eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
80 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
73 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰درگذشت آیت الله از مراجع تقلید شیعه و اساتید حوزه علمیه اصفهان (۱۳۴۲ق) 🌀سید محمد باقر درچه ای از فقهای شیعه قرن 13 و 14 ق و از اساتید حوزه علمیه اصفهان است. وی در ۱۲۶۴ ق در روستای درچه در لِنجِان اصفهان به دنیا آمد و از سیزده سالگی فراگیری علوم دینی را در اصفهان آغاز کرد. 🔸او در نجف نزد میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی و در اصفهان نزد محمد باقر خوانساری شاگردی کرد. از شاگردان وی می‌توان به آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله سیدحسین بروجردی اشاره کرد. 🔅آیت الله درچه ای در ۱۳۰۳ ق به اصفهان بازگشت و تا آخر عمر به تألیف، تدریس و فعالیت‌های علمی و اجتماعی پرداخت و در حوزه علمیه اصفهان به عنوان استاد ممتاز فقه و اصول به شهرت رسید. ✅آیت الله درچه ای با صفاتی چون ساده زیستی، پرهیزکاری، احتیاط در مصرف وجوه شرعی، مبارزه با خرافات و عقاید ناروا، مانند اظهارات غلوآمیز درباره امامان شیعه علیهم السلام، نظم بسیار در زندگی و جدیت در امر تدریس شناخته شده بود. چنانکه حتی خبر شنیدن درگذشت مادرش، موجب تعطیلی درس او نشد. ▪️درچه ای در ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۳۴۲ق ( 16 آذر 1302 ش) در درچه درگذشت. پیکر وی از درچه به اصفهان تشییع شد و در قبرستان تخت فولاد به خاک سپرده شد.
🔺تعطیلی تعطیل! ▫️آیت الله حیدرعلی محقق به نقل از مرحوم طیب: 🔹من یازده سال درس خارج آقا شرکت کردم. در تمامی این مدت فقط یک بار درس ایشان تعطیل شد. 🔸در تعطیلی آن روز هم چاره ای نبود; زیرا اولین درس آن روز را گفته بود که خبر آوردند برادر شما آقا سید محمد حسین درچه ای فوت کرده است. 🌀آقا فرمود: خدا رحمتش کند. ☄خواست درس دوم را شروع کند که گفتند: آقا! ایشان وصیت کرده است: شما بر جنازه اش نماز بگزارید. از این روی ناچار شدند و درس را تعطیل کردند. 🍁این پشتکاری و تلاش و بهره گرفتن از لحظه ها و ساعات زندگی بسیار مایه عبرت است. 📚مجله حوزه آذر و دی 1371، شماره 53.
وسواس شاگرد ◽️آیت‌الله بروجردی (ره): 🌀آیت الله وقتی از درس خارج فقه و سوالات طلاب فارغ شد، صدای اذان بلند شد و استاد عازم مسجد بود. ◾️موقع رفتن پرسید: آقا حسین مشکل وسواست رفع شد؟ ◽️گفتم: نه استاد! شک در صحت وضو خیلی اذیتم می کند. ◾️گفت: تصمیم گرفته ام مشکلت را حل کنم. بیا برویم کنار شیر آب وضو بگیر. ◽️گفتم: مردم منتظرند شما بروید. وضوی من طول می کشد. اما قبول نکرد. 🌀وقتی صورتم را یکبار شستم. تا خواستم یک بار دیگر بشویم، گفت بس است. با نظارتش وضو گرفتم. ☄فرمود: وضویت درست است شک نکن. حجره هم که رفتی نمازت را اعاده نکن. به نوح الدین گفتم مراقبت باشد. فردا هم مثل امروز پیشم وضو می گیری تا وسواست برطرف شود. 🔺و اینطور بود که وسواسم برطرف گردید. 📚خاطرات آیت الله بروجردی، ص ۲۵ و ۲۶.
🔺حساس نسبت به توحید و شرک! 🌀آیت الله طرفدار عزاداری بود و مجالس سوگواری برگزار می کرد. اما نسبت به توحیدو شرک خیلی حساس بود و منبری ها جرأت زدن هر حرفی را برابر او نداشتند. 💠یک بار واعظی روی منبر سخن می گفت در حالی که مرحوم درچه ای هم در حجره خود صدای او را می شنید. این واعظ داستانی طولانی گفت و در نتیجه گیری از قول پادشاهی که در قصه بود گفت: شاه گفت چون عرب همه چیزش را به خاطر من داد من هم باید همه مایملکم را بدهم. امام حسین (ع) هم روز عاشورا همه هستی خود را برای خدا داد... بنابرین خداوند نیز روز قیامت هستی و نیستی اش را در اختیار امام حسین خواهد گذاشت و خواهد گفت: بخواه هرچه می خواهی و هرچه می خواهی بکن. و خدایی من در دست توست. تو همه چیزت را برای من دادی. من نیز همه چیز را به تو می دهم. ⚡️آیت الله درچه ای با شنیدن این سخن ناگاه سرش را از حجره بازار گلشن بیرون کرد و با صدای رسا و بلند فریاد زد: بیا پایین! بیا پایین! نگو این حرف های خلاف را! چه غلطی بود که کردی! کی خدا چنین خواهد کرد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀شدت اهتمام آیت الله به تحصیل علم 🔹کسی که حتی در روز وفات مادرش،‌کلاس درسش را تعطیل نکرد.
27.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گفتگوی تلویزیونی پیرامون علم و فضائل اخلاقی آیت الله
111.mp3
2.59M
🔅دستور مرحوم آقا به قطع درخت چناری که به آن توسل می شد 🎙آیت الله جوادی اصفهانی
🔺مناظره با کشیش مسیحی! 💢در اصفهان کشیشی بود که بسیار خوش‌برخورد، خوش حافظه، اهل مطالعه و آشنا با دروس طلبگی بود و با طلاب روابط خوبی داشت و طلاب را در خانه یا کلیسایش می‌پذیرفت و غالباً در مناظره با طلاب غالب می‌شد. 🔹آیت‌الله نجفی اصفهانی در بین شاگردانش دنبال کسی می‌گشت که بتواند او را مغلوب کند، آیت‌الله را که جوانی تازه طلبه بود، معرفی کردند. ایشان قبول کرد که با او مناظره کند به شرطی که طلاب همراه او به دیدار کشیش بیایند، اما به‌هیچ‌وجه در مناظره دخالت نکنند حتی در حد یک حرف و اشاره. 🔸روز دیدار با همدیگر به محل بحث رفتند. کشیش مثل همیشه خطاب به طلاب گفت: «شما حضرت مسیح را که قبول دارید؟»، طلبه‌ها گفتند: «در این جلسه ما فقط ناظریم و این سید با شما بحث می‌کند». 🔅کشیش سؤال را خطاب به سید تکرار کرد. سید گفت: «نه قبول ندارم». او با تعجب پرسید: «مگر مسلمان نیستی؟». ▪️سید گفت: «فرض کن نیستم و یک مسیحی‌ام». 🌀کشیش خواست با مطالب تاریخی حقانیت مسیح را اثبات کند که سید ادعاهایش را رد کرد. ▪️کشیش گفت: «قرآن را قبول داری؟». ▫️سید گفت:«فرض کن که قبول دارم». ⚡️کشیش گفت: در قرآن شرح‌حال حضرت مسیح مکرر آمده است. 🌦سید گفت: «من مسیح قرآن را قبول دارم که نقطه مشترک من و شماست. اما من مسیح شما را که قائل به شراب‌خواری و خیلی از مطالب دیگر است را قبول ندارم». 🌱بالاخره ادامه بحث با تسلط فوق‌العاده سید جوان بیست‌ساله به قرآن، انجیل و تاریخ به درخواست کشیش به جلسه‌ای دیگر موکول شد و کشیش اعتراف کرد که از این جلسه خیلی چیزها یاد گرفته است.