eitaa logo
دوست داران امام حسین (ع)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
674 ویدیو
7 فایل
شروع=1402 پایان=ظهور مهدی عج کپی؟ نوش جونتون اما اگر موقع استفاده به نیت بنده استغفار نگید قطعا حلال نیس ذکر شمار https://EitaaBot.ir/counter/2fj ارتباط با مدیر @HASANNABAEI1 @Fatima6622 ارتباط با مدیر تبادل هم داریم از ساعت 8 تا 10 شب 👑
مشاهده در ایتا
دانلود
49.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا گناهانی که از آنها توبه می کنیم 🔹از پرونده اعمالمان پاک می شوند؟ 🎙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═🚥═════╗ @hasannabaei ╚═════🚥═╝
دفع مواد مغناطیسی مضر از بدن با نماز بارها این موضوع را شنیده ایم که در روایات اینگونه آمده است که پس از وضو، آبِ آن را از دست و صورت خود خشک نکنید، زیرا از لحاظ علمِ پزشکی، اعصاب حسی بدن، وقتی پیامِ سرما (ناشی از آب وضو) را به مغز می رسانند، بدن خود به خود برای مقابله با احساس سرما، دمای خود را افزایش می دهد تا قسمت های خیس را خشک کند و همین واکنش ها و تحریک ها، باعثِ باز شدن منافذ بسته پوست و ورود اکسیژن به اندام ها و عضلات زیر پوست و بافت های پوشیده می شود که در نهایت باعث ایجاد حس نشاط و شادابی خواهد شد. امواج مضر الکتریکی و مغناطیسی زائد در محیط زندگی ما، مثل امواج انرژی برق، امواج مخابراتی رادیو و تلویزیون، امواج و پرتوهای رادیولوژی ها و پرتو درمانی ها، موبایل و انرژی برقی که از طریق وسایلی مثل سشوار، با آنها در تماس هستیم، تاثیر زیادی بر روی سلامت مغز و اعصاب بدن می گذارند و این آثار سوء، در مراکزی که بیشترین تحریکات عصبی را دارند، باعث بروز اختلالات جدی و جبران ناپذیر خواهد شد. مراکز عمده ی این تحریکات عصبی، اندام هایی مثل سر و صورت، دست و مچ دست و پا هستند که دقیقاً در هنگام وضو امر به شستن یا مسح آنها شده است. امروزه علم ثابت کرده است که بهترین و در دسترس ترین و بی خطر ترین راهِ دفع این امواج مضر و آسیب رسان، آب است. و به خاطر همین است که خدای متعال، با درایت و شفقت بسیار نسبت به بندگانش، از قرن ها پیش راه مقابله با این امواج و پرتوها را به ما آموخته است . آن هم زمانی که هیچ کدام از این امواج مضر، وجود خارجی نداشت. پس با وضو گرفتن می توانیم باعث دفع و دور کردن بارهای الکتریکی ساکن و امواج مضر از جسم خود شویم. طبق تحقیقات انجام شده توسط پروفسور لای، مشخص شده است که DNA سلول های مغزی در اثر برخورد با امواج مغناطیسی خارجی، دچار آسیب های جدی می شوند. از آنجایی که انسان و به طور خاص، مغز انسان، در طول شبانه روز چندین بار با میدان ها و امواج مغناطیسی خارجی ناشی از وسایل برقی و الکتریکی و نیروگاه ها و وسایل ارتباطی و مخابراتی و … و نیز میدان مغناطیسی زمین مواجه می شود که سلامت او را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد، نماز روزانه و مرتب، بهترین راه مقابله و دفع این امواج است زیرا زمانی که انسان قیام کرده و رو به قبله نماز می خواند، در هنگام سجده، میدان مغناطیسی زمین و میدان مغناطیسیِ بدن، بر روی هم منطبق می شوند و دقیقاً همانند یک رسانا، مواد الکتریسیته و بارهای منفی الکتریکی، از طریق سر به زمین منتقل می شود. یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسور بور به دست آورده بود این بود که علاوه بر وجود میدان مغناطیسی در بدن تمام انسان ها، در بدن همه ی دانشجویان مؤنث که بر روی آنه تحقیق کرده بود، ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدیدی به وجود می آید و میدان مغناطیس بدن به منظم‌ترین صورت درآمده و بارهای منفی خارج می شوند. و دقیقاً به همین علت است که زنان لازم نیست که در این مدت نماز بخوانند. اکتشافات علمی اخیر هم نشان می دهد که علت اینکه قلب زنان به صورت کلی، منظمتر و قویتر از قلب مردان میتپد و زنان کمتر از مردان به عارضه های قلبی دچار می شوند، همین تغییر ولتاژ است. علاوه بر این، حالت تمرکز و حضور ذهنی که در هنگام خواندن نماز در شخص نمازگزار به وجود می آید، میزان تشعشع امواج مفید آلفا را به میزان زیادی بالا می برد و ظرفیت و توانایی مغز را در تولید این امواج سازنده، افزایش می دهد. •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• https://eitaa.com/hasannabaei
❣ 📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ‏... 🌱سلام بر تو ای مولایی که آینه مهربانی خدا هستی. سلام بر تو و بر روزی که زمین و زمینیان را از محبت، سیراب خواهی کرد. 📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام. ✨ای پاک و نجیب مثل باران، برگرد ای روشنی کلبۀ احزان برگرد... ✨یعقوب امیدش همه پیراهن توست ای یوسف گمگشتۀ کنعان برگرد...
🌷 امام صادق علیه السلام فرمودند : بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها. بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد. کانال دوست داران امام حسین (ع) https://eitaa.com/hasannabaei
💢سختی‌های توأمان با لذت ✍️صبر کردن این‌قدر کار سختیه که خدا چند تا پیغمبر فرستاد تا فقط صبر کردن رو به مردم یاد بده. ایوب: صبر در بیماری. یعقوب: صبر در فراق. نوح: صبر بر اولاد بد. لوط: صبر بر همسر بد. موسی: صبر بر مردم نفهم. عیسی: صبر بر عالمان بدون عمل و... ولی لذتش اینجاست که خود خدا می‌گه: 🕋 إنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال:۴۶) ✨ همانا خداوند با صابران است! خدا با ماست، به شرط اینکه صبری جمیل داشته باشیم. 🕋 فاصْبِر،ْ صَبْراً جَمیلا (معارج:۵) ✨پس صبر كن، صبرى نيكو. ✅ صبرِ جمیل، یعنی پیش خدا تسلیم باشیم و در راه اطاعت از خدا صبر کنیم. 🔻ناامیدى نداشته باشیم و بی‌تابى و آه و ناله هم نکنیم💢
✍از حکیمی پرسیدند: چرا هیچ از عیب مردم سخن نمیگویی ؟ حکیم گفت:هنوز از محاسبه عیب های خــودم فارغ نشدم تا به عیب های دیگران بپردازم˝ خوشا به حال آن کس که عیب خودش، اورا از پرداختن به عیب دیگران، باز می دارد. 📚نهج البلاغه خطبه ١٧۶
✍🏻همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم. ⇇✨همسرش گفت: بگو ان شاءالله ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!! از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟ ملا گفت: ان شاءالله كه منم! ✨همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها✨ ✨خداوند در قرآن می فرماید: «و لا تقولن لشی ء انی فاعل ذلک غدا* الا ان یشاء الله؛» هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد»
💢از عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود!💢
داستان خیلی جالب حتما بخونید 👇
(سه نصیحت از پرنده!!) 💢مردی از کنار بیشه‌ای میگذشت، چشمش به پرنده‌ی کوچک و زیبایی افتاد. آن را گرفت. پرنده در حالی که ترسیده بود گفت: "از من چه می‌خواهی؟" مرد گفت: "تو را میکُشم و می خورم." پرنده گفت: "جثه‌ی من کوچک است و چیز زیادی از من به دست نمی آوری" اما من می توانم سه سخن حکمت آموز به تو بگویم که برای تو سود بیشتری دارد! مرد پذیرفت. 🌿پرنده گفت: "سخن اول را در دست تو میگویم، سخن دوم را وقتی می گویم که مرا رها کنی و بر درخت بنشینم و سخن سوم را بر سر کوه" مرد گفت: "بگو" پرنده گفت: "اول این که هر چه از دست دادی حسرت آن را نخوری" مرد او را رها کرد و پرنده پرواز کرد و روی درختی نشست. مرد گفت: "سخن دوم را بگو" پرنده گفت: "سخن غیرممکن را باور نکن." و پرواز کنان به طرف کوه رفت و با صدای بلند گفت: "ای بدبخت! در شکم من دو مروارید بیست مثقالی بود. اگر مرا می‌کُشتی ثروتمند می‌شدی" مرد دستش را بر سر خود کوبید و افسوس خورد و گفت: "حالا آخرین سخن را بگو" 🌿پرنده گفت: "تو آن دو سخن فراموش کردی، حالا سخن سوم را برای چه میخواهی؟!! اول گفتم، افسوس گذشته را نخور، که برای از دست دادن من افسوس خوردی، و دوم اینکه سخن محال و غیرممکن را باور نکن، اما به این پندم هم توجه نکردی! آخر ای انسان عاقل! گوشت و بال من دو مثقال بیشتر نیست، تو چگونه باور کردی درون من دو مروارید بیست مثقالی باشد؟!😉 بعد با خوشحالی به اوج آسمان آبی پرواز کرد.!! 📙کیمیای سعادت💢
💢فرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت وتنها با همسرش زندگی میکرد در عوض نانوایی در آن شهر به نیازمندان نان رایگان میداد روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد. مردم هر چه اورا نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب میگفت: نیاز شما ربطی به من نداره بروید از نانوا بگیرید تا اینکه او مریض شد و احدی به عیادت او نرفت. این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر نانوا به کسی نان رایگان نداد. اوگفت کسی که پول نان رامیداد دیروز از دنیا رفت!💢