eitaa logo
هشتگ آگاهی 🇪🇭
281 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
955 ویدیو
6 فایل
اینجا یک کانال نوشتنی است. تکراری بودنش را نمی دانم اما خیلی از نوشته ها را خودم می نویسم. جاهایی هم کپی است. اما هرچه هست وظیفه ایی است که برای تبیین حس میکنم. می نویسم تا آنجا که بتوانم و تا آنجا که بشود. کپی #حلال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل بی قرار رسیدن توست، روز ها بی تو دیروز است، فردا در حسرت دیدن توست، برگ ها بی تو می ریزند، شکوفه از شوق یاد تو می روید… آب تشنه محبت توست، باد بی تو حیران است، ابر ها از فراق تو بارانی، کوه وامدار قامت توست، آفتاب از وجود تو پر نور است، چشمه با گوشه چشم تو در جوشش، نسیم هر بار از تو می گوید، حیات، معجزه یک نظر توست! و ما منتظران چشم انتظار دیدن منبع تمامی آن ها هستیم… سلام بر تو ای چشمه ی حیات ❤️ https://eitaa.com/joinchat/2209611972Cbdeed23a4e
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه به این باور برسیم که روزی تضمین شده است و دست خداست نه برای افزایش رزقمون دروغ میگیم. نه به هر چیزی و هر کسی رو میندازیم.
‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ 🔴تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه‌اش برای تو خواهند بود ✍آیت‌الله شیخ محمدتقی بهلول می‌فرمودند: ما با کاروان و کجاوه به گناباد می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار، می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت: بی‌بی! دو ساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه، می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت: نه مادر، الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت: نگهدار. کاروان‌دار گفت: اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. مادرم گفت: بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم و مادرم، دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا می‌رسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک درشکه خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: بی‌بی کجا می‌روی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم. بیا سوار شو. 🤲 یک نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم. سورچی گفت: خانم، فرماندار گناباد است. بیا بالا، ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت. آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست و گفت: مادر بیا بالا، اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. اگر انسان بنده‌ٔ خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بيمه مى‌شود و خداوند تمام امور او را كفايت و كفالت مى‌كند. 💠 «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟» (سورۀ زمر: آیۀ 36) ‌‌‌
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اقتدار، مظلومیت و پیروزی 🔹گوشه‌ای از زندگی سیاسی-مبارزاتی امیرالمومنین علی علیه السلام در کلام رهبر انقلاب https://eitaa.com/joinchat/2209611972Cbdeed23a4e
هدایت شده از هشتگ آگاهی 🇪🇭
اگر کسی این سوره را در هر بخواند، کفاره گناهان بین دو جمعه او خواهد بود. التماس دعا @hashtag_agahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای مکرون ما کنار مردمانتان ایستاده ایم شما چطور؟! هم اکنون ضرب و شتم معترضین توسط پلیس در پاریس https://eitaa.com/joinchat/2209611972Cbdeed23a4e
نمایی از یک دوستدار حیوانات ! ای کاش میشد سگ های ولگرد را هم در کیف های شما گذاشت. هم ما راحت میشدیم. هم شما به آرزویتان می رسیدید. !! https://eitaa.com/joinchat/2209611972Cbdeed23a4e