eitaa logo
پای حرف امام علی(علیه السلام)/علیرضا مطلب
1هزار دنبال‌کننده
96 عکس
54 ویدیو
3 فایل
ارائه ترجمه روان و عامیانه از نهج البلاغه بر اساس شرح آیت الله خوئی ره ارتباط با مدیر: @Alirezamotalleb
مشاهده در ایتا
دانلود
┈•••༶༓(نامه سی و سوم)༓༶••┈ مقدمه: " قُثَم " پسر عموی امامه وباباش عباس بن عبد المطلبه. امام اون رو فرماندار مکه می کنه. در اون ایام معاویه قبل از راه انداختن جنگ صفین ، جنگ نرم رو شروع کرده بود و افرادی رو به شهرهای بزرگ اسلامی می فرستاد تا بین مردم برن و از یه طرف تبلیغ معاویه رو بکنن و طرف دیگه علیه امام شایعه پراکنی کنن.😡 سر فصل همه ی شایعه هاشونم این بود که بگن امام، یا خودش قاتل عثمانه و یا حداقل در دفاع از اون کوتاهی کرده تا کشته بشه .😔 ما قبلا ماجرای عثمان رو 👈 (اینجااااا) تعریف کردیم. جاسوس های امام که توی شام بودن به امام خبر میدن که معاویه یه گروهی رو فرستاده به سمت مکه تا علیه ایشون مردم رو اغفال و تحریک کنن🤨 امام این نامه رو به " قُثَم بن عباس " که فرماندارش بوده مینویسن و بهش می گن که حواست جمع اونا باشه. "شرح ابن ابی الحدید" واسه این نامه ماجرای دیگه ای رو هم نقل کردن که بعدا می گم. حالا بریم سراغ خود نامه: 👈.....نامه سی و سوم ---<<🌱نهج البلاغه ص۵۳۸ نامه ۳۳🌱>>--- پای حرف امام علی (ع)||◇👇‌ @harfe110 @harfe110 @harfe110 @harfe110
┈•••༶༓(نامه سی و سوم)༓༶••┈ نامه ای از امام به " قُثم بن عباس" فرماندار امام در مکه اما بعد... جاسوسان من در شام به من خبر دادن که معاویه گروهی از مردم شام رو در ایام حج به سمت مکه فرستاده . کسانی رو که قلباشون کوره و گوشاشون کر و چشماشون هم روی حقیقت بسته. کسانی رو که میخوان حق رو از راه باطل به دست بیارن و در راه معصیت خدا، دارن از مخلوق خدا اطاعت می کنن. اونا میخان از راه دین ، دنیا رو بدوشن. اونا آخرتی رو که خدا به ابرار وعده کرده ، به دنیای زودگذر فروخته اند. هیچ کسی به عاقبت خیر نمی رسه مگه اونی که اهل انجام خیر باشه و کسی هم به عاقبت شر گرفتار نمیشه جز اونی که اهل انجام کارای شر باشه. پس ای قُثم! با تمام توانت و با جدّیّت تمام مقاومت کن .‌ تو باید آدم خیر اندیش باهوشی باشی و تابع و مطیع امامت. بپا کاری نکنی که بخوای بعدا عذرخواهی کنی و مواظب باش وقت آسایش و فراونی، اهل خوش گذرانی نباشی اما اون موقعی که سختی و مشکلات پیش میاد، بی عرضه و دست و پا بسته . والسلام ---<<نهج البلاغه ص۵۳۸ نامه ۳۳>>--- پای حرف امام علی (ع)||◇👇‌ @harfe110 @harfe110 @harfe110 @harfe110
سلام صبح جمعه ی همگی بخیر و شادی و امام زمانی ان شاء الله ❤️❤️🌹
قرار شد ماجرای دوم نامه ۳۳ رو واستون نقل کنم . ماجرای اول رو 👈اینجااااا نقل کردم . در کتاب منهاج البراعه اومده که معاویه شخصی رو به نام " یزید بن شجره" فرمانده سه هزار سرباز ورزیده و کارکشته کرد و بهشون گفت میرید سمت مکه و اختیار اونجا رو به دست میگیرید و به یزید بن شجره هم گفت وقتی وارد مکه شدی، والی علی علیه السلام رو که همون " قثم بن عباس" بوده ، از اون شهر بیرونش کن و از طرف من، خودت رو امیر الحاج معرفی کن و مراسم حج رو برگزار کن . و هر مسلمانی هم که وارد مکه میشه واسه من ازش بیعت بگیر. اما معاویه با یزید بن شجره شرط کرد که توی مکه خون ریزی و درگیری راه نیندازه . وقتی سپاه یزید به نزدیکای مکه - محلّی به نام جُحفِه- رسید ، قثم بن عباس فرماندار امیر المومنین خواست از ترسش به کوه های اطراف مکه فرار کنه .‌ اما یکی از صَحابیان بزرگ به نام" ابو سعید خِدری" باهش صحبت می کنه و اون رو از فرار کردن منصرف می کنه . سپاه شام به آرامی وارد صحرای منی میشن و یزید یکی رو میفرسته دنبال ابوسعید خدری و بهش میگه من قصد جنگ و خونریزی ندارم. اما خوب قثم هم که نمیذار من امسال امیرالحاج باشم .‌منم امیری اون رو قبول ندارم . پیشنهاد میشه به انتخاب مردم یه نفر سومی، بشه امیر الحاج . همگی قبول می کنن که اون سال یکی به نام شیبة بن عثمان امیر الحاج باشه و حج اون سال رو برگزار کنه . خلاصه اون سال بدون خون ریزی در مکه، مردم حجّشون رو به جا میارن و بعد از حج هم سپاه شام از مکه خارج میشه ولی خوب زهر خودشون میریزن . چون هم فرماندار امیر المومنین رو برکنار کرده بودند و هم اون سه هزار نفر بین مردم وله وله انداختن که یکی مثل معاویه باید خلیفه باشه . این نامه ۳۳ یه جور هشدار دادن امام به قثم هست که بدونه معاویه چه قصدی داره و میخاد بیاد در مکه و چیکار کنه . اما متاسفانه قثم تدبیر لازم رو انجام نداد و شد آنچه که نباید میشد. منبع :منهاج البراعه ج ۲۰ص۴۶ نکته: اصلا فکر نکنید که امام علی علیه السلام توی حکومتش مشکلات امروزی حکومتها رو نداشتن. نه . ایشونم مثل همین امروز در حکومتش چالشهای بزرگی داشتن. مثل همین بی عرضه بودن و ناکارآمد بودن مسیولنینش. توی نهج البلاغه بسیاری از این چالشها و مشکلات به خوبی مطرح شده
┈•••༶༓(نامه سی و چهارم)༓༶••┈ مقدمه: امام این نامه رو به پسرخوندشون، محمد بن ابی بکر نوشتن. ما قبلا در مورد زندگی محمد و رابطه اش با امام صحبت کردیم . حتما اون مطلب رو 👈 اینجااااا بخونین. امام اول محمد رو فرماندار مصر می کنن. ولی وقتی می بینن که اون نمیتونه اوضاع نابسامان اونجا رو درست کنه، اون رو پیش خودشون فرا میخونن و به جاش مالک اشتر رو به عنوان فرماندار به مصر می فرستند. ظاهرا محمد از این عزل شدن ناراحت میشه و شایدم نگران که چرا نتونسته به درد امام بخوره . امام واسه دلجویی از اون، این نامه رو واسش می نویسن . و اما متن نامه : محمد! به من خبر رسیده که تو از فرستاده شدن مالک به اونجا(مصر) ناراحت و غمگین شدی! من این کار رو نه به خاطر اینکه تو در کارها سهل انگاری کرده باشی و یا نه به خاطر اینکه از تو انتطار تلاش بیشتری داشته ام ، انجام دادم . نه! (تو اینقدر واسه من ارزش داری و تلاش و کوشش و جدیّت تو اینقدر واسه من اثبات شده است که) اگه فرمانداری مصر رو ازت گرفتم ، عوضش کاری دیگه و پستی دیگه واست در نظر گرفتم که هم آسّون تره و هم واسه تو بهتر و خوشایند تره( یعنی اونجا بهتر و میتونی خدمت کنی و به درد من بخوری) بعد امام در ادمه خصوصیت های مالک اشتر رو که البته دیگه، و در هنگام نوشتن نامه، شهید شده ،واسه محمد بن ابی بکر بیان می کنن. .....ادامه دارد ---<<نهج البلاغه ص۵۴۰ نامه ۳۴>>--- پای حرف امام علی (ع)||◇👇‌ @harfe110 @harfe110 @harfe110 @harfe110
┈•••༶༓(نامه سی و چهارم)༓༶••┈ .....ادامه از نامه ۳۴ : در پست قبلی دلجویی امام از محمد بن ابی بکر رو گفتیم و گفتیم که این نامه رو امام در حالی می نویسن که مالک اشتر در راه رفتن به مصر توسط توطئه عمرو عاص شهید شده بود. و اینک ادامه نامه... ای محمد! آن مردی که من زمام امور مصر را به دست اون دادم، مردی بود که تماما خیر خواه ما بود و نسبت به دشمن ما سخت گیر و دلیر. خدا رحمتش کنه . اون، روزگارش رو به خوبی به پایان رسوند و با اجل رو به رو شد. ما که ازش حسابی راضی هستیم . خدا هم رضایت خودش رو نصیبش کنه و ثواب مجاهدت هاش رو چندین برابر کنه . ای محمد! تو هم واسه رویارویی با دشمن، سپاه تحت فرمانت رو حرکت بده و با آگاهی کامل به سوی اونا حرکت کن و آماده ی جنگیدن با اونایی باش که با تو سرِ جنگ دارند. مردم رو به سوی راه خدا دعوت کن و از خدا کمک بخواه تا در کارهای مهم و دشواری که در پیش رو داری، یاریت کنه و در بلاهایی که ممکنه سرت بیاد کنارت باشه....ان شاء الله ---<<نهج البلاغه ص۵۴۰ نامه ۳۴>>--- پای حرف امام علی (ع)||◇👇‌ @harfe110 @harfe110 @harfe110 @harfe110
چقدر حال آدم رو خوب میکنه وقتی امام معصوم مدال رضایتشون رو به سینت بچسبونه❤️❤️❤️ امام علی علیه السلام در مورد مالک اشتر نوشتن: <<🌹 نحن عنه راضون🌹>> نامه ۳۴ نهج البلاغه
┈•••༶༓(نامه سی و پنجم)༓༶••┈ مقدمه : قبلا گفته بودیم که محمد بن ابو بکر به صورت بسیار فجیعی به شهادت رسید 👈 ((( اینجا)) حالا خبر شهادت محمد به امام رسیده و ایشون بسیار ناراحت و دل خسته ی از دست مردم بی وفا ، " عبدالله بن عباس " که از بزرگان دنیای اسلامه و در نظر مردم جایگاه بزرگی داره و از طرف امام فرماندار بصره بوده رو به فرمانداری مصر منصوب می کنن و این نامه رو خطاب به اون می نویسن . نامه ای پر از درد و غم . نامه ای که مظلومیت و تنهائی امام از تک تک واژه هاش هویداست . متن نامه : ... اما بعد. مصر سقوط کرد و به دست دشمنان افتاد و محمد هم به شهادت رسید . من محمد رو در پیشگاه خدا مثل فرزند خیر خواه خودم می دونستم . اون یه دستیار پر تلاش ، یه شمشیری برنده و ستونی در برابر دشمنان واسه من بود . من همیشه مردم رو تشویق می کردم که گرد اون جمع بشن و ازشون میخواستم قبل از اینکه اتفاقی واسش بیفته ازش حمایت کنند. من مردم رو_ چه علنی و چه مخفیانه- از اول تا آخر برای حمایت از اون دعوت می کردم . اما متاسفانه یه عده ای با دل چِرکی اومدن و یه عده هم با دروغ ، واسه نیومدنِ پای کار، بهونه تراشی کردند . یه عده ای هم از همون اول ذلیلانه پا پس کشیدند. از خدا می خام که به همین زودیا من رو از این مردم نجات بده!! به خدا قسم اگه آرزو و امید نداشتم که در جنگیدن با دشمنای خدا شهید بشم و آماده مردن در راه خدا نبودم، دوست داشتم حتی یه روز هم با این مردم نباشم و اصلا هیچ وقت اونا رو نمی دیدم ---<<نهج البلاغه ص۵۴۰ نامه 35>>--- پای حرف امام علی (ع)||◇👇‌ @harfe110 @harfe110 @harfe110 @harfe110
┈•••༶༓(نامه سی و ششم)༓༶••┈ مقدمه : بعد از جنگ صفین و جریان حکمیت ، ظاهرا رویاروئی رسمی دو سپاه امام و معاویه به پایان رسید و هر کدام به پادگان خودشون برگشتند . اما در عمل ،معاویه دست از شرارت و خونریزی بر نداشت و بعد از جنگ صفین تا زمان شهادت حضرت علی علیه السلام حدود دو سال و نیم پیوسته و مدام به نقاط مختلف مملکت اسلامی شبیخون می زد و دستش به غارت و کشتار و خون ریزی مردم بی دفاع رنگین می کرد . این شبیخون ها و غارتها اون قدر زیاده که شخصی به نام " ابراهیم بن محمد ثقفی " از تبار همون مختار ثقفی معروف، در یه مجموعه 4 جلدی به نام " الغارات" یعنی غارتها شرح اونا رو اُورده - که اخیرا ترجمه و خلاصه ی این کتاب 4 جلدی، در یک جلد با همین نام چاپ شده - که به قول سردار سلمیانی این کتاب یک نوع مقتل و کتاب روضه برای امام علی علیه السلام هست . یکی از این غارتها که باعث کشته شدن مسلمانان و شیعیان زیادی شده مربوطه به شخص جنایکاری به نام " بُسر بن أرطَأ " هس که با حمله کردن به قسمت های مختلف مملکت اسلامی از جمله یمن ، دل امام رو خون کرد . امام هم سپاهی رو به مقابله با اون فرستاد که بعدا ماجرای اون رو واستون می نویسم. حالا نامه ی 36 در مورد این واقعه نوشته شده و خطاب به " عقیل " بردار خودشون هست که خبر جنایتهای بُسر و خیانت های قریش رو به امام رسونده . ادامه دارد....... ---<<نهج البلاغه ص۵۴۰ نامه 36>>--- پای حرف امام علی (ع)||◇👇‌ @harfe110 @harfe110 @harfe110 @harfe110
پای حرف امام علی(علیه السلام)/علیرضا مطلب
┈•••༶༓(نامه سی و ششم)༓༶••┈ مقدمه : بعد از جنگ صفین و جریان حکمیت ، ظاهرا رویاروئی رسمی دو سپاه امام
این ابراهیم بن محمد ثقفی ، در اصفهان زندگی میکرده و همین جا هم از دنیا رفته . ماجرای سکونتش توی اصفهان از این قراره که اون اولش ساکن کوفه بوده و اونجا یه کتابی به نام " معرفت " می نویسه ‌که موضوعش مناقب امام علی علیه السلام و سرزنش دشمنان ایشون بوده. بعضی از دوستانش که مصلحت اندیش بودن بهش میگن : این کتاب دردسر سازه و بهتره فعلا بین مردم پخشش نکنه. ابراهیم از این حرف دوستاش حسابی ناراحت میشه و قسم میخوره من این کتاب رو در شهری منتشرش می کنم که بیشترین سنی رو داره و محبت اهل بیت توش خیلی کم باشه. منظورش شهر اصفهان بوده. واسه همین بار و بنه رو جمع میکنه و میاد اصفهان و کتابش رو اینجا منتشر می کنه و تا اخر عمرش توی همین شهر می مونه.
پای حرف امام علی(علیه السلام)/علیرضا مطلب
┈•••༶༓(نامه سی و ششم)༓༶••┈ مقدمه : بعد از جنگ صفین و جریان حکمیت ، ظاهرا رویاروئی رسمی دو سپاه امام
و اما خلاصه ی جنایات بُسر بن ارطا: معاویه وقتی موفق میشه مصر رو اشغال کنه و مالک اشتر رو قبل از رسیدن به مصر ترور کنه، خبرش به منطقه جنوب حجاز و یمن میرسه. یه عده از مردم اونجا که طرفدار عثمان بودن، جرأت پیدا می کنن که بیعتشون با امام رو بشکنن و دست به شورش علنی می زنن. فرماندار امام شخصی بوده به نام عُبیدالله بن عباس که داداش عبدالله بن عباس و قُثم بن عباس ، و پسر عموی امام بوده ، با اونا برخورد میکنه و سرانشون رو هم زندانی می کنه. خبر شورش و سرکوب اولیه ش به معاویه می رسه .‌اونم این بُسر رو با سه هزار نفر به سمت حجاز و یمن می فرسته و بهش سفارش می کنه هر کجا که رفتی حسابی مردم رو تهدید کن و ازشون واسه من بیعت بگیر . هر کجا رفتی که شیعیان علی بود همه رو از دم تیغ بگذرون و هر کیم حاضر نشد بیعت کنه، فقط بُکشش. اونم مثل یه غلام حلقه به گوش تمام کارهایی که معاویه بهش گفته رو انجام میداد. هرجا می رفت اولش دو سه نفر رو گردن می زد و بعد با فحاشی و داد و بیداد مردم رو می ترسوند و ازشون بیعت می گرفت. و هر روستا و جایی هم که شیعه بودن دیگه هیچی . تک تکشون رو می کشت. مثلا قبل از ورود به ده و یا شهر، اول چند نفر رو به صورت ناشناس میفرستاد بین مردم و ازشون می پرسیدن نظرشون در مورد قتل عثمان چیه؟ اگه می گفتند حقش بود که کشته بشه، دیگه کل سپاه میریخت سرشون و تموم. بُسر از شام، اول میره مدینه و بعدش مکه و بعدم یمن و صنعاء . توی صنعاء دوتا پسر جوان عبیدالله بن عباس رو هم گردن میزنه. وقتی خبر جنایتهاش به امام میرسه ، ایشون هم یکی به نام جاریة بن قُدامه رو واسه مقابله با بُسر میفرستن و بُسر هم از ترسش به شام فرار می کنه. امام وقتی از فرار بُسر با خبر میشن با غم و غصه اون رو نفرین میکنن و تاریخ میگه که اونم دچار دیوانگی شد و تا آخر عمر با فلاکت و بدبختی زندگی کرد منبع: کتاب ترجمه غارات صفحه ۲۳۵ تا صفحه ۲۵۷