eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🖇♥️﷽♥️🖇 😃📖 🎀 نفهمیدم چقدر گذشت فقط یک لحظه متوجه شدم یکسری گلوله کاتیوشا به حالت قطاری و منظم از سمت جبهه خودمان به طرف خاکریز عراقی ها آمد و درست خورد به نزدیکی محل استقرار تانک ها موج انفجار گلوله های کاتیوشایی که به زمین میخورد پدافندها را چندتا چندتا از روی زمین بلند می‌کرد و دوباره آنها را محکم می کوباند روی زمین🤯 دود سیاه غلیظی منطقه را گرفت🌫 کمی صبر کردم تا دود خوب به سمت محدوده‌ای که آنجا بودم بیاید و اطراف را بپوشاند دود آنقدر غلیظ بود که وقتی بلند شدم چشم هایم اطراف را نمی دید 😵‍💫 با همان حال شروع کردم به دویدن به سمت عقب و جبهه خودمان هر چه رمق در تنم داشتم ریختم توی پاهایم و دویدم 🏃🏻‍♂😣 باید هر طور شده تا قبل از خوابیدن دود خودم را از دید مستقیم عراقی‌ها به خصوص تانک های شان دور می‌کردم🏃🏻‍♂💪🏻 پانصد ششصد متری که از آنجا دور شدم دود محو شد🌫 کم کم احساس کردم تیرهایی زوزه کشان به سمتم می آید و از بغل گوشم رد می‌شوند وقتی مطمئن شدم یک سیبل متحرک شده‌ام خودم را انداختم روی زمین از بس دویده بودم تمام تنم نبض داشت...🫀 جای سینه انگار قلبم را زیر پوست گلویم کار گذاشته بودند لابلای پیکر شهدا افتاده بودم منتظر معجزه ای که فرصت دور شدن از دشمن را برایم فراهم کند قدری که گذشت وقتی احساس کردم صدای تیر اندازی تانکها قطع شده نفسی چاق کردم و از جایم بلند شدم همین که مقداری دویدم شنیدم کسی بریده بریده می گوید: ((مهدی.... مهدی... .)) اطرافم را نگاه کردم👀 صاحب صدا چند متر آن طرف تر روی زمین افتاده بود.... رفتم طرفش و بالای سرش نشستم.. زمین اطراف از خون خیس خورده بود... ۲۵ ساله به نظر می رسید...🥺 به سختی لب های چاک چاک اش را از هم باز کرد و گفت: (( مهدی.... فرار کن... اینجا نمان... تا میتونی... از اینجا... دور شو... اگه بمونی اینجا... چون سن... و سالت... کمه... اگه اسیرشی... ازت استفاده.... تبلیغاتی.... می کنند...نمون اینجا... پسر..!)) ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
یکی از کارهایی که میتونیم در غیاب آقاجونمون حضرت مهدی انجام بدیم اینه که یه صلوات شمار به دیوار اتاقمون آویزون کنیم📿هر وقت نگاهمون افتاد یه صلوات واسه سلامتی آقا جونمون بفرستیم😉🌱 👌🏽 🤓 ♥️
‹صبحتــون پرتقالــی🍊🧡› ‹خوابای خوبی دیده باشید دخترا🦋💙› ‹بوس به کلتون🌱💚›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🖇♥️﷽♥️🖇 😃📖 🎀 تکان خوردم!...😓 اسارت ...😰 تنها چیزی که تا آن لحظه ذره‌ای فکرش را نکرده بودم "اسارت" بود 😟 حتی وقتی که از آن مهلکه فرار می کردم هم فکر اسارت نبودم از حرفش تنم لرزید...😖 آرام گفتم :(( باشه برادر.... حتماً همین کار را می کنم...☺️ گفت :(( این.....این سلاح .... و حمایل رو.... کجا میبری.... آخه..؟! درشون بیار.... خودت رو.... سبک کن... تا ....بتونی راحت.... بدوی....)) گفتم :(( چشم راست می گویی )) نفس نفس میزد و به شدت خونریزی داشت صلاح هم را انداختم کوله پشتی ام را در آوردم و بسته های ۳۰ تایی فشنگ کلاش و نارنجک هایم را خالی کردم روی زمین همان موقع چشمم افتاد به یک قوطی کنسرو ماهی بی آنکه بدانم چطوری سر از کوله ام در آورده محض احتیاط آن را بر داشتن و با دو سه تا باند که در جیب کمک های اولیه ام بود انداختم ته کوله ام چفیعه ای که دور حمایلم بسته بودم تا وقت دویدن حمایلم بالا و پایین نپرد و اذیتم نکند را هم در آوردم دوباره زانو زدم کنار صورتش تا از او خداحافظی کنم 🥲 وقتی شمرده شمرده گفت: (( یه خواهشی... ازت دارم... چفیعه ات را ... بنداز روی صورتم... بعد برو ... چون... آفتاب صاف... میزنه توی.... چشمم...)) جگرم آتش گرفت🔥💔 همین کار را کردم اما چند ثانیه بعد چفیه غرق خون شد 🩸 بلند شدم که دیدم بدنش یک لحظه رعشه شدید گرفت و بعد آرام شد 🙁 برگشتم خم شدم و چفیه را از صورتش کنار زدم سیاهی چشم هایش رفته بود دست بردم و پلک هایش را بستم😔🥀 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خوشگل خانمای همیشه همراه😍🖐🏽 چه خبرا!؟😉 وای من که دِلَم لَک زده واسه رفتن به مدرسه🤗 خب بگذریم...🚶🏻‍♂ 💢خانمای گل ببینید یه مطلب مهمی که باید خدمتتون بگم اینه که دوره پاییزه کانال دختران حریم حوراء از شنبه شروع میشه📢 به دلیل نزدیک شدن به شروع مدارس و دیگه خودتون میدونید درس و امتحان و....🤕 و اینکه قطعا مشغله هممون بیشتر و اوقات فراغت کمتری نسبت به تابستان داریم به همین دلیل باید طوری برنامه های کانال مدریت بشن که به کسی آسیب نزنه😌💛 البته یه نکته مهم اینکه کانالمون همون کاناله ادمین ها همونن شما هم که همون گل دخترای حریم حورائی همیشگی😎🌱 فقط مطالب کانال را کمتر کردیم و در عوض مفید تر و جذاب تر😍 امیدواریم که این تغییر مفید باشه و مطمئنا وقتی تعداد پست پایین بیاد کیفیتش میره بالا پس مطمئنم خوشتون میاد😄✌️🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا