eitaa logo
شهید حسنعلی ترکیان
117 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6هزار ویدیو
58 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن حسنعلی ترکیان: @hasanalitorkian ارتباط و ارسال مطالب به مدیر کانال:👇 @Iamkana
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 مرگ حق است ، پس چه بهترکه حیات ابدی باشد . از خداوند بخواهیم که ، حیات ابدی ما باشد ،مانند مردم کوفه نباشید ، به فرمان امام خود باشید وگرنه باید ننگ و ذلت را پذیرا باشید . 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 💐 سلام مرا به رهبر عزيزم برسانيد و بگوييد تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد با خدا پيمان مي بندم كه در تمام عاشوراها و در تمام كربلاها با امام حسين (ع) همراه باشم و سنگر او را خالي نكنم تا هنگامي كه همه احكام اسلام در زير پرچم اسلامي امام زمان (عج) به اجرا درآيد . 🌹 🌴 🌹 🌹 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹 باور کنید که جنگ است و جنگ امروز بسی سخت تر از دفاع هشت ساله ، دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان در حال حمله به مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست . ... 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 همراه دوست عزیزش ، در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان های لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بو که در آن زمان ، فرماندهی این لشکر را به عهده داشت . ، وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار خود برود به خانواده این زنگ می زد و می گفت من دو روز به خانه شما می آیم. به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است ، دو روز خدمت گذاری این را داشت و بعد به سمت کرمان می‌رفت . 🌹 شادی روح و 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 ‌ آن کسانی که مسئولیتی دارند و با خون و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام ، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند ! دوستان عزیز ! تنها راه رسیدن به سعادت ، ترک محرمات و انجام واجبات است . راه قرب به خدا همین است و بس . دست یکدیگر را بگیرید و راه را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید . 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 🌹 🌹 تاریخ تولد : ۱۳۲۶/۰۶/۲۰ تاریخ : ۱۳۷۲/۰۱/۲۰ علت : انفجار مین 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 از نگهباني و دژباني گذشتيم. اكنون به جايي كه مقصد بود، يعني «قتلگاه» نزديك مي‌شديم. جايي كه 40 الي 50 نفر از بچه‌هاي بسيج كنار هم شهيد شده بودند و از قرائن پيدا بود كه برخي از آنها در زمان شهادت دست در گردن يكديگر كرده بودند و تو امروز قصد داشتي روايت مظلوميت آنان را براي مردم بخواني و به تصوير بكشي. به طرف قتلگاه پيش مي‌رفتيم و تو، سيد! اصرار داشتي كه حتما مصاحبه با بچه‌ها حتما بايد در قتلگاه انجام بپذيرد و - شايد - مي‌دانستي كه آنجا حقيقتا قتلگاه است. من مثل هميشه با كمي چاشني شوخي و خنده گفتم: سيد! قتلگاه هم شبيه به همين تپه‌ها و گودالهاست ديگه! همين جاها مصاحبه را بگير!» و تو با صبوري و طنازي مخصوص خودت گفتي: «نه اصغر جان، مي‌گرديم تا قتلگاه را پيدا كنيم.» چند لحظه بعد از اين حرف بود كه قتلگاه را يافتي و پركشيدي و رفتي ... و چه زيبا يافتني و رفتني. راوی : 🌹 🕊 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 دفترچه‌ی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقت ‌ها با عجله از جیبش در می‌آورد و علامتی در یکی از صفحات می‌گذاشت. می‌گفت ، اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت می‌زنم . برایم عجیب بود که محمد‌رضا ، اسوه‌ ی تقوا و اخلاق بچه‌ها ، آنقدر گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد !! چند روز قبل از به طور اتفاقی دفترچه‌ اش را نگاه کردم ، خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر ، مثل قلبِ محمدرضا ، سفیدِ سفید است..... 📚 مبارزه با نفس ، صفحه ۳۶ 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ در نهانگاه اقیانوسی از اشارت جاری است که مرا به نجات رهنمون می سازد ، حرفهایت در برای من و در برای تو متولد شد . در این و انزوا ، در این خستگی های مسری ، در دعوتی از سمت توام تا مرا به سوی دعوت کنی و باز در که بوی می دهد مرا با با و با که می پرستی اش آشنا سازی . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 بی قرارم ، خسته ام و از تمام بریده ام ، بگیر را که اگر مرا از محروم سازی به قهقرا خواهم کرد ، مرا در یادت ساز ، مرا با ببر . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 ای مردم ، بعد از شهادت هر شهیدی ، خیلی از ما ادعای دوستی با او را کردیم و برای او تخت و حجله بستیم ، بلند گو بستیم ، تاج گل بردیم و... ولی آیا یک سوره بالای سر شهید خواندیم ؟ آیا رفتیم سر قبرش و یک جزء قرآن بخوانیم ؟ آیا شهید به تاج گل احتیاج دارد یا به اینکه برویم برایش نمازی بخوانیم ، روزه ای بگیریم ، قرآنی بخوانیم و طلب آمرزش کنیم . 🌹 🕊 🌹 🌹 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌼🍀🌹🕊🌹🍀🌼 چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم . منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم پشت در بود . چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian