📎 لحظهای غیر از در این خانه، جای دیگر عمر نگذرانیم
🔖 آیت الله شبیری زنجانی:
✏️تردید دارم این قضیه را مستقیماً از حاج میرزا علی محدث زاده شنیدم یا از آقای حاج سید صدرالدین از ایشان. به احتمال زیاد از خود آقای حاج میرزا علی شنیدهام.
✏️میگفت: یک وقت آمیرزا محسن (اخوی ما) مریض شد و ظاهراً مریضی او خطرناک بود. پدرم گفت مقداری سوپ رقیق یا آب (تردید دارم) بیاورند و شروع کرد با انگشتش آن را به هم زد و فرمود: این انگشت هزاران حدیث نوشته است، لذا نمیشود در آن شفا نباشد. اخوی ما آن را خورد و خوب شد.
✏️ حاج شیخ عباس درباره عالم معنا، آدم باور کردهای بود. به آنچه مینوشت و میگفت، ایمان داشت.
ایشان تربیت شده اهل بیت علیهمالسلام بود.
📚جرعهای از دریا؛ ج۲؛ ص۵۰۹
🏴@hasanalim🏴
🔸خواص عاشورایی:
حصَیْنُ بْنُ نُمَیْر
🔻حصَیْنُ بْنُ نُمَیْر در دوران قیام مسلم بن عقیل در کوفه، رئیس پلیس ابن زیاد بود. هم او بود که قیس بن مسهر را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد که به دنبال آن قیس به شهادت رسید.
🔺در واقعه عاشورا ابن زیاد او را پنجم محرم با لشگر انبوهی بر سر راه امام حسین علیه السلام به «قادسیه» فرستاد. او در شهادت حبیب بن مظاهر نیز دست داشت و بعد از شهادت آن بزرگوار، سر مقدس او را در کوفه بر گردن اسب خویش آویخت تا به قصر ابن زیاد ببرد.
🔹چهار سال بعد از واقعه عاشورا، زمانی که "عبدالله بن زبیر" در شهر مکه بر ضد یزید حاکم وقت، سر به مخالفت برداشت و به کعبه پناه برد، حصین بن نمیر بر کوه "ابوقبیس" منجیق گذاشت و کعبه را هدف قرار داد.
♦️در سرکوبی نهضت توابین به سرکردگی سلیمان بن صرد خزاعی نیز، حصین بهعنوان فرمانده کل سپاه شام، با وی جنگید تا اینکه سلیمان کشته شد.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#پنجم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
🏴@hasanalim🏴
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 سفره رزق حسینی (عليه السلام) و ...
🔹 امام جمعه پردیس #تهران
حجت الاسلام سیدحسین#حسینی
#محرم
🏴@hasanalim🏴
💠 استاد انصاریان
🔸خداوند در مقابل شهادت و بندگی سیدالشهدا(علیه السلام) فضایل بیشماری چون شفا در تربت او و اجابت دعا در کنار قبر حضرت را به ایشان بخشید که در بین ائمه (علیهم السلام) بی نظیر است.
🏴@hasanalim🏴
✔️سخن بزرگان
گریه بر امام حسین علیه السلام این قدرت را دارد که موانع برای رسیدن به مقامات والا را برطرف کند.
🎙آیت الله #جاودان
🏴@hasanalim🏴
⭕️مقابله زحر بن قیس با یاران اباعبدالله علیه السلام
🔻پس از قتل عثمان زحر بن قیس به خدمت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) درآمد. امام او را همراه با نامهای به سوی عامل عثمان در ری و همدان فرستاد تا از مردم آن مناطق برای حضرت بیعت بگیرد. او پس از رساندن نامه در جمع مردم آن مناطق، خطبه مفصل و زیبایی در فضل امیرمؤمنان (علیه السلام ) ایراد کرد. زحر همچنین در جنگهای جمل و صفین در کنار علی (علیهالسّلام ) حضور یافت. و در جمل اشعاری را در مدح امیرالمؤمنین (علیه السّلام ) سرود.
🔺اما زحر فردی جاهطلب بود و پس از شهادت امام علی(علیهالسّلام )، به معاویه و کارگزارانش پیوست. در زمان امارت عبیدالله بن زیاد بر کوفه، عبیداللّه در اوایل محرم دستور داد تا او بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان او 500 نفر بودند.
🔹ولی با تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن احدی به سپاه امام حسین علیه السلام صورت گرفت، در پنجم محرم افراد زیر خود را به امام علیه السلام رسانده و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیدند:
عامر بن ابی سلامه- امیة بن سعد طائی- حجاج بن بدر تمیمی - سالم بن عمرو کلبی - عمرو بن قرظه انصاری - کنانة بن عتیق تغلبی
#تقویم_محرم
#پنجم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
🏴@hasanalim🏴
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 پنج راهکار امام حسین علیه السلام برای مرد گنهکار
🔹امام جمعه شهریار #تهران
حجت الاسلام #حسینی_نوری
🏴@hasanalim🏴
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 یزید، ابداع کنندهی عزاداریِ به دور از سیاست، برای امام حسین علیه السلام بود.
🎤 استاد رحیمپور ازغدی
❗️ در خود کربلا از اولین افرادی که برای شهادت امام حسین (عليهالسلام ) اشک ریختند، عمر سعد بود. عمر سعد برای امام حسین (عليهالسلام ) زار زار گریه کرد.
‼️ یزید اولین مجلس عزاداری رسمی برای امام حسین (ع) را خودش گرفته است.
⭕️ نوع موضع گیری های حضرت زینب (سلام الله علیها ) و امام سجاد (علیه السّلام ) و سایر اسرا باعث شد که داخل خود کاخ حاکمیت یزید، شکاف افتاد. یعنی خود آن فرمانده ها و حتی بعضی از اعضای خانواده یزید، برای امام حسین (عليهالسلام ) به گریه افتادند و شرمنده شدند. یزید دید قافیه را باخته و بعد از آن دیگر اسارت کاوان اهل بیت تمام شد و یزید گفت، شما میهمان مایید!
🛑 بعد از آن، یزید در چندین مسجد، مجلس عزای امام حسین (عليهالسلام ) را برگزار کرد. 🚫 ولی اعلام کرد که «قرآن توزیع کنید و فقط قرآن بخوانید» و بنا بر حکم یزید کسی در این مراسم نباید بحث سیاسی کند.
⚠️ دین بدون سیاست حکم یزید است.
یعنی دستور داد برای امام حسین (عليهالسلام ) عزاداری کنید ولی نگویید چه کسی امام حسین (عليهالسلام ) را شهید کرد و برای چه ایشان را شهید کرد.
🏷 #محرم
#امام_حسین علیه السلام
#دین_بدون_سیاست
🏴@hasanalim🏴
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#آی_عزّی!
🌷دوازدهم مهر ۵۹ بود که امیر به خرمشهر برگشت. گاهی اوقات آموزشهایی از رادیو در مورد نکات ایمنی پخش میشد. مثلاً اعلام میکردند زمانیکه صدای هواپیما یا سوت خمپاره را شنیدید، در سه حالت میتوانید روی زمین خیز بروید تا حداقل از برخورد مستقیم گلوله در امان باشید. من، عبدالحسین و امیر بیکار بودیم. همهی دوستان ما شهر رفته بودند. چند نفر پیرمرد در شهر مانده بودند. آموزشها را که از طریق رادیو پخش میشد به پیرمردها میدادیم تا در مواقع خطر آنها را اجرا کنند. چند روز قبل عبدالحسین برای پیرمردی که سر کوچه ما بود توضیح داده بود که موقع حمله عراقیها چه کاری انجام دهد.
🌷پیرمرد از نظر جسمی ضعیف بود. از قضا همان روز دوازدهم، هواپیماها شهر را با راکت و موشک بمباران کردند و بعضی از راکتها به مناطق حساس خوردند. پیرمرد همسایه رفته بود مسجد جامع تا آذوقه تهیه کند. در راه برگشت هواپیماها به شهر حمله کردند و یکی از راکتها نزدیک او اصابت کرده بود. او هم سعی میکند سینهخیز برود و روی زمین بخوابد. پاهایش را از هم باز میکند و دستهایش را روی سرش میگذارد اما قبل از اینکه خم شود ترکشی به باسن او میخورد. البته شانس آورده بود که ترکش کمانه کرده و به پشتش خورده بود.
🌷عربها به باسن میگویند «عزّ». پیرمرد بعد از خوردن ترکش درحالیکه دستش به پشتش بود داد میزد «آی عزّی»، «آی عزّی» این شد تکیه کلام ما و بعد از آن هر وقت راکت به زمین میخورد، بچهها به شوخی این عبارت را به کار میبردند و پیرمرد همسایه را نیز به خاطر این ترکش حسابی اذیت میکردیم. آن روز بعد از اینکه هواپیماها شهر را بمباران کردند و رفتند، سراغ پیرمرد رفتیم. صاف ایستاده بود و نمیتوانست کاری بکند و فقط داد میزد. یک جیپ ژاندارمری را با خواهش و تمنا نگه داشتیم و سوارش کردیم تا پیرمرد را به بهداری ببرند.
راوی: آزاده سرافراز غلامرضا رضازاده (کوچکترین اسیر جنگ ایران و عراق از ماه اول جنگ در خرمشهر
📚 کتاب "اسیر کوچک"
🏴@hasanalim🏴
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#آی_عزّی!
🌷دوازدهم مهر ۵۹ بود که امیر به خرمشهر برگشت. گاهی اوقات آموزشهایی از رادیو در مورد نکات ایمنی پخش میشد. مثلاً اعلام میکردند زمانیکه صدای هواپیما یا سوت خمپاره را شنیدید، در سه حالت میتوانید روی زمین خیز بروید تا حداقل از برخورد مستقیم گلوله در امان باشید. من، عبدالحسین و امیر بیکار بودیم. همهی دوستان ما شهر رفته بودند. چند نفر پیرمرد در شهر مانده بودند. آموزشها را که از طریق رادیو پخش میشد به پیرمردها میدادیم تا در مواقع خطر آنها را اجرا کنند. چند روز قبل عبدالحسین برای پیرمردی که سر کوچه ما بود توضیح داده بود که موقع حمله عراقیها چه کاری انجام دهد.
🌷پیرمرد از نظر جسمی ضعیف بود. از قضا همان روز دوازدهم، هواپیماها شهر را با راکت و موشک بمباران کردند و بعضی از راکتها به مناطق حساس خوردند. پیرمرد همسایه رفته بود مسجد جامع تا آذوقه تهیه کند. در راه برگشت هواپیماها به شهر حمله کردند و یکی از راکتها نزدیک او اصابت کرده بود. او هم سعی میکند سینهخیز برود و روی زمین بخوابد. پاهایش را از هم باز میکند و دستهایش را روی سرش میگذارد اما قبل از اینکه خم شود ترکشی به باسن او میخورد. البته شانس آورده بود که ترکش کمانه کرده و به پشتش خورده بود.
🌷عربها به باسن میگویند «عزّ». پیرمرد بعد از خوردن ترکش درحالیکه دستش به پشتش بود داد میزد «آی عزّی»، «آی عزّی» این شد تکیه کلام ما و بعد از آن هر وقت راکت به زمین میخورد، بچهها به شوخی این عبارت را به کار میبردند و پیرمرد همسایه را نیز به خاطر این ترکش حسابی اذیت میکردیم. آن روز بعد از اینکه هواپیماها شهر را بمباران کردند و رفتند، سراغ پیرمرد رفتیم. صاف ایستاده بود و نمیتوانست کاری بکند و فقط داد میزد. یک جیپ ژاندارمری را با خواهش و تمنا نگه داشتیم و سوارش کردیم تا پیرمرد را به بهداری ببرند.
راوی: آزاده سرافراز غلامرضا رضازاده (کوچکترین اسیر جنگ ایران و عراق از ماه اول جنگ در خرمشهر
📚 کتاب "اسیر کوچک"
🏴@range_khodaa🏴