فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت نوجوانی که در میان شعلهها ققنوس شد. 🔥
🥀امیرمحمد انصاری، نوجوان ۱۶ سالهی امیدیهای که سن کمش مانع فداکاریاش نشد و پس از اینکه دید مادر و خواهرانش در خانه گرفتار آتش شدهاند به دل آتش میزند تا جان مادر و خواهرانش را نجات دهد اما خود گرفتار آتش میشود و جانش را از دست میدهد.
🌹 شادی روح این قهرمانِ غیور صلوات❤️
#امیرمحمد_انصاری #نوجوان_قهرمان #امیدیه
💚🌦حسنات🌦💚
هدایت شده از محمدمسلم وافی/جهادتبیین
☘فرزند چهاردهم و نفسی که نزدیک بود بند بیاید...
📜 روایت جذاب و خواندنی حجتالاسلام محمدمسلم وافی از دیدار خانوادگیشان با مقام معظم رهبری
#جمعیت #فرزندآوری #اهمیت #وافی #اذان
👇 کانال اختصاصی🖍 محمدمسلم وافی
@vafimoslem
@vafimoslem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آقا روزتون مبارک!»
🔹نگاهی متفاوت به جشن تکلیف دختران با حضور رهبر معظم انقلاب امام خامنهای که سال گذشته در شب ۱۳ رجب برگزار شد.
#میلاد_امیرالمؤمنین #امام_خامنه_ای
💚🌦حسنات🌦💚
1_3208895196.mp3
1.66M
🌺 شعرخوانی مرحوم حاج محمدرضا آقاسی در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
🌹اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#مدح_امیرالمؤمنین #مرحوم_آقاسی
💚🌦حسنات🌦💚
💠 به آسمان رود و کار آفتاب کند (نظر کیمیا اثر)
✅ شاید برای بسیاری تکراری باشد اما باز هم خواندنی و زیباست.
🌹حکایت طلبهی فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیرالمؤمنین عليهالسلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!!
🔰یکى از طلبههاى حوزهی باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود!
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام عرضه میدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیلهاى بىبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید در حالى که من براى ادارهی امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب، امیرالمؤمنین علیهالسلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مىفرماید:
اگر مىخواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مىخواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانهی فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحبخانه در را باز کرد به او بگو:
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مىشود و عرضه مىدارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مىدهید؟!!
بار دیگر حضرت را خواب مىبیند که مىفرماید:
«سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مىتوانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمىتوانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانهی فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!»
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مىرساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مىکنند تا خود را به هندوستان مىرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانهی آن راجه را مىگیرد.
مردم از این که طلبهاى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مىکنند!!
وقتى به در خانهی آن راجه مىرسد در مىزند، چون در را باز مىکنند، مىبیند شخصى از پلههاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مىشود مىگوید: «به آسمان رود و کار آفتاب کند»
فوراً راجه پیشخدمتهایش را صدا مىزند و مىگوید:
«این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگىاش وى را به حمام ببرید و او را با لباسهاى فاخر و گرانقیمت بپوشانید.»
مراسم به صورتى نیکو انجام مىگیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مىشود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحبخانه است!
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژهی خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مىشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مىدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مىبندم، و شما اى عالمان دین، هماکنون صیغهی عقد را جارى کنید!
چون صیغهی محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمىزد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند»
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین علیهالسلام است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
«به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»
وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجهی نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد؟
📕 منبع: «عبرت آموز: مجموعهای از نكتهها و داستانهای كتب استاد حسين انصاريان»، صفحهی ۶۸ تا ۷۱
#میلاد_امیرالمؤمنین #کرامت_حضرت
💚🌦حسنات🌦💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرود و نماهنگ «قربونت برم»
🎶 با اجرای گروه سرود کوثر مشکات
🎤🖋 شعر، صدا و آهنگسازی: مجتبیٰ کرمی
🎶 تولید و همکاری:
💥گروه فطرس
💥گروه هنری قاف
💥رسانهی موقوفهی قرآنی شهدای شاندیز
💥مدیریت حرم امامزادگان یاسر و ناصر علیهماالسلام شهرستان طرقبه شاندیز
میشه بهشت رفت به سادگی
بریم نجف خانوادگی
بریم سه روز واسه زندگی
علی علی
🔗 پیوند نسخهی کیفیت اصلی نماهنگ
#قربونت_برم #میلاد_امیرالمؤمنین #روز_پدر
💚🌦حسنات🌦💚