#انشا با موضوع: 🌼 ریشه کلمه پول 🌼
پول از دیرباز وسیلهای بوده است که در زندگی انسانها نقش بسیار مهمی ایفا میکند. اما آیا تا به حال فکر کردهایم که کلمه «پول» از کجا آمده و چه معنایی در دل خود دارد؟ در واقع، ریشه کلمات، همانند ریشه درختان، هویت و شکل کل آن کلمه را میسازد و شناخت این ریشهها به ما کمک میکند تا بهتر به عمق مفاهیم پی ببریم.
کلمه پول در زبانهای مختلف معانی و ریشههای متفاوتی دارد، اما بیشتر تاریخنگاران و زبانشناسان، آن را به کلمه لاتین «pecunia» نسبت میدهند که به معنی گله و دارایی است. این واژه از کلمه «pecus» به معنای گوسفند یا دام آمده است؛ چراکه در گذشتههای بسیار دور، گوسفند و دام از مهمترین داراییهای انسانها به شمار میرفت و نماد ثروت و قدرت بود.
سرگذشت پول ما را به دنیایی میبرد که انسانها به جای تبادل مستقیم کالاها، به دنبال راهی بودند تا بتوانند ارزشها را به راحتی نگه دارند و منتقل کنند. پول به عنوان یک نماد، ارزشها و امتیازها را نمایندگی میکند و باعث میشود معاملات آسانتر و سریعتر انجام شود. این تغییر از مبادله کالایی به استفاده از پول، گامی بزرگ در پیشرفت تمدنها بود و تضمینکننده رونق تجارت و توسعه اقتصادی شد.
همانطور که مولانا گفته است:
«اندیشههای پاک، سرمایههای واقعی انساناند.»
پول اگرچه نماد مادی ارزش است، اما پشتوانه آن میتواند تلاش، دانش و اخلاق باشد. پول بدون پشتوانه معنوی و اخلاقی، تنها کاغذ یا فلزی سرد است که هیچ ارزشی ندارد.
بنابراین، شناخت ریشه کلمه پول، ما را به درک عمیقتری از تاریخ و فلسفه ارزشهای انسانی میرساند. پول تنها یک وسیله مبادله نیست، بلکه نمادی است از تلاش، پشتکار و فرهنگ جوامع. این دانش به ما میآموزد که پول ابزار است، نه هدف و باید آن را در مسیر درست به کار ببریم تا زندگی بهتر و عادلانهتری رقم بزنیم.
در نهایت، پول همانند ریشه درختی است که اگر سالم و قوی باشد، میتواند شاخهها و برگهای زندگی را سرسبز و پرثمر کند.
#انشا با موضوع: 🌼 ریشه کلمه سبز 🌼
رنگها نه تنها چشمنوازند، بلکه هرکدام معنایی عمیق و ریشهدار در فرهنگها و زبانها دارند. رنگ سبز، یکی از پرمعنیترین و زیباترین رنگهاست که در دل طبیعت نشسته و نماد زندگی، رشد و امید است. اما آیا تا به حال اندیشیدهایم که ریشه کلمه «سبز» چیست و چگونه این واژه به چنین مفاهیم زیبا و پُرعمقی گره خورده است؟
کلمه «سبز» از زبانهای باستانی فارسی ریشه میگیرد و به معنای سرزندگی، تازه بودن و رشد است. این کلمه در زبانهای هندوایرانی با واژههایی مشابه برای نشان دادن رنگ گیاهان جوان و سرسبز مرتبط است. سبز، رنگ گیاهان است که نور خورشید را به زندگی تبدیل میکنند و با هر برگ سبز، نشانی از حیات و تجدید است. این رنگ، نماینده تحول و شکوفایی است که از دل زمین آغاز و به سوی آسمان گسترش مییابد.
در زندگی روزمره، سبز به ما یادآوری میکند که هر روز فرصتی تازه برای آغاز دوباره است؛ همانند برگهایی که پس از زمستان سرد، جان میگیرند و پیامی از زندگی به ما میدهند. این رنگ زیبا به انسانها احساس آرامش، امنیت و تداوم میبخشد.
«بهار نوید سبزی است و سبزی مظهر زندگی.» این جملهای است که میتواند مفهوم حقیقی رنگ سبز را در ذهن ما روشن کند. سبز به ما میآموزد که پس از تاریکی و سختی، حتما روزهای نو، روشن و پر از امید خواهد آمد.
از نظر فلسفی و اخلاقی نیز، سبز نمادی است از تازگی فکر، رشد روح و پاکی نیت. درست همانند طبیعت که همهچیز را از خاک سرد به شکوفههای شاداب تبدیل میکند، انسان نیز میتواند با ایمان و تلاش، زندگی خود را سبز و پرثمر سازد. به همین خاطر است که فرهنگهای گوناگون به این رنگ احترام میگذارند و آن را نشانهای از زندگی پاک و پرانرژی میدانند.
در نهایت، ریشه کلمه سبز فراتر از یک صفت ساده برای رنگ است؛ آن داستان زندگی، امید و تجدید را در دل خود جای داده است. سبز نه فقط رنگ برگها، بلکه رنگ قلبها و آرزوهای انسانی است که همیشه به دنبال صلح، شادی و رشد است. این رنگ زیبا به ما میگوید که زندگی همچون سبز زیر نور خورشید، همیشه پویا و در حال حرکت به سوی روزهای بهتر است.
#انشا با موضوع: 🌼 حضرت سلیمان 🌼
حضرت سلیمان علیهالسلام یکی از بزرگترین پیامبران و حکیمان الهی است که در تاریخ بشر همیشه به عنوان نمونهای از عدالت، حکمت و قدرتی بینظیر شناخته شده است. داستان زندگی او پر از آموزههای عمیق و درسهای ارزشمندی است که تا امروز الهامبخش قلبها و ذهنها بوده است. حضرت سلیمان نمادی است از انسانی که بر عقل و ایمان خود تکیه کرد و توانست با رحمت و عدالت حکمرانی کند.
قدرتی که خداوند به حضرت سلیمان داد، فراتر از همه پیامبران بود؛ او نه تنها بر مردم و حیوانات فرمان میراند، بلکه حتی بر باد و جن و پری هم حکم میراند. این قدرت خارقالعاده نشانهای از لطف الهی و میزان اعتمادی بود که خداوند به او داشت. اما حضرت سلیمان هرگز اسیر قدرت نشد و با فروتنی و حکمت، از آن بهره برد تا عدالت و خیر را در جهان گسترش دهد.
حکمت حضرت سلیمان زبانزد خاص و عام است. او با قضاوتهای عاقلانه و بینش عمیق خود، توانست مشکلات پیچیده را حل کند و همگان را به راه درست هدایت نماید. در قرآن کریم نیز قصه حکمتی از حضرت سلیمان آورده شده است که نشاندهنده ذکاوت و هوش اوست؛ این حکایتها برای ما یادآور میشود که قدرت بدون خرد و ایمان، بیثمر است.
حضرت سلیمان همچنین نماد ارتباط نزدیک با خداوند بود. او از خداوند درخواست علم و حکمت کرد، نه ثروت یا قدرت بیحد و مرز. این انتخاب نشان میدهد که او ارزش واقعی زندگی را میفهمید و میدانست که پایه هر موفقیتی، ایمان و دانش است. این درس مهمی است که امروزه برای همه ما قابل تأمل است: «خداوند به افرادی کمک میکند که عقل و ایمان را در کنار هم دارند.»
در واقع، زندگی حضرت سلیمان به ما میآموزد که تواضع، عدالت و حکمت باید همراه هم باشند تا قدرت حقیقی معنا پیدا کند. فراتر از داستانهای شگفتانگیز، پیام زندگی او این است که هر انسانی میتواند با تکیه بر ایمان و دانش، پل ارتباطی میان زمین و آسمان باشد و دنیایی بهتر بسازد.
پس چه زیبا گفتهاند:
«حکمت چراغ راه انسانهاست.»
و حضرت سلیمان یکی از درخشانترین نمونههای این چراغ هدایت است که در تاریخ بشریت هنوز میتابد و ما را به سوی روشنی و عدالت فرا میخواند.
#انشا با موضوع: 🌼 شب یلدا 🌼
شب یلدا، بلندترین شب سال، جشنی است که دلها را به هم نزدیک میکند و به قلبهای مردم گرما و نور میبخشد. این شب سهمی از سکوت زمستان را به همراه دارد و با تاریکیاش ما را به یاد روشنایی زندگی میاندازد. شب یلدا یعنی آغاز زمستان، وقتی که طول شبها بیش از هر زمان دیگری است و انسانها دور هم جمع میشوند تا از تاریکی نترسند و انتهای پاییز را جشن بگیرند.
در این شب خاص، خانوادهها کنار هم جمع میشوند و با قصهگویی، شعر خوانی، خواندن حافظ و خوردن میوههای رنگارنگ مانند هندوانه و انار، دلهایشان را روشن و گرم میکنند. هندوانه، این میوه قرمز و شیرین، نمادی از خورشید و گرماست که در بلندترین شب جلوی سرما میایستد و به ما یادآوری میکند که هر تاریکی، پایانی دارد و روزهای روشنی در راه است.
در فرهنگ ما، پایبندی به سنتهای شب یلدا نشانهای از احترام به ریشهها، پیوندهای خانوادگی و اهمیت صلح و مهربانی است. جایی که هر جمله، هر لبخند و هر نگاه، گنجینهای است از عشق و دوستی که گرمایی را در دلها مینشاند. این جلوه همبستگی و امید به زندگی، همان چیزی است که ما را در دل تاریکیها دلگرم میکند.
شبی که با بلندترین جملههای حافظ همراه است، جایی که بیتهای شاعرانه، هم راز دل میشوند و هم راهنمای زندگی. حافظ میگوید:
«گرچه میدانی و میپرسی، من چه کار کنم؟
دل به تو بستم و از غیر تو بردم چشم.»
این ابیات نشان میدهند که عشق به سنت و خانواده، همچون روشنایی در شب یلدا، مسیر را برای ما روشن میکند.
شب یلدا فرصتی است برای درک عمیقتر معنای زندگی، لحظهای برای قدرشناسی از آنچه داریم و نگاهی تازه به آیندهای روشن. این شب، شب امید و پیوند است، مِهر نورانی که دلها را به گرمایی بیپایان میرساند. همانطور که طبیعت پس از تاریکی، روزهای روشن را به ارمغان میآورد، شب یلدا نیز به ما میآموزد که همیشه باید به روشنایی ایمان داشته باشیم.
این جشن زیبا به ما یادآور میشود که حتی در بلندترین شبهای زندگی، نور مهربانی و عشق میتواند تاریکیها را بشکند و ما را به سوی فردایی روشن راهنمایی کند. شب یلدا، پلی است میان گذشته و آینده، فرصتی برای نزدیک شدن دلها و گرامیداشت زیباییهای زندگی.
بدین ترتیب، شب یلدا نه تنها یک جشن ساده، بلکه نمادی است از زندگی، امید و پیوندهای انسانی که همیشه باید در دل ما روشن بماند.
#انشا با موضوع: 🌼 دوست 🌼
دوست، واژهای ساده اما پر از عمق و معناست؛ کسی که نه تنها همراه روزهای خوش است، بلکه در سختترین لحظات زندگی نیز دست ما را رها نمیکند. دوست واقعی مانند چراغی است که در تاریکی مسیر ما را روشن میکند و سایهای از آرامش بر دلهایمان میگستراند. او کسی است که با وجود خالی بودن دنیا، حضورش کافی است تا قلب ما پر از امید و شادی شود.
داشتن دوست یعنی داشتن همراهی که بیقید و شرط ما را میپذیرد و بدون چشمداشت به ما وفادار میماند. دوستی، پیوندی است ناپیدا و قوی که از دل صداقت، عشق و احترام به وجود میآید. در لحظاتی که زمین به نظر میرسد لرزان شود و افکار ما در ابرهای نگرانی غرق شوند، دست دوستی که به سوی ما دراز میشود، نیرویی دوباره به ما میبخشد.
آنچه دوستی را از تعارفات روزمره متمایز میکند، عمق درک و حضور همیشگی است. دوست راستین، در شادیها شریک است و در غمها تسلی. او نه فقط صدای خندههای ماست، بلکه نوای آرامبخشی است که دل را نوازش میدهد. با او میتوانیم بیواهمه رازهای درونی خود را بازگو کنیم و مطمئن باشیم که قضاوتی در کار نیست.
حکیمانه گفتهاند:
«دوستی چون درختی است که هرچه طوفانها بیشتر بر آن بوزد، ریشههایش عمیقتر میشود.»
این ضربالمثل زیبا بیانگر آن است که دوستیهای واقعی در برابر سختیها مقاوم میمانند و با گذشت زمان مستحکمتر خواهند شد. دوستی نه تنها منبع شادی، بلکه پناهگاهی امن در برابر سختیهای زندگی است.
داشتن دوست به ما این فرصت را میدهد که بهتر بشنویم، بفهمیم و خود را رشد دهیم. دوست خوب، آینهای است که خصوصیات خوب و بد ما را بهخوبی نشان میدهد و ما را در مسیر بهتر شدن یاری میکند. او باعث میشود که به ارزش واقعی زندگی پی ببریم و معنای عمیقتر انسانی را درک کنیم.
در نهایت، دوستی گوهری است گرانبها که باید با دقت نگهداری شود. او نه فقط یک همراه، که یک بخش از زندگی و قلب ماست. دوست مانند نهر زلالی است که روح را تازه میکند و زندگی را معنادارتر میسازد. پس باید همواره قدردان دوستان حقیقی خود باشیم و این پیوند را همچون گنجی گرانبها پاس بداریم.
#انشا با موضوع: 🌼 تاثیر فضای مجازی بر دانشآموز 🌼
فضای مجازی، دنیایی وسیع و پر از امکانات و دانش است که در سالهای اخیر بخش مهمی از زندگی دانشآموزان را تشکیل داده است. این فضا با ورود فناوریهای نوین، شیوههای یادگیری، ارتباط و تعامل را دگرگون کرده و فرصتهای تازهای برای کسب اطلاعات و آموزش فراهم ساخته است. اما همانطور که هر موقعیتی دو رویه دارد، تأثیرات فضای مجازی بر دانشآموزان میتواند هم مثبت و هم چالشبرانگیز باشد.
از یک طرف، فضای مجازی دسترسی آسان و سریع به منابع علمی و آموزشی را فراهم کرده است. دانشآموزان میتوانند بدون محدودیت زمانی و مکانی، از کتابخانههای آنلاین، ویدیوهای آموزشی و دورههای متنوع بهرهمند شوند. این موضوع باعث میشود یادگیری فراتر از چهار دیواری کلاس درس گسترده شود و به دنبال آن خلاقیت و تواناییهای فکری رشد کند. همچنین ارتباط با همکلاسیها و معلمان از طریق شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، امکان تبادل نظر و رفع اشکال را سادهتر کرده است.
اما از سوی دیگر، ورود بیرویه و بدون کنترل به فضای مجازی میتواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد. استفاده زیاد از شبکههای اجتماعی، بازیهای دیجیتال و محتوای نامناسب، موجب کاهش تمرکز و وقتگذرانی بیفایده میشود. این موضوع باعث افت تحصیلی، کم خوابی و کاهش تعاملات اجتماعی واقعی دانشآموزان میگردد. همچنین فضای مجازی میتواند بستر آسیبهای روحی و روانی مانند مقایسههای ناسالم و فشارهای اجتماعی باشد که بر اعتماد به نفس و سلامت روان آنان اثر منفی میگذارد.
نکتهای که باید همیشه در نظر داشت، اهمیت آموزش صحیح استفاده از فضای مجازی است. خانوادهها، معلمان و خود دانشآموزان باید با ایجاد تعادل میان استفادهی مفید و کنترل نقاط ضعف این فضا، بهرهوری واقعی را تجربه کنند. نه فضای مجازی دشمن است و نه راهحل نهایی؛ بلکه ابزار قدرتمندی است که در صورت استفاده درست میتواند مسیر دانش و رشد را هموار سازد.
در نهایت، همانطور که سعدی بزرگ میگوید:
«توانا بود هر که دانا بود.»
این جمله گویای اهمیت دانش و آگاهی در بهرهگیری صحیح از هر ابزاری است؛ از جمله فضای مجازی. دانشآموزانی که با شناخت درست و مدیریت زمان وارد این فضا میشوند، نه تنها درس میآموزند بلکه مهارتهای زندگی را نیز بهتر درک میکنند و آیندهای روشنتر خواهند داشت.
بنابراین، تاثیر فضای مجازی بر دانشآموزان دو جنبه دارد که با آگاهی و مراقبت میتوان جنبه مثبت آن را پررنگتر کرد و از آسیبهای آن جلوگیری نمود. فضای مجازی کلیدی است که اگر درست به کار رود، درهای بزرگی به سوی دانش و پیشرفت باز خواهد کرد.
#انشا با موضوع: 🌼 پیام آیه ۳۱ سوره اعراف و نقش ما در عمل به آن 🌼
آیهی ۳۱ سوره اعراف میفرماید: «بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، که خدا اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.» این آیه کوتاه، اما عمیق، پیامهایی گرانبها درباره مصرف بهینه و احترام به نعمات خداوند به ما میآموزد. در زندگی امروز که منابع طبیعی به سرعت در حال کاهش است و بسیاری از انسانها با مشکلات اقتصادی و گرسنگی مواجهاند، اجرای این پیام به یک ضرورت علمی، اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده است.
اولین پیام این آیه، توصیه به میانهروی است؛ یعنی بهرهبرداری معقول و متعادل از نعمات خداوند، بدون افراط و تفریط. خوردن و نوشیدن ضرورت زندگی ماست، اما اسراف و هدر دادن این نعمتها نه تنها خودخواهی و نادانی است، بلکه نعمتها را به آلودگی و بیثمری تبدیل میکند. اسراف میتواند آسیبهای فراوانی بر محیط زیست، اقتصاد خانواده و جامعه وارد کند.
برای عملی شدن این پیام ارزشمند در زندگی فردی، باید از همین امروز مراقب مصرف خود باشیم. سادهترین کار این است که بیش از نیاز واقعی، غذا یا نوشیدنی مصرف نکنیم، پسماندها را کاهش دهیم و با دقت در خرید و استفاده از منابع، سهم خود را در حفظ زمین ادا کنیم. درست مانند گلی که اگر کمی آب اضافه یا کم بگیرد، پژمرده میشود؛ نعمتها هم به توجه و تعادل نیاز دارند.
در عرصهی اجتماعی، ما به فرهنگسازی نیازمندیم. آموزش و آگاهیدادن درباره مضرات اسراف و فواید صرفهجویی، به خانوادهها و جامعه کمک میکند تا به سمت مصرف مسؤولانه حرکت کنند. همچنین، حمایت از قوانین و سیاستهایی که استفاده بهینه از منابع را تشویق میکند، گامی مؤثر در حفظ کره زمین و سرمایههای طبیعی است.
این آیه در واقع اهمیت توجه به عدالت اجتماعی را نیز یادآوری میکند؛ وقتی ما اسراف میکنیم، بخشی از آن منابع از دیگرانی که محتاجترند، گرفته میشود. بنابراین، عمل به این فرمان الهی نه فقط کار فردی، که وظیفهای جمعی در جهت همبستگی و مهربانی بین انسانها است.
وظیفه ما است که با یادگیری و عمل به آموزههای قرآنی، چرخه مصرف را به گونهای تنظیم کنیم که اسراف حذف شود و رفاه واقعی برای همه فراهم گردد. در پایان، بهتر است به سخن بزرگی توجه کنیم که میگوید:
«بزرگی انسان در میزان استفادهاش از نعمتهاست، نه در مقدار داشتن آنها.»
با این نگاه، زندگی ما سرشار از آگاهی و احترام به نعمات خواهد شد و محیط زیست و جامعه نیز روز به روز بهتر و پایدارتر خواهند شد.
#انشا با موضوع: 🌼 بهترین دوست من کتاب است 🌼
از نظر من بهترین دوست هر انسانی، کتاب است؛ همراه همیشگی که هیچگاه خسته نمیشود، هیچ وقت قضاوت نمیکند و همیشه آماده شنیدن و پاسخ دادن به نیازهای ذهنی و روحی ماست. کتاب درهای بیکرانی از دانایی و تجربههای ارزشمند را به روی ما باز میکند و به ما فرصتی میدهد تا به دنیای ناشناختهها سفر کنیم، بدون این که گامی از محل خود برداریم.
کتاب، آموزگار آرام و صبور است که در هر صفحهاش پر از حکمت نهفته است. هنگامی که دلمان گرفته یا در برابر مشکلات زندگی سردرگم میشویم، کتاب به مانند دوستی مهربان، راهنمایی میکند و دل ما را آرام میسازد. با خواندن کتاب، ذهن ما رنگارنگ و روحمان غنی میشود. حتی وقتی احساس تنهایی کنیم، کتاب کنارمان است و ما را با داستانها و روایتهای خود همراه میکند.
یکی از زیباییهای کتاب این است که بهترین خاطرات را با ما میسازد؛ از اولین صفحهای که خواندیم تا آخرین جملهای که با خود مرور میکنیم. کتاب، بخشی از زندگی ما میشود و هر بار که به سراغش میرویم، چیز تازهای به ما میآموزد. حکیمانه گفتهاند: «هر کتاب دری است به سوی جهانهای تازه.» این جمله به خوبی نشان میدهد که کتاب چقدر میتواند زندگی ما را دگرگون کند.
کتاب همچنین بهترین دوست در مسیر یادگیری است. هرچه بیشتر بخوانیم، دانش و آگاهی ما افزونتر میشود. این دانش، چراغ راهی است که در تاریکی راه را برایمان روشن میکند. درباره تاریخ، فرهنگ، هنر و حتی علم، هر موضوعی که بخواهیم بدانیم با کتاب میتوانیم کشف کنیم. بزرگترین سرمایه دنیا، علم و دانش است و کتاب، قفل این گنجینه را باز میکند.
هر کتاب مانند یک معلم خصوصی است که در هر گوشهی جهان میتوان از آن بهره برد. این دوستی همیشه در دسترس است؛ نه مانند دوستهای انسانی که ممکن است گاهی از ما دور شوند یا دلگیر شوند. کتاب هیچگاه از ما ناراحت نمیشود و صداقت بیکران دارد.
خواندن کتاب، ذهن را بیدار میکند، خلاقیت را پرورش میدهد و افقهای تازه در برابر دیدگان ما میگشاید. پروردگار حکیم در قرآن فرموده است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» (بخوان به نام پروردگارت که آفرید). این آیه نشاندهنده اهمیت خواندن و دانشآموزی است و ما را به سوی کتاب و کتابخوانی تشویق میکند.
پس میتوانم با اطمینان بگویم که هیچ دوستی بهتر از کتاب نیست. کتاب، همراهی است که در همه حال با ماست؛ چه در شادیها و چه در غمها، چه در سختیها و چه در لحظات آرامش. بهترین دوست، کتاب است چون دنیایی بزرگ در قالبی کوچک در اختیار ما میگذارد و الهامبخش زندگی ماست. اگر دوستان واقعی بخواهیم، بیتردید باید به کتاب دل ببندیم و هر روز با خواندن آن، دوستی خود را باز هم عمیقتر کنیم.
#انشا با موضوع: 🌼 شنیدن صدای در تاریکی شب 🌼
وقتی شب فرا میرسد و تاریکی همه جا را میپوشاند، هر صدایی در سکوت آن بیشتر به گوش میرسد و دل را آشفته میکند. صدای در باز یا بسته شدنش، در دل تاریکی شب، حالت خاصی دارد که گاهی ترسناک و گاهی پر از انتظار است. شنیدن صدای در در آن لحظات، دنیایی از احساسات را بیدار میکند؛ از کنجکاوی تا اضطراب و شاید هم امید.
شبها، وقتی همه خوابند و دنیا به خواب فرو رفته است، احساس تنهایی گاهی سنگینتر میشود. در آن محیط ساکت و تاریک، هر صدایی چند برابر بلند به نظر میرسد. صدای در که ناگهان شکسته میشود، ممکن است شوربختی یا خوشآمدی باشد؛ اما هرچه باشد، قطعاً قلب را از جای خود میکشد و به هوش میآورد. این صدا مثل معمایی است که نمیدانیم پشت آن چه راز پنهان شده است.
گاهی این صدا میتواند یادآور آمدن کسی باشد که به دیدار ما آمده تا آرامش را دوباره به دلمان ببخشد. شنیدن صدای در در تاریکی شب، گاهی نویدبخش خبری تازه یا اتفاقی مهم است که زندگی را دگرگون میکند. اما در بعضی لحظات، همین صدا ممکن است نشانه خطر یا ترسی باشد که میخواهد ما را آگاه سازد و حواسمان را جمع کند.
در حقیقت، این صدا نمادی از ورود غیرمنتظره به مرحلهای جدید است؛ اتفاقی که هر کسی نمیداند چه خواهد بود. چه بسا آن صدا، فرصتی باشد تا انسان از حالت یکنواختی و سکون رهایی یابد و در برابر واقعیتی تازه قرار گیرد. شاید همین واقعه کوچک، شروعی برای دگرگونیهایی در زندگیمان باشد که در تاریکی شب، نمیشد آنها را پیشبینی کرد.
این حالت را میتوان به بیانی دیگر در ضربالمثل معروف دید که میگوید: «هر دری که بسته میشود، دری دیگر باز میشود.» صدای در همان باز شدن درِ تازه است که ما را به سوی تجربهای نو دعوت میکند. پس به جای ترسیدن از آن، باید با قلبی آماده و چشمی باز، آنرا بپذیریم و به استقبالش برویم.
تاریکی شب در کنار صدای در، ما را وا میدارد تا به درون خود رجوع کنیم و در سکوت شبانه، صدای درونمان را بهتر بشنویم. شاید آن صدای درِ گشوده، همان فرصتی باشد که باید به آن پاسخ دهیم و مسیر تازهای پیشرویمان قرار گیرد.
به قول حافظ: «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند.» آن صدای در شاید نغمهای باشد که ما را به جهانی دیگر میخواند؛ جهانی سرشار از امید و روشنایی. پس با شنیدن صدای در در تاریکی شب، نهراسیم و منتظر فرصتهای تازه باشیم که زندگی همیشه در حرکت و تحول دارد.
# آداب نوشتن انشا
یک انشای خوب معمولاً از سه بخش اصلی تشکیل میشود:
1. مقدمه: شروعی برای موضوع که توجه خواننده را جلب میکند و فضای کلی انشا را مشخص میکند.
2. بدنه یا بخش میانی: جایی که موضوع را با جزئیات توضیح میدهیم، دیدگاهها، مثالها و استدلالها آورده میشود. این بخش معمولاً شامل چند پاراگراف جداگانه است که هر کدام یک ایده یا نکته اصلی را مطرح میکند.
3. نتیجهگیری یا پایان: جمعبندی موضوع و ارائه نکته نهایی یا پیام انشا که تأثیری ماندگار بر خواننده دارد.
# نکات مهم بند نویسی
- هر پاراگراف باید حول یک ایده اصلی باشد و با جملات دیگر مرتبط باشد.
- سعی کنید پاراگرافها نه خیلی کوتاه و نه خیلی بلند باشند؛ معمولاً ۳ تا ۵ جمله در هر بند مناسب است.
- جملات را به هم وصل کنید تا متن روان و خوانا باشد.
- استفاده از کلمات ربطی مثل «بنابراین»، «از طرفی»، «همچنین» کمک به پیوستگی متن میکند.
---
# نمونه انشا (طبق آداب بند نویسی):
موضوع: اهمیت دوستی
مقدمه:
دوستی یکی از ارزشمندترین نعمتهای زندگی است که میتواند در سختیها ياریرسان و در شادیها شریک باشد. داشتن دوست خوب، زندگی را زیباتر و معنادارتر میکند.
بدنه:
اولین ویژگی یک دوست واقعی، صداقت است. وقتی دوستمان صادق باشد، میتوانیم به راحتی به او اعتماد کنیم و از او درسهای خوب بگیریم. همچنین، دوست وفادار در همه حال کنار ما میماند، چه در لحظات خوشی و چه در روزهای سخت. دوستی باعث میشود احساس تنهایی نکنیم و انگیزهی بهتری برای رسیدن به هدفها داشته باشیم. به عبارت دیگر، دوست مثل چراغی است که مسیر تاریک را روشن میکند.
نتیجهگیری:
در نهایت، دوستی را باید گرامی داشت و همیشه برای حفظ آن تلاش کرد. چون داشتن یک دوست واقعی، نعمتی است که هرگز نباید آن را دست کم گرفت.
---
# روش رعایت آداب در انشا
- قبل از نوشتن فکر کنید درباره موضوع چه میخواهید بگویید.
- مقدمه کوتاه و جذاب بنویسید.
- بدنه را به پاراگرافهایی که هر کدام یک نکته دارند تقسیم کنید.
- با جملات ربطی و توضیحات، متن را منسجم کنید.
- پایان، جمعبندی باشد و نکتهای انگیزشی یا تأملبرانگیز بدهد.
#انشا با موضوع: 🌼 اگر پزشک بودم 🌼
اگر پزشک بودم، قلبم را سرشار از مهربانی و عشق به انسانها میکردم؛ چون درمان فقط بدن نیست، بلکه دلهای شکسته و روحهای رنجور نیز نیازمند شفا هستند. پزشک واقعی کسی است که نه تنها با علم خود، بلکه با دستهای پر از مهر، بیماریها را از جان بیماران میزداید و به آنها امید زندگی دوباره میبخشد.
اگر پزشک بودم، بدون هیچ چشمداشتی، به درمان همه نیازمندان میپرداختم؛ زیرا باور دارم که سلامتی نعمت بزرگی است که نباید برایش دیواری از مال و منّت ساخت. هیچ کس سزاوار درد بیشتر نیست، مخصوصاً آنهایی که دستیابی به درمان برایشان دشوار است. اگر من بودنم بتواند سهم کوچکی در رهایی آنان از رنج بیماری داشته باشد، همین برایم بزرگترین افتخار است.
اگر پزشک بودم، در هر معاینه، فقط نگاه به بیماریهای جسمی نداشته و به دردهای خفته در وجود بیمار هم گوش میدادم. بارها دیدهام که غم و اندوه چقدر میتواند بر تن و جان انسان سنگینی کند، پس نمیخواستم فراموش کنم که روح هر بیمار، بخش مهمی از درمان است. به همین خاطر، لبخندی از دل بر لبان بیمار میآوردم تا بدانم که امید در قلب او تازه شده است.
اگر پزشک بودم، هیچگاه فراموش نمیکردم که علم، وسیلهای برای خدمت است نه بهانهای برای گردنکشی. هر روز به خود یادآوری میکردم که حضرت علی (ع) فرمودهاند: «دوست دارم مردم را شفا دهم، نه این که آنان را دارو بفروشم.» این سخن، چراغ راه من بود تا همیشه به یاد داشته باشم هدفم کمک به دیگران است، نه کسب سود مادی.
اگر پزشک بودم، وقتی بیماری را درمان میکردم، شادی و آرامشی که در چشم بیمار میدیدم را گرامی میشمردم و میدانستم که هر قدم من در راه خدمت، پلی است برای ساختن جهانی بهتر و مهربانتر. دنیا بدون انسانهای دلسوز و فداکار، مانند باغی بدون گل است و پزشکان آن گلهای زندگیاند.
درست است که پزشک شدن سختیها و مسئولیتهای فراوان دارد، ولی فکر میکنم هیچ شکوهای بالاتر از این نیست که بتوانم در لحظهای سخت، دست کسی را بگیرم و به او بگویم: نترس، تو تنها نیستی. چون همان لحظه، نه فقط جسمش، بلکه دلش هم درمان میشود.
اگر پزشک بودم، با تمام وجود تلاش میکردم تا شفا، هدیهای باشد برای همه، نه کالایی برای عدهای محدود؛ چرا که زندگی همه انسانها، ارزشمند و برابر است. عشق به انسانها و خدمت به آنها قصهای شیرین است که هیچوقت کهنه نمیشود.
اگر پزشک بودم، میدانم که این راه، دشوار است اما پر از زیبایی. زیرا هر لبخندی که پس از درد بر لب بیماران بنشیند، روشنترین ستاره در آسمان زندگی من خواهد بود.