فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴📛خانمها مراقب باشید، ساده لوح نباشید!!!
این دو تا شیطان صفت رو گرفتن، ببینید چه بلاهایی سر دخترای مردم آوردن؟!!! 🤯😤😡
📛🔴تو فضای مجازی خیلیییسی مراقب گرگ های در لباس میش باشین
⚠️گول عکس پروفایل مذهبی و حرف های قشنگ را نخورین
⚠️❗️فضای مجازی خیلی خطرناکه اگر مراقب نباشی و مشورت نکنی
🌐🔰جامانده های ازدواج 🔰
╭═━⊰------🍃🌸🍃------⊱━═╮
https://eitaa.com/joinchat/1248395396C1c8361c62c
╰═━⊰------🍃🌸🍃------⊱━═
😭چند روزی است که ۵۰ ساله شده ام، اما هنوز مجردم.
چیزی که هرگز فکرش را هم نمی کردم نه اینکه زشت بودم و یا موقعیت اجتماعی نداشتم نه .من در جوانی در انتخاب همسر دچار وسواس شدم.
در فامیل از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند خواستگار من از فامیل بودند که دست رد به سینه شان زدم و هنوز هم که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل هستم.
اولین خواستگارم در سن 19 سالگی پسر عمویم بود او کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود وی به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در ازدواج با او می دیدم فاصله سنی مان بود. من و او تنها 5 ماه فاصله سنی داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من او خیلی بچه بود . بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم. اینطوری اولین خواستگار خود را رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم
در 19 سالگی تقریبا 6 تا 7 خواستگار دیگر هم داشتم که هر کدام را به دلیلی رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم نباید زندگی اطرافیانم را تجربه کنم. مثلا خواهرم که 17 سالگی ازدواج کرد و در کمتر از 6 سال صاحب 4 فرزند شد و لذتی از زندگی نبرد. بنابراین تصمیم گرفتم درس بخوانم و پیشرفت کنم. در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل دیگر توجه داشتم.
بعد از مدتی معلم شدم و کارم برایم از هر چیز مهم تر بود. دیگر به سن 25 سالگی رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم. در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم .
بنابراین هر خواستگاری که سطح سواد و موقعیت اجتماعی اش کمتر از من بود را رد می کردم.
تا قبل از سن 30 سالگی حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم. اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم : از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد.
از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شد. سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از 30 سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی را داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد.
چرا که بزرگتر ها می گفتند "هر چه نشینی بر تخت نشینی " یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد.
پس از آن دیگر کسانی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند. چرا که تجربه مستاجری و با خط اتوبوس سیر کردن را در خود نمی دیدم. از سن 30 به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی، داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود.
اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند. هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم. از نظرم آن ها هم مردود بودند. من در رویاهای خود به دنبال شهزاده زرین کمری با اسب سفید می گشتم و همه خواستگاران مجرد خود را رد کرده بودم . حالا باید به چنین مردی جواب مثبت می دادم. آیا با این کار مورد تمسخر دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟
کم کم به سن 40 سالگی رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر 6 ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم.با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود
فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم. آخرین مورد خواستگارم راهرگز فراموش نمی کنم که دو شبانه روز گریه می کردم. پیر مرد 65 ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بود از من خواستگاری کرد
فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام
چرا همکارم که تمام صفات خوب یک مرد در او جمع شده بود فقط به خاطر چند سال فاصله سنی رد کردم.؟
سنم به 45 رسیده بود تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی داشتند و همسر خود را از دست داده بودند هم راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسرش را از دست داده باشد و بچه نداشته باشد اگر هم بود چهره دلنشینی نداشت.
امروز در ۵۰ سالگی حس همسر شدن و از همه مهمتر حس مادر شدن را از دست داده ام😭.امروز خواهرم با نوه هایش بازی می کند و من حسرت فرصتهای گذشته را می خورم
🌐جامانده های ازدواج 🔰
https://eitaa.com/joinchat/1248395396C1c8361c62c
✍آمار های مختلف و کارشناسان آمار، نسبت به تجرد قطعی یک میلیون دختر، هشدار داده اند.
🚺در همین آمار مرکز آمار(سال۹۵) ،300هزار دختر بالای 50سال ،ثبت شده
🚺چند میلیون زن مطلقه و بیوه
هم هستند که سال هاست منتظر شوهر ایده آل هستن
🤔دیگه کی میخان واقعیت را بپذیرن؟
🌐جامانده های ازدواج 🔰
https://eitaa.com/joinchat/1248395396C1c8361c62c
سلام
من پسرم، ۲۶ سالمه
بشدت مذهبی
مسئول یکی از تشکل های مذهبی بودم توی دانشگاه
کل بچه های خوابگاه وقتی امام جماعت نمی اومد به من اقتدا میکردن
واقعا هم از ته قلب دارم سعی میکنم مومن و مخلص الی الله باشم
ولی بعضی از دوستان خیال میکنن واقعا واقعا میشه با خودکنترلی آدم نیاز جنسیش رو برطرف کنه
من طبعم خیلی گرم بود
روز ها روزه میگرفتم، نمازام سر وقت
دعا و هییت و اینا هم برقرار
ولی نمیشد جلو نیاز جنسی رو بگیری
حداقلش برای من نمیشد، بعضی از دوستام بهم میگفتن تو چرا این همه تلاش میکنی برای ازدواج؟!!
منم دلایل مختلف ارائه میکردم
بقیه دوستان اصلا عین خیالشون نبود
اصلا انگار هیچ میلی نداشتن
اصلا فکر نمیکردن انگاری
هرجایی رفتیم خواستگاری نشد!
حداقل ۱۵ بار دلباخته شدم
منی که حتی عینکم رو هم برمیداشتم تا چهره دخترای بدحجاب اتفاقی هم که شده اصلا نبینم و یه مدت بخاطر همین ضعف چشمم خداروشکر میکردم که جلوی گناه منو گرفته
آقا نشد که بشه
و هم روی تحصیلم اثر گذاشت
هم بداخلاق شدم تو خانواده
هم از کار و زندگی افتادم
دیگه صبرم طاق شد و خدا یه مورد ازدواج موقت پیش پام گذاشت،الان دوساله باهمیم
هم ارامشم بیشتر شده
بداخلاقی هام به شدت پایین اومده
کسب و کارم رونق گرفته و چند نفر رو دارم مشغول میکنم
خدا نور و برکت بده به همه جوونا
ان شاءالله عاقبت بخیری هممون🤲
این تجربه حقیر بود
شاید به درد کسی بخوره
🌐ازدواج اضطراری 🔰
@ezdevajasan3
@ezdevajasan3
@ezdevajasan3
سلام بزرگوار
وقت بخیر
من پسرم ۲۱سالمه
من خیلی به لحاظ جنسی تحت فشارم
و با گناه فاصله ای ندارم
ورزش میکنم
کم غذا میخورم
ولی نیاز شدید دارم
خانواده هم به فکر ازدواج دائم نیست
چند مدتی تو ایتا دنبال مورد ازدواج موقت میگردم
صیغه ساعتی زیاده
ولی میترسم
من تا حالا دستمم به یه دختر نخورده
از آبروم میترسم
از اینکه یه وقت نابلدی کنم و جایی سوتی بدم
چیکار کنم؟
باور کنید چندبار تا پای اقدام برای ازدواج موقت ساعتی رفتم
ولی باز خودمو نگه داشتم گفتم یه وقت بیماری ای چیزی میگیری یا آدم عوضی به دستت میخوره دست نگه داشتم
حاجی به حرف راحته
اینا فکر میکنن ما اخته ایم
باور کن شبا تا نصف شب خوابم میاد ولی خوابم نمیبره
ورزش میکنم
رژیم دارم
کم میخورم
ولی نمیشه که نمیشه
چی بگم 😔
بعضی وقتا میگم احمق بودم من؟
مثل خیلیا که دوست دختر پسر بودن و راحت گشتن و از لحاظ فکری راحت بودن
ولی من مذهبی شیش هفت ساله فکرم مشغوله و فقط خودمو عذاب دادم
کم کم از خودم دارم میترسم
اینکه بزنم زیر همه چیز
قید همه چیو بزنم
چون شما غریبه هستی راحت میگم
لااقل برا شما نوشتم دلم خالی شد
من جوون هولی نبودم
چپ به ناموس کسی نگاه نکردم
ولی دیگه سخت برام میگذره
از اون روزی میترسم که ضربه فنی بشم
روز و شبی نیست که برای مرگ خودم دعا نکنم
دوستام میگن تو احمقی، ترسویی
برو عشق کن راحت باش
ولی من میترسم
البته فعلا میترسم!
ببخشید شما رو هم ناراحت کردم
ولی خب دلم خالی شد
امروز از صبح که دارم مطالعه میکنم صد صفحه درست نتونستم بخونم
🌐ازدواج اضطراری 🔰
@ezdevajasan3
@ezdevajasan3
@ezdevajasan3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🏴 ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
🏴 صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
🥀 تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
🥀 ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
🖤فرا رسیدن ایام عزای ماه صفر را به محضر مقدس حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه و تمامی رهروانشان تسلیت و تعزیت عرض مینماییم🖤
🏴 #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
🥀التماس دعا برای ظهور
#شهادت
#پیامبر_اکرم
#امام_حسن_مجتبی
-•-•-•-•-•-🍃•🖤•🍃-•-•-•-•-•-
@formezdevaj1
.
🍃 ﷽ 🍃
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
﴿سَتُدفَنُ بَضعَةٌ مِنّی بأرضِ خُراسانَ، لا یزُورُها مُؤمِنٌ إلّا أوجَبَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ الجَنَّةَ و حَرَّمَ جَسَدَهُ علی النّارِ.
🦋
زود باشد که پاره ای از تن من در خاک خراسان دفن شود. هیچ مؤمنی آن را زیارت نکند مگر آن که خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر او واجب و بدنش را بر آتش دوزخ حرام گرداند.﴾
بحار الأنوار
◍⃟🖤🕊❀
┅═✾🍃 ⃟ ⃟🥀 ⃟ ⃟🍃✾═┅
#شهادت_امام_رضا_ع)
#ماه_صفر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج🕊
.
هدایت شده از ازدواج آسان علوی (سراسر کشور)💚💚💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود
🟢 راهکار امام رضا برای گرفتن حاجت
🎙 حجت الاسلام دکتر رفیعی
#شهادت_امام_رضا
@formezdevaj1
1489_1.mp3
2.95M
🔴 صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
🎙آقای فرهمند آزاد
🔵 متن صلوات ضراب اصفهانی
.
🔰ملاک خوشبختی در ازدواج؟
🔻#رهبر #انقلاب:
🔺 در ازدواج همسنگ و همشأن كدام است؟ ممكن است يكى بيايد خواستگارى دخترمان، همشأن ما نباشد، همشأن را بشناسيم، همشأن را معرّفى كردند برايمان، معيّن كردند، فرمودند: «المؤمنَ كُفو المُؤمِنة» مؤمن همشأن مؤمن است، مگر آنى كه خداى نكرده خواستگارى دخترتان میآيد مؤمن نباشد، آن يك حرف ديگر، امّا اگر مؤمن است، همشأن دختر شماست، زشت است باشد، بىپول است باشد، پدرش اسم و رسم ندارد باشد، شغل زياد پول در بياور ندارد نداشته باشد.
🔺شما هم كه ميرويد #خواستگارى دختر براى پسرتان، آن دختر مؤمن را وقتى پيدا كرديد، آن خوب است، آن كفّو است، خيلى زيبا نيست نباشد، تحصيلكرده نيست، نباشد، پدرش اسم و رسم ندارد نباشد، نداشته باشد، ثروت ندارد، جهاز نمیآورد نياورد، آنى كه ملاك هست، هيچكدام از اينها نيست، فقط ايمان و پاكدامنى و امانت و صدق است؛ اينها را تحقيق كنيد.
#ازدواج
🗓 ۱۳۶۴/۷/۲
🌐 ازدواج آسان 🔰عضو شوید👇
❤️ @formezdevaj1
🌴☘🌿🌱💕💞💖
✅ امام عسکری و شراب خوار
✍ حسین بن حسن یکی از نوادگان امام جعفر صادق علیه السلام بود که در قم زندگی می کرد و آشکارا شراب می نوشید.
ایشان آدم کمی نبود. از مشایخ «قم» بود. همه او را میشناختند و همین باعث میشد که لغزش سنگین او، دهان به دهان بپیچد. او، در عین وابستگی به شراب، روز به روز فقیرتر هم میشد تا این که روزی از سر فقر، به سمت منزل احمد بن اسحاق اشعری که وکیل امام حسن عسکری علیه السلام در امور اوقاف بود رفت ولی احمد بن اسحاق به او اجازه دیدار نداد. حسین بن حسن نیز محزون به خانه برگشت.
همان سال احمد اسحاق پیش از حج به سامراء رفت و اجازه خواست تا با امام حسن عسکری علیه السلام ملاقات کند ولی امام اجازه نداد.
احمد بن اسحاق مدتی گریست و بی تابی کرد تا سرانجام امام به او اجازه داد.
احمد بن اسحاق به امام عرض کرد: ای پسر رسول الله، چرا مرا از دیدارتان منع کردید، در حالی که من از شیعیان و دوستان شما هستم؟
امام فرمود: زیرا تو پسر عموی ما را از خانه ات طرد کردی.
احمد بن اسحاق شروع به گریه کرد و سوگند خورد که هدفش فقط این بوده که حسین بن حسن از خوردن شراب توبه کند.
امام فرمود: درست می گویی، ولی در هر حال احترام و تکریم آنها باید به جای خود محفوظ باشد.
مبادا آنان را تحقیر و خوار کنی زیرا به ما منسوب هستند؛ و گرنه از زیانکاران خواهی گشت.
احمد بن اسحاق از حج برگشت و وارد قم شد. بزرگان و اشراف به دیدارش آمدند و حسین بن حسن هم همراه آنان بود. احمد بن اسحاق با دیدن او به طرف او شتافت و از او استقبال کرد و او را در بالای مجلس جایش داد.
حسین بن حسن که بسیار تعجب کرده بود، علت این برخورد را از احمد بن اسحاق جویا شد. او نیز سخنان امام حسن عسکری علیه السلام را بازگو کرد.
حسین بن حسن با شنیدن ماجرا از کارهای زشتش پشیمان شد و توبه کرد، سپس به خانه اش مراجعت کرد و همه شراب ها را به زمین ریخت، از باتقوایان خداترس شد و پیوسته در مسجد معتکف می شد تا از دنیا رفت و در نزدیکی قبر مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.
بحار الانوار، ج 50، ص 323، ح 17.
درست است که آن سید خاطی، فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله بود ولی «شیعه» هم بود. و به نظر من «شیعه بودنِ» او از «سید بودن»ش مهمتر بود. زیرا بنی عباسِ زمان امام عسکری علیهالسلام هم سید بودند ولی امام، هرگز چنین ارزشی برای آنها قائل نبود.
به نظرم این داستان فقط ربطی به سیادت ندارد، در واقع، شیعه بودن او در کنار انتسابش به رسول خدا صلی الله علیه و آله، باعث شد حضرت از گناه سنگینِ «شرب خمر» او صرف نظر کند! برای اینکه او بماند. برای اینکه او عوض شود و برای اینکه او برگردد. اگر امیدی به بازگشت باشد، باید با گناهکار ملاطفت کرد. باید! و الّا پشت در خانهی امام می مانی!
آه که چقدر وظیفه سنگین است!
✔️ #شیخ_فرهاد | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/1246560365Ca5e65155c1