May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقتا مدتها بود که یک کانال ایجاد کرده بودم و میخواستم فعالیتش را شروع کنم و منتظر بودم تا یک متن بدیعی به ذهنم برسد و برای شروع فعالیت، آن متن بدیع را (که علی القاعده باید هدف من از ایجاد این کانال را بیان کند) بگذارم ، اما حقیقتا دیدم حرف خاصی و سخن بدیعی ندارم...
تمام حرفم همان پستهاییست که در آینده میگذارم و این چند خط...
در تنفس چند سالهام در #پاتوق_کتاب_آسمان و همنشینی و همکلامی با برخی از رفقای عزیز، و انس با برخی از کتابها، این مسئله برایم پیش آمد که در امور فرهنگی و همچنین برای پیشرفت جامعه و کشورم، شاید هیچ کاری مهمتر از کار در حوزه کتاب نباشد.
کسانی که پنبه درگوش ناکرده کتابی بدست گرفتهاند و انسی با کتاب داشتهاند، میدانند که بعضی از کتابها حرفی با ما دارند، گفتیم شاید _اگر خدا بخواهد_ بتوانیم دور هم جمع شویم و گوش به حرف کتابها بسپاریم....
@harfe_ketab
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه داری و آیینِ سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که خواجه خود روشِ بنده پروری داند
غلامِ همتِ آن رندِ عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دلِ دیوانه و ندانستم
که آدمی بچهای، شیوهٔ پری داند
هزار نکتهٔ باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدارِ نقطهٔ بینش ز خالِ توست مرا
که قدرِ گوهرِ یک دانه جوهری داند
به قَدّ و چهره هر آنکس که شاهِ خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعرِ دلکَشِ حافظ کسی بُوَد آگاه
که لطفِ طبع و سخن گفتن دری داند
✏ #حافظ
#شعر
هم اکنون که مشغول نوشتن این نامه هستم؛ گاهی چشمانم سیاهی میرود و پیرامونم را تیره و تار میبینم و از این جهت هیچ نمیدانم آیا بالاخره خواهم توانست نامهای را که با این زحمت آغاز کردهام بهپایان برسانم یا نه . اما سعی خواهم کرد که هر چه نیرو و استقامت برایم باقی مانده است همه را برای این منظور _اتمام این نامه_ بکار برم؛ زیرا میخواهم که یک بار، آری فقط يك بار از دور با تو صحبت کنم؛ با تو ای محبوبِ من، که مرا هرگز نشناخته ای!!
بریدهای از #رمان نامه از زنی ناشناس
#تسوایک
" حرفِ کتاب... "
هم اکنون که مشغول نوشتن این نامه هستم؛ گاهی چشمانم سیاهی میرود و پیرامونم را تیره و تار میبینم و ا
این کتاب شامل دوتا داستان از اشتفان تسوایکه، هر دو داستانش فوق العادست...
قسمتهایی از نامه از زنی ناشناس را گذاشتم و در آینده نیز خواهم گذاشت...
شاید بین نویسندههای خارجی، اسم تسوایک را کمتر شنیده باشید، یه قسمتی از مقدمه مترجم کتاب که در مورد تسوایکه را باهم میخونیم: