♦️♦️♦️♦️
🌼این دعاها تقدیم به شما...
🌺الهی هیچ دلی تنگ نباشه
🌸الهی هیچ کسی مریض یا مریضدار نباشه
🌼الهی هیچ کسی محتاج نباشه
🌺الهی شفای جسم و روح و فکر، عطا کن
🌸الهی کسی شرمنده نباشه
🌼الهی انسانیت را مبدأ خواسته هایمان قرار ده
🌺الهی از تکبر، غرور، سوظن و کینه دورمان کن
🌸الهی کلاممان به دروغ ، آلوده نباشد
🌼الهی دوستان خوبم شاد و خوشبخت باشند
🌺امضای خدا، پای همه آرزوهاتون🙏
#دعا
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🍀🌼🌼
🌼🌼
🌼
♦️چیزهایی که ایمان را کامل می کند
🔊 امام صادق علیهالسلام
🔶 أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَمُلَ إِیمَانُهُ وَ إِنْ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً لَمْ یَنْقُصْهُ ذَلِکَ؛
قَالَ وَ هُوَ الصِّدْقُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ.
🎍چهار خصلت است که اگر کسی داشته باشد ایمانش کامل است و حتی اگر سر تا پا در گناه باشد چیزی از ایمان او کم نمیشود و آنها عبارتاند از؛
1⃣ صداقت
2⃣ امانتداری
3⃣ شرم و حیاء
4⃣ خوش اخلاقی
📕 کافی ج۲ ص۹۹
#حدیث
#ایمان_کامل
#امام_صادق_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
♨️💢♨️
💢♨️
♨️
🛑 عقوبت دل شکستن 🛑
استاد فاطمی نیا از ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻧﻘﻞ می کنند:
ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ،ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ.
ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.
♦️♦️ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ؟ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ باشید.
#داستان
#جوان
#دل_شکستن
#حیوان
#شیخ_رجبعلی_خیاط
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
💠💠💠
💠💠
💠
💫خودمان زندگی خودمان را میسازیم💫
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را به خانه برده و در لانه مرغی گذاشت.
عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد .
در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز میکرد. سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد.
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید:
این کیست؟
همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد. زیرا فکر می کرد یک مرغ است.
♦️ این ما هستیم که زندگی خودمان را میسازیم؛ نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند. وقتي باران مي بارد همه پرندگان به سوي پناهگاه پرواز مي كنند بجز عقاب كه براي دور شدن از باران در بالاي ابرها به پرواز در مي آيد. مشكلات براي همه وجود دارد اما طرز برخورد با آن است ﻛﻪ باعث تفاوت مي گردد. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻋﻘﺎﺏ بلند پرواز باش.
#داستان
#عقاب
#ساختن_زندگی
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
♦️♦️♦️
♦️♦️
♦️
💢عذاب شمر ملعون 💢
📢 از علامه امینی ره نقل است می فرمود:
مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب میکند؟
و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را چگونه به او میدهد؟
تا این که شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود:
این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.
کوزهها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علیهالسلام باز گردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشد، دیدم از دور کسی به طرف من میآید و هرچه او به من نزدیکتر میشد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است،
وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطرهای بنوشد.
حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزهها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزهها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،
او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بیاندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد،
به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالها است یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت،
هرچه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند، به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند:
خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد، اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
📕 یادنامه علامه امینی ص 13
#داستان
#عذاب_شمر
#علامه_امینی_ره
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
☀️ نیرومندترین و بردبارترین ☀️
📣 پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله:
💪 أشدّکم من ملک نفسه عند الغضب و أحلمکم من عفى بعد المقدره؛
نیرومندترین شما کسى است که هنگام غضب بر خود تسلط داشته باشد و بردبارترین شما کسى است که پس از قدرت از گناه کسان درگذرد.
📚نهج الفصاحه
#حدیث
#نیرومندترین
#بردبارترین
#پیامبر_صل_الله_علیه_واله
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🌱🌱🌱
🌱🌱
🌱
💢لطف بیش از حد یک روز میشود وظیفه!
ما در دنیایی زندگی میکنیم که وقتی به یک کسی خوبی کردیم و خوبی کردیم و خوبی کردیم، اگر روزی خوبی نکنیم ما از نظر او آدم بدی هستیم!
شما نمیتوانید بگویید، من ده بار به کسی خوبی کردم، بار یازدهم که نخواستم یا نتوانستم کاری برایش انجام دهم چرا از نظر او من آدم بدی شدم؟!
و چرا یک کسی که هیچکاری برای آن شخص انجام نداده است در نظر او از من بهتر است؟
♦️باید پذیرفت که این ویژگی انسان است!
شما وقتی به دوستت بیست دفعه پول بدهی قرض و بار بیستویکم پولی نداشته باشی که بدهی قرض و بگویی پول ندارم، آن دوست با شما بد می شود در حالیکه دوست دیگری که هیچوقت پول نداده قرض، آدم خوبی است!
و این خصلت مردم باعث می شود که هیچ وقت آدمها را متوقع بار نیاوریم که به قول معروف لطف بیش از حد یک روز میشود وظیفه!
#تلنگر
#لطف_زیاد
#وظیفه
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🌾🌾🌾
🌾🌾
🌾
🚿حمام رفتن بهلول🚿
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند
با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد
کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت
ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند
ولی با این همه سعی و کوشش کارگران بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد
حمامی متغیر گردیده پرسیدند : سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
بهلول گفت : مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید
#حکایت
#حمام_رفتن
#بهلول
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🔰🔰🔰
🔰🔰
🔰
💠 طریقه رفتار با همنشینان
🔸امام حسین علیهالسلام:
💎 كانَ صلي الله عليه و آله لا يَحْسَبُ اَحَدٌ مِنْ جُلَسائِهِ اَنَّ اَحَدا اَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ
🔹پيامبر صلي الله عليه و آله چنان با هم نشينان رفتار مى نمودند كه هيچ يك از آنان گمان نمى كردكسى نزد آن حضرت از وى گرامى تر باشد.
📚 عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۸۴
#حدیث
#رفتار_با_همنشینان
#پیامبر_صل_الله_علیه_واله
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
❇️❇️❇️
❇️❇️
❇️
💎از دست هیچ کس ناراحت مشو💎
روزی سقراط (حکیم معروف یونانی)، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید،
پاسخ داد: "در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم، جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت: "چرا رنجیدی؟”
مرد با تعجب گفت : "خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید: "اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت: "مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."
سقراط پرسید: "به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد: "احساس دلسوزی و شفقت؛ و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."
سقراط گفت: "همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟
و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس، از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است."
#حکایت
#ناراحت_نشدن
#سقراط
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🍒🌱🍒🌱
🌱🍒🌱
🍒🌱
🌱
🌾 تأمين معيشت = آرامش 🌾
📣 قال الباقر علیه السلام
💠 قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ : إِنَّ النَّفْسَ قَدْ تَلْتَاثُ عَلَى صَاحِبِهَا إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهَا مِنَ الْعَيْشِ مَا تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ فَإِذَا هِيَ أَحْرَزَتْ مَعِيشَتَهَا اطْمَأَنَّتْ؛
✨نفس آدمى هنگامى كه آينده خود را تأمين نبيند دل چركين مى شود ولى زمانى كه معيشت خود را تأمين كرد اطمينان پيدا مى كند.
📕 الکافي ج ۵، ص ۸۹
#حدیث
#تامین_معیشت
#اطمینان
#امام_الباقر_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
☸️ از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است در ماه صفر هر روز ۱۰ مرتبه این دعا قرائت شود.
#دعا
#ماه_صفر
#یاشدید_القوی
#فیض_کاشانی
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
💐💐💐💐
💐💐
💐
چشم برهم نهادیم گردش دوران گذشت
بر یکی سخت و بر دیگری آسان گذشت
روزگاری خواهد آمد با خودت نجوا کنی
یاد باد آن روزگارانی که با یاران گذشت
🎁 پنجشنبهها هدیه مسافرای آسمونی رو فراموش نکنیم، با ذکر فاتحه و صلوات
#عصر_۵شنبه
#یاد_اموات
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
☀️☀️☀️
☀️☀️
☀️
💵 قیمت بدن 💵
📣 امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
💎 اِنَّ اَبْدانَكم لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ،فَـلاتَبيعُـوها بِغَيْـرِها.
🔷 همانا بدنهاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس آنـرا به غـير بهشت نفـروشـيد.
📕تحف العقول، ص 389
#حدیث
#قیمت_بدن
#امام_کاظم_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori
🌾🌾🌾
🌾🌾
🌾
☸️ انواع ذکر ☸️
🔉 امام باقر عليه السلام :
💫 ذكْرُ اللِّسَانِ الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ
💫 و ذِكْرُ النَّفْسِ الْجُهْدُ وَ الْعَنَاءُ
💫 و ذِكْرُ الرُّوحِ الْخَوْفُ وَ الرَّجَاءُ
💫 و ذِكْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفَاءُ
💫 و ذِكْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِيمُ وَ الْحَيَاءُ
💫 و ذِكْرُ الْمَعْرِفَةِ التَّسْلِيمُ
💫 و الرِّضَا وَ ذِكْرُ السِّرِّ الرُّؤْيَةُ وَ اللِّقَاء
ذكر زبان حمد و ثناء،
ذكر نفس سختكوشى و تحمل رنج
ذكر روح بيم و اميد
ذكر دل صدق و صفا
ذكر عقل تعظيم و شرم
ذكر معرفت تسليم و رضا
و ذكر باطن مشاهده و لقا است.
📒مشكاة الانوار ص ۵۵
#حدیث
#ذکر
#امام_باقر_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
⚜⚜⚜
⚜⚜
⚜
💫💫 بهترین شکل آرامش 💫💫
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند، آن تابلو ها، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در چمن می دویدند، رنگین کمان در آسمان، پرنده و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد...
اولی، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود، در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد، اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود، آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند.
این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.
اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است، بعد توضیح داد:
آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود.
#داستان
#تصویر
#آرامش
#پادشاه
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
✨بسم االه الرحمن الرحیم✨
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ،عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمينَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَديجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقيّةُ النَّقيَّةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الزَّكِيَّةُ الْفاضِلَةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِيَّةُ،
صَلَّى اللهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ،فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادِكِ،
الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الْمَعْصُومينَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ،وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّينَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّريفِ،وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً برَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
التماس دعا🤲
🏴🏴🏴
🏴🏴
🏴
🖤روضه حضرت رقیه سلام الله علیها 🖤
حضرت رقیه سلام الله علیها فرزند امام حسین علیهالسلام است.
گفته شده است دختری سه یا چهار ساله بود که همراه اسیران کربلا در شام بوده است.
او شبی پدر را در خواب دید هنگامی که از خواب بیدار شد، بسیار گریه و بیتابی میکرد و پدرش را میخواست.
یزید با شنیدن صدای گریه او، دستور داد سر امام حسین علیهالسلام را نزد او ببرند. این دختر با دیدن این منظره ناراحتیاش بیشتر شد و به سبب همین ناراحتی درگذشت.
📕کامل بهائی، ص۵۲۳
#نحوه_شهادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#خرابه_شام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
💎 نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص نده💎
بیست سال پیش بود از تهران میآمدم...
سوار اتوبوس شدم تا به شهرستان بیایم.
دههزار تومان پول همراه داشتم...
اتوبوس در یک غذاخوری بینراهی برای صرف شام توقف کرد.
به یک مغازه ساندویچی که کنار غذاخوری بود رفتم، یک ساندویچ کالباس سفارش دادم.
در آخرهای لقمه بودم که دست در جیب کردم تا مبلغ ۲۰۰ تومان پول ساندویچ را پرداخت کنم.
دست در جیب پیراهن کردم پول نبود، ترس عجیبی مرا برداشت.
دست در جیب سمت راست کردم؛ خالی بود!
شهامت دست در جیب چپ کردن را نداشتم؛ چون اگر پولهایم در آن جیب هم نبود، نه پول ساندویچ را داشتم و نه پول رفتن به خانه از ترمینال.
وقتی دستم خالی از آخرین جیبم برگشت، عرق عجیبی پیشانی مرا گرفت.
مغازه ساندویچی شلوغ بود، جوانی بود و هزار غرور، نمیتوانستم به فروشنده نزدیک شده و در گوشش بگویم که پولی ندارم.
لقمه را آرام آرام میخوردم چون اگر تمام میشد، باید پول را میدادم.
میخواستم دیر تمام شود تا فکری به حال و آبروی خودم کرده باشم.
آرام در چهره چند نفری که ساندویچ میخوردند نگاه کردم تا از کسی کمک بگیرم ولی تیپ و قیافه و کیف سامسونت در دستم بعید میدانستم کسی باور کند واقعاً بیپولم.!
با شرم نزد مرد جوانی رفتم، کارت دانشجوییام را نشان دادم و آرام سرم را به نزد گوشش بردم و گفتم پولهایم گم شده است، در راه خدا ۲۰۰ تومان کمک کن.
مرد جوان تبسمی کرد و گفت: سامسونتات را بفروش اگر نداری.
خنجری بر قلبم زد.
سرم را نتوانستم بالا بیاورم ترسیده بودم چند نفر موضوع را بدانند.
مجبور شدم پشت یخچال رفته و با صدای آرام و لرزان به فروشنده گفتم: من ساندویچ خوردم ولی پولی ندارم، ساعتام را باز کردم که ۴ هزار تومان قیمت داشت به او بدهم.
مرد جوان دست مرا گرفت و گویی دزد پیدا کرده بود، با صدای بلند گفت: «من این مغازه شاگرد هستم باید پیش صاحب مغازه برویم.» عصبانی شدم و گفتم: «مرد حسابی من کجا میتوانم فرار کنم؟ تا وقتی که این اتوبوس هست من چطور میتوانم فرار کنم در وسط بیایان؟؟»
با او رفتیم، مردی جوان در داخل رستوران دور بخاری نشسته بود که چند نفر کنارش بودند.
مرد ساندویچی گفت: «بیا برویم تو.»
گفتم: «من بیرون هستم منتظرم برو نتیجه را بگو.»
مرد ساندویچی رفت و با صاحب مغازه بیرون آمد.
گفت: «اشکالی ندارد برو گذرت افتاد پول ما را میدهی.»
گفتم: «نه!گذر من شاید اینجا نیفتد اگر چنین بمیرم مدیون مردهام، یا ساعت را بگیر یا به من ۲۰۰ تومان را ببخش یا از صدقه حساب کن، که شهرم رسیدم ۲۰۰ به نیابت از شما صدقه میدهم.»
مرد جوان گفت: «بخشیدم»
آن روز یاد گرفتم که هرگز نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص ندهم و به قول اللهتعالی، نیازمند واقعی چنان است که انسان نادان او را از نادانی ثروتمند میپندارد.
#حکایت
#دانشجو
#بی_پولی
#بخشش
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
🔰♦️🔰♦️
♦️🔰♦️
🔰♦️
♦️
☀️ با نافرمانى خدا در پىِ كارى نرو ☀️
🔸امام حسين عليه السلام:
🔆 مَن حاوَلَ أمرا بِمَعصِيَةِ اللّه ِ
🔅كانَ أفَوتَ لِما يَرجُوا
🔅 و أسرَعَ لِما يَحذَرُ
🔹كسى كه با نافرمانى خدا در پىِ كارى باشد، آنچه را اميد دارد، بيشتر ازدست بدهد و به آنچه از آن مى پرهيزد، زودتر گرفتار آيد.
📚 الکافی، ج ۲، ص ۳۷۳
#حدیث
#نافرمانی_خدا_در_کارها
#امام_حسین_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
🖤 🖤 🖤 🖤 🖤
🏴 روز هفتم صفر المظفر مصادف است با شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام و همچنین ولادت امام کاظم علیه السلام▪️
🔴 سیره علمی علماء و بزرگان و سنت عملی آنان اینگونه بوده است که این بزرگان در روز هفتم ماه صفر، در تمامی حوزه ها و سرزمین های شیعه ، اقامه عزا می نمودند.
به ویژه این سنت در نجف اشرف و حوزه علمیه قم، اینگونه بوده که دستور به تعطیلی بازار، حوزه علمیه می دادند و اقامة عزا می نمودند؛ و پس از آن همچنان این سنت ادامه کرده است و همه مراجع به همین سنت فتوا داده اند.
#شهادت
#امام_حسن_علیه_السلام
#ولادت
#امام_کاظم_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
🏴🏴🏴
🏴🏴
🏴
💢 نتیجه شناخت خداوند و دنيا 💢
📣 امام حسن مجتبی عليه السلام:
❇️ مَنْ عَرَفَ اللهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْيا زَهِدَ فيها
♦️ هرکس خدا را (در عمل و گفتار) بشناسد، او را دوست دارد
♦️و کسي که دنيا را بشناسد آن را رها خواهد کرد.
📕 کلمه الامام حسن ج۷ ص۱۴۰
#حدیث
#شناخت_خدا
#شناخت_دنیا
#امام_مجتبی_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
♦️🔹♦️🔹
🔹♦️🔹
♦️🔹
🔹
🌼معجزهای از امام حسن علیهالسلام🌼
📢امام صادق علیهالسلام فرمود:
حسن بن على علیه السلام در یک سالى براى عمره با مردى از فرزندان زبیر که عقیده به امامتش داشت، به سفرى بیرون شد و در آبگاهى زیر نخل خشکى بار انداختند.
آن نخله از بىآبى خشک شده بود. براى امام حسن علیه السلام زیر آن نخله خشک فرش انداختند و براى آن زبیرى زیر نخله دیگرى برابر آن حضرت.
آن زبیرى سر برداشت و گفت: اگر این نخله خرمایی داشت، ما از آن مىخوردیم.
امام حسن علیه السلام به او فرمود:
تو میل به خرما دارى؟
زبیرى گفت: بله.
زبیرى گفت: آن حضرت دست به آسمان برداشت و سخنى گفت که من آن را نفهمیدم. آن نخل سبز شد و برگ داد و خرما آورد.
جمّالى که شتر از او کرایه کرده بودند، گفت: به خدا جادوست.
امام حسن علیهالسلام به او فرمود: واى بر تو جادو نیست، اما دعاى مستجاب پسر پیغمبر است.
در نهایت سوی نخله رفتند و آنچه در آن بود چیدند و براى آنها بس بود.
📘 الكافي، ج1، ص: 463
#حدیث
#معجزه
#امام_مجتبی_علیه_السلام
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
💠💠💠
💠💠💠
💠
⚜ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ "
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ !
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ...
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ
ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ !
ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟؟؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ ...!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ؟!
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ
ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ"!
♦️ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
#تلنگر
#درون_انسانها
#استاد
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55
💫💫💫
💫💫
💫💫
❇️ خدا هیچ بنده ای را فراموش نمیکند ❇️
روزی حضرت سلیمان علیهالسلام در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد.
سلیمان علیهالسلام همچنان به او نگاه میکرد که در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان علیهالسلام مدتی به فکر فرو رفت و شگفتزده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان علیهالسلام آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت:
«ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند که نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است میبرد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ میگذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او میگذارم و سپس باز میگردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا میآورد و دهانش را باز میکند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان علیهالسلام به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری، آیا سخنی از او شنیدهای؟
مورچه گفت: آری او میگوید:
«یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک»
ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
#داستان
#رزاقیت_خداوند
#سلیمان
#مورچه
https://t.me/mansoori60
https://eitaa.com/hasamansoori55