eitaa logo
🕊️حریم عشق ❤️
11.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
0 فایل
فقط عشق واقعی میتونه به زندگی رنگ بپاشه و آرامش مهمون قلبت شه🕊️❤️ ❣️برای تبلیغات خصوصی به اینجا مراجعه کنید👇 https://eitaa.com/tabligat_poro
مشاهده در ایتا
دانلود
Some the strongest people in the morning, are those who cried all night! گاهی قوی ترین آدم ها هنگام صبح ، همان هایی هستند که تمام شب را گریه کرده اند! ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رابطه نیاز به شناخت داره ، ما تو رابطه باید به هم فرصت بدیم برای هم دما شدن:) ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستت دارم ای شیرین ترین احساس ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
🕊️حریم عشق ❤️
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 کاوه : فردا شب روز عروسی من و شیوا بود ، باور نمیکردم که دارم همچین کاری و انجام می
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 یک ساعت بعد زنگ خونه به صدا در اومد و حدس میزدم که شیوا باشه ، نگاهی به آیفون انداختم و با دیدنش اعصابم خورد تر شد … دلم میخواست در و باز نکنم و بزنم زیر همه چی اما ممکن نبود و برای همین در و باز کردم اما منتظرش نموندم و رفتم روی مبل نشستم چند دقیقه بعد صدای تق تق کفشاش تو خونه پیچید اما من پشتم بهش بود و حتی برنگشتم که نگاهش کنم ، با نزدیک شدنش نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم رو اعصاب خودم مسلط باشم شیوا پشت سرم ایستاد و بوسه ای روی موهام زد و دسته گلی رو گرفت سمتم و با بغض گفت : -ببخشید اگه ناراحتت کردم کاوه ، به خدا نمیخواستم باهات اونجوری حرف بزنم +عیبی نداره ، ممنونم چرا زحمت کشیدی ؟ -یعنی آشتی؟ نگاه بی احساسم و بهش دوختم و سرم رو به نشون مثبت تکون دادم که از خوشحالی لبخندی زد و سریع اومد کنارم نشست و خودش رو چسبوند بهم -اخیش که انقدر مهربونی قربونت برم من ، تازشم یه ارایشگر پیدا کردم ده برابر بهتر از اون +خوبه دیگه ، واقعا موضوعی نبود که به خاطرش خودت رو ناراحت کنی -اره راست میگی من خیلی زود کنترلم و از دست دادم حرفش که تموم شد گوشیش رو بیرون آورد و شروع کرد نشون دادن یه سری از عکس ها ، عکس آرایش های مختلف صورت و ازم میخواست که انتخاب کنم فردا کدوم رو انجام بدم ، هیچی سر در نمیاوردم و آخر سر الکی یدونش رو انتخاب کردم که با ذوق گفت : -وای منم نظرم رو همین بود کاوه ، چقدر خوبه سلیقه هامون انقدر به هم نزدیکه ادامه دارد... ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اولین پنج شنبه پاییز است 🕯و دلمان براى آنهایى که 🥀دیگر نداريمشان تنگ است 🕯پنج شنبه است 🥀جاى خالى عزیزان 🕯دوباره احساس میشود 🥀ارزش داشتن همه عزيزانمان 🕯را بدانيم فرصت بيش از آنچه 🥀فكرش را ميكنيم كوتاه است 🕯روح تمامى درگذشتگان شاد 🥀يادشون گرامى و‌ قرین رحمت الهی 🥀یادشان کنیم با فاتحه و صلواتی
گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم شاید از باغچه کوچک اندیشه مان گــل روید 🍃🌸
🍁عصرها باید کنار یک فنجان چای و شیرینی نشست☕🧇 🍁خاطرات خوب زندگی را باید مرور کرد بی هیچ حسرتی 🌸عصرتون سرشاراز زیبایی ☕️ 🥞
✔️ پیشرفت کنید يك زن هر چه قدر هم که با‌هوش، زیبا و تحصیل کرده باشد، اگر روند پیشرفتش را بعد از ازدواج متوقف کند، نمی‌تواند یک همسر ایده‌آل باشد. مردها دوست دارند همسرشان به دنبال یاد گرفتن چیزهای جدید باشد و حتی بعد از مادر شدن هم آنقدر با زمانه پیش برود که بتواند مایه افتخار او و فرزندانش شود. برای مردهای پر مشغله تنها داشتن یک همسر خانه‌دار و هنرمند کافی نیست بلکه آنها به دنبال زنی دنیا دیده می‌گردند که موضوعات روز را می‌شناسد و هیچ وقت دست از یاد گرفتن و پیشرفت بر نمی‌دارد. ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
‌ ╭═══════💕═══════╮      ᮪‌‌‌You are the only beauty in my life             ᮪تـو تنها زیبایی زندگیمی ╰═══════🌸═══════╯ ‌ ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𝑀𝑦 𝐿𝑖𝑓𝑒 𝐼𝑠 𝑇𝘩𝑒 𝑆𝑎𝑐𝑟𝑖𝑓𝑖𝑐𝑒 𝑂𝑓 𝑈𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠 ‌ ‌ ‌‌زندگیـم فدای چشمـات🙂 ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇 ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
🕊️حریم عشق ❤️
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 یک ساعت بعد زنگ خونه به صدا در اومد و حدس میزدم که شیوا باشه ، نگاهی به آیفون انداختم و
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 همتا : ساعت نزدیک ده صبح بود که بالاخره دکتر اومد بالای سرم و اجازه مرخصی رو داد ، به ماهان نگاهی انداختم و گفتم : +الان میخوای زنگ بزنی کوروش بیاد منو ببره؟ -مجبورم ، زنگ نزنم میدونی که بعدش چی میشه ؟ سری به نشونه تایید تکون دادم و حرفی نزدم ، دلم نمیخواست تو این وضعیت این بیچاره هم تو دردسر بندازم و باعث بشم که کوروش اذیتش کنه … چه فرقی داشت اومدن یا نیومدن کوروش ؟ تهش چی میخواست بشه ؟ هیچی؟ ماهان از اتاق رفت بیرون تا با کوروش تماس بگیره و منم بلند شدم تا لباسام رو عوض کنم ، برام لباس های تمیز فرستاده بودن و از شر این لباس های بیمارستان خلاص میشدم … بدنم خیلی بی جون بود و مدام سرگیجه داشتم و حالم بهم میخورد طبیعی هم بود من خون خیلی زیادی از دست داده بودم . لباسام رو که عوض کردم رفتم سمت در و همون موقع ماهان در و باز کرد و عملا رفتم تو شکمش ، تو اون وضعیت نمی‌دونم چرا خندم گرفته بود اخه در برابر هم شبیه فیل و فنجون بودیم ، سعی کردم به روی خودم نیارم و خیلی عادی گفتم : +ز نگ زدی؟ چی شد ؟ -هیچی گفت خودم ببرمت خونه ، خودش جایی بود نمیتونست بیاد +پوف ، بازم خداروشکر … با قدم های آهسته کنار ماهان قدم بر میداشتم و هر لحظه ممکن بود از سرگیجه زیاد پخش زمین بشم ، میترسیدم بهش بگم اون وقت دوباره منو تو این بیمارستان کوفتی نگه دارن . ادامه دارد... ═══‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ ‌‌‎‎‎‎‎‍‌ @harimm_eshgh ࿐𖤐⃟♥️ ‌‌‎‎‎‌ℒℴνℯ𖤐⃟♥️‌‌‎‎‎‎‌࿐
💚 چشم دیدار ندارم شده ام کورِ رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار توام آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار توام