من میخام یه کم در مورد دفاع از نظام اسلامی و معنای اون با هم صحبت کنیم .
آیا واقعا دفاع از نظام جمهوری اسلامی ، دفاع از وضعیت موجود مملکته ؟
و آیا وضعیت فعلی مملکت محصول نظام و انقلابه ؟
چون نظام سیاسی یک کشور به معنای ، چهار چوب و اساسی هست که قرار اون کشور باهاش اداره بشه .
در حقیت نظام سیاسی هر کشور به معنای « قانون اساسی » اون کشوره
من و امثال من اگه از این نظام دفاع می کنیم ، در حقیقت داریم از قانون اساسی این کشور دفاع می کنیم . و اگه کسی هم با نظام یه کشور مخالفت می کنه ، اونم در حقیقت با قانون اساسی داره مخالفت می کنه.
خوب وقتی حرف از قانون اساسی و موافقت و مخالفت با اون زده میشه ، یعنی باید رفت سراغ تک تک اصول اون و هر کدوم رو یکی یکی و جداگونه بحث کرد و ازش دفاع و یا رد کرد. نه اینکه کلی گوئی کنیم و بگیم کلا قبول دارم و یا کلا قبول ندارم
پس دفاع و یا رد کردن نظام سیاسی یه کشور و در حقیقت موافقت و یا مخالفت با قانون اساسی یه کشور ، به معنای همراهی و یا همراهی نکردن با «اندیشه سیاسی» اون کشوره، نه «وضعیت موجود» در اون کشور.
خوب حالا میریم سراغ سوال دوم .
آیا وضعیت موجود کشور ما به لحاظ اقتصادی و یا اجتماعی و فرهنگی ، محصول پیاده سازی همین قانون اساسی نیست ؟؟؟؟؟
من از شما می پرسم .
آیا بهم ریختگی اوضاع اقتصادی مملکت ما و گرونی ها و تورمها و رشد نقدینگی ها و هزاران مشکل کوچیک و بزرگه دیگه ، دقیقا محصول اجرای کدوم یکی از اصول قانون اساسیه ؟؟؟
کدوم یکی از اصول رو که عوض کنیم دیگه گرونی و تورم و .... این چیزا نداریم؟؟؟؟
به نظرم در اجرای قوانین ما خیلی پامون می لنگه !
والا قانون خوب ، کم نداریم.
این « ما » که می گم منظورم چه مسولینه و چه مردم.
ما مسئولین متعهد و سالم و پرتلاش کم نداریم .
اما مسئولین دزد و غیر متعهد و منفعت طلبم کم نداریم . کسانی که با سو استفاده از راه های قانون فقط دارن جیب خودشون رو پر می کنن .