💖🍃💖
#ایده_متن
باید ....
چشم هایَت را دَر آغوش کِشید
غُصِه ها به اِعتبارِ بودنَت
کم می شَوند.
https://eitaa.com/harrim
💖🍃💖
🌺🍃🌸🍃🌼
فقط تا ساعت ۱۲ شب فرصت باقیست 🪐
ثبت نام دوره آموزشی
#اتاق_خواب_دلبرانه
با تخفیف #عیدانه و هدیه جزوه آموزشی فانتزیهای زناشویی وبازیهای #سکسی همسران
این فرصت طلایی رو از دست نده
🌺🍃🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😍
صبح بخیر و شادی 💐💐
شکرگذاری یادت نره🙏
شکر خدایی که تندرستی را به ما هدیه داد و برای هردردی ، درمانی را فرستاد 🌺🌼🌸
💖🍃💖
#مردان_بدانند
یکی از #رفتارهای_غلطی که بسیاری از
مردها مرتکب میشن استفاده از طعنه و کنایه در صحبت کردن با همسرانشون هست.
این طعنه ها به مرور زمان به ضرر خود مرد تموم میشه
چرا ؟؟🧐🥸
چون....👇
مشکلات عاطفی برای زنت ایجاد میکنه
وقتی طعنه میزنید نه تنها مشکل حل نمیشه، بلکه رنجش ها عمیق تر میشه
واین دلخوریها کم کم زنت و ازت دور میکنه و رابطه تون سرد میشه
بعد تو سن میانسالی و پیری که بیشتر بهم احتیاج دارید با سردی و بدون عشق باید همدیگر و تحمل کنید
https://eitaa.com/harrim
💖🍃💖
#زن_باسیاست👩
#فقط_یک_کلمه_چشم😊
می خوای تو چشم شوهرت بزرگ شی بگو 👈 چشم
می خوای تو خونه
مدیر شی 👈 بگو چشم
می خوای روی سر شوهرت جات باشه 😉 👈 بگو چشم
با یه چشم با سیاست👇
🥀هم به مردت اقتدار میدی
🥀هم خودت و پیشش عزیز
می کنی
https://eitaa.com/harrim
💖🍃💖
زندگی +عشق = شادی
زندگی_ عشق = اندوه
شادی + اندوه = ۲ زندگی
بنابراین....
شادی + اندوه ÷ ۲= زندگی
یعنی....
زندگی = ۱/۲ اندوه + ۱/۲ شادی
زندگی ترکیبی از غم و اندوه است
یعنی نیش ونوش باهم است.
پس از آن لذت ببرید
💖🍃💖
داستان کوتاه پنجره طلایی
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بر می خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود.
هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجره هایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود.
با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود
بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم…
#ادامه_داره
💖🍃💖
سلام 🤗
صبح بخیر و شادکامی💐💐
شکر گزاری امروز یادت نره🙏
شکر خدا که دلهامون نسبت به هم مهربان است و امروز عشق از زبانمان جاریست و نوش می شویم به جای نیش بر عزیزانمان🌺🍃🌺
💖🍃💖
حریم
داستان کوتاه پنجره طلایی پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید ا
#ادامه_داستان👇
یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند.
پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد.
راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد.
بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده های شکسته دید.
به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد.
پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود. سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر؟
پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد. در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به عقب انداختند و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب، خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید.