eitaa logo
حرمْ‌بیوتی🌱
237 دنبال‌کننده
36 عکس
27 ویدیو
0 فایل
بلاگرِ زائر استایل احتمالا از فامیلای خانوم گوهرشاد در توهمِ تصاحبِ ایوان مقصوره عضو افتخاریِ صفِ چایخانه‌‌ی کوثر شب‌خوابِ یواشکیِ رواق‌ها رئیسِ انجمنِ گم‌شدگانِ حرم مشتریِ دائمیِ شله‌‌مشدی مسافرِ ثابتِ لاینِ گناباد_مشهد حرم‌نگاریهای ملیحه سادات مهدوی
مشاهده در ایتا
دانلود
. برای بهشت، نمک از نمکِ چهره‌ی شما بردند و قند از قندِ دلِ پیغمبر وقتی گرمِ تماشای شما میشد و از دلش میگذشت: آه که من چقدر دوستت دارم، خدیجه! ... . . دهم ربیع سالروز ازدواج رسول‌الله و بانوی حجاز💚 https://eitaa.com/harambeauty
. رفقای امام رضایی سلام💚 مقداری از پولهای داخل ضریح امام رضا جانم رسیده دست من... دسترسی به پولهای داخل ضریح تقریبا غیرممکنه و من از یه مسیر ویژه تونستم به این پولا برسم بلطف امام رضا جانم. کم کم امکان دسترسی شما به پولهایی که دست خودم هست رو ایجاد می‌کنم ان‌شاالله. فعلا قرار گذاشتم برای هر اسکناس یه قصه بنویسم. شما از روی قصه‌ها انتخاب کنید کدوم اسکناس برای شما باشه... . راستی اینجا هم شبیه شراب و ابریشم هر چی می‌خونید دستنوشته‌های شخصی ملیحه سادات مهدویه و حق مؤلف محفوظه و اجازه‌ی نشر بدون نام صادر نمی‌شه☺️ .
زن چنگ زد توی جیبش و تمامِ دارایی‌اش را کشید بیرون. بعد همانطور که اشک امانش را بریده بود، چادرش را دور سرش محکم کرد و رفت وسط جمعیت. هر طور شده باید خودش را به شبکه‌ها می‌رساند و اسکناس را توی ضریح می‌انداخت! اسکناس را عید غدیر از خانه‌ی سیدقیاص عیدی گرفته بود؛ به پول سیدها خیلی اعتقاد داشت و حالا آمده بود تا تمامِ تبرکیِ کیسه‌اش را به امام رضا تقدیم کند! این نهایتِ سخاوت بود، پولی را که برای برکتِ سالِ خودش کنار گذاشته بود، آورده بود تا برکتِ ضریح شود! توی شلوغی چادرش روی سرش جابه‌جا شد،دست برد تا چادر را مرتب کند تا زلفش بیرون نریزد که اسکناس از دستش رها شد و افتاد! حالا توی آن هیاهو مگر می‌شد سر خَم کرد و از روی زمین پول پیدا کرد؟ هر چقدر تقلا کرد تا راهی پیدا کند برای پیدا کردن اسکناسش، فایده‌ای نداشت، خودش را به فشار جمعیت سپرد تا روی موج زائرها به ضریح برسد همینکه دستش را حلقه زد دور یکی از شبکه‌ها با گریه گفت: امام رضا جان مو فقط مِخواستُم پولای ضریحت برکت کنه وگرنه مِدونستُم به هزاریِ مو محتاج نیستی آقا زن هنوز هق‌هقش تمام نشده بود که خادمِ بغلِ ضریح یک اسکناس هزاری بالا گرفت و گفت این پولِ کیه؟ زن همانطور که با فشار جمعیت داشت به سمت بیرون هول داده می‌شد دستش را بالا برد و صدا زد: از مویه بندازش تو ضریح برا آقا آوُردم خادم لبخند زد و پول را انداخت توی ضریح زن نگاه کرد و زیر لب گفت: برای برکتِ کیسه‌ی امام رضا! @harambeauty
کم‌کم می‌گم ان‌شاالله...
. _ بعد از هربار فروریختن به کجا پناه ببریم؟ +به آن بارگاهِ بنا شده در سرزمینِ طوس... .
راهروی جادویی غصه‌دار وارد شوید بی‌غم خارج شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرمْ‌بیوتی🌱
از شغل‌های دنیا یه دونه خادمی بود که مورد علاقه‌ی من بود که اونم بسلامتی رباتی شد🤦‍♀😂
یک فقره خادمِ خوش‌تیپ شلوار جین و کتونی سفید