مثل امشبی که متولد شدی
نور از پی نور به خانهی زهرا بارید!
نسیم صدایت که در اتاق وزید، ملائک بلندبلند صلوات فرستادند،
علی خندید و قلب مصطفی شکفت!
تو را به آغوش گرم فاطمه که سپردند، هنوز داشتی اشک میریختی!
(تو با اشک متولد شدی! اگر حسین، قتیلالعبرات است؛ تو امالعبراتی!)
گریهات بند نمیآمد،
رحمةللعالمین قنداقهات را به معراج آغوشش خواند،
جبرئیل در گوشت " وَ اِن یکاد.." زمزمهکرد،
در میان بازوان خیبرشکن مرتَضی قرار گرفتی، اما "قرار" نگرفتی!
حسن با دستان کودکانهاش میتاباندت، اما تاب نمیآوردی!
حسین دست بهکار شد!
تا نفس گرم حسین به پیشانیات نشست، خندیدی!
اشک ریختی و خندیدی!
چشم در چشم حسین دوختی و خندیدی!
همرهت را پیداکردی! رفیقت را!
حسین هم میخندید!
او هم جبلالصبر را یافتهبود!
#عمه_سادات_سلام_علیک🌿
#قرارِ_حسین❤️
@harimhayaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنفس صبح در هوای پاتوقِ حریم حیا🍃
و باز هم؛
هرکس از مُهرهی مِهر تو به کاری مشغول..❣
#سر_پر_زدن🕊
#میز_کتاب 📗
@harimhayaa
حریم حیا
ندبه ندبه دلتنگی میشود قطره قطره اشک و میچکد بر صفحه صورتت!
زِه آب دیده میگشایی و آئینه دل صاف میکنی!
امید است این جویهای روان موانع ظهور را هموار تر سازد و نهال ایمانهامان را سیراب کند!
#عالم_پر_است_از_تو
#و_خالی_ست_جای_تو
#ندبه_های_دلتنگی🌹🌿
#آرشيو_حریم_حیا
#هیئت_تا_ظهور
@harimhayaa
خودش بود ،با همان نجابتش داشت خودش را به دوستان دبیرستانی اش معرفی میکرد.
راضیه کشاورز را می گویم ،مهمان امروز دبیرستان صدرا😊
بچه ها وقتی که فهمیدند راضیه کشاورز همسن و سال خودشان است. چشم هایشان برق انداخت و نگاهشان روی کتاب" راض بابا" میخ شد و دلشان خواست بیشتر از قصه ی راضیه سر در بیاورند.😇
"راض بابا" آرام و با وقار بین بچه ها دست به دست میشد.
و زیر نگاه های مشتاق بچه ها تمام شد. اما کار راضیه با دلهای بچه ها تازه شروع شده است.
#مسابقه_کتابخوانی 📚
#راض_بابا
#شهیده_راضیه_کشاورز
#دبیرستان_صدرا
#دهه_هشتادی
#صدرا
#حریم_حیا 💎
@harimhayaa
حریم حیا
❣✨❣✨❣✨❣✨ -بلدی قصه بگی؟! +بله که بلدم!! -خیلیخوب! پس این گوی و این میدان!! #فراخوان📄 #قصه_ی_راض
❣✨❣✨❣✨❣✨
مژده❣ مژده❣
#راض_بابا_به_روایت_شما تمدید شد✨
#جا_نمونید 😉
#قصه_ی_راضیه_رو_تو_بگو🌿
#فراخوان 📄
#قصه_گویی📯
@harimhayaa
❣✨❣✨❣✨❣✨