Some the strongest people in the morning, are those who cried all night!
گاهی قوی ترین آدم ها هنگام صبح ، همان هایی هستند که تمام شب را گریه کرده اند!
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#همسرانه
رابطه نیاز به شناخت داره ، ما تو رابطه باید به هم فرصت بدیم برای هم دما شدن:)
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستت دارم ای شیرین ترین احساس
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
🕊️حریم عشق ❤️
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 کاوه : فردا شب روز عروسی من و شیوا بود ، باور نمیکردم که دارم همچین کاری و انجام می
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
یک ساعت بعد زنگ خونه به صدا در اومد و حدس میزدم که شیوا باشه ، نگاهی به آیفون انداختم و با دیدنش اعصابم خورد تر شد …
دلم میخواست در و باز نکنم و بزنم زیر همه چی اما ممکن نبود و برای همین در و باز کردم اما منتظرش نموندم و رفتم روی مبل نشستم
چند دقیقه بعد صدای تق تق کفشاش تو خونه پیچید اما من پشتم بهش بود و حتی برنگشتم که نگاهش کنم ،
با نزدیک شدنش نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم رو اعصاب خودم مسلط باشم
شیوا پشت سرم ایستاد
و بوسه ای روی موهام زد و دسته گلی رو گرفت سمتم و با بغض گفت :
-ببخشید اگه ناراحتت کردم کاوه ،
به خدا نمیخواستم باهات اونجوری حرف بزنم
+عیبی نداره ، ممنونم چرا زحمت کشیدی ؟
-یعنی آشتی؟
نگاه بی احساسم و بهش دوختم و سرم رو به نشون مثبت تکون دادم که از خوشحالی لبخندی زد
و سریع اومد کنارم نشست و خودش رو چسبوند بهم
-اخیش که انقدر مهربونی قربونت برم من ، تازشم یه ارایشگر پیدا کردم ده برابر بهتر از اون
+خوبه دیگه ، واقعا موضوعی نبود که به خاطرش خودت رو ناراحت کنی
-اره راست میگی من خیلی زود کنترلم و از دست دادم
حرفش که تموم شد گوشیش رو بیرون آورد و شروع کرد نشون دادن یه سری از عکس ها ،
عکس آرایش های مختلف صورت و ازم میخواست که انتخاب کنم فردا کدوم رو انجام بدم ، هیچی سر در نمیاوردم
و آخر سر الکی یدونش رو انتخاب کردم که با ذوق گفت :
-وای منم نظرم رو همین بود کاوه ، چقدر خوبه سلیقه هامون انقدر به هم نزدیکه
ادامه دارد...
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اولین پنج شنبه پاییز است
🕯و دلمان براى آنهایى که
🥀دیگر نداريمشان تنگ است
🕯پنج شنبه است
🥀جاى خالى عزیزان
🕯دوباره احساس میشود
🥀ارزش داشتن همه عزيزانمان
🕯را بدانيم فرصت بيش از آنچه
🥀فكرش را ميكنيم كوتاه است
🕯روح تمامى درگذشتگان شاد
🥀يادشون گرامى و قرین رحمت الهی
🥀یادشان کنیم با فاتحه و صلواتی
#اموات #درگذشتگان
#گل_رز
گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
و شبی چند از آن هی بخوانیم
و ببوسیم و معطر بشویم
شاید از باغچه کوچک
اندیشه مان گــل روید 🍃🌸
#سهراب_سپهری
#عصر_بخیر
#بانوی_باكلاس
✔️ پیشرفت کنید
يك زن هر چه قدر هم که باهوش، زیبا و تحصیل کرده باشد، اگر روند پیشرفتش را بعد از ازدواج متوقف کند، نمیتواند یک همسر ایدهآل باشد.
مردها دوست دارند همسرشان به دنبال یاد گرفتن چیزهای جدید باشد و حتی بعد از مادر شدن هم آنقدر با زمانه پیش برود که بتواند مایه افتخار او و فرزندانش شود.
برای مردهای پر مشغله تنها داشتن یک همسر خانهدار و هنرمند کافی نیست بلکه آنها به دنبال زنی دنیا دیده میگردند که موضوعات روز را میشناسد و هیچ وقت دست از یاد گرفتن و پیشرفت بر نمیدارد.
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
╭═══════💕═══════╮
᮪You are the only beauty in my life
᮪تـو تنها زیبایی زندگیمی
╰═══════🌸═══════╯
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𝑀𝑦 𝐿𝑖𝑓𝑒 𝐼𝑠 𝑇𝘩𝑒 𝑆𝑎𝑐𝑟𝑖𝑓𝑖𝑐𝑒 𝑂𝑓 𝑈𝑟 𝐸𝑦𝑒𝑠
زندگیـم فدای چشمـات🙂
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
بــا عشقـ😍ـــ بیـــا♥️👇
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
🕊️حریم عشق ❤️
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 یک ساعت بعد زنگ خونه به صدا در اومد و حدس میزدم که شیوا باشه ، نگاهی به آیفون انداختم و
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
همتا :
ساعت نزدیک ده صبح بود که بالاخره دکتر اومد بالای سرم و اجازه مرخصی رو داد ، به ماهان نگاهی انداختم و گفتم :
+الان میخوای زنگ بزنی کوروش بیاد منو ببره؟
-مجبورم ، زنگ نزنم میدونی که بعدش چی میشه ؟
سری به نشونه تایید تکون دادم و حرفی نزدم ، دلم نمیخواست تو این وضعیت این بیچاره هم تو دردسر بندازم
و باعث بشم که کوروش اذیتش کنه …
چه فرقی داشت اومدن یا نیومدن کوروش ؟ تهش چی میخواست بشه ؟ هیچی؟
ماهان از اتاق رفت بیرون تا با کوروش تماس بگیره و منم بلند شدم تا لباسام رو عوض کنم ،
برام لباس های تمیز فرستاده بودن و از شر این لباس های بیمارستان خلاص میشدم …
بدنم خیلی بی جون بود و مدام سرگیجه داشتم و حالم بهم میخورد
طبیعی هم بود من خون خیلی زیادی از دست داده بودم .
لباسام رو که عوض کردم رفتم سمت در و همون موقع ماهان در و باز کرد و عملا رفتم تو شکمش ، تو اون وضعیت نمیدونم چرا خندم گرفته بود
اخه در برابر هم شبیه فیل و فنجون بودیم ، سعی کردم به روی خودم نیارم و خیلی عادی گفتم :
+ز
نگ زدی؟ چی شد ؟
-هیچی گفت خودم ببرمت خونه ، خودش جایی بود نمیتونست بیاد
+پوف ، بازم خداروشکر …
با قدم های آهسته کنار ماهان قدم بر میداشتم و هر لحظه ممکن بود از سرگیجه زیاد پخش زمین بشم ،
میترسیدم بهش بگم اون وقت دوباره منو تو این بیمارستان کوفتی نگه دارن .
ادامه دارد...
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══
@harimm_eshgh
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
#امام_زمانم 💚
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج