eitaa logo
پای حرف امام علی(علیه السلام)/علیرضا مطلب
1هزار دنبال‌کننده
95 عکس
53 ویدیو
2 فایل
ارائه ترجمه روان و عامیانه از نهج البلاغه بر اساس شرح آیت الله خوئی ره ارتباط با مدیر: @Alirezamotalleb
مشاهده در ایتا
دانلود
💢حکایت ‼️ ابو سعید خدری میگه یه روز ما با خلیفه دوم رفته بودم واسه حج. عمر تا که چشمش به حجرالاسود افتاد رو کرد بهش و گفت : ای سنگ ! من میدونم که تو نه نفعی داری و نه ضرری . اگه پیغمبر صلی الله علیه وآله تو رو نبوسیده بود منم تو رو نمی بوسیدم. بعد خم شد و حجر الاسود رو بوسید . امام علی علیه السلام که شاهد ماجرا بودن رو می کنن به عمر و بهش میگن: اگه تاویل قرآن رو بلد بودی این حرف رو نمی زدی . این سنگ هم نفع داره و هم ضرر. چون خدا در قرآن آیه 172 سوره اعراف میگه : ما از انسانها و ذریه شون تعهد گرفتیم و خودشونم به عنوان شاهد گرفتیم که آیا من خدای شما نیستم؟ همه گفتند : بله خدا این بله گفتن رو در یه نامه ای نوشت و اون رو در درون این سنگ قرار داد . خدا این سنگ رو روز قیامت به شکل یه انسان محشور می کنه تا به نفع اون کسانی که به عهدشون با خدا وفا کردند شهادت بده . این سنگ امین خدا در خصوص این نامه است. عمر وقتی این چیزا رو از حضرت علی علیه السلام میشنوه میگه : خدا من رو در سرزمینی که اباالحسن نباشه، زنده نگه نداره. الغدیر . ج6 .ص102 پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 https://eitaa.com/harfe110
┈┈┈•••༶༓( نامه هجدهم)༓༶•••┈┈┈ مقدمه : بعد از جنگ جمل و تسلط امام بر شهر بصره، اون حضرت ابن عباس رو به عنوان فرماندار اونجا گذاشتن و خودشون از اون شهر رفتند . ابن عباس در سخنرانی هاش مردم بصره رو و به خصوص طایفه ی بنی تمیم رو که با طلحه و زبیر و عایشه بیعت کرده بودند و جنگ جمل رو راه انداخته بودن، سرزنش می کرد و به اونها اسمهایی مثل " شیعیان جمل" ، " یاران عکسر (اسم شتر عایشه) " ، " حزب شیطان" می گفت. بعضی از قبیله بنی تمیم که ، با طلحه و زبیر مخالف بودندو توی جنک جمل علیه امیر المومنین شرکت نکرده بودند از این کار ابن عباس ناراحت بودند. اونا یه نامه ای رو به امام علی علیه السلام نوشتند و از ابن عباس و کارش گله کردند . امام هم نامه ای به ابن عباس می نویسن و ازش میخان که دست از این کارش برداره و با روان مردم بصره بازی نکنه و قبیله بنی تمیم رو سرزنش نکنه . امام توی این نامه واسه این قبیله چندتا ویژگی بیان می کنن . ویژگی هایی مثل : 1- اونا همیشه دارای سرور و پیشوائی نجیب بودند .( تو هم الان نجابت به خرج بده) 2- در شجاعت سابقه درخشان در جاهلیت و اسلام دراند. 3-اونا با ما رگ خویشاوندی دارند. سید رضیّ باز فقط بخشی از اون نامه رو در نهج البلاغه اُورده که در ادامه ترجمه ی این بخش رو با هم می بینیم . ادامه دارد..... (اینجا) .........................پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 .........................https://eitaa.com/harfe110
...... ادامه مطلب قبل: نامه 18: ای ابن عباس ! بدان که بصره جایگاه شیطانه ( یعنی شهری پر آشوبه) و محل کاشته شدن درخت فتنه! پس [ حواست رو جمع کن و] قلب مردمش رو با احسان کردن صیقل بده و گره های ترس رو از دلهای اونا باز کن ( یعنی آرامش روانی رو به اون شهر برگردون) به من خبر رسیده که تو نسبت به بنی تمیم بدخوئی می کنی و به اُونها سخت می گیری! [این کار رو نکن] چون اونا هر وقت یه سروری از بینشون میرفته ، یه ستاره ی دیگه ای جای اون میومده.( همیشه یه نجیبی بر اون ها حکومت می کرده) . اونا کسائی هستند که هیچکی_ نه در دوران جاهلیت و نه در دوران اسلام _ در شجاعت ازشون پیشی نگرفته. اونها با ما( من و تو) پیوند خویشاوندی دارن [ چون همگی از یه تباریم و جدّ اعلای همه ی ما یکیه) که اگه صله رحم کنیم پیش خدا اجر داریم و اگه ( بی دلیل ) قطع رحم کنیم گنهکار خواهیم بود. پس ای ابن عباس - که خدا تو را مورد رحم قرار بده- با اونا در هر خیر و شری که از دست و زبانت سر می زنه، مدارا کن. [می دونی چرا؟] چون من و تو در همه ی اون ها شریکیم ( چون تو فرماندار منی و کارهای تو به منم ربط پیدا می کنه) سعی کن کاری کنی که من همچنان به تو خوش بین باشم و نظرم نسبت به تو عوض نشه. والسلام نهج البلاغه ص 498 . نامه 18 ........................پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 .........................https://eitaa.com/harfe110
پای حرف امام علی(علیه السلام)/علیرضا مطلب
...... ادامه مطلب قبل: نامه 18: ای ابن عباس ! بدان که بصره جایگاه شیطانه ( یعنی شهری پر آشوبه) و مح
سلام توی نامه هجدهم نهج البلاغه ( اینجا) دو تا نکته خیلی مهم وجود داره: یکی اینکه امام به ایجاد آرامش روانی در جامعه توسط حاکم اون ، خیلی اهمیت میده و به ابن عباس میگه مواظب حرف زدنت باش که با اون آرامش مردم رو به هم نریزی . خیلی وقت ها یه حاکم ،یه کلمه حرفش میتونه مردم رو آرام کنه و یا مردم رو به هم بریزه . این خیلی مهمه . دوم این که ، امام به ابن عباس میگه هر کاری که تو در بصره انجام بدی - چه خوب و چه بد- منم با تو در اون شریکم . یعنی مسئولیتش با منم هست . خوب این مطلب دو وجه پیدا می کنه : یکی اینکه هیچ حاکمی نمیتونه از مسئولیت کارایی که زیر دستاش انجام میدن شونه خالی کنه و بگه به من چه ؟ من مسئولش نبودم. (مگه اینکه واقعا قانونا و یا شرعا از اول معلوم باشه که در قبال اون زیردست، مسئولیت و یا اختیاری نداره ) دوم اینکه مسئولین و کارمندان و زیر دستها باید بدونن که هر کاری می کنن - چه خوب و چه بد- به پای حاکم جامعه و نظام حاکم بر اون نوشته میشه . ..........پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇👇👇👇👇👇 ........https://eitaa.com/harfe110
امام علی علیه السلام، به تریبون دارانی که با حرفا و توئیت هاشون ، با روان مردم و جامعه بازی می کنن، چی گفتن؟!! اینجا رو بخونین👈👈 ( مطلب)
┈┈┈•••༶༓( نامه نوزدهم)༓༶•••┈┈┈ مقدمه: امام علی علیه السلام شخصی به نام " عمر بن ابی سلمه" - که یکی از فرزندخونده های حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده- رو به عنوان فرماندار در منطقه فارس ایران منصوب کرده بودن . از اونجائی که مردم اونجا مجوسی بودند ( یعنی آتش پرست بودن و هنوز مسلمان نشده بودن اما با حکومت اسلامی پیمان صلح بسته بودند و اینکه مقرارت اسلامی رو رعایت کنن و در حقیقت " اهل ذمّه" شده بودند ) این بنده ی خدا با اونا بد رفتاری می کرده و اونا رو به خاطر مجوسی بودنشون تحقیر می کرده.😔 بزرگان اینام نامه ای رو به امام علی علیه السلام می نویسن و از این فرماندار شکایت می کنند. 😶😡 امام هم نامه ای به فرماندارش می نویسن و بهش می گن: دهقانهای شهر تو در مورد سخت گیری کردنت و بد رفتاریات و اینکه اونا رو تحقیر می کنی و سنگدلی به خرج می دی، ازت به من شکایت کردند. من در مورد این مردم و شرایطشون خیلی فکر کردم . دیدم اینا نه شرایطی رو دارن که بشه با آغوش باز بهشون نزدیک شد( و باهاشون مرزبندی نداشت) ،چون مشرکند ؛ و نه در شرایطی هستند که مستحق بد رفتاری و سنگدلی باشند چون با ما پیمان دارند. بنابر این تو لباسی رو تنت کن که نرمی و خشونت ، و سنگدلی و مهربانی رو باهم داشته باشه . رفتارت رو به گونه ای تنظیم کن که هم باعث نزدیکی اونا به اسلام بشه و هم باعث مرزبندی بین ما و اونا. ان شاء الله نهج البلاغه . ص 498 . نامه 19 ....پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 .......https://eitaa.com/harfe110
سلام به دوستان عزیز اگه نامه ی ۱۸ رو با دقت بخونیم دوتا نکته از توش متوجه میشم که به نظرم خیلی مهمه: 1⃣ لزوم مرزبندی با مخالفان ماها علی رغم اینکه باید با همه دنیا و انسانها رابطه ی غیر خصمانه داشته باشیم ( به جز کسی که خودش دندش بخاره و با ما سر جنگ داشته باشه مثل باند تروریستی اسرائیل😉)، اما باید مرزبندی هامون رو هم رعایت کنیم. مسلمان با غیر مسلمان وشیعه با غیر شیعه، باید مرزهای فکری و اعتقادی و رفتاریشون رو مشخص کنن. باید طوری باشه که همه بفهمن ما با اونا فرق داریم . باید حرفمون و اعتقاداتمون رو صریح و روشن توی جامعه بگیم. دشمنی و کینه و جنگ و خون ریزی نه، اما دوستی صمیمانه و قاطی شدنی که مرز مسلمانی با غیر مسلمانی اصلا مشخص نباشه هم نه! 2⃣ عدم اجبار ایرانی ها به اسلام از این نامه میشه فهمید که در زمان حکومت امام( یعنی حداقل ۲۵ سال بعد از پیامبر) در منطقه وسیع فارس هنوز مردم ایران آزادانه طبق دین خودشون زندگی میکردن و کسی اونا رو مجبور به مسلمان شدن نکرده بوده .😐 پس این ادعاهایی که میکنن که در زمان عمر وقتی به ایران حمله شد همه رو مجبور کردن که یا مسلمان بشن و یا بمیرن و ایرانی ها از سر اجبار مسلمون شدن خیلیش درست نیست😉 ....پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 .......https://eitaa.com/harfe110
. . قضاوتی رندانه از امیر المومنین علیه السلام یه روز یه جوان سیاه پوست ذغالی 🤦🏻میاد پیش عُمر و میگه که فلان خانم، مادر منه ولی حاضر نیست من رو گردن بگیره 🙆‍♂️ عمر اون زن رو با کس و کاراش احضار می کنه و ازش می پرسه این پسر توئه؟ اونم سفت و سخت میگه : نععععع😡 کس و کاراشم اونجا شهادت می دن که این خانم اصلا ازدواج نکرده که بچه داشته باشه . این پسره داره تهمت بدی به این خانم میزنه .🤐 عمر دستور میده این پسر رو به جرم تهمت ناروا به یه زن پاکدامن، 80 ضربه شلاقش بزنن😬 خبر به امیر المومنین علیه السلام میرسه . امام واسه اینکه واقعیت امر واسه همه روشن بشه و حق و به حق دار برسه و ظلمی به هیچ کسی نشه ،اونا رو به مسجد میارن و اول جلوی اقوام زن ازش می پرسن: واقعا این پسر تو نیست ؟ زنه دوباره سفت و محکم میگه : نععععع بعد امام به پسره میگن : تو هم محکم بگو این مادر من نیست 💪 پسره میگه: آخه مادرمه . 😔 امام بهش دلداری میدن و میگن نگران نباش . اصلا فک کن من پدرتم و حسن و حسینمم داداشاتن . کاری رو که بهت می گم انجام بده ☺️ اونم با دل چرکینی میگه : من اشتباه کردم و این مادر من نیست .😞 امام رو می کنن به حضار و اقوام زنه و میگن : آیا هر حکمی که من الان بکنم همه قبول می کنید ؟ همه ( و از جمله اون زنه) میگن : بله هر حکمی که در مورد این خانم و ما بکنین به دیده منّت 😎 امام میگن : حالا که ظاهرا این دو تا هیچ نسبتی با هم ندارن ، من این خانم رو به عقد این پسر در میارم و مهریه شم 480 درهم میذارم . 🙃😀 بعد به قنبر میگن که برو و 480 درهم از خونه بیار و اونا رو میدن به پسره و میگن: پسرجان! دست زنت رو بگیر و برو و عروسی نکرده پیش من نیا😉 پسره همین که پا میشه که بره ، زنه لرزان و گریان میگه: ای ابا الحسن ! خدا رو درنظر بگیر ! خدا رو در نظر بگیر ! این حکم تو آتش جهنمه واسه من . به خدا این پسر منه 😔😔 امام اون رو آروم می کنن و میگن خوب ماجرا رو تعریف کن. زنه می گه بابای این پسر یه سیاه پوست زنگی ( آفریقائی) بود . داداشام من رو به عقد اون در اُوردن . منم ازش این پسر رو باردار شدم . اما شوهر من به عنوان سرباز توی جنگی شرکت کرد و کشته شد . وقتی این پسر به دنیا اومد، بردندش گذاشتن توی فلان قبیله و هموجام بزرگ شد و مام کُلّا همه چیز رو ز بیخ منکر شدیم تا امروز😞 اینجا بود که امام فرمودند: به من می گن ابا الحسن😎( فقال علیّ: انا ابوالحسن) بعدش در حضور جمع اون پسره رو به اون زن نسبت میدن و حکم میکنن که اینا مادر و فرزندند☺️ منبع: کتاب الغدیر ج6 ص 104 ....پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 .......https://eitaa.com/harfe110
سلام در نامه 18 گفتیم که امام ، وقتی بر اوضاع بصره مسلط میشن، ابن عباس را به عنوان استاندار اون منطقه قرار می دن . ( اینجا) .ابن عباس هم یه کسی به نام " زیاد بن ابیه " رو به عنوان جانشین خودش منسوب می کنه.😏 حالا این "زیاد" کیه ؟ و چرا بهش میگن : "زیاد بن ابیه" ( یعنی زیاد پسر باباش!!) ؟ چرا اسم باباش رو نمیگن؟🙄 اولا بگم که این زیاد ، بابای عبیدالله بن زیاد ملعونه. 😡 اما خودش آدم بسیار خوش فکری توی مسائل مدیریتی و اقتصادی بوده و سخنور خیلی قهّاری هم بوده 🙃 مامانش یه کنیزی به نام " سمیّة " است که زن یکی به نام "عبید" بوده . می گن یه روز عُمر ، زیاد رو واسه یه کاری به یمن فرستاده بوده . بعد که بر می گرده میاد پیش عمر تا گزارش کارش رو بده . اتفاقا ابوسفیان و عمرو عاص و حضرت علی عليه السلام هم اونجا بودن. زیاد یه سخنرانی عجیبی می کنه . عمرو عاص میگه: چقدر قشنگ حرف می زنه. ای کاش این قریشی بود. 🥴 ابوسفیان _ یه جوری که عمر نشنوه_ میگه: این قریشیه !! من می دونم باباش کیه!؟ حضرت علی عليه السلام میگن: باباش کیه ؟ ابوسفیان میگه : من!!! ( یعنی ابوسفیان با زن شوهر دار .....) 😤😡 حضرت علی عليه السلام با یه تعبیر تندی از ابوسفیان میخاد که حرفش رو ادامه نده . یه چیزی مثل " دهنت رو ببند" یا " خفه شو" ( فقال: مَهْ یا اباسفیان !!)😡😡😡 خلاصه این جریان بین مردم پخش میشه و از اون به بعد به جای اینکه بهش بگن " زیاد بن عبید"، میگفتن : زیاد بن ابیه ( زیاد پسر باباش) زیاد بن امّه ( زیاد پسر مامانش) زیاد بن سمیّه ( زیاد پسر سُمیّة) زیاد بن ابی سفیان (زیاد پسر ابو سفیان)!!!! جالبه که یه روزی هم معاویه میخاسته زیاد رو - که فرماندار امیر المومنین در فارس و اهواز بوده و مالیاتهای زیای رو جمع کرده بوده -به سمت خودش بکشونه . اونم همین ادعای باباش رو تکرار میکنه و واسه زیاد می نویسه که ما با هم برادریم .!!!😕😐 که امام توی نامه 44 نهج البلاغه به زیاد گوشزد می کنن که اینا همّش حرف مفته و شیطانی. نباید بهش توجه کنه 😔 ( منهاج البراعة ج16.ص 333- ج 20 ص 86) حالا نامه ی 20 نهج البلاغه خطاب به همین زیاد هست که فعلا جانشین ابن عباس در شهر بصره شده . که توی پست بعدی ترجمش رو واستون میذارم . ....پای حرف امام علی (ع) ||◇ 👇 .......https://eitaa.com/harfe110
سلام شهادت ، یکی از رهبران مقاومت اسلامی، مجاهد مخلص شهید اسماعیل هنیه رو تسلیت عرض می کنم . چند نکته رو در این رابطه عرض می کنم: ۱- مجاهدان اسلامی ، چونان شیشه هستند . هر چه شکسته بشن، بُرّنده تر میشن. ۲- قطعا جریان مقاومت اسلامی ،‌مثل انقلاب اسلامی شخص محور نیست و با رفتن افراد جریان مقاوت متوقف نخواهد نشد. ۳- این ترور ،‌اونم در تهران بسیار تامل برانگیزهه. نفوذ و حفره ی اطلاعتی رو باید جدّی بگیرن خدایش بیامرزاد و عاقبت خوش ایشون رو نصیب ما هم بکنه.