eitaa logo
حرف حساب
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
18 ویدیو
12 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ زندانی در بهشت! 🔻 ...ناگهان چیز عجیبی به چشمم خورد. چیزی شبیه یک قفس بزرگ در لابه‌لای باغ‌های بهشتی که شخصی در آن زندانی بود! من گفتم مادر این چیست؟ زندان در این باغ چه می‌کند؟! مادر گفت: این شخص در دنیا آدم خوبی بود و لایق است اما یک بار به ناحق شخصی را در میان جمع برد. او را این‌طور نگهداری می‌کنند تا آن شخص به این‌جا بیاید و او را حلال کند. ...من و مادرم غرق تماشای نعمت‌های بهشتی بودیم که ناگهان مادرم دستی روی شانه‌ام گذاشت و گفت: پسرم دیگر وقت خداحافظی است. هنوز وقت تو نرسیده که به این‌جا بیایی... 📚 برگرفته از کتاب | حق‌الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ 📖 ص ۸ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بچه را که آن‌طور نمی‌زنند همشیره! 🔻 فرزند دو ساله‌ام در منزل شلوار و فرش را نجس کرد و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید! خانم پس از یک ساعت تب کرد؛ تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز، ۶۰ تومان پول نسخه و دارو شد ولی تب، شدید‌تر شد! مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار هم بابت هزینه‌ی درمان، مبلغ زیادی پرداخت کردیم و باز هم نتیجه نگرفتیم. 🔸 شب‌هنگام جناب شیخ ( ) را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم. همسرم نیز در ماشین بود. جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده‌ی بچه‌هاست، تب کرده، دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمی‌شود. شیخ همان‌طور که به مقابلش نگاه می‌کرد، خطاب به همسرم فرمود: «بچه را که آن‌طور نمی‌زنند همشیره! کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب می‌شوید.» ما چنین کردیم و تب همسرم قطع شد. 📚 برگرفته از کتاب | حق‌الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ 📖 صفحات ۵۰ و ۵۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ زندانی در بهشت! 🔻 ...ناگهان چیز عجیبی به چشمم خورد. چیزی شبیه یک قفس بزرگ در لابه‌لای باغ‌های بهشتی که شخصی در آن زندانی بود! من گفتم مادر این چیست؟ زندان در این باغ چه می‌کند؟! مادر گفت: این شخص در دنیا آدم خوبی بود و لایق است اما یک بار به ناحق شخصی را در میان جمع برد. او را این‌طور نگهداری می‌کنند تا آن شخص به این‌جا بیاید و او را حلال کند. ...من و مادرم غرق تماشای نعمت‌های بهشتی بودیم که ناگهان مادرم دستی روی شانه‌ام گذاشت و گفت: پسرم دیگر وقت خداحافظی است. هنوز وقت تو نرسیده که به این‌جا بیایی... 📚 برگرفته از کتاب | حق‌الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ 📖 ص ۸ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ هر کداممان یک رهبر هستیم! 🔻 به من نشان داده شد که هر یک از ما در زندگی، یک رهبر هستیم؛ چه به آن آگاه باشیم یا نباشیم. ما ناخودآگاه یا خودآگاه با گفتار و رفتار و افکار خود، اطرافیان و دیگران را به‌سوی خدا یا به دوری از مسیر خدا هدایت می‌کنیم. من هیچ تصوری نداشتم که خود، یک رهبر هستم و در مورد بسیاری از افراد دیگر در زندگی مسؤولم. 📚 برگرفته از کتاب | حق الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ 📖 ص ۸۰ #⃣ 🙏 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f