۱۷ مرداد ۱۳۹۹
۱۷ مرداد ۱۳۹۹
۱۸ مرداد ۱۳۹۹
۱۸ مرداد ۱۳۹۹
به چشمهایم زل زد و گفت:
"باهم درستش می کنیم.."
چه لذتی داشت این باهم،
حتی اگر باهم هیچ چیزی هم درست نمی شد،
حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت،
حسی که به واژه ی "با هم" داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم.
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می تواند حس من را در آن لحظات درک کند.
#حَرف
👇👇👇👇👇
[ @harf97 |
۱۸ مرداد ۱۳۹۹
۱۹ مرداد ۱۳۹۹
اولین باری که میخواستم حسمو بهت بگم،
دست و دلم میلرزید،
تنم میلرزید؛
دقیقا همون لحظه هایی که
من از جون و دل برات حرف میزدم،
تو ته ته قلبت داشتی به سادگی من میخندیدی ..
#دیالوگ
#آقازاده
#گوشه_نشین
👇👇👇👇👇
[ @harf97 |
@gosheneshen
۱۹ مرداد ۱۳۹۹
بی تعلّل باز شد از هم گره پشتِ گره
تا که مادر سفرۂ موسی بن جعفر نذر کرد..!
#حضرت_موسی_بن_جعفر
#حَرف
👇👇👇👇👇
[ @harf97 |
۱۹ مرداد ۱۳۹۹
کارم رسیده است به جایی که روز و شب
در عالم مجازی تو را جستجو کنم
#علیرضابدیع
#حَرف
👇👇👇👇👇
[ @harf97 |
۲۰ مرداد ۱۳۹۹