┈•••༶༓(نامه چهل و چهارم)༓༶••┈
ای زیاد!!
فهمیده ام که معاویه نامه ای به تو نوشته تا عقلت رو به لغزش بیندازه و عزم و ارادت رو شُل کنه!
حسابی ازش دوری کن!!
اون همون شیطانیه که از پس و پیش و از این طرف و اون طرف آدم میاد سراغش تا توی اون موقعی که حواسش نیست اون رو غافل گیر کنه و عقل و هوشش رو در دست بگیره.
ابوسفیان در زمان عمر یه حرف مُفتی زد که اون رو از طرف گفت و وسوسه ای از وسوسه های شیطان بود .
با اون حر ف و ادعا نه نَسَبی ثابت میشه و نه وراثتی!
کسی که به این حرفا بخواد اهمیت بده و ترتیب اثر بده ، مثل شتر غریبه ای می مونه که میره سر آبخور و شترهای دیگه ردش می کنن و نمیذارن آب بخوره و یا مثل اون ظرف و کوزه ای می مونه که به جهاز شتر آویزونش کردن که هی این طرف و اون طرف میره.
( یعنی حرفی رو زده که هیچ سندیت شرعی و قانونی نداره و اگه اصرارم بکنه فقط خودش رو متهم و محکوم کرده . وکسی هم که بخواد به این حرفا توجهی بکنه از لحاظ قانونی و شرعی هیچی گیرش نمیاد)
---<<نهج البلاغه ص550 نامه۴۴>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
سلام
مقدمه نامه ۴۵
" عثمان بن حُنَیف " و "سهل بن حُنَیف" دو برادر بودند که جزو بزرگان صحابه پیغمبر و از یاران و کارگزاران باشخصیت و صاحب نفوذ امام علی علیه السلام بودند.
عثمان فرماندار بصره تا زمان جنگ جمل بود و سهل فرماندار مدینه.
در ماجرای جنگ جمل با فرمان امام عثمان با طلحه و زبیر وارد جنگ شد و بعد از یکی دو روز باهم صلح کردند تا امام از کوفه بیاند.
اما طلحه و زبیر با اشاره ی عایشه عهدشون رو شکستند و به بصره شبیخون زدند و حدود ۴۰۰ نفر از سربازان ویژه ی امام رو کشتند و عثمان رو حسابی شکنجه کردند و اون رو به کوفه فرستادند.
شکنجه ی عثمان هم این بود که چند نفر ریختند سرش و اول تا میخورد کتکش زدند و بعدهم تمام موهای سر و صورتش رو با دست کندند.
حالا این عثمان قبل از جنگ جمل، توسط یه عده ای که ظاهرا از عوامل معاویه بودند و قصد داشتند عثمان رو از امام جدا کنند و به سمت معاویه بکشونن، یه مهمانی شاهانه ترتیب دادند و از عثمان و چند نفر از ثروتمندای بصره دعوت کردند که توی این مهمانی شاهانه شرکت کنند.
عثمان هم که از همه جا بی خبر، خیلی سریع بدون تحقیق دعوت رو می پذیره و توی این مهمونی شرکت میکنه.
خبر به امام میرسه. و ایشون نامه ۴۵ رو که اولش با عتاب زیاد هست به ایشون مینویسن و توی نامه ابتدا از اینکه بی تحقیق توی چنین جلسه ای شرکت کرده حسابی گله و توبیخ میکنن و جایگاهش رو بهش گوشزد می کنن و در ادامه امام خودشون و روششون رو به عنوان الگوی جامعه در سبک زندگی به خصوص برای کارگزاران معرفی می کنن.
ما این نامه رو در چند قسمت تقدیمتون می کنیم .
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
مقدمه را اینجاااااا بخوانید
نامه ۴۵ :
قسمت اول
... و اما بعد
ای پسر حنیف !
به من خبر رسیده که یکی از سرمایه داران بصره تو رو به مهمانی خودش دعوت کرده و تو هم با سرعت ( و بی توجه و تحقیق از علت این مهمانی) دعوتش رو قبول کردی.
اونام واسه تو خوردنی های جورواجور اُوردند و کاسه های پر از غذاهای لذیذ جلوی تو گذاشتد!!!
من اصلا فکرش رو نمی کردم که تو دعوت به چنین مهمانی رو قبول کنی . اونم مهمانی که ثروتمندان بهش دعوت شدند واما فقرا نه! ( یعنی جلسه ی عمومی نبوده و پیدا بوده که کاسه ای زیر نیم کاسه اس)
پسر حنیف! تو کم کسی نیستی!
همیشه یه کم فکر کن که در چه جایگاهی هستی! ببین که سر کدوم سفره دعوت میشی؟
اگه هر دعوتی و هر کاری ، قضیه اش واست روشن نشد، احتیاط کن و حتما رهاش کن (و خودت رو بهش آلوده نکن) ولی اون چیزایی رو که یقینا به درست بودن جنبه های مختلفش رسیدی، استفاده کن!
پ.ن :
یه کارگزار اسلامی ، نمیتونه بی مهابا هرجایی بره و هر دعوتی رو قبول کنه و با هر کسی جلسه بذاره
....ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص۵۵۲ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
هدایت شده از لبیک یا خامنه ای پادنا
سعدیا! دیگر بنیآدم برادر نیستند
سعدیا! دیگر بنیآدم برادر نیستند
جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند
عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ
عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند
کودک چشمآبی غرب و سیهچشم عرب
در نگاه غربیان با هم برابر نیستند
شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زندهاند
تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند
از نگاه غربیان انگار در مشرقزمین
مادران داغ کودکدیده مادر نیستند
نزد آنانی که میگریند در سوگ سگان
صحنههای قتل انسان گریهآور نیستند
کاش بیبیسی سوال از باربیسازان کند:
این عروسکها که میسوزند دختر نیستند؟
ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ
گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند
بیمروت! کودکاند اینها نه مردان حماس
خانهاند اینها که شد ویرانه، سنگر نیستند
کودکان هرچند بسیارند در ویرانهها
ساقههای ترد ریحانند لشکر نیستند
خادمان کعبه سرگرماند در کابارهها؟
یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟
بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟
یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟
پشتهها از کشتهها پیداست، دنیا کور نیست؟
آسمان از ناله پر شد، گوشها کر نیستند؟
تا به کی کودککشی در غزه؟ آیا غربیان
در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟!
💔💔😭😭🥀🥀
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
👈........مقدمه
👈..........قسمت اول
قسمت دوم
ای عثمان بن حنیف!
بدون که هر کسی یه امامی داره که بهش اقتداء میکنه و از علم و دانشش استفاده میکنه.
بدون که امام تو از دنیاش فقط به دو تکه لباس و دو قرص نون اکتفاء کرده .
بدون که شماها نمیتونید مثل من اینجوری باشید، ولی با تقوی و تلاش و عفت و پاکدامنی و درستی به من کمک کنید.
به خدا قسم من از دنیای شما نه طلا و نقره ای ذخیره کردم و نه غنیمتی برداشتم وبه این دو تکه لباسم هیچی اضافه نکردم و از زمین های دنیا حتی یه وجب هم واسه خودم برنداشتم. و از غذاهاش بیشتر از غذای یه حیوان ناتوان زخمی انتخاب نکردم.
این دنیا توی چشم من از دانه ی بلوط تلخ هم کمتره.
.... ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص۵۵۲ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
سلام
برای اینکه قسمت سوم نامه ی امام علیه السلام به عثمان بن حنیف رو بخونیم، بی لطف نیست که مروری بر ماجرای فدک و غصب اون بکنم .
چون امام در مورد این موضوع توی این نامه حرف زدند.
فدک اسم منطقه ای خوش آب و هوا در شمال مدینه و فاصله ی حدود ۱۵۰ کیلومتری اون هست.
این منطقه یه قطب کشاورزی بسیار پر درآمد واسه یهودیان خیبر بود. در جنگ خیبر وقتی یهودیان شکست خوردند، با نماینده ی پیامبر قرارداد ترک جنگ امضا کردن و منطقه ی حاصلخیز فدک رو به شخص پیامبر هدیه کردند. دقت کنید . فدک هدیه بوده به شخص پیامبر و جزو غنائم جنگی نبوده.
حضرت پیامبر هم اون باغ های فدک رو به دخترشون حضرت فاطمه بخشیدند و ایشونم یه نایب واسه اونجا تعیین کرده بودند و تقریبا تمام درآمدش رو در راه خدا و فقراء مصرف میکردند.
این فدک حدود ۵ سال در اختیار حضرت فاطمه بود تا اینکه پدرشون حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا میرن و ابوبکر به خلافت میرسه.
از کارای ابتدایی ابوبکر این بود که با اشاره ی عمر، نایب اون حضرت رو از فدک بیرون کرد و اونجا رو در اختیار خودش گرفت.
این کار موجب اعتراض شدید حضرت فاطمه شد و اون حضرت در یه سخنرانی بسیار جالب و شنیدنی در مسجد النبی با ابوبکر گفتگویی میکنن و با بیان استدلالهای محکم اون رو مجبور و متقاعد می کنن که فدک رو پس بده ولی باز عمر دخالت میکنه و نمیذاره.
بعد از اون حضرت از مهاجران و انصار هم کمک میخان که متاسفانه هیچکدوم جرأت و یا تمایلی به حمایت از اون حضرت نداشتند .
... ادامه داره
پای حرف امام علی(علیه السلام)/علیرضا مطلب
سلام برای اینکه قسمت سوم نامه ی امام علیه السلام به عثمان بن حنیف رو بخونیم، بی لطف نیست که مروری بر
ابوبکر واسه توجیه غصب خودش، رو به حضرت فاطمه میکنه و میگه:
درسته که این باغ ها مال شخصی پیامبر بوده ولی یه حدیث داریم که پیامبر فرمودن: ما انبیاء اموالی مثل طلا و نقره و زمین رو به ارث نمیذاریم و هرچه از اینا از ما بود، بعد مرگمون مال همه ی مسلمونا میشه.
حضرت فاطمه سلام الله علیها که به خوبی از جعلی بودن حدیث خبر داشتند به ابوبکر میگن که:
اولا این باغها ۵ سال قبل از رحلت پیامبر مال من شده بود و پیامبر به من بخشیده بود و شاهدمم شوهرم علی و أم أيمن هست. پس اصلا جز اموال پدرم در زمان فوتشون نبوده که بخواد ارث محسوب بشه!
ثانیا آیا توی قرآن اومده که تو از بابات ارث ببری و من نه؟!
ثالثا این همه آیه قرآن داریم که توش حرف از ارث بردن فرزندان پیامبران از اونهاست!!
مثل ارث بردن حضرت یحیی از حضرت زکریا . و ....
خلاصه اینکه با این استدلالها ابوبکر مجبور میشه یه برگه بنویسه و توش فدک و اختیارش رو به اون حضرت برگردونه .
ولی وقتی خبر به عمر میرسه سراسیمه خودش به اونجا میرسه و متاسفانه با جسارت و هتک حرمت ، نامه رو از اون حضرت میگیره و پاره پاره ش میکنه!!!
حالا امام علی علیه السلام توی نامه خودشون به عثمان بن حنیف خیلی گذرا و مجمل به این قضیه اشاره می کنن.
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
👈........مقدمه
👈..........قسمت اول
👈......قسمت دوم
👈.....مقدمه قسمت سوم
قسمت سوم:
بله ای عثمان!
از میون اون چیزایی که آسمون روی اونا سایه انداخته بود، یه فدک دست ما بود. که اونم یه عده در موردش بخل ورزیدند( و از ما غصبش کردند) و یه عده ی دیگه ای هم خیلی سخاوتمندانه، راحت ازش عبور کردند( و حاضر نشدند به ما کمک کنند تا اون رو پس بگیریم) .
خدا خودش بهترین قاضیه( و حق ما رو پس میگیره)
خوب! من با فدک و غیر فدک چکار میخام بکنم؟
وقتی (میدونم) فردا روزی، جای آدم گوریه که هم خودش و آثارش رو ، و هم خبر و یادش رو پنهان میکنه!
گوری که هرچه بیشتر گودش کنن و بزرگتر بکَنندش، آخرش دوباره با سنگ و کلوخ و خاک پرش میکنن و روزنه هاش رو میبندند!
ای پسر حنیف!
من فقط با تقوی ، این نفسم رو پرورش میدم، تا توی روز قیامت که بزرگترین روز ترسیدنه، در امان باشه و توی پرتگاهاش ، ثابت قدم بمونه
.... ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص۵۵۲ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
..قسمت چهارم
ای عثمان بن حنیف!
(اگه من گفتم که وضع زندگی شخصیم اونجوریه، فکر نکن که از روی ناتوانی و ناداریه. نه)
من اگه میخواستم، میتونستم از عسل ناب و از مغز گندم و از ابریشم های بافته شده، واسه خودم غذا و لباس خوب تهیه کنم.
ولی اصلا و ابدا که خواهش های دلم بر من غلبه کنه و حرص و طمعم، من رو به سمت غذاهای لذیذ بکشونه . اونم توی شرایطی که در حجاز و یَمامه کسانی هستن که حتی به یه قرص نان هم دسترسی ندارن!
یا من با شکم سیر بخوابم، اون وقت توی اطرافم شکمهایی باشند که از گرسنگی به پشتشون چسبیده است و جگرهایی هست که از تشنگی لَه لَه میزنن!
یا من اونجوری باشم که شاعر گفته که:
این درد واسه تو بسه که با شکم سیر بخوابی و اطراف تو شکم های گرسنه فراوانن.
.... ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص۵۵۲ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
هدایت شده از صابرین نیــوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 آخر چه بود این مرگ نو ...
🔸 ابیاتی ناب در رثای فرمانده شهید مقاومت، شهید یحیی سنوار از زبان دکتر محمدمهدی سیار
🔹 همراه با تلاوت آیاتی در وصف نیکوکاران با صوت دلنشین حامد شاکرنژاد
🎥 تولید شده در استودیو محفل
ـــــــــــــــــــــــ
پایگاه خبری صابرین نیوز↙️
🆘@sabreenS1_official
سلام به دوستان همراه
صبح زیبا و دلنشین جمعتون امام زمانی ان شاء الله🙏❤️🌹
قسمت پنجم نامه ۴۵ رو تقدیم می کنم
ان شاء الله برسه به دست مسئولین ما🙏
توی جمله ی اولش نکته و خط سیر مهم حکومت اسلامی رو بیان میکنن.
واقعا اگه مسئول ما فکر و ذکرش اینی بود که امام نوشتن، اون وقت ما نه رانت خواری داشتیم ، نه اختلاس ، نه رشوه، نه اقامت خارج، و نه و نه و نه و ....
این قسمت رو👈...اینجا... بخونید
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
..قسمت پنجم
ای عثمان بن حنیف!!
آیا من از خودم(به عنوان یه مسئول حکومت اسلامی) به همین قانع باشم که بِهِم بگن《 فلانی امیر المومنین شده》؟! همین؟! ولی با مردم توی سختی های روزگار شریک نباشم؟
یا آیا نباید توی گرفتاری های زندگی الگوی اونا باشم؟
ای عثمان!
من خلق نشدم که خوردن غذاهای خوشمزه بخواد حواس من رو به خودش مشغول کنه . مثل یه چهارپای پرواری توی طویله که تمام غم و غصه اش علف خوردنش باشه و یا مثل یه چهارپای توی گله که کارش شده فقط چریدن و شکم سیر کردن. و اصلا به فکر این نیست که چه آینده ای در انتطارشه( که هرچه چاق و چله تر بشه ، زودتر ذبح میشه)
ای عثمان!
آیا خدا من رو الکی خلقم کرده و توی این دنیا رهام کرده؟!!!
آیا من توی دنیا بیهوده و بی هدف اومدم؟!!!
آیا باید من طناب گمراهی رو دستم بگیرم و اون رو دنبال خودم بکشونم ؟!!!
آیا باید من هر جور شده توی بیراهه ها و کج راهه ها پرسه بزنم؟!!!!
(نه!
یکی مثل من و تو نباید اینجور باشیم)
.....ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص۵۵۲ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
..قسمت ششم
(ای عثمان بن حنیف!
با چیزائی که من در مورد غذا خوردنم و لباسم گفتم؛ و گفتم که غذایم دو قرص نان و لباسم همین دو تکه ی عبا و رداس)
ممکنه یه کسی بگه:
اگه واقعا غذای علی بن ابیطالب همیناست، پس حتما اون آدم بسیار ضعیفیه که هرگز نمی تونه با هماوردان بجنگه و یا با دلیران پنجه در پنجه بشه!!
نه اینطور نیست! بدون که درختای بیایانی، چوب سفت تری دارن؛ اما درختای لب جوی آب ، پوست شون نازکتره. و درختای بیایانی که با بارون سیراب میشن ، آتش چوبشون شعله ورتر و ماندنی تره!
تو که شجاعت رسول الله رو دیده بودی!
نسبت من به ایشون مثل گرفته شدن نوری از یک نور دیگه بود و یا مثل بازوی پیوسته ی به یک آرنج بودیم.
به خدا قسم اگه همه ی عرب پشت به پشت هم بدند و بخوان با من بجنگند، هرگز از رو به رو شدن باهاشون فرار نمی کنم و اگه فرصت کنم به سرعت با همّشون خواهم جنگید!
به زودی خواهی دید که چه تلاشی می کنم تا زمین رو از لوث وجود این بشر وارونه ( معاویه) و این بدن کج اندش، پاک کنم تا جائی که ریگ ها از دانه ها جدا بشن ( یعنی تا صف مرد از نامرد و منافق از مؤمن جدا بشه)
.....ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص554 نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
هدایت شده از میثم تـمّار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥روایتی تکاندهنده از نهجالبلاغه🤌
💥علت گمراه شدنها چیست؟
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
..قسمت هفتم
مقدمه:
(سید رضی رحمة الله علیه نامه ی امام را تقطیع کرده و بخشی از آن را در اینجا ذکر نکرده و بخش دیگری از نامه امام را آورده.
در این بخش امام نگاه خود رو به دنیا و ثروتهای آن بیان می کنن و در حقیقت با این بیان به مسؤول اسلامی گوش زد می کنن که اگ مانی کسی شدی که مثل من در اوج قدرت بودی و امپراطوری اسلامی زیر قدرت و ارداه ی تو بود، مواظب دنیا و جلوه های اون باش و هرگز فریب اون رو نخور. در این قسمت از نامه امام خود دنیا را مورد خطاب قرار می دن و با او به گفتگو می نشینند)
ای دنیا!
از من دور شو ! من افسارت رو روی گرده ات انداختم و از چنگالهای تو فرار کرده ام و از دامهای گونانگون تو نجات پیدا کرده ام و از لغزشگاه های تو خودم رو حفظ کرده ام .
ای دنیا!
کجان اون آدمهای بزرگی که تو با بازیهات اونا رو فریب دادی ؟!!
کجان اون مردمی که با زر و زیورهات فریبشون دادی و الان همّشون گرفتار قبرها شدند و در حفره های تاریک قبر مدفونن؟!!
.....ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص554 نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
..قسمت هشتم
ای دنیا!
اگه یه روزی تو شکل و شمایل انسان رو پیدا می کردی و دارای جسمی می شدی که قابل دیدن بود، حتما حدود الهی رو روی تو اجرا میکردم و تو رو به خاطر جنایتهات مجازات میکردم.
جنایتهایی از قبیل فریب دادن مردم با آرزوهای بلند و اینکه امتهای زیادی رو به هلاکت و نابودی انداختی و پادشاهان و قدرتمندانی رو تسلیم نابودی کردی و اونا رو در معرض انواع بلاها و دردسرهایی قرار دادی که دیگه نه راه پس داشتند و نه راه پیش!!!
اما حیف که نمیشه تو رو مجازات کرد.
هرکی در لغزشگاه های تو قدم بذاره، حتما سقوط میکنه و هر کی از تو بخواد موج سواری بگیره، حتما غرق میشه .
اما هر کی که از دامهای تو جست، موفق بوده و هر کی هم که از تو به سلامت عبور کرد، هیچ وقت نگران قبر تنگ خودش نیست . یه همچین آدمی، دنیا در نظرش مثل یه روز بوده که گذشته!
.....ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص۵۵۶ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
┈•••༶༓(نامه چهل و پنجم)༓༶••┈
نامه ۴۵
..قسمت دهم ( قسمت پایانی)
... خوش به حال اون کسی که وظیفه اش در برابر خدا رو انجام داده، و توی این راه سختی هاش رو به جان خریده و شبها رو به شب زنده داری گذرونده.
اگه خواب چشماش رو گرفته( به جای رفتن توی رختخواب نرم و گرم) ، روی زمین خوابیده و دست خودشم بالش خودش قرار داده.(یعنی آدمیه که دنبال خوشگذرونی نیست و حتی واسه خوابیدن هم مثل فقرا میخوابه)
اون با کسانی هست و با آدمایی رفافت داره که ترس از معاد، خواب از چشماشون برده و قید خواب راحت رو زدند و مدام با لبهاشون ذکر خدا رو میگن و مدام دارن از خدا استغفار می کنن.
واقعا اینا حزب الله هستند و حزب خدا هم حتما پیروز میشه.
پس ای پسر حُنَیف!
تو هم تقوی خدا رو رعایت کن و به نان های خودت قانع باش تا( این تقوا و قناعت) تو رو از آتش جهنم نجات بده.
والسلام
---<<نهج البلاغه ص۵۵۶ نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
سلام به دوستان
کسی قسمت نهم نامه ۴۵ رو جایی فوروارد کرده؟؟
من متاسفانه به اشتباه اون رو پاک کردم
اگه کسی داره بفرسته تا دوباره توی کانال بذارمش
سلام به همراهان عزیز
امروز میخایم نامه 46 رو شروع کنیم .
اینکه این نامه رو اون حضرت خطاب به چه کسی نوشته اند معلوم نیست . از مضمون نامه بر میاد که به یکی از فرمانده های سرحدات کشور اسلامی آن زمان نوشته شده است . اما شاید هم خطاب به کسی بوده که در مواجهه ی مستقیم با شامیان و لشکر معاویه بوده .کسی مثل مالک اشتر و یا محمد ابو بکر و یا کسی که به جای آن دو عهده دار اداره ی کشور مصر کنونی شده بوده .
چون مضون این نامه رو قبلا اون حضرت در نامه 27 خطاب به محمد ابوبکر داشتند که ما قبلا 👈 اینجاااا بیان کردیم.
┈•••༶༓(نامه چهل و ششم)༓༶••┈
نامه 46
... تو جزو اون کسائی هستی که من واسه برپا کردن دین ،بهش پشت گرمم . من با هاش می خوام بینی پر از غرور آن گنهکار رو( شاید منظور معاویه) بشکنم و میخام با کمک اون مرزهای اسلامی رو که نگران حمله دشمن هستم ، ببندم.
پس با استعانت از خدا این کارهای مهم را پیش ببر .
در مواجهه ی با مردم ، شدت عمل را با مقداری نرمی و آرامش همراه کن و هر کجا که رفاقت و مدارا مناسب تر بود، حتما با مردم رفاقت کن و هر کجا هم که دیدی چاره ای جز شدت عمل نیست، با قوت عمل کن.
در برابر مردم متواضع باش و با خوش روئی با آنها رو به رو شو و آغوشت را برای آنها باز کن. در نگاه کردنهایت - چه نگاه های تند و تیزت و چه نگاهای لحظه ای و گذاریت- و در اشاره کردن ها و درود و تحیت گفتن هایت، حتما رعایت مساوات و عدالت را بکن ؛ تا نه بزرگان در ظلم کردن تو طمع کنند و نه ضعیفها از عدالت تو نا امید بشن.
والسلام
---<<نهج البلاغه ص558نامه۴۵>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
سلام
به همراهان عزیز
میخایم نامه ۴۷ رو و یا درست ترش اینه که بگم وصیتنامه امام رو شروع کنیم.
امام بعد از اینکه توسط ابن ملجم ترور شدند و در بستر افتادند و علائم شهادتشون پیدا شد و یقین کردند که دیگه عمرشون سر اومده،این وصیتنامه چند سطری رو نوشتن.
امام در ابتداء به امام حسن و امام حسین علیهما السلام خطاب کردند و ۶ وصیت مهم رو بهشون فرمودن و بعدش خطابشون رو به همه ی اقوام و خویشان و هر کسی که این وصیتنامه بهش میرسه عوض می کنن و سفارشهایی رو میفرمایند.
پس میشه اینجور گفت که ماها هم از ابتدا و مستقیم مخاطبهای امام هستیم.
واسه همین من هم این وصیت رو در سه بخش تقدیمتون میکنم
منتظر باشید
┈•••༶༓(نامه چهل و هفتم)༓༶••┈
نامه ۴۷
قسمت اول:
وصیت نامه ی امام بعد از ضربت خوردن توسط ابن ملجم، خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام و خطاب به هرکسی که این وصیتنامه به دست او می رسه:
پسران عزیزم!
من شما دو نفر رو به چندتا چیز وصیت می کنم :
اول از همه تقوای الهی.
و بعدش اینکه هرگز دنبال دنیا نباشین، حتی اگه دنیا به شما رو بکنه.
هیچ وقت به خاطر از دست دادن چیزی از دنیا تأسف نخورید.
هميشه حق رو بگید و توی زندگیتون واسه پاداشهای آخرت کار کنید ( نه شهرت و ثروت و قدرت در دنیا)
شما باید دشمن هر ظالم، و کمک حالِ هر مظلومی باشین.
من شما دو نفر رو و همه ی فرزندام و اهل بیتم رو و هر کسی که این نوشته ی من بهش میرسه رو سفارش می کنم به:
تقوای الهی، و منظم بودن توی کارهاتون، و آشتی دادن بین خوداتون .
چون من از پدربرزگتون - پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله- شنیدم که می فرمود: آشتی دادن بین دونفر از نماز و روزه ی یکسال هم بهتره و برتره.
.... ادامه دارد
---<<نهج البلاغه ص558نامه۴۷>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
┈•••༶༓(نامه چهل و هفتم)༓༶••┈
نامه ۴۷
قسمت دوم:
... شما رو به خدا حواستون به یتیم ها باشه. نکنه یه روز سیرشون کنید و یه روز گرسنه بمونن. و مبادا که در جلوی چشم شما حقوقشون ضایع بشه .
شما رو به خدا حواستون به همسایه هاتون باشه که این وصیت پیغمبرتونه. ایشون همیشه نسبت به همسایه ها سفارش می کردن تا جایی که ما فکر کردیم همسایه هم از آدم ارث می بره!!!
شما رو به خدا حواستون به قرآن باشه. نکنه یه روزی آدمایی غیر از شما توی عمل کردن به قرآن از شما جلو بزنن.
( شاید منظور امام از " آدمایی غیر از شما" یعنی مسلمونایی که به امام نسبت و قرابتی ندارن مثلا غیر خاندان اهل بیت و غیر شیعه ها . و شایدم منظورشون غیر مسلمونها باشه)
شما رو به خدا حواستون به نمازتون باشه. چرا که اون ستون دین شماس.
شما رو به خدا حواستون به حج خانه ی خدا باشه . مبادا تا زنده هستین اونجا رو خالی بذارین. چون اگه اونجا رها بشه ، هیچ فرصتی بهتون داده نمی شه ( و فاتحه ی شیعه و یا اسلام خونده میشه)
شما رو به خدا حواستون باشه که با اموالتون و جانهاتون و زباهاتون در راه خدا جهاد کنید .
به همه ی شما واجبه که با هم باشید و به هم بذل و بخشش کنید و نباید که به هم پشت کنید و با هم قطع رابطه کنید.
.....ادامه دارد
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
┈•••༶༓(نامه چهل و هفتم)༓༶••┈
نامه ۴۷
قسمت سوم: ( قسمت پایانی)
...هیچ وقت امر به معروف و نهی از منکر رو ترکش نکنید که اگه ترک کردید، آدمهای شرور، زَمام اُمورتون رو به دست میگیرن . اون وقت هر چی دعا میکنید که خدا از دست اینا خلاصتون کنه، دعاتون مستجاب نمیشه.
ای فرزندان عبدالمطّلب!
نکنه ببینم که شما به خاطر من دستتون به خون مسلمونا آغشته بشه و بگید: امیرالمومنین کشته شد.( و این رو بهونه این کنید که به جون هم بیفتید و جنگ راه بیندازید . مثل کاری که بعد از قتل عثمان انجام دادن)
شما حق دارید در مقابل کشته شدن من، فقط قاتلم رو بکشید. (نه خاندان اون رو و نه هیچ کس دیگه رو)
صبر کنید. هر وقت من از این ضربه ی او مُردم، شمام در مقابل این ضربه ، فقط به اون یه ضربه بزنید.
مبدا اون رو تکه تکه کنید. چون من از رسول خدا شنیدم که می فرمودند:
حق ندارید هیچ مجرمی رو تکه تکه کنید حتی اگه سگه هار باشه.
والسلام
---<<نهج البلاغه ص558نامه۴۷>>---
پای حرف امام علی (ع)||◇👇
@harfe110
@harfe110
@harfe110
@harfe110
مقدمه نامه چهل و هشتم
این نامه رو حضرت ، خطاب به معاویه نوشتن و در اون در مورد دو مطلب اساسی حرف زدند.
یکی پایه و اساس حکومت معاویه و اینکه اون حکومت بر اساس ظلم و گناه و فریب بوده ، و دومین مطلب ، موضوع حکمیت هست و اینکه چرا امام اون رو قبول کردند.
در چند جای نهج البلاغه و بیشتر در بین خطبه ها ، امام به موضوع حکمیت اشاره کرده اند و نکات بسیار مهمی رو در باب چگونگی رفتار مردم با حاکمشون و پذیرش حرفش بیان کردند که ان شاء الله من به وقتش و به شرط حیات و توفیق اونا رو واستون می نویسم.
اما بد نیست خلاصه ای از حکمیت رو با هم مرور کنیم .
در پایان جنگ صفین ، وقتی معاویه دید که دیگه کارش تمومه و به قول مالک اشتر ده تا ضربه دیگه بیشتر باقی نمونده تا به خیمه ی اون برسن، دست به دامن عمرو عاص شد و بهش گفت یه کاری بکن .
اونم که خدای حُقه و کلک بود . گفت به همه بگو هر چی قرآن هست بیارن و سر نیزه کنن و ببرن توی میدون و بگن ما با هم برادریم و قرآن حاکم بین ماست .
یاران امام وقتی دین که قرآنا سر نیزه ها رفته ، توشون ولوله افتاد که ما دیگه با اینا نمی جنگیم . ما با قرآن نمی جنگیم و از این حرفا
هرچی امام و یاران بصیرش گفتن این حُقه ی عمرو عاصه، به خرجشون نرفت که نرفت.
اونا، هم دست از جنگ کشیدن و هم ریختن دم خیمه ی امام و هی این آیه رو میخوندن و شعار می دادن « لا حکم الا لله » . حُکم وحکومت فقط واسه خداست.
اینا گفتن اصلا ما سر چیزی دعوا کردیم که مال بشر نبوده . بلکه مال خدا بوده .
بعدشم هی گفتن که باید تن به حکمیّت بدیم . یعنی یه نماینده از طرف ما و یه نماینده از طرف اونا بشینن و با هم مذاکره کنن و ببینن که باید چکار کرد.
بعدش اینقدر اصرار کردند و حتی امام و فرزنداشون یعنی امام حسن و امام حسین رو تهدید به قتل کردند تا بلاخره امیر المومنین مجبور شدند تن به خواستشون بدن .
بعد معاویه عمرو عاص رو به عنوان نماینده خودش معرفی کرد. امام هم مالک اشتر رو به عنوان نماینده خودشون انتخاب کردند .
باز این جماعت، هوچی گری راه انداختن که نه این به درد نمی خوره ! این جنگ طلبه! این اگه بره مذاکرات بی نتیجه می مونه و از این حرفا و امام رو باز مجبور کردند که نماینده این جماعت رو که ابوموسی اشعری رو پیشنهاد داده بودن، بپذیره . هرچی امام گفت که این خیلی سادس و کلاه سرش میذارن . ولی اونا به خرجشون نرفت که نرفت و گفتن الا و لابد همین .
خلاصه ابوموسی و عمرو عاص توی یه قلعه ای به نام دُومَة الجَندَل که در بین راه شام و عراق و مدینه بوده به هم می رسند و مشغول مذاکره میشن . ظاهرا این مذاکره ها یه یک هفته ای طول می کشه و بالاخره عمرو عاص ، ابوموسی رو قانع می کنه ما باید هم علی رو و هم معاویه رو از حکومت خلع کنیم و کار رو به شورای بزرگان مدینه بسپاریم تا ببینیم اونا واسه آینده ی حکومت چه تصمیمی می گیرند.
ابوموسی هم اول میره بالای منبر و انگشترش رو از دستش در میاره و به مردم میگه من همانطوری که این انگشتر رو در اوردم، علی بن ابیطالب رو از حکومت خلع می کنم.
بعدش عمروعاص میره منبر و به مردم میگه من همانطوری که این انگشتر رو توی دستم می کنم معاویة بن ابوسفیان رو به حکومت منسوب می کنم!!
دیگه اونجام شولوغ و پولوغ میشه و توی اون شلوغی صداهای اعتراض ابوموسی شنیده نمیشه.
حالا این نامه در مورد این ماجرا صحبت می کنه