چیزی که سر امتحان یادم میاد:

سرتو بگیر بالا عزیزم امتحانتو افتادی. از چشم امامت که نیفتادی🦦

یه پیغام برات دارم اول صبحی

حرف دل دختر هیئتیا:

میدونم چه حسی داری وقتی میخای گریه کنی ولی نمیتونی تمام احساساستو بریزی بیرون پس میری رو تختت و زیرپتو پنهون میشی و اجازه میدی بقیه فکر کنن حالت خوبه بالشتت با اشکات خیس میشه و دعا میکنی کسی نیاد داخل اتاقت و حالت رو بپرسه چشات از گریه زیادی قرمز شده پس میخوابی تا پنهونش کنی

دلیل آرامش من:

من از کی عاشق شدم نمیدونم:)

وقتی تو جمع مسلمونا عطسه میکنی:

موقعیت تو یه دختر بچه رها و آزادی بدون هیچ دغدغه و نگرانی>>

ولی پسرامون>>🥲

و گفت محرم ات را دوست دارم:) خستگی رااز یادم می برد و آدم هارا...

وقتی ازم میپرسن چه سبک موسیقی گوش میدی🚶🏽‍♀️:

دخترایی که تو این گرماااا چادر میپوشن رو با هیچی نمیشه تهدید کرد🤌🏽

خیلی دوس دارم یه آنه شرلی درون داشته باشم..

خستم مث اون براندازی که مهاجرت کرد کانادا تا از دست مسلمونا راحت شه ولی الان تو خیابونای تورنتو داره دسته عزاداری میبینه=}

یه روز عادی تابستونی تو مشهد💧

بهمون میگن ساندیس خور فک کردن به ما برمیخوره هه 🗿😂

مثلا اون لحظه هایی که میشینی یه گوشه به یه نقطه زل میزنی اینو پلی کنی**

وایب هیئت کوچولویه من و دوستام: 🦦✨

ترجمه: چرا عاشق خدا هستم؟ چون... وقتی که داشتم دور میشدم خدای من برای نجاتم اومد الان من امید دارم تو اومدی و ترس هام رو برداشتی وگفتی به خونه برگرد:) به خونه جایی که بهش تعلق داری! برگرد...