eitaa logo
شهید حسن طهرانی مقدم
127 دنبال‌کننده
13 عکس
4 ویدیو
0 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار و اندیشه های پدر موشکی ایران، سردار شهید حسن طهرانی مقدم
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
کانال " پایگاه حفظ و نشر آثار و اندیشه های پدر موشکی ایران" با این نشانی در ایتا فعالیت خواهد کرد: 🆔 @hasan_tehranimoghadam با‌ ما همراه باشید
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
بسم رب الشهدا و الصدیقین اغلب زندگی ها ناصاف اند، بالا و پایین دارند، درّه و تپّه میشوند، دور میخورند، گاهی برمی‌گردندسرجای اولشان. گاهی هم بعد از اوج و فرودها به نقطه‌ی مقبولی میرسند؛ اما گاهی زندگی بعضی ها طوری اوج میگیرد که قد ما به دیدن نقطه‌ی بالایی‌اش نمیرسد. خط زندگی حسن طهرانی مقدم پر از حادثه است. پر از بالا و پایین های ناگهانی و حساس. پر از موانع پیچبده. پر از «نمیتوانی»ها و دیگر «نمی‌شود»ها. پر از جمله‌ی «اینجا دیگر آخر خط است.» پر از سنگ هاییکه جلوی پایش افتاده و موانعی که جلوی راهش سبز شده؛ اما همه را گذرانده. هیچ وقت نایستاده و توقف نکرده است. هیچ وقت شیبش منفی نشده و هیچ وقت برای بالارفتن، بر دیگران سوار نشده. همین ها بوده که خدا هم انگار به خط زندگی اش برکت داده. هر چه به انتها نزدیک تر شده، خط زندگی اش هم مثل موشک اوج گرفته و بالاتر رفته. آنقدر بالا که قد ما به دیدن نقطه ی بالایی اش نمی رسد. مقدمه کتاب " خط مقدم" نوشته فائضه غفار حدادی @shahid_tehranimogadam
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
بسم الله الرحمن الرحیم آمده ایم تا از حسن بگوییم همان جوانک لاغر اندام با موهای فرفری،بچه ی محله سرچشمه تهران که با آمدنش در 6 آبان 1338 خزان را بهار کرد. جوانی حسن به همراه برادرانش در زینب کبری زیر نظر "آیت الله لواسانی" به فعالیت های از جمله تشکیل گروه سرود گذشت... بعد ها همین گروه هسته اولیه گروه سرودی شد که 12 بهمن 57 در فرودگاه مهر آباد به بنیانگذار خیرمقدم گفت. حسن تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته مهندسی صنایع ادامه داد. تا این که وارد اطلاعات شد و تا سال 59 در همان سمت ماند... @shahid_tehranimogadam
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
نارنجک های دست ساز . | راوی: محمد طهرانی مقدم | قبل از پیروزی اسلامی به اتفاق "حاج حسن" و تعدادی دیگر از دوستان _که اکثرشان بعدها در جنگ به رسیدند _در مجموعه زیر نظر[ شهید] "محمد بروجردی" فعالیت می‌کردیم. یکی از کارهای اصلی ما، اطلاع رسانی پیام های انقلاب بود. زمانی که اطلاعیه‌های حضرت امام در منتشر می شد، فردای آن روز توضیح آن ها در بخش وسیعی از کشور بر عهده ما بود. در آن ایام بنده اعلامیه‌ها را تقسیم بندی می کردم و "علی" و "حسن" مسئول توزیع آنها بودند. درست از زمانی که گروه وارد فاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم شد ،ابتکار "حسن آقا" برای ساخت نارنجک های دست ساز تعجب همه را به خود جلب کرد. نارنجک هایی که پیشرفته تر از نمونه های مشابه خود بودند. خاطرم هست زمانی که مردم از میدان شهدا (ژاله) به سمت تسلیحات در خیابان "نیروی هوایی" راهپیمایی می‌کردند، با دیوار قطوری از سربازان نیروی هوایی رژیم مواجه شدند. این جا بود که حسن آقا به همراه چند نفر از دوستانش با تعدادی از همان نارنجک های دست ساز، این دیوار را منفجر کردند و از این طریق مردم وارد تسلیحات ارتش شدند. کتاب با دست های خالی نوشته آقای مهدی بختیاری @shahid_tehranimogadam
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
◇پسری با کفشهای کتانی◇ ●• الهام حیدری •● 👇ادامه خاطره...
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
اوایل سال ۱۳۶۱ خواهرم با آقای لشکریان ازدواج کرد. آقای لشکریان برادری داشت به نام 《عبدالرضا 》. عبدالرضا دوست صمیمی حسن آقا بود بعد از ازدواج خواهرم با آقای لشکریان ،عبدالرضا واسطه ازدواج من با حسن آقا شد . بعد از معرفی من به حسن آقا ،خانواده ایشان خیلی زود به خواستگاری آمدند. از آنجایی که خواهرم تازه ازدواج کرده بود و خانواده شرایط لازم را برای شوهر دادن من نداشت، در وهله اول جواب رد دادیم. اما اصرار زیاد خانواده ی مقدم موجب کوتاه آمدن پدرم و اعلام رضایت برای ازدواج من با حسن آقا شد. البته سرگرفتن ازدواج مان هم خودش ۹ ماه طول کشید و علت اصلی اش هم حضور دائم حسن آقا در جبهه بود. تنها صحبت مختصری که قبل از ازدواج با حسن آقا داشتم، برمی‌گردد به جلسه اول خواستگاری. آن روز تازه از جبهه رسیده بود و چون حاجیه خانم (والده ایشان) گفته بود حتماً بیاید، با همان سر و وضع و بدون پوشیدن لباس مخصوص به منزل ما آمد. _ *پسری ۲۱ ساله*، *شاداب*، *سرحال* ، *با پیراهنی که آستین هایش بسته نبود* و *کفش های کتانی خاکی*. البته نه اینکه ایشان آداب و رسوم را نمی دانست. نه، می خواست به من بفهماند که من یک رزمنده ام و وضعم همین است که می بینی. آن روز به من گفت:《 من از دار دنیا فقط یک موتورسیکلت دارم .پیش می‌آید که۶_۵ ماه نتوانم به خانه بیایم و هر لحظه هم امکان شهادت و جانبازی ام هست .》 این صحبت‌ها برای من سنگین بود، اما به خدا توکل کردم. بعد از جلسه ی خواستگاری، چند نوبت دیگر خانواده‌های هر دو طرف برای گذاشتن قرار مدار های عقد و عروسی جمع شدند، اما از آنجایی که حسن آقا به دلیل حضور در جبهه نتوانست بیاید، این جمع شدن ها عاید خاصی نداشت. عدم حضور متوالی حسن آقا باعث عصبی شدن پدرم شد و در جلسه سوم، او به نوعی خانواده مقدم را رد کرد. با همه این کش و قوس ها،من و حسن آقا در هفتم بهمن سال ۱۳۶۲ به عقد هم در آمدیم و دو ، سه روز بعد هم ازدواج کردیم. خطبه عقد ما را حضرت امام خمینی خواندند. آن روزها هوا خیلی سرد بود. وقتی که جماران رسیدیم، ملاقات کننده های زیادی برای دیدار امام آمده بودند. آقای 《محلاتی》 آمد و حسن آقا را با خود به داخل برد. کمی بعد هم فرستادند دنبال ما و ما هم رفتیم به حضرت امام عقد را جاری کردند. سه روز بعد هم مراسم عقد و عروسی مخصوص خودمان با حضور خانواده ها برگزار شد. ____ دو روز از عروسی گذشته بود که حسن آقا به جبهه رفت و سه ماه بعد آمد. @shahid_tehranimogadam
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
سازماندهی توپخانه سپاه |محسن رضایی | اولین بار سال ۶۰ حسن مقدم را دیدم. عملیات فتح المبین در حال شروع شدن بود...
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
به همراه شهید حسن باقری به دیدگاهی به نام تپه بلتا که در شمال جاده دهلران_دزفول بود، رفتیم این تپه ارتفاعی مناسب برای دیده‌بانی بود که ما از آنجا وضعیت و آرایش ارتش عراق را می‌دیدیم ناگهان من از پشت ارتفاعات تپه های "علی گِره زَد" در جنوب جاده دهلران، آتش دهانه توپخانه عراق را دیدم پس از بررسی مشخص شد که نزدیک یک صدقبضه توپخانه پشت این ارتفاعات هست با شنیدن این موضوع مصمم شدم تا یکی از اهداف عملیات را در همین جا بگذارم که آنجا را تصرف کرده و توپخانه عراق را به دست آوریم در راه برگشت به حسن گفتم یکی از برادرها را معرفی کن تا اگر خدا خواست و ما در این عملیات پیروز شدیم، همین توپ‌ها را بگیریم و آنها را سازماندهی کنیم آقای حسن مقدم، مسئول تطبیق آتش تیپ ۲۵ کربلا و وظیفه ایشان، فرستادن تقاضای آتش توپخانه تیپ سپاه به توپخانه ارتش بود او در آن زمان، نامه‌ای به آقا رشید _ که این نامه هم اکنون هست _ نوشته است: وضع ما اینجا خوب نیست، آتش توپخانه خیلی دیر شروع به کار کرده و مهمات هم کم است و معلوم نیست اگر پاتک های عراق دوباره شروع شود، ما چه وضعی خواهیم داشت و امیدی به پشتیبانی توپخانه نیست عملیات فتح‌المبین که پایان یافت و ما در آن موفق شدیم توپخانه‌های عراق را غنیمت بگیریم، حسن [باقری] گفت:فردی که شما برای تاسیس توپخانه سپاه می خواهید، آقای حسن مقدم است.او می تواند توپخانه سپاه را تشکیل دهد من صدایش زدم و گفتم برو دنبال تشکیل توپخانه. به او گفتم توپ هایی را که لشکر۲۷ و سایر تیپ ها و لشکرها از عراق غنیمت گرفته اند، می گیریم و تحویل شما می دهیم. شما برو با آن ها توپخانه سپاه را تشکیل بده ۴۰ روز پس از فتح المبین، عملیات بیت‌المقدس را آغاز کردیم. در این ۴۰روز، حسن[ مقدم ] توپ‌ها را آماده کرد و به این ترتیب سپاه در عملیات بیت المقدس خودش توپخانه داشت البته ارتش بیش از سپاه توپخانه داشت، ولی غرش توپ های سپاه هم برای بچه‌های سپاه و بسیج و هم برای دشمن مهم بود. دشمن که تازه متوجه شد سازمان رزم سپاه هم دارای توپخانه شده و سپاهی که در حال رشد است، هم اکنون توپخانه هم دارد ، به شدت نگران شده بود کم کم تیپ‌ها و لشکرهای ما صاحب توپخانه شدند و توپخانه قرارگاهی درست کردیم تقریباً شمار توپ‌های سپاه به ۷۰۰ می‌رسید. حسن مقدم با کمک [شهید] حسن شفیع زاده و سردار یعقوب زهدی و دیگران، توپخانه سپاه را سازماندهی کرد. @shahid_tehranimogadam
هدایت شده از شهید طهرانی مقدم (این کانال فعال نمیباشد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سپاه فضایی شد وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت وَلکِنَّ اللهَ رَما فرزندان ملت ایران در پاسداران انقلاب اسلامی با پرتاب "نور" توسط ماهواره بر "قاصد" و قرارگیری آن در مدار کره زمین ماموریتی دیگر از ماموریت های سردار حسن تهرانی مقدم را به انجام رساندند پایگاه حفظ و نشر آثار و اندیشه های شهید حسن تهرانی مقدم با انتشار این ویدئوکلیپ ضمن حمد و سپاس خدای متعال این افتخار عظیم را به ملت ایران تبریک عرض مینماید. @shahid_tehranimogadam