📕 #تنهامیانداعش
#قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام امام حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
#ادامه_دارد
👈 لطفا با ارسال مطالب همراه لینک؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.
#داستان
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
#بهترین_امت
💎كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
⚜شما بهترين امتى هستيد از ميان مردم پديد آمده، كه #امربه_معروف_ونهی_ازمنكر مىكنيد و به خدا #ايمان داريد.
🔆#آیه۱۱٠ #سوره آل عمران
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
👈لطفا با ارسال مطالب، همراه لینک در معرفی کانال به دیگران، ما را یاری دهید.
#امربه_معروف #نهی_ازمنکر
#امربه_معروف_نهی_ازمنکر
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜امر به معروف و نهی از منکر
🌺وجود مقدس سید الشهدا علیهالسلام در راستای فرایند✨ امر به معروف و نهی از منکر✨ یازده شاخص بیان میفرماید ..
🌸 کسی که امر به معروف میکند باید دین شناس باشد و حلال و حرام را بداند.
🌸 گرفتار نفس خود نباشد (یعنی اگر حرفی می زند برای اصلاح جامعه و رضای خداوند باشد نه مطرح کردن خود
🌸 خیر خواه مردم باشد و انگیزه او سوز درونی و غیرت دینی باشد.
🌸 با مردم مهربان و رفیق باشد و تا ضرورت پیش نیاد خشونت نکند.
🌸 با لطافت و محبت، مردم را به کار خیر و خوبی دعوت کند.
🌸 گفتارش نیکو باشد.
🌸 بداند که هر کس خلق و خوبی دارد و با هر کس باید طور خاصی سخن گفت.
🌸از حیله های نفسانی آگاه باشد(تا مبادا در غالب امر به معروف و نهی از منکر به اهداف شومی کشیده شود.
🌸اگر در راه امر به معروف و نهی از منکر ضربه ای دید مایوس نشود و پشتکار داشته باشد.
🌸اگر از مردم آزاری دید، ،انتقام نگیرد و شکایتی نکند.
🌸در کار تعصب قومی و قبیله ای نداشته باشد.
🌸 غبطه او برای نفس نباشد(بلکه برای خدا و ارتکاب کار زشت توسط دیگران باشد نه اینکه چرا شان و مقام مرا مراعات نکرد.
👈لطفا با ارسال مطالب همراه لینک در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید.🌹
#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
🌸پویش #نذر_حجاب_فاطمی🌸
🔶موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان در نظر دارد با کمک شما عزیزان از ایام شهادت تا ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 🌼نذر حجاب فاطمی🌼 را در جامعه و بخصوص قشر نیازمند گسترش دهد.
لطفا افرادی که تمایل به همکاری در پرداخت هزینه یا اهدای پارچه یا کمک در دوخت آن دارند؛ به آیدی @mza313 اعلام کنند.
#پویش
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا
🦋تكيّه بر ظالمان و ستمگران
🕋 وَلَا تَرْكَنُوٓا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ(سوره هود ــ آیه ۱۱۳)
🕊و به كسانی كه [به آیات خدا و پیامبر و مردم مؤمن] ستم كردهاند، تمایل نداشته و تكیّه مكنید كه آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید ودر آن حال شما را در برابر خدا هیچ سرپرستی نیست، سپس یاری نمیشوید.
🔺اين آيه يكى از اساسىترين برنامههاى اجتماعى و سياسى و نظامى و عقيدتى را بيان مىكند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته، و به عنوان يك وظيفۀ قطعى مىگويد: «به كسانى كه ظلم و ستم كردهاند، تكيّه نكنيد».
🔺 و اعتماد و اتّكاى كار شما بر اينها نباشد. «چرا كه اين امر سبب مىشود كه عذاب آتش، دامان شما را بگيرد».
🔺 «و غير از خدا هيچ ولىّ و سرپرست و ياورى نخواهيد داشت».
🔺 با اين حال واضح است كه هيچ كس شما را يارى نخواهد كرد «و يارى نمىشويد».
📚 تفسیر نمونه
👈لطفا با ارسال مطالب همراه لینک در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید.🌹
#تفسیر
#انتخابات
#روشنگری
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜سیره حضرت زهرا سلام الله علیها
#عفاف_حجاب
⚡️ «حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم در سخن معلم #حجاب بود، هم در رفتار اسوه #عفاف. عقیده داشت بهترین چیز برای زن، آن است که نه نامحرم او را ببیند و نه نگاه او به مردان نامحرم بیفتد. این سخن، نه به معنای رد فعالیتها و حضور اجتماعی زن در صحنه، بلکه هشدار و تذکر به لغزشگاههایی است که سر راه پاکدامنی و #عفاف وجود دارد و گاهی زمینه یک فساد عظیم یک «نگاه» است، چه از سوی زن، چه مرد.
💥وقتی یک مرد نابینا وارد خانه آن حضرت می شود و با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ملاقات می کند، با ورود او، زهرا (س) برخاسته و فاصله میگیرد و خود را می پوشاند یا پشت پرده می رود. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: دخترم؛ این مرد نابینا است. زهرای عزیز پاسخ می دهد: اگر او نمیبیند، من او را میبینم و او بوی مرا استشمام میکند، پیامبر خدا با شنیدن این کلام ضمن تایید گفتار دخترش میفرماید: گواهی میدهم که تو پاره تن منی.»
📚کتاب اخلاق فاطمی
✨باتوجه به اینکه اولین زمینه ایجاد فساد نگاه است لازم است چه زن و چه مرد بیشتر مراقب نگاه خود باشند واز پوششهایی که باعث نگاه وتحریک جنس مخالف میشود بپرهیزند. واز همه مهمتر از بی حجابی وکشف حجاب پرهیز کنند تا زمینه فساد وعواقب آن از جامعه رخت بر بندد.
👈لطفا با ارسال مطالب همراه لینک در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید.🙏🌹
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سیره_اخلاقی
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜دخت آفتاب در كلام رهبر انقلاب
زنان مسلمانى كه امروز در نظام اسلامى با جديت، دلسوزى و همراه با عفت و عصمت درس مى خوانند، طبابت مى كنند و يا در محيطهاى اجتماعى، علمى و سياسى فعال هستند، پيروان #فاطمهزهرا ـ عليها السلام ـ محسوب مى شوند و اين جانب با همه وجود براى چنين زنانى احترام و تكريم قائل هستم.
۱۳۷۲/۹/۱۷
👈لطفا با ارسال مطالب همراه لینک در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید.🙏🌹
#عکس_تولیدی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#رهبری
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜کودکان تشنه توجه هستند.
✅والدین واطرافیان باید سعی کنند, توجه مثبت به کودک داشته باشند،⬅️زیرا در غیر این صورت کودک برای جلب توجه ودیده شدن دست به هرکاری خواهد زد.☘
🔹🔸مثلا وقتی کودک مشغول بازی با خواهر یا برادرش می باشد⬅️والدین می توانند با تشویق ونوازش او،حس مثبت 💟او را برانگیزند.🔸🔹مثلا به او بگویند آفرین که با خواهرت بازی میکنی.👏👏
👌وبه این ترتیب احتمال تکرار کارهای مثبت کودک بیشتر می شود.🦋
🔺🔻واگر کودک به خاطر کارهای مثبتی که انجام می دهد،تشویق نشود ،برای جلب توجه منفی،دست به هرکاری میزند،🔹🔸مثلا در مثال گفته شده،کودک برای دیده شدن، ممکن است،شروع به اذیت کردن خواهر یا برادرش کند.💥
👈 لطفاً با ارسال مطالب به همراه لینک در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید.🌹
#به_قلم_طلبه
#تربیت_کودک
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
📕 #تنهامیانداعش
#قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
#ادامه_دارد
👈 لطفا با ارسال مطالب همراه لینک؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.
#داستان
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
💞قرار عاشقی
🌴امام حسین علیهالسلام فرمودند:
🍃🌼 «دوازده مهدي از ما هست که نخستين آنها علي بن ابي طالب و آخرين آنها نهمين فرزند من است که او امام قائم به حق است. خداوند زمين مرده را به وسيله ی او زنده ميکند و دين حق را بر تمام اديان پيروز مي گرداند.
براي او غيبتي است که گروههايی در آن از دين برمي گردند و گروههايی ديگر بر آيين خود استوار مي مانند و در اين راه آزارها مي بينند، به آنها گفته مي شود: «اين وعده کي خواهد شد اگر راستگو هستید؟»، آنانکه بر اين آزارها و تکذيبها صبر کنند همانند کسي هستند که شمشير به دست گرفته در پيشاپيش رسول اکرم جهاد می کنند».
📚 علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۳۳
👈لطفا با ارسال مطالب همراه لینک در معرفی کانال به دیگران ما را یاری دهید.🌹
#ساعت_صفر_عاشقی
#عکس_نوشته_تولیدی
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا
🦋#آیات_مهدوی
🕋يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ(آیه ۳۲ سوره توبه)
📖« همواره می خواهند نور خدا را با سخنان باطل [و تبلیغاتِ بی پایه] خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز اینکه نور خود را کامل کند، نمی خواهد، هر چند کافران خوش نداشته باشند ».
💠امام صادق علیه السلام و به سدیر صیرفی گوید: «خداوند متعال سه چیز را که درمورد پیغمبران عملی ساخت، در خصوص قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز عملی میسازد؛
ولادت او را مانند ولادت موسی علیه السلام و غیبتش را چون غیبت عیسی علیه السلام و طول عمرش را بسان طول عمر نوح علیه السلام مقدّر فرموده و سپس طول عمر بندهی صالح خدا، خضر پیغمبر علیه السلام را دلیل طول عمر آن حضرت علیه السلام قرار داده است».
🍃عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! علّل این معانی را که فرمودید برای ما شرح بده». فرمود: «ولادت موسی علیه السلام بدینگونه بود که چون فرعون دانست زوال ملکش به دست او انجام میپذیرد، کاهنان را احضار کرد و آنها به وی گفتند: این مرد از تیرهی بنیاسرائیل خواهد بود، او هم به مأمورین خود دستور داد که شکم زنان آبستن را شکافته و اطفال آنها را سر ببرند. برای نیل به این منظور بیش از بیستهزار طفل را به قتل رساندند، و معالوصف خداوند موسی علیه السلام را حفظ کرد و آنها به وی دسترسی نیافتند. بنیامیّه و بنیعبّاس هم چون دانستند که دولت و امراء و ستمگرانشان به دست قائم ما علیهالسلام نابود میشود، دشمنی ما را به دل گرفتند و با شمشیر کشیده به کشتن و قطع نسل خاندان پیغمبر پرداختند، با این امید که را به حضرت مهدی علیه السلام قتل رسانند، ولی خداوند نگذاشت که یک نفر از ستمگران به وی دست یابد؛ و بدین گونه نور خود را کامل نموده؛ هرچند مشرکان ناخشنود باشند».
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۱۲۲/بحار الأنوار، ج۵۱، ص۲۱۹/ منتخب الأنوارالمضییه، ص۱۷۹
#جمعه
#تفسیر
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat