فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجازه ندهید ذهنتان به بهانه ناراحتی
و مشكل فعلی تان از شما
یک مظلوم و قربانی بسازد
احساس تاسف برای خودوبازگویی
ماجراها برای دیگران،شما را
درچرخه تكرار ، اسير نگاه می دارد
🆔 @harfkhas 🆔
جهان هیچ وقت جای تمیزی نبود، ما اما به آلودگی هایش حساس نبودیم.
بیرون که می رفتیم، دهان بند نمی زدیم، در فاصله یک وجبی همدیگر چشم در چشم هم می دوختیم، دهانمان را باز می کردیم و ذرات ناراستی و ترشح دروغ را می پاشیدیم روی سر و صورت یکدیگر، روی همه سطوح زندگی و آن دروغ ها که می گفتیم واگیر داشت، همه دروغ گرفته بودند، بیماری شایعی بود، همه دروغگو شده بودیم.
در خانه در خیابان، در تنهایی در جمع...
هر جا که بودیم به زشتی ها دست می زدیم.
دست هایمان را ولی نمی شستیم.
با همان دست های آلوده غذا می خوردیم.
با همان دستهای آلوده نماز می خواندیم.
با همان دستهای آلوده عشق می ورزیدیم.
با همان دست های آلوده می خوابیدیم، با همان دست های آلوده بیدار می شدیم، سر کار می رفتیم، بر می گشتیم ...
ما با همان دست های آلوده زندگی می کردیم و با همان دست های آلوده می مردیم.
خانه آلوده بود. شهر آلوده بود. مسجد آلوده بود. مدرسه آلوده بود.
مکان آلوده بود، زمان هم آلوده بود.
تن آلود بود، روح اما از همه آلودتر.
ما آلوده بودیم و به هر چه دست می زدیم آلوده اش می کردیم.
به عشق دست می زدیم، آلوده می شد.
به دین دست می زدیم آلوده می شد.
به قدرت که دست می زدیم آلوده تر می شد.
به آب و خاک و آتش و باد دست می زدیم و از نطفه تا جنازه آلوده می شد.
این هراس که شما امروز دارید، من همه عمرم داشته ام. می ترسیدم روحم را از خانه ببرم بیرون، از جماعت می ترسیدم، از دست دادن از سلام و از روبوسی، از سفر و از حضر، از هر نشستن و از هر برخاستنی می ترسیدم.
می ترسیدم که روحم از این همه عطسه های بی اخلاقی و سرفه های لاابالی و لااصولی بیمار شود که می شد.
من سال هاست که روحم را قرنطینه کرده ام و هی دست هایم را می شویم.
جهان جای تمیزی نیست. آلودگی همه جا هست.
به تو هم سرایت می کند اگر حواست نباشد، مریض می شوی. مریضی ات واگیر هم دارد.
انسان نبودن بیماری لاعلاج واگیرداری ست.
من فقط از همین می ترسم، از ویروس کشنده انسان ناشدگی.
بیا دست هایمان را بشوییم...
🆔 @harfkhas 🆔
هرچقدر زمان گذشت بيشتر مطمئن شدم توضيح دادن دردام به بقيه فقط اونها رو توي خودم تكثير ميكنه، يهو سرت رو برميگردوني اطرافت پُر ميشه از كسايي كه وقت تعريف دردات توي مغزشون فقط داشتن زندگي خودشون رو با تو روي يه ترازو ميذاشتن و مقايسه ميكردن كه ببينن خودشون بدبختترن يا تو ، و تو با هر كلمهاي كه ميگي همينجوري داره توي تنت دردات بچه ميكنن.
🆔 @harfkhas 🆔
برای آرزوهای محال خویش میگریم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش میگریم
شب دل کندنت می پرسم آیا باز میگردی؟
جوابت هرچه باشد، بر سوال خویش میگریم
نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم
اگر جنگیده بودم، دستِکم حسرت نمی خوردم
ولی من بر شکست بی جدال خویش میگریم
به گردم حلقه می بندند یاران و نمی دانند
که من چون شمع هرشب بر زوال خویش» میگریم
نمیگریم برای عمر از کف رفتهام، اما
به حال آرزوهای محال خویش میگریم
🆔 @harfkhas 🆔
به آدمها نباید زیاد نزدیک شد…
آدمها با ابهاماتشان زیباترند.
با چیزهایی که در موردشان نمی بینیم و نمی دانیم دوست داشتنی ترند…
به شناختشان در حدی که "میخواهند"، باید رضایت داد چون شناختِ بیشتر در هر صورت ناامیدکننده خواهد بود.
می شود برای شناخت یک آدم زمان گذاشت و همه ی ابعاد روحش را کشف کرد،
می شود وارد حبابش شد و دنیای یک نفری اش را فهمید و پرده از رازهای مگویش برداشت، اما نمی ارزد، چنین موفقیتی هرگز به خراب شدنِ تصویر و تصورِ زیبایی که از او در ذهن ساخته اید نمی ارزد.
.
به شدت به رعایت حد و مرزِ آدمها معتقدم، در هر رابطه ای و از هر نوعِ آن.
آدمها از دور زیباترند…
🆔 @harfkhas 🆔
همه ما یک عذر خواهی به خودمان بدهکاریم ! زمانی که برای نگه داشتن آدمهای اشتباه ،
در زندگی مان پافشاری کردیم !!! آن زمان که دروغ شنیدیم و سکوت کردیم !
جایی که باید می رفتیم اما ایستادیم آن هنگام که از هیچ و پوچ ،
رویا ساختیم و ذوق کردیم !!! و آن زمان که برای فرار از حقیقت ،لج کردیم و لج کردیم و لج کردیم ! گاهی چه اصرار بیهوده ایست اثبات دوست داشتنمان به آدمها؛ معرفت به خرج دادن های بیجای مان ! مهربانی های الکی مان ... تلاشهای بی مورد برای حفظ رابطه هامان ... " وقتی که برای بعضی آدمهای امروزی؛ خوبی و بدی یکسان است
🆔 @harfkhas 🆔
آرامش یک بسته ی شگفت انگیز نیست...
که یک نفر به شما هدیه دهد و تا آخر عمر کنارتان باشد.
چیزی نیست که در میان کتاب ها دنبالش بگردید و با هر روز از نو خواندنش آرام تر شوید.
انجام دادن و ندادن کارهایی که خوب و بدش را برایتان تعیین کرده اند هم نیست.
آرامش یک حس درونیست که برای هرکس یک شکل دارد، آن تابلو نقاشی است که خودتان تصمیم گرفته اید بوم و قلمو را بردارید یک گوشه بنشینید و بکشید.
برای یکی یک روز بارانیست بدون چتر...
برای دیگری رنگ سرخ غروب دریاست...
برای یک نفر هم تصویر خنده های عزیزانش... شاید هم کسی چندین و چند تابلو داشته باشد.
شکل و اندازه و تعدادش اهمیت ندارد مهم این است که این پرده را شما رنگ میکنید از بیرون به شما تزریق نمیشود نتیجه ی سکون اطرافتان نیست بلکه نتیجه ی صلح و خودباوری درونتان است.
همان حسیست که وقتی در اوج عصبانیت به این فکر میکنید که باید آرام باشید گوشه ی ذهنتان نقش میبندد.
خلاصه که بدنبالش نگردید آرامشتان را بسازید
🆔 @harfkhas 🆔
آدمها را مهم نکنید،
همانطور که زیرشان را خط میکشید، به آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید،
آدم ها که مهم شوند دیگر به چشمشان ریز میرسید،
به آنها یادآوری کنید که این خود ِشما بودید که آنها را واردِ عرصه کرده اید، تا خودکارهای قرمزتان
جوهر دارند، شروع کنید خیلی ها را باید پر رنگ تر خط بزنید!
🆔 @harfkhas 🆔