این حدیث رو بخونید، بعدش حرف دارم:
رُمیله از یاران امیر المؤمنین علی علیه السلام میگوید: در زمان حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام چند روزی تب تندی داشتم. در روز جمعه احساس کردم تبم پایین آمده است. با خود گفتم: کاری بهتر از این نمیشناسم که آبی به صورتم بزنم و پشت سر امیر مؤمنان علی علیه السلام نماز بخوانم. چنین کردم و به مسجد آمدم. هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السلام بالای منبر رفت، تبم برگشت. وقتی سخنان آن حضرت تمام شد و به دار الاماره بازگشت، من هم با ایشان وارد شدم. حضرت فرمود: ای رمیله! میدیدم که به خود میپیچیدی.
عرض کردم: «بله» و داستان خود را بازگو کردم و این که چه چیز باعث شد که به نماز بروم.
حضرت فرمود: رمیله! هیچ مؤمنی مریض نمیشود مگر این که ما هم به بیماری او، بیمار میشویم! و هیچ مؤمنی غمگین نمیشود، مگر این که ما به غم او محزون میشویم! و هیچ مؤمنی دعا نمیکند، مگر این که ما به دعای او آمین میگوییم و ساکت نمیشود مگر این که برایش دعا میکنیم.
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! فدایت شوم، این حالت شما مربوط به کسانی است که در این محل و در پیرامون شمایند. آیا شما کسانی را هم که در اطراف زمین هستند میبینید؟
حضرت فرمود: ای رمیله! هیچ مؤمنی در شرق زمین و غرب آن نیست که از نگاه ما پنهان باشد.
(بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص 259)
خوندید؟
حالا آمادهاید که یه پیام خیلی عجیب و غریب براتون بفرستم؟
هر کدوم از این پیامها معنای دقیق اون چیزیه که مدتها ازش حرف زدم: ما باید عالممون رو عوض کنیم. در عالمی که توش هستیم، خیلی از مفاهیم معنوی معنا نداره و فقط در حد شعار باقی میمونه.
به پیامی که میفرستم خوب دقت کنید. این پیام کسیه که شش سال درگیر سرطان بوده. زجر کشیده. به مریضی و به خوب شدنش از زاویۀ امام نگاه می کنه.👇👇
بذارید این وسط یه نکته بگم.
میدونید الان که بعضیها حس رها شدن گرفتند، حال و هواشون داره آسمونی میشه، دارن خودشون رو بررسی میکنند و فاصلهشون رو با عالم همچین آدمهایی میسنجند، شیطونم دست به کاره؟ شروع میکنه به وسوسههایی که اجازه نده ما تو این حال بمونیم؛ مثل این که بله حالا ایشون هنری نکرده که به این رتبه رسیده، منم اگه شرایط ایشون رو داشتم شاید به این رتبه حتی بالاتر میرسیدم، و هر فکر و خیال دیگهای که اجازه نده من استفاده خودم رو ببرم و یه قدم به خدا و امامم نزدیک بشم.