♻️⚜♻️⚜
⚜♻️⚜
♻️⚜
⚜
🔰 اثر نماز از روی ترس
💎حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد .
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد.
از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد. پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد.
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد.
سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز
ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد.
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند،
و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد.
و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود.
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت :
خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که از ترس آن را خواندم !
اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
#داستان
#اثرات_نماز
#دزد
#حاکم
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
✨✨✨
✨✨
✨
🔥سرمایه سوزی🔥
این که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى سرمایهسوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همهى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم.
سرمایه چیست؟ عمر ماست.
لحظه به لحظه ، من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم.
امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست دادهایم.
در این عمرِ چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است.
خوب، در مقابل او چه به دست مىآوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود ...
آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت.
مثل اینکه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مىآئید بیرون، این پول از دست رفته است امّا آنچه مهم است این است که از این بازار دست خالى برنگشته باشید.
📕بیانات امام خامنه ای، در دیدار نمایندگان مجلس۸۸/۴/۳
#آیه
#سرمایه_سوزی
#امام_خامنه_ای
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
☀️☀️☀️
☀️☀️
☀️
💫نماز روز آخر ماه ذی الحجه💫
📢 مرحوم سيّد بن طاووس نقل كرده است:
در روز آخر ذی الحجة، دو ركعت نماز مى خوانى و در هر ركعت، يك مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو الله» و ده مرتبه «آية الكرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گويى:
«أللهُمَّ ما عَمِلتُ فى هذِهِ السـّـنةِ مِنْ عَمَل نـَهَيتـَـنى عـَـنهُ و لمْ ترْضَهُ، و نـَسيتهُ ولمْ تنسَهُ، وَدَعَوتنى اِلى التوبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَليْكَ، اَللهُمَّ فاِنى أسْتغفِرُكَ مِنهُ فاغفِرْ لى، وَما عَمِلتُ مِنْ عَمَل يُقَرّبـُـنى اِليكَ فاقبَلهُ مِنى، وَلا تقطعْ رَجائى مِنكَ ياكَريمُ»
وقتی چنين كردى شيطان مى گويد:
واى بر من! هرچه در مدّت اين سال زحمت كشيدم و او راوسوسه كردم با اين عمل، همه را از بين برد و سالش را به خير پايان داد.
#نماز
#روز_آخر_ذی_الحجه
#شیطان
#سیدبن_طاووس
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🌱🌱🌱
🌱🌱
🌱
💎 لذتهای زودگذر
مراقب باشیم، لذتهای گذرا ما را از موفقیت ها محروم نکند
مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد.
چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند.
پس، گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید. همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
ناگهان دست دیگرش احساس خارش کرد، برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را لمس کند،
درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود
چه بسا میتوانست رهاییاش را به دنبال آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد.
بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
#تلنگر
#لذتهای_گذرا
#آزادی_نابینا
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🏴🏴🏴
🏴🏴
🏴
فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را خدمت وجود نازنین امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خدمت تمام شیعیان و عزاداران آن حضرت و شما همراهان گرامی تسلیت عرض می کنیم.
💠💠💠
💠💠
💠
💢 بزرگترين جادو 💢
📣 امام صادق علیه السلام :
اِنَّ مِن اَكبَرِ السِّحرِ النَّميمَةَ يُفَرَّقُ بِها بِينَ المُتَحابَّينِ وَ يُجلَبُ العَداوَةُ عَلَى المُـتَصافِيَينِ وَ يُسفَكُ بِها الدِّماءُ وَ يُهدَمُ بِها الدُّورُ وَ يُكشَفُ بِها السُّتورُ وَ النَّمّامُ اَشَرُّ مَن وَطىءَ عَلَى الرضِ بِقَدَمٍ؛
⭕️ از بزرگترين جادو، سخنچينى است؛ زيرا با سخنچينى،
📛 ميان دوستان جدايى مىافتد
📛 دوستان يكدل با هم دشمن مىشوند
📛 به واسطه آن خونها ريخته مىشود
📛 خانهها ويران مىگردد
📛 پردهها دريده مىشود.
♨️ سخنچين، بدترين كسى است كه روى زمين راه مىرود.
📕بحارالأنوار، ج 63، ص 21، ح 14
#حدیث
#سخن_چینی
#بزرگترين_جادو
#امام_صادق_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
⭕️⭕️⭕️
⭕️⭕️
⭕️
🔰ﻏﻠﺎﻡ ﺳﺨﻦ ﭼﻴﻦ...
ﺷﺨﺼﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺮﻳﺪ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﻓﺮﻭﺷﺎﻥ ﺭﻓﺖ. ﻋﺒﺪﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺩﻩ ﻫﻴﭻ ﻋﻴﺒﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ ﺳﺨﻦ چین ﺍﺳﺖ.
ﺍﻭ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻋﻴﺐ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻮﻟﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺷﻮﻫﺮﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﻥ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻰ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺳﺤﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻫﺎﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺑﻴﺎﻭﺭﻯ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻮﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭﻡ؟
ﻏﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﺑﺎ ﺗﻴﻎ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﻣﻮﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺗﺎ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﺷﻮﺩ !
ﺳﭙﺲ ﻧﺰﺩ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻰ .
ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺑﺎ ﺗﻴﻎ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ.
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻭ ﻗﺼﺪ ﻗﺘﻠﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ زن را ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ.
ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺯﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﻀﻴﻪ ﻣﻄﻠﻊ ﺷﺪﻧﺪ، ﻫﻤﮕﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ.
ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺯﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺟﺪﺍﻝ ﻭ ﻗﺘﻞ ﻭ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻯ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺧﺼﻮﻣﺖ ﻭ ﺩﺭﮔﻴﺮﻯ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ .
📕 یکصد موضوع پانصد داستان
#داستان
#غلام_سخن_چین
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🍁🍀🍁🍀
🍀🍁🍀
🍁🍀
🍀
⚠مراقب حرفهایمان باشیم...
🔹 ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ١٣٤٠.
"ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ" ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان ﯾﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ.
🔹ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ.
ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ اناﺭ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ. "معضلی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ."
ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.
🔹 ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ. ﺗﻮ اصفهان ﺷﺪﻡ "ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ."
🔹"خانم ﻣﻌﻠﻢ ﭘﯿﺮ ﻭ بی حوﺻﻠﻪ ﺍﯼ" ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﻦ!
هرﮐﺲ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺸﯽ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩﻡ.
🔹 ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ. ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ دوباره ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ. "ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ" ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ!! ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ...
🔹 ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﯾﮏ "ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ" ﺁﻣﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎﻥ.
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ.
"ﻣﯿﺪوﻧﺴﺘﻢ ﺟﺎﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ.!!"
🔹 ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ؛ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ مشق رو ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ.
آﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ "ﺗﻤﯿﺰ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ،" ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ ﭼﯿﺴﺖ!
🔹 ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ، ﯾﮏ "ﺧﻮﺩﻧﻮﯾﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ" ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ...
🔹 ﻫﻤﮕﯽ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺁﺧﻪ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ "ﯾﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ،" ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ.
"ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﯽ ﺯﺩ."
🔹ﺯﯾﺮ ﻫﺮ ﻣﺸﻘﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﻨﻮﺷﺖ.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﺍ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ؟!!!
ﺑﺎ ﺧﻄﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﻋﺎﻟﯽ!!!
🔹"ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ..." ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ "ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﻦ" ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺭﺩ ﺷﺪ. ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻣﻦ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺳﻢ.
👌 "ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ..."
ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ "ﻣﻌﺪﻝ ﺑﯿﺴﺖ"" ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺷﺪﻡ" ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻡ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ، ﻧﻔﺮ "ﺷﺸﻢ ﮐﻨﮑﻮﺭ" ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ.
🌺 "ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ."
⁉ ﭼﺮﺍ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ؟؟!!
ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﺎ ﭘﺪﺭﺍﻥ، ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ، ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ، ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ، ﺭﺋﻴﺴﺎﻥ ﻭ...
👌 ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ "امیرمحمد نادری قشقایی" ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎسی ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮبیتی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻛﻨﺖ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ!
#خاطره
#حرف_خوب
#معلم
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🖇🖇🖇
🖇🖇
🖇
💢پرهیز از اندوهگین کردن دیگران💢
📣 قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
🔆 مَن أحْزَن مُؤمنا ثمّ أعطاهُ الدُّنيا لم يَكُنْ ذلكَ كَفّارتَه ، ولم يُؤْجَرْ عَلَيهِ
📌 هر كه مؤمنى را اندوهناك کند و سپس دنيا را به او بدهد، گناهش بخشوده نمى شود و در برابر آن پاداشى نمى بيند.
📗 بحار الأنوار : 75/150/13
#حدیث
#اندوهناک_کردن
#مومن
#پیامبر_صل_الله_علیه_واله
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🔗🔗🔗
🔗🔗
🔗
❇️❇️ رسیدن به خدا ❇️❇️
💎 گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهیاش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیاباننشین شد.
🔹 در تابستانی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمهای نان به کارگری برد.
آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمیبرد.
جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعهاش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمهای نان از او بخواهد.
جوان گرسنگی او را چون دید، لقمهای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد.
🔹نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمهای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه میدارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟
♦️ ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از دهها هزار باغهای ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم.
🔹بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح میکردم سیر نمیشدم چون میدانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون میکند همۂ آنها را از من خواهد گرفت. نفسام هرگز سیر نمیشد.
🔹 اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کردهام و خدا را یافتهام، هر باغ و کوهی را که مینگرم آن را از آنِ خود میدانم.
💢💢 بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگیاش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.
#داستان
#ابراهیم_ادهم
#رسیدن_به_خدا
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🥀🌼🥀🌼
🌼🥀🌼
🥀🌼
🌼
☀️فرق اسلام و ایمان☀️
📣إمام صادق عليه السلام:
♦️إنّ الإيمانَ ما وَقَرَ في القلوبِ ، والإسلامَ ما علَيهِ المَناكِحُ والمَوارِيثُ وحَقْنُ الدِّماءِ
🔰 ايمان آن چيزى است كه دردلها جاى گيرد، و اسلام آن چيزى است كه ازدواج و ارث بردن و احترام جانها بر آن بنا مى شود.
📕 الكافي : 2 / 26 / 3
#حدیث
#اسلام
#ایمان
#امام_صادق_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori