eitaa logo
حسینیه امام زمان 🇮🇷
986 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
حــــــــــــــــــرف دل❤ کانال امام زمانی 🌹 @harfdel000
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از همسفر تا بهشت
بسم الله الرحمن الرحیم 🦋 سلام ☺️ روز سه شنبه تون بخیر و نیکی امروزمون رو متبرک می کنیم با تقدیم ۱۴ صلوات به: 🍃 امام سجاد علیه السّلام 🍃 امام باقر علیه السّلام 🍃 امام صادق علیه السّلام 🌾 و ثوابش را هدیه می کنیم به: 💚 امام عصر عجل الله 💠: @haamsafar 🌷
هدایت شده از همسفر تا بهشت
❆﷽❆ 🌹دلخوشم به مستحبی که جوابش واجب است 🌹 ✨السلام علیک یا صاحب الزمان ✨ هر صبح با شما عهد میبندیم یا ✨ صاحب الزمان ✨ 🌹✨ التماس دعا ے فرج 🌹✨ @haamsafar
هدایت شده از همسفر تا بهشت
✍ دمی با @haamsafar 🍃🌸 ⚜ حکمت 1 : قَال َ[عليه السلام] كُنْ فِى الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ. روش برخورد با فتنه ها( ، ) درود خدا بر او ، فرمود: در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند. 🍃🌹 @haamsafar ❤️ 👈👈 با تامل مطالعه شود ... ⏭ نشر مطالب موجب رضایٺ ماسٺ ☺️🌹
امام رضا جانم ممنون و مدیونتم 🌹
هدایت شده از مولی الموحدین(ع)
گمنامی راز عجیبی است... گمنامی یعنی مثل حاج احمد متوسلیان سی و دو سال نا معلوم باشی... گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل باکری ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت... گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شن تانکها له شوند و حسرت یک آخ را بر دل دشمن بگذارند... گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های کردستان منجمد شدند... گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند... گمنامی یعنی نه تنها جان که نام و هویتت را نیز فدای حضرت دوست نمایی... هدیه به پیشگاه همه شهدای گمنام  @molalmovahediin
یا صاحب الزمان ادرکنی
یا صاحب الزمان اغثنی
کریم کاری به جز جود و کردم نداره
دلم می لرزد خدا.... فقط چند سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است... دلم می لرزد خدا.... از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است... از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.. از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!! خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد... آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام... من....از دنیای بدون تو... می ترسم... از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند... از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند... قلبم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.. و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند... چه کنم...؟ بی سحرهای روشن...؟ بی زمزمه های ابوحمزه...؟ بی اشکهای افتتاح.... ؟ من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود... بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است...