونه باش که خدا و رسول خدا و پدران آنحضرت و خود او از تو می خواهند. هنگامی که نمازهای حاجت را به جا میآوری، حوایج آن بزرگوار را بر خواسته های خود مقدّم بدار. صدقه دادن از سوی آن جناب را بیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار بده. دعا برای ایشان را بر خودت مقدّم بدار.
🔸 خلاصه در هر کار خیری وفای به حق آن بزرگوار را مُقدّم بدار، زیرا اینکار سبب احسان و توجه بیشتر ایشان به تو میشود
📚 کتاب کشف المحجه ص ۱۵۱
┄┅═✧❁✧═┅┄
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 علامت اخلاص حاج قاسم
➕ روضه حضرت زهرا(س)
⏰ ۶روز تا سالگرد شهادت سپهبد سلیمانی
#تصویری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 عارضه سر به جلو(Forward head)
حتما به این عارضه توجه کنید تا خیلی از درد های بین کتف و گردن شما کمتر شود.
*آقایون بخونن*
💠اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد میکنید با همسرتان برخورد میکردید ، اکنون خوشبختترین فردِ دنیا بودید. اگر هر روز شارژش میکردید باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید، پایِ صحبتهایش مینشستید، پیغامهایش را دریافت میکردید، پول خرجش میکردید، دورش یک محافظ محکم میکشیدید، در نبودش احساسِ کمبود میکردید، حاضر نبودید کسی نزدیکش شود.
💠 حتی مطالبِ خصوصیتان را به حافظهاش میسپردید، همیشه و همه جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی. الانم که گوشی ها لمسی شده اگر همونقدر که گوشی رو لمس میکنید همسرتون رو نوازش بکنید، کلی خوشبخت میشوید و همیشه، بجای این همراه، همسرتون همراهِ اولتان بود.
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
4_5873174954723248661.mp3
10.29M
💟انتخاب همسر #ویژه_دختران
((شماره 6⃣)):
نکات جلسه خواستگاری
#خانم_همیز
#واجبات_نماز_در_قالب_شعر
⬇️ ⬇️ ⬇️
یازده واجب بود اندر نمازت اى پسر
سعى كن در حفظ او تا كه نیابى دردسر
اولش باشد نیت، در هر عبادت لازم است
گر نباشد نیت، انسان از عبادت غافل است
دومش باشد قیام یعنى به پا ایستادن است
بایدت باشى مهیا وقت تكبیر گفتن است
سومش تكبیرة الاحرام باشد جان من
بایدت آرام باشد این زمان كل بدن
چهارمش باشد ركوع تا دستبر زانو رسد
مستحب است طول دادن گرندارى رنج و درد
پنجمش باشد سجود، سر روى مهر بگذاشتن است
بهترین حال نماز، شیطان ز خود رنجاندن است
ششمین باشد قراءت، حمد و سوره خواندن است
مدتى در انتظار رحمتحق ماندن است
هفتمش ذكر است در حال ركوع و سجدهها
گفتن تسبیح باشد اى پسر این ذكرها
هشتمش باشد تشهد، روى پا بنشستن است
در تكلم با خدایى این شهادت گفتن است
نهمش باشد سلام واجب بود در هر نماز
لحظهاى بردار به درگاه اله دست نیاز
دهمش ترتیب باشد تو بدان این رمز را
در تمام كارها ترتیب همى خواهد خدا
یازدهم باشد موالات پشتسر آوردن است
مستحب بعد از نمازت مدتى بنشستن است
این بود فهرست مطلب واجباتت اى نكو
گر كه تفصیلش بخواهى به رساله كن رجوع
4_5969574924451317373.mp3
8.08M
#بانوی_آسمانی 8
تاریخ رنجهای حضرت فاطمه
سلام الله علیها
قسمت 8
چهل روز دوری
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
#ابوطالب
#فاطمه_بنت_اسد
از مجموعه #دین_زیباست
🔚 لطفا برسانید به دست نوجوانِ شیعه؛
در کانال خودتان منتشر کنید
بدون ذکر منبع
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_صد_بيست_سه 🎀زمزمه سلام پرواز تهران ـ مشهد، مرتضي کنار من بود و از تم
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_صد_و_بيست_و_چهار
🎀خواب یا ...؟
مرتضي که از در اومد تو با صحنه عجيبي مواجه شد ... تقریبا ديوار اتاق، پر شده بود از برگه هاي نوت استيک ... چيزهايي که نوشته بودم و به چسبونده بودم ... بهم که سلام کرد رشته افکارم پاره شد ...
ـ کي برگشتي؟ ... اصلا متوجه نشدم ...
ـ زمان زيادي نيست ...
و نگاهش برگشت روي ديوار ...
ـ اينها چيه؟ ...
به ديوار بالاي تخت اشاره کردم ...
ـ سمت راست ديوار ... تمام مطالبي هست که اين مدت توي قرآن در مورد رمضان و روزه گرفتن خوندم ... و اونهايي که تو بهم گفتي ...
وسط برداشت هاي فعلي و نقاطي هست که به ذهن خودم رسيده ...
سمت چپ، سوال ها و نقاط ابهامي هست که توي ذهنم شکل گرفته ...
چند لحظه مکث کردم ... و دوباره به ديواري که حالا همه اش با کاغذهاي يادداشت پوشيده شده بود نگاه کردم ...
ـ فکر کنم نوت استيک کم ميارم ... بايد دوباره بخرم ...
با حالت خاصي به کاغذها نگاه مي کرد ... برق خاصي توي چشم هاش بود ...
ـ واقعا جالبه ... تا حالا همچين چيزي نديده بودم ...
ـ توي اداره وقتي روي پرونده اي کار مي کنيم خیلی از این شیوه استفاده مي کنيم ... البته نه به اين صورت ... شبيه اين مدل رو دفعه اول که داشتم روي اسلام تحقيق مي کردم به کار گرفتم ... کمک مي کنه فکرت به خاطر پيچيدگي ذهن، بين مطالب گم نشه و همه چيز رو واضح ببيني ... مغز و ذهن به اندازه کافي، سيستم خودش پر از رمز و راز هست ... حواست نباشه حتی فکر و برداشت خودت مي تونه گولت بزنه ...
با تعجب خاصي بهم نگاه مي کرد ... طوري که نمي تونستم بفهمم پشت نگاهش چه خبره ...
ـ اينهاش حرف خودم نيست ... یکی از نتايج علمي تحقيقات يه گروه محقق بود در حيطه مغز و ادراک ...
با دقت شروع به خوندن نوشته هاي روي ديوار کرد ... اول سمت راست ... تحقيقات و شنيده ها در مورد رمضان ...
ـ مي تونم بهشون چيزي رو اضافه کنم؟ ...
سرم رو بالا آوردم و بهش نگاه کردم ...
ـ الان که داشتم اينها رو مي خوندم متوجه شدم توي حرف ... و سوال و جواب ها يه سري مطلب از قلم افتاده ...
يه بسته از نوت استيک ها رو در آوردم و دادم دستش ... من، دريافت هاي تا اون لحظه مغزم ... و سوال هايي که هنوز بي جواب مونده بود رو مي نوشتم ... اون به سوال هاي روي ديوار نگاه مي کرد و مطالبي که لازم بود اضافه بشه رو مي نوشت ...
مرتضي حدود ساعت 11 خوابيد ... تمام ديروز رو همراه دنيل بود و شبش رو هم بدون لحظه اي استراحت، پا به پاي من تا صبح بيدار ...
در طول روز هم يا پشت فرمان بود يا با کار ديگه اي مشغول ...
غرق فکر و نوشتن بودم ... حواسم که جمع شد ديدم بدون اينکه چيزي بهم بگه با وجود اون چراغ هاي روشن خوابيده ... چند لحظه بهش نگاه کردم و از جا بلند شدم ...
حالا ديگه نور اندک، چراغ خواب، فضا رو روشن مي کرد ... برگشتم و دوباره نشستم سر جام ... چشم هاي سرخم رو دوختم به ديوار و اون همه نوشته روش ... نوشته هايي که درست بالاي سر تختم به ديوار چسبيده بود ... خواب يا کار؟ ...
سرم رو پايين انداختم و مشغول شدم ... چهار روز اقامت در مشهد، زمان کمي بود ... و گذشته از اون، در يک چشم به هم زدن، زمان بودن ما در ايران داشت به نيمه نزديک مي شد ...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #شهید_سیدطاها_ایمانی
🍃
🌺
🎉🌸🍃