eitaa logo
💕 ܟߺܝ‌ܢߺ࡙ܩ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ 💞
29.5هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
318 ویدیو
20 فایل
اگه دنبال حال خوبی، اینجا برای توعه 🌱🐚 . 💌 تعرفه تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/1467547841C310d874767 .
مشاهده در ایتا
دانلود
قشنگ ترین شکلی که میشه به کسی دوست داشتن مون رو نشون بدیم قطعا همین میتونه باشه :✨👌🏻 💕@harimeheshgh
🌱•••• ✨فقط سه ماه تابستون رو خودت کار کن؛ اگر ۳ ماه روی تناسب اندامت کار کنی، از۹۰درصد مردم هیکل بهتری خواهی داشت! اگر ۳ ماه روی یک بیزینس کارکنی؛ تو از ۹۰ درصد رقیبات جلوتر خواهی بود! اگر ۳ ماه روی دانش مالی خودت کار کنی؛ تو از ۹۰ درصد همسن های خودت ثروتمندتر خواهی شد! مشکل اصلی اینه که هیچکس برای خودش وقت نمیزاره...! 💕@harimeheshgh
مامانم اومد جلو برگه رو ازم گرفتو نگاه کرد، بعد رو کرد سمت زیبا و گفت: من قبلا به احسان گفته بودم که نباید زودتر از چهل سالگی فکر بچه باشه، الانم به دلت صابون نزن، باید بچه رو هرچه زودتر بندازی... من فقط نگاهشون میکردم، نگاهم رفت طرف زیبا که داشت مامانمو نگاه میکرد. مامانم وقتی این حرفو زد برگه آزمایشو پاره کرد انداخت جلوی پای زیبا. توی جواب آزمایش سن بارداری زیبا رو چهارده هفته زده بود. داشتم با خودم حساب میکردم که چهارده هفته یعنی چندماه که یهو زیبا با صدای آروم گفت من قصد ندارم بچمو از بین ببرم.. مامانم با تعجب گفت چی گفتی؟ زیبا صداشو بالاتر بردو محکم گفت: گفتم قصد ندارم بچمو بُکُشم... صورت مامانم از فرط عصبانیت کبود شد، انقدر عصبانی بود که حتى نتونست حرفی بزنه. من که دیدم مامانم انقدر حالش بد شده عصبانی شدمو به زیبا گفتم تو غلط میکنی رو حرف مامانم حرف میزنی.. يهو زيبا فریاد زد : من تا امروز هرچی گفتید و هرکار کردید حرفی نزدم، اما امکان نداره بچمو بندازم. از جواب پس دادن زیبا عصبانیتم بیشتر شد. رفتم جلو زدم تو صورتش. دستشو گرفت روی صورتش اشک تو چشماش جمع شد. سحر که دید زیبارو زدم دوید سمتم دستمو گرفت تا دوباره نزنم. زیبا فقط بهم نگاه کرد، بعد با همون چشمای گریون رو کرد به مامانمو گفت: امکان نداره بچمو بندازم.. بعد با سرعت رفت سمت در که بره من هنوز توی شوک جواب پس دادن زیبا بودم که یهو مامانم که تا اون لحظه ساکت بود مثل شیری که شکارشو در حال فرار دیده باشه دوید سمت زیبا. اون لحظه زیبا رسیده بود جلوی پله ها، مامانم رفت پشتش داد زد دختره عفریته حالا تو روی من وایمیسی. بعد زیبارو هول داد. تا به خودم اومدم دیدم زیبا پرت شده پایین پله ها. من هاج و واج وایساده بودمو نگاه میکردم. چنان شوکه شده بودم که حتی توان حرکت کردن نداشتم. سحر دوید پایین پله جیغ زد: احسان زیبا از هوش رفته.. مامانم بالای پله وایساده بود نگاه میکرد. گفت این عفریته خودشو زده به موش مردگی.. ولش کنید اگر محلش ندید خودش از جاش بلند میشه... دوباره سحر داد زدو گفت احسان با توام میگم زیبا از هوش رفته. يهو ديدم حامد با اضطراب رفت پایین پله‌ها، منم سریع دویدمو دنبالش رفتم. زیبا واقعا از هوش رفته بود، خواستم بلندش کنم ببرمش بیمارستان که سحر نذاشت. گفت بهتره زنگ بزنیم تا آمبولانس بیاد. تا اومدن آمبولانس فکرم هزارجا رفت، گفتم اگر بمیره چی؟ اگر فلج بشه چی؟ وقتی آمبولانس اومد زیبارو برد مامانم بهم گفت زنگ بزن خانوادش برن پیشش، تو نرو تو بمون پیش من بری من حالم بد میشه........ 💕@harimeheshgh
🌱•••• دوران دانشگاه یه استاد داشتیم که یه درس ۴ واحدی خیلی مهم تدریس می‌کرد. یه روز اومد سر کلاس گفت کیا معماری دوست ندارن ؟ میخوام یه فرصت خوب بدم بهشون. یه سری دستشونو گرفتن بالا، یه سری هم معلوم بود ترسیدن، یه سری هم با اقتدار دستاشون پایین بود! خلاصه بعد کلی صحبت همه رو قانع کرد که به نفعتونه راستشو بگید. شروع کرد دونه دونه از کسایی که معماری دوست نداشتن، سوال کرد گفت خب چی دوست داری؟ به چی علاقه داری؟ اگه الان اینجا سر کلاس من نبودی، دوست داشتی کجا باشی؟ برقو تو چشای بچه ها می‌شد دید. هرکی یه چیز می‌گفت و کلاس شلوغ شد. یه برگه از کیفش درآورد. گفت از هر کدومتون در حوزه‌ای که میگین بهش علاقه دارید ۱ سوال می‌پرسم. اگه تونستید جواب بدید، بیاین نمره پایان ترمتون رو خودتون بنویسید از کلاس برید بیرون. جو کلاس ترکیبی از سکوت و ذوق و اضطراب بود. به یکی گفت خب از تو شروع کنیم. علاقه‌ات چیه؟ گفت موسیقی. من عاشق موسیقیم... تا حرفش تموم نشده بود بهش گفت: آکورد های دیمینیش و اگمنت رو توضیح بده و یه مثال ساده ازشون بیار. پسره و بقیه تازه فهمیده بودن اوه، اصن برنامه چیه. چیزی نگفت، آروم آروم رفت نشست سر جاش. گفت خب نفر بعدی... شما چی؟! گفت فیزیک. یه سوال فیزیک پرسید اون هم نتونست جواب بده و همین رویه رو تا حدود ۸/۹ نفر ادامه داد. یهو گفت میبینین! مشکل شما معماری نیست. مشکل شما "جدیت" هست. شما حتی تو کارایی که به ظاهر بهش علاقه دارین هم جدیت ندارین‌. اگه میگی من عاشق آدامس خوردنم، حق نداری اسم آدامس ها رو از روی جعبه بخونی. باید از طعم یا بوش بگی این چه آدامسیه با چه مشخصاتی... ازون به بعد دیگه به هر کاری اینطوری نگاه می‌کنم. پس دوست من! سراغ هر کاری رفتی، وقت بزار، کشتی بگیر، با جون و دلت کار کن ببین نتیجه میگیری یا نه. مشکل عمده ما آدما جدیته. نه بیشتر نه کمتر! 💕@harimeheshgh
آدم های کم حرف و درونگرا...... 💕@harimeheshgh
🔻9 زبان بدن که شمارو کاریزماتیک نشون میده : 1- موقع صحبت کردن صاف بایستید و راه بروید. صاف نگه داشتن بدن و قوز نکردن، شانه های رو به عقب و بالا نگه داشتن سر باعث می شود به چشم دیگران با اعتماد بنفس بیایید. 2- موقع ایستادن، پاهایتان را از هم فاصله بدهید وقتی می ایستید و پاهایتان را به هم می‌چسبانید احساس عدم اطمینان و تردید را به مخاطب القا می کنید 3- درجه صدایتان را پایین بیاورید 4- درست دست دادن را یاد بگیرید. 5- ژست قدرتمندی به خودتان بگیرید تحقیقات انجام شده نشان می دهند که کمتر از دو دقیقه بعد از اینکه شما ژست و حالت پر قدرتی به خودتان می گیرید، ترشح هورمون استرس یعنی کورتیزول در بدن شما کاهش پیدا می کند. 6- تماس چشمی مثبت را با مخاطبتان حفظ کنید. 7- موقع حرف زدن از دستهایتان استفاده کنید. 8- لبخند بزنید. 9- به موفقیت هایتان در گذشته فکر کنید به یاد بیاورید که در روز موفقیتتان چطور به نظر می رسید و صدا و لحن صحبت کردنتان چگونه بود. یادآوری این احساس واقعی به شما کمک می‌ کند تا همان حالتها را به خودتان بگیرید. 💕@harimeheshgh
✨نصیحت امروز : 💕@harimeheshgh
🌱•••• ‏شنیدین میگن چیزی که نمیکشتت قویترت میکنه؟ دروغ میگن! چیزی که نمیکشتت، خوش‌بینی و بی‌گناهیت رو از بین میبره، باعث میشه سخت به آدم‌ها اعتماد کنی، با خودت درگیر بشی که چرا کافی نیستی، خودت و چیزهایی که میدونستی رو دائم زیر سوال ببری... فکر کنی به کارهایی که میتونستی متفاوت انجام بدی و از خودت بارها و بارها بپرسی آیا ارزش این همه درد کشیدن رو داشت و داره؟ چیزی که نمیکشتت، قسمت‌هایی از وجودت رو میکشه که دیگه هیچوقت به دست نمیاری.    💕@harimeheshgh
✨•••• بیا باهم دعوا کنیم ولی... حق نداریم به خانواده های هم توهین کنیم حق نداریم پای خانواده ها رو بکشیم وسط حق نداریم بحثهای قدیمی رو مطرح کنیم غذا نپختن و غذا نخوردن نداریم مثل روال عادی عمل میکنیم سلام و خداحافظی در هر شرایطی سر جاشه هیچکس حق نداره جای خوابشو عوض کنه حق نداریم اشتباه طرف مقابل رو تعمیم بدیم و همه خوبیاشو نادیده بگیریم مثلا عبارت "تو همیشه..." ممنوعه توی دعوامون فحش و توهین ممنوع هر کس برای اشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش خوراکی بخره 💕@harimeheshgh
:)))))🤦🏻‍♀😂 💕@harimeheshgh
🌱میانگرا یعنی: ۱- وقتی کم حرف میشی بین دوستات، فکر میکنن ناراحت شدی در حالی که تو فقط رفتی رو مود درونگرایی. ۲- بعضی وقتا مردد میشی که با دوستات بری بیرون یا تو اتاقت بمونی چون هردوش برات جذابه. ۳- دائم از بقیه میشنوی که بهت میگن چقدر مودی هستی. ۴- اوایل مهمونی برات خیلی خوبه ولی از یه جایی به بعد خسته میشی و حرفی برای گفتن نداری و فقط میخوای بری خونه. ۵- یه روزایی خیلی پر حرفی، یه روزایی فقط دوست داری سکوت کنی. ۶- از نظر یه عده درونگرایی، از نظر یه عده برونگرا. •نکته: میانگرایی؛ مودی بودن یا اختلال دوقطبی نیست. بلکه یه تایپ شخصیتی‌عه. 💕@harimeheshgh
با عصبانیت به مامانم گفتم: دعاکن چیزیش نشه مامان، وگرنه بابای زیبا یک لحظه راحتت نمیذاره.. بعد حرکت کردمو دنبال آمبولانس رفتم، تو بیمارستان یک دقیقه قلبم آروم نبود، حال بدی داشتم استرس نمیذاشت نفس بکشم. رفتم توی حیاط بیمارستان چند بار محکم هوارو کشیدم توی ریه هام تا بلکه حالم بهتر بشه. تا فردا صبح زیبا بی‌هوش بود. دکترش بهم گفت که بخاطر افتادن از پله ها بچه از بین رفته ولی حال خود زیبا در حال بهتر شدنه، فقط دستش شکسته بود. حقیقتش از مردن بچه ناراحت نشدم با خودم گفتم بچه از بین رفته و حالا مامانم از ناراحتی در میاد، زیبا هم حالش خوب میشه و همه چیز میشه مثل اول. سحر چندبار بهم گفت بهتره به خانواده زیبا خبر بدم ولی من قبول نکردم، میدونستم اگر اونا بیانو بفهمن مامان من زیبارو از پله ها پرت کرده حتما واکنش بدى نشون میدن. با خودم گفتم اگر حالش خوب بشه بعد خانوادش بفهمن زيبا بخاطر من نمیذاره پدرش چیزی بهمون بگه... وقتی زیبا به هوش اومد با سحر رفتیم پیشش، سحر رفت جلو دستشو گرفت تو دستاش، اشک تو چشماش جمع شده بود. بلافاصله زیبا ازش پرسید سحر بچم حالش خوبه؟ سحر سرشو انداخت پایینو گفت زیبا بچت افتاده. زیبا با شنیدن این حرف مثل کسایی که توی آتیش افتاده باشن شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن، اصلا باورم نمیشد برای بچه ای که تازه دوروز بود از وجودش خبردار شده، این کارارو بکنه! انقدر جیغ زد که دوتا پرستار اومدن بالای سرش توی سرمش آرامبخش تزریق کردن. سحر پابه پای زیبا گریه میکرد، اگر کسی اون لحظه میدیدشون میگفت حتما بچه دو سه ساله مرده. دیگه طاقت گریه اونارو نداشتم، سریع از اتاق رفتم بیرون. زیبا سه روز تو بیمارستان بستری بود تو این سه روز سحر پیشش موندو منم جلوی در بیمارستان توی ماشین میخوابیدم. وقتی زیبارو مرخص کردن دیگه قابل شناسایی نبود، درست شبیه مرده ای بود که راه میرفت و نفس میکشید حتی یک کلمه هم حرف نمیزد. مامان زیبا تو اون سه روز هربار که زنگ میزد من یه بهانه ای میاوردم، ولی دیگه روز آخر مجبور شدم بهش بگم زیبا بیمارستان بستری بوده... زیبارو برده بودیم خونه که خانوادش اومدن، بابای زیبا وقتی دخترشو دید زد توی سرشو بهم گفت احسان من دخترمو اینجوری تحویل تو داده بودم؟ سرمو انداختم پایین جوابشو ندادم، بهش حق میدادم من به زیبا خیلی بدی کرده بودم. از اون روز به بعد، زيبا حتی یه کلمه هم با کسی حرف نمیزد، مدام گریه میکرد. بردیمش پیش روانپزشک، بهمون گفت که افسردگی شدید گرفته. من خیلی احساس گناه میکردم میدونستم بخاطر مرگ بچش افسرده شده......... 💕@harimeheshgh
✨•••• - این جملات رو یه‌جایی بنویسید بذارید جلوی چشمتون: •●وابستگی به یک نفر یا یک گروه، تورو شکننده میکنه. •●با هیچ‌کس، جوری نباش که اگه نباشه ادامه دادن برات سخت باشه. همیشه در ذهنت حفره ای برای نبودنش خالی بذار. •●تو نه با بودنِ کسی خوشبخت ترینی و نه با نبودنش بدبخت ترین، پس رها کن برن. •●تو انقدر کامل هستی که بتونی تنهایی از پس خودت بربیای. میدونم. سخته. اما غیر ممکن که نیست. تنهایی رو تمرین کن. •●تو موظف نیستی توقعات همه رو برآورده کنی. تو تویی. با همین اخلاق. با همین ظاهر. قرار نیست بخاطر مطلوبِ کسی بودن مدام در رول پلی باشی. •●و در آخر روی خودت سرمایه گذاری کن. چون هیچ‌کس قرار نیست بمونه. 💕@harimeheshgh
📌بهترین آدما کسایی هستن که....... 💕@harimeheshgh
کلمه فروتنی در فارسی هم قشنگه؛ فرو رفتن در تن، فرو رفتن در درون خود، رفتن در عمق خودت و از درون، بیرون رو نگاه کردن...🌱✨ 🌖 💕@harimeheshgh
مهم نیست چقدر سخته، تو رشد کن...🌱 💕@harimeheshgh
حال و احوال پنجشنبه ۱۴ تیر 🍈 💕@harimeheshgh
✨•••• منتظر نمونید تا اقساط خونه یا ماشینتون تموم بشه؛ منتظر نمونید تا خونه یا ماشین جدیدی بخرید؛ منتظر نمونید تا بچه‌هاتون از خونه شما برن و مستقل بشن تا دوباره شما دانشگاه برید و ادامه تحصیل بدید؛ منتظر نمونید تا ده کیلو وزن کم کنید، منتظر نمونید تا ازدواج کنید؛ منتظر نمونید تا طلاق بگیرید، منتظر نمونید تا بچه دار بشید؛ منتظر نمونید تا بازنشسته بشید، منتظر نمونید تا تابستون بشه، تا زمستان بشه... « الانتون و روزاتونو زندگی کنید. »🌱 💕@harimeheshgh
توصیه های کوتاه و مفید برای کسانی که درگیر پروسه کنکور و آزمون هستن: ۱. داشتن خواب کافی با کیفیت ۲. هیدراته نگه داشتن بدن با مصرف آب کافی و مصرف هندوانه و شربت خاکشیر ۳. داشتن رژیم غذایی مناسب مواد غذایی مناسب حاوی امگا۳ مثل ماهی سالمون مواد غذایی حاوی منیزیم مثل سبزیجات برگ دار، حبوبات و سویا مواد غذایی حاوی ویتامین B12 مثل گوشت گاو و گوسفند ،تخم مرغ مواد غذایی شامل انتی اکسیدان، مثل شاتوت، توت فرنگی ۴. کافئینو کم کن ! مخصوصا ۶ ساعت قبل خواب اصلا مصرف نکن ۵. مصرف شکر (قند مصنوعی) کم کن ۶. ۲۰ دقیقه توی هوای ازاد و بیرون باش ۷. موسیقی بی کلام ۸. طبیعت گردی های اخر هفته ۹. وقت گذروندن با افراد انرژی مثبت و سالم و قطع ارتباط با ادم های سمی ۱۰. مدیتیشن ۱۱. کم کردن استفاده از شبکه های مجازی 💕@harimeheshgh
یک ماه تمام زیبا با هیچکس حرف نزد. تو اون یک‌ماه هرچقدر مادرش سعی کرد با خودش زیبارو ببره و توی خونه خودشون ازش مراقبت کنه زیبا قبول نکرد. انگار از قصد مونده بود توی خونه تا احساس گناه منو زیاد کنه. صبحا سحر و مادر زیبا میومدن پیشش و شبا هم خودم کنارش میموندم، دکتر گفته بود نباید تنهاش بذاریم. تو اون مدت حتى یکبارم مادرم نیومد به زیبا سر بزنه، هر روز هم به من زنگ میزد میگفت که حالش بده تا برم پیشش اما من دیگه نمیرفتم اونجا. میترسیدم برمو زیبا بلایی سر خودش بیاره. یک‌ماه گذشته بود که یه روز صبح وقتی داشتم میرفتم سرکار زیبا اومد جلوی در صدام کرد، از اینکه داشت باهام حرف میزد خوشحال شدم. سریع رفتم جلوش گفتم سلام زیبا چقدر خوبه که داری باهام حرف میزنی چیزی شده؟ کارم داری؟ نگاهم کرد، انقدر نگاهش بی روح بود که یک لحظه ترسیدم، گفتم شاید در حال مرگه.. به سختی لباشو از هم باز کرد و گفت خداحافظ احسان.... بدنم از این حرفش لرزید احساس کردم اون خداحافظی با همه خداحافظیهای قبل فرق داره. شونه هاشو گرفتمو گفتم حالت خوبه زیبا؟ اگر چیزیت شده بهم بگو.. لبخند زدو گفت خوبم، مواظب خودت باش. حس بدی از رفتاراش بهم دست داده بود ولی نمیخواستم با سوال جواب کردنش حالشو بد کنم، پیشونیشو بوسیدمو از خونه رفتم بیرون. تو اون لحظه هم دوستش نداشتم ولی چون خیلی مریض بود دلم براش سوخت بخاطر همین ناخودآگاه بوسش کردم. اون روز تا شب فکرم درگیر بود، دلم گواهی بد میداد. بالاخره کارم تموم شدو برگشتم خونه. وقتی رسیدم خونه دیدم چراغا خاموشه گفتم شاید زیبا خوابیده، رفتم توی اتاق دیدم زیبا نیست. هول شدم شروع کردم به گشتن توی خونه. هر جارو که به فکرم رسید گشتم حتی توی کمداروهم گشتم ولی از زیبا اثری نبود. تمام تنم شروع کرد به لرزیدن گفتم حتما بلایی سرخودش آورده، سريع تلفنو برداشتم زنگ زدم به سحر، وقتی سحر جواب داد ازش پرسیدم زیبا کجاست؟ سحر با ناراحتی گفت زیبا رفته احسان... گفتم کجا رفته؟ گفت خونه پدرش.. گفتم چرا گذاشتی تنها بره، اگر بلایی سرش بیاد چی؟ گفت تنها نرفته احسان، صبح پدرش اومد دنبالشو باهم رفتن.. گفتم پس چرا از من اجازه نگرفت؟ دیدم سحر سکوت کرد داد زدم گفتم با توام سحر چرا جواب نمیدی؟ گفت من نمیدونم از من خداحافظی کرد و گفت که برای همیشه میره.. حرفشو باور نکردم چون زیبا هیچ وسیله‌ای با خودش نبرده بود. گفتم باشه سحر مهم نیست بذار بره اگر فکر کردن من میرم به پاشون میوفتم اشتباه کردن من دنبال کسی نمیرم به مامان بگو امشب میام بهش سر میزنم.. بعد خداحافظی کردمو گوشیو قطع کردم......... 💕@harimeheshgh
🤍اگه‌ میخوای‌ جذبش‌ کنی: 🔻یکی از رازهای جذابیت انجام کارها و فعالیت‌های هیجان‌انگیز و موردعلاقه‌تان است. اگر می‌خواهید به شخصی جذاب برای دیگران بدل شوید، بهتر است که به سراغ فعالیت‌هایی بروید که هیجان و شادمانی زیادی در وجودتان ایجاد می‌کنند. کسی که شاد و پرهیجان است در نظر دیگران جذاب‌ به نظر می‌رسد. مثلا ورزشی خاص را امتحان کنید به مسافرت‌های خاص بروید یا هر کار دیگری را امتحان کنید که شادی زیادی برایتان به همراه دارد و زندگی‌تان را هیجان‌انگیز می‌کند. 💕@harimeheshgh