eitaa logo
انشا ، نگارش
691 دنبال‌کننده
149 عکس
0 ویدیو
1 فایل
📚 کانال شگفت‌انگیز انشاها📚 🎉 بهترین منبع انشا برای همه پایه‌ها! 🎉 📝 ۱۰۰۰ انشا، همه دستنویس و اختصاصی! 📝 ✨ **به ما بپیوندید و الهام بگیرید . مدیر : @Mmoohhaammad_13_31 جهت در خواست انشا:https://eitaa.com/joinchat/3922068913C1b85235930
مشاهده در ایتا
دانلود
📪 پیام جدید سلام وقت بخیر انشا درمورد حیاط مدرسه میخواستم با مقدمه ، بخش میانی و بخش پایانی انشا هم بیشتر درمورد توصیف مدرسه باشه مثلا مدرسه ما کلاس دارد درخت دارد به این شکل با تشکر فراوان 🌹🌹❤️🥰🥰
با موضوع: 🌼 حیاط مدرسه 🌼 حیاط مدرسه جایی است که هر روز صبح با شور و هیجان وارد آن می‌شوم. این فضا مثل قلب مدرسه است که همه دانش‌آموزان را به هم وصل می‌کند و محیطی گرم و صمیمی برای بازی، یادگیری و دوستی‌ها فراهم می‌آورد. حیاط مدرسه ما بسیار زیبا و دل‌انگیز است. در مرکز آن چند درخت بلند کاج وجود دارد که سایه خنکی ایجاد می‌کنند و در فصل بهار و تابستان، پرندگان زیادی در شاخه‌هایشان آواز می‌خوانند. اطراف حیاط، گل‌های رنگارنگ کاشته شده که فضای مدرسه را شاد و پر نشاط کرده‌اند. زمین حیاط ما وسیع است و بچه‌ها در زمان استراحت فوتبال و بازی‌های گروهی انجام می‌دهند. این جا پر از صدای خنده و شادی است. همچنین چند نیمکت چوبی در کنار درختان گذاشته‌اند که معلمان و دانش‌آموزان بتوانند در آن بنشینند و با هم صحبت کنند. در کنار حیاط، کلاس‌های مدرسه با دیوارهای روشن و پنجره‌های بزرگ قرار دارند. هر کلاس پر از نور و انرژی است و معلمان مهربان و دلسوز در آن آموزش می‌دهند. وقتی از پنجره‌ها نگاه می‌کنم، حس آرامش و راحتی را در فضای مدرسه می‌بینم که برای ما یادگیری را لذت‌بخش می‌کند. حیاط مدرسه برای من فقط یک فضای باز نیست، بلکه جایی است که دوستی‌ها شکل می‌گیرند و خاطرات خوش ساخته می‌شود. این مکان یادآور لحظات پر از شادی، بازی و درس خواندن است. من همیشه دوست دارم زمان بیشتری را در حیاط مدرسه سپری کنم و از هوای تازه و طبیعت زیبای آن لذت ببرم. در پایان، می‌توان گفت که حیاط مدرسه، قلب مدرسه است که با درختان سبز، گل‌های رنگارنگ و صدای بچه‌ها زندگی می‌کند و نقشی مهم در ساخته شدن روزهای خوب دانش‌آموزان دارد. من به داشتن چنین حیاطی در مدرسه‌ام افتخار می‌کنم و امیدوارم همه‌ی مدارس چنین محیطی زیبا و دوست‌داشتنی داشته باشند.
📪 پیام جدید سلام وقت بخیر انشا درمورد فصل بهار میخواستم که بیشتر جان بخشی به اشیاء داشته باشد با تشکر 🌹🌹☺️
با موضوع: 🌼 فصل بهار 🌼 بهار، فصلی است که زندگی دوباره به همه چیز می‌بخشد و همه‌ی اشیاء پیرامونمان را جانی تازه می‌دهد. وقتی بهار می‌رسد، انگار زمین از خواب طولانیش بیدار می‌شود و با لباسی سبز و پرگل، خود را به نمایش می‌گذارد. در بهار، درختان بلند قد نیمه‌خوابیده، با نسیم ملایم شروع به جوانه زدن می‌کنند و شاخه‌هایشان را به آسمان می‌کشند. برگ‌ها یکی یکی از خواب زمستانی بیدار می‌شوند و با رقصی نرم و آرام، خود را نشان می‌دهند. گل‌های کوچک و بزرگ که همگی با طراوت و رنگ‌های متنوع در کنار هم جمع شده‌اند، سرشار از جلوه و زندگی‌اند. گویی هر گل، زبانی از مهربانی و شادی سخن می‌گوید. در این فصل جادویی، آب رودخانه‌ها به آرامی می‌خروشد و با شور و شادی به مسیر خود ادامه می‌دهد. قطرات باران به آرامی از آسمان می‌ریزند و زمین را نوازش می‌کنند، انگار که می‌خواهند به گیاهان بگویند: «زندگی زیباست، به من نگاه کن و شاد باش!» باد بهاری، نرم و ملایم، مثل یک نوازنده ماهر برگ‌ها را توی دست می‌گیرد و با آن‌ها می‌رقصد. او پیام‌آور تازگی و طراوت است و هر گوشه‌ای را با بوی خوش خود پر می‌کند. حتی سنگ‌ها و خاکی که زیر پا داریم، انگار با بوسه‌های بهار زنده‌تر و گرم‌تر شده‌اند. بهار فقط یک فصل نیست؛ بهار یک معجزه است. معجزه‌ای که به همه چیز جان و حرکت می‌دهد و دل آدمی را پر از امید می‌کند. من عاشق بهارم، چون هر بار که بهار می‌آید، زندگی دوباره نو می‌شود و زمین با همه‌ی زیبایی‌اش ما را به خود دعوت می‌کند تا بیشتر و بهتر زندگی کنیم.
📪 پیام جدید خیلی ممنونم زحمت کشیدید 🥰🥰
با موضوع: 🌼 چگونه انشا یاد بگیریم؟ 🌼 یادگیری نوشتن انشا یکی از مهارت‌های مهم در آموزش زبان و تفکر است که به مرور زمان و با تمرین به دست می‌آید. برای اینکه بتوانیم انشایی زیبا، منسجم و مفهوم‌دار بنویسیم، باید مراحل مشخصی را رعایت کنیم و نکات مهمی را یاد بگیریم. در این انشا به طور کامل توضیح می‌دهم که چگونه می‌توان این مهارت را بهتر یاد گرفت. اولین قدم در نوشتن انشا، فهم دقیق موضوع است. نباید عجولانه به نوشتن پرداخت؛ بلکه باید ابتدا درباره موضوع فکر کنیم و جوانب مختلف آن را بررسی کنیم. مثلاً اگر موضوع درباره فصل بهار است، باید به زیبایی‌ها، تغییرات طبیعت، احساسات آدم‌ها در این فصل و ویژگی‌های بارز بهار فکر کنیم. نوشتن نکات کلیدی و نمایش ایده‌ها روی کاغذ به شکل یک فهرست کوتاه نیز بسیار کمک‌کننده است. مرحله دوم، برنامه‌ریزی و نظم دادن به مطالب است. یک انشای خوب معمولاً سه بخش دارد: مقدمه، بدنه و نتیجه‌گیری. مقدمه باید با جملاتی جذاب و کوتاه شروع شود تا توجه خواننده را جلب کند و موضوع را به خوبی معرفی نماید. بدنه شامل چند پاراگراف می‌شود که هر کدام یک جنبه از موضوع را توضیح می‌دهند. این قسمت باید منطقی و مرتب نوشته شود و بهتر است از مثال‌های ساده، توصیف‌های واضح و گفتن تجربه‌های شخصی استفاده کنیم. در آخر، نتیجه‌گیری باعث می‌شود خواننده احساس کند مطالب کامل شده و پیام اصلی به خوبی منتقل شده است. یکی از نکات مهم، استفاده از زبان ساده و روان است. جملات کوتاه و قابل فهم و واژگان ساده باعث می‌شود نوشته ما برای همه خوانندگان قابل درک باشد و جلوه طبیعی‌تری داشته باشد. البته می‌توان در مواقع مناسب، جملات زیبا و کلمات متنوع افزود؛ ولی هرگز نباید انشا را بیش از حد رسمی یا پر از کلمات سنگین کنیم. تمرین مداوم یکی از کلیدهای موفقیت است. با خواندن نمونه انشاهای خوب، می‌توانیم بفهمیم یک متن خوب چگونه نوشته می‌شود و از سبک‌ها و ایده‌های مختلف بهره ببریم. همچنین نوشتن مرتب انشاها باعث می‌شود مهارت نوشتاری ما تقویت شود و بتوانیم بهتر و سریع‌تر فکر کنیم و بنویسیم. پس از نوشتن، مرحله مهم دیگر بازخوانی و ویرایش است. متن خود را چند بار بخوان و به دنبال اشتباهات املایی، نگارشی، و جملات نامفهوم بگرد. اصلاح این خطاها کیفیت کار را به شدت بالا می‌برد و نشان دهنده دقت و توجه تو به کار خودت است. فراموش نکنیم که انشا فقط بیان ساده یک موضوع نیست؛ بلکه یعنی انتقال احساس، تفکر و دیدگاه خودمان. از این رو وارد کردن احساسات واقعی، توصیف فضا و تجربه‌های شخصی، انشا را بهتر و جذاب‌تر می‌کند. اغلب اوقات، وقتی ما با دل و جان می‌نویسیم، خواننده را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد. در نهایت باید بگویم که نوشتن انشا یک مهارت است که با صبر و تلاش مستمر به دست می‌آید. هیچ‌کس یک روزه نویسنده‌ای ماهر نمی‌شود؛ اما با تمرین روزانه، مطالعه و تمرکز روی نکات گفته شده، می‌توانیم نویسنده بهتری شویم. همانطور که ضرب‌المثل می‌گوید: «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.» پس کوچک‌ترین تلاش‌های ما برای نوشتن، به مرور به موفقیت بزرگ تبدیل می‌شود. اگر قصد داری انشا را خوب یاد بگیری، بهتر است همیشه به این مراحل و نکات توجه کنی، از نوشتن نترسی و برای هر موضوعی با دقت و اشتیاق بنویسی. با این روش، آرام‌آرام مهارت نوشتن تو رشد می‌کند و می‌توانی انشایی بنویسی که هم زیبا باشد، هم پرمعنا و هم خواننده را جذب کند. موفق باشی!
با موضوع: 🌼 پاییز، فصل رنگ‌ها و احساس‌ها 🌼 بخش آغازین: پاییز که می‌آید، گویی جادوی طبیعت همه جا را فرا می‌گیرد. هوای خنک و نسیم ملایم، بوی خاک باران خورده و رنگ‌های زرد، نارنجی و قرمز که به آرامی برگ‌ها را می‌پوشاند، همه خبر از آمدن فصلی پر رمز و راز می‌دهند. فصل پاییز مثل یک نقاش ماهر، با قلم‌موهایش دنیای اطراف را به تصویری رنگارنگ و زیبا تبدیل می‌کند که دل هر کسی را می‌رباید و بهار و تابستان را با تمام شلوغی‌هایشان کنار می‌زند. بخش میانی: در پاییز، قدم زدن در میان خیابان‌ها و پارک‌ها مثل وارد شدن به قصه‌ای جاودانه است. برگ‌های طلایی و قرمز زیر پاها خش‌خش می‌کنند و صداشان موسیقی دلنوازی برای گوش است. درختان گویی دلارام و خسته پس از یک سال تلاش، لباس تازه‌ای به تن کرده‌اند تا به آرامی به خواب زمستانی بروند. بوی باران پاییزی، زمین نم‌خورده و همهمه‌ی پرندگان کوچکی که برای رفتن به سرزمین‌های گرم آماده می‌شوند، همه و همه ترکیبی دلنشین و پر از زندگی می‌سازد. پاییز نه تنها فصل رنگ‌هاست، بلکه فصل احساسات عمیق و ناگفته‌هاست. قلب‌ها گرم می‌شود و یاد خاطرات قدیمی زنده می‌شود. این فصل فرصت خوبی است برای نشستن کنار پنجره با یک لیوان چای گرم، خواندن کتاب یا گوش دادن به صدای باران. کسی که پاییز را دوست دارد، روحش از زیباترین رنگ‌های زندگی لبریز است و در هر قطره باران، صدایی از امید را می‌شنود. بخش پایانی: پاییز فصلی است که به ما یاد می‌دهد چگونه زیبایی را حتی در تغییر و پایان‌ها هم بیابیم. درست مثل برگ‌های درخت که به آرامی می‌افتند اما در دل زمین، زندگی جدیدی را نوید می‌دهند. پاییز فصل آموختن، آرامش و سپاسگزاری است. این فصل به ما نشان می‌دهد که هر پایان، آغاز دوباره‌ای است و در هر خش‌خش برگ، داستانی از زندگی و نرمی نهفته است. به راستی پاییز، فصلی است که در آن رنگ‌ها و احساسات دست به دست هم می‌دهند تا لحظاتی ناب و فراموش‌نشدنی برای ما بسازند. من عاشق پاییزم، فصل جادو و زندگی‌های تازه.
با موضوع: 🌼 چهار فصل به صورت نمایشی 🌼 نمایشنامه: گفت‌وگوی چهار فصل (چهار شخصیت به نام‌های بهار، تابستان، پاییز و زمستان، روی صحنه حاضر می‌شوند. هر کدام لباس و حال و هوای مخصوص خود را دارند.) بهار (با لباسی سبز و رنگارنگ، با انرژی و شادی): سلام دوستان! من بهارم، فصل جوانی و شکفتن. وقتی من می‌آیم، گل‌ها باز می‌شوند، پرنده‌ها آواز می‌خوانند و همه جا پر از رنگ و زندگی می‌شود. چه لحظات خوش و پر از امیدی! تابستان (با لباس روشن و آفتابی، با انرژی زیاد): سلام بهار جان! تو شکوفا می‌کنی، من اما گرما و تابش خورشید را به همراه دارم. مردم به کنار دریا و کوه می‌روند، روزها بلند و پرهیجان‌اند. تابستان، فصل انرژی بی‌پایان و تفریحات شیرین است. پاییز (با لباس نارنجی و زرد، کمی آرام و شاعرانه): سلام بهار و تابستان عزیز! من پاییزم، فصلی رنگارنگ و پر از حس‌های ناب. وقتی می‌آیم، برگ‌ها مثل شکلات‌های طلایی و قرمز روی زمین می‌ریزند و بوی باران و خاک تازه فضای دنیا را پر می‌کند. من فصل آرامش، تفکر و آماده شدن برای سردی هستم. زمستان (با لباس سفید و سرد، با آرامش و وقار): درود بر همه! من زمستانم، فصل سردی و سفیدی. شاید به نظرتان سرد و بی‌روح بیایم، ولی من هم زیبایی‌هایم را دارم. برف نرم روی زمین می‌نشیند و کودکان با شادی به بازی می‌پردازند. من فصل به هم رسیدن‌ها پای کنار بخاری و نوشیدن چای گرم هستم. (چهار فصل دست در دست هم می‌گیرند) بهار: هر کدام از ما جزیی از این چرخه زیبا هستیم. تابستان: ما کنار هم، سالی پر از رنگ و حس را می‌سازیم. پاییز: با تغییرها و آرامش‌ها. زمستان: و با سفیدترین رویاها و نغمه‌های یخ‌زده. همگی با هم: چهار فصل، چهار داستان از زندگی که همیشه به هم پیوسته‌اند و هرکدام باعث می‌شوند جهان به زیبایی و آهنگ بیفتد. (پرده پایین می‌آید و صدای موسیقی نرم‌ و دلنشین به گوش می‌رسد.) ---
با موضوع: 🌼 مدرسه، خانه‌ی دوم من 🌼 مدرسه جایی است که هر روز با حس شوق و کمی هم استرس وارد آن می‌شوم. جایی که نه فقط درس می‌آموزم بلکه دوستان خوب پیدا می‌کنم و هر روز چیزهای تازه‌ای یاد می‌گیرم. برای من، مدرسه مثل خانه دومی است که در آن رشد می‌کنم و دنیای جدیدی را کشف می‌کنم. وقتی صبح‌ها زنگ مدرسه به صدا درمی‌آید، همه ما با کیف‌های پر از کتاب و دفتر به کلاس‌ها می‌رویم. معلمان مهربان و دلسوز با صبر و انرژی درس می‌دهند و سعی می‌کنند یادگیری را برایمان جذاب کنند. در مدرسه، علاوه بر درس ریاضی و علوم، درباره زندگی، دوستی و احترام به دیگران هم چیزهای زیادی یاد می‌گیرم. مدرسه فقط کلاس درس نیست؛ حیاط بزرگ آن با بازی‌های دسته‌جمعی و خنده‌های دوستانم همیشه پر از شور و هیجان است. ورزش و تفریح باعث می‌شود ذهنم تازه شود و برای درس‌های بعدی آماده‌تر باشم. مراسم‌ها و جشن‌های مدرسه هم لحظاتی هستند که حس می‌کنم بخشی از یک خانواده بزرگ هستم. گاهی وقتی خسته و دل‌پریش هستم، مدرسه به من آرامش می‌دهد. دوستانم با حرف‌ها و همراهی‌شان دلگرمی می‌شوند و معلم‌ها همیشه آماده‌اند تا کمک کنند و راهنمایی‌ام کنند. در مدرسه یاد می‌گیرم که شکست‌ها درس عبرت هستند و تلاش کردن همیشه نتیجه دارد. در پایان روز، وقتی به خانه بازمی‌گردم، حس می‌کنم که هر روز چیزهای بیشتری درباره خودم و دنیای اطرافم فهمیده‌ام. مدرسه مثل پلی است که مرا به آینده روشن و موفق متصل می‌کند. به راستی مدرسه جایی است پر از دانش، دوستی، تلاش و امید؛ جایی که هر کودک می‌تواند به رویای خود نزدیک‌تر شود. من از اینکه دانش‌آموز این مدرسه هستم خوشحالم و همیشه سعی می‌کنم بهترین خودم را در آنجا نشان دهم.
با موضوع: 🌼 گفت‌وگوی نمایشی سیاره‌ها و خورشید 🌼 (شخصیت‌ها: خورشید، عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون؛ هر کدام با صدایی مخصوص و شخصیت متفاوت روی صحنه حضور دارند.) خورشید (با صدایی گرم و پرقدرت): سلام به همه! من خورشیدم، مرکز این منظومه‌ی درخشان. بدون انرژی من هیچ ستاره‌ای و هیچ سیاره‌ای نمی‌توانند زنده بمانند. نور و گرمای من است که زمین را گرم می‌کند و زندگی را ممکن می‌سازد. عطارد (با صدایی تند و پرسرعت): من عطارد هستم، سیاره‌ی کوچک و تندرو! نزدیک‌ترین دوست خورشید. خیلی نزدیکم و سرعت چرخشم در روز بسیار زیاد است. شاید کوچک باشم، اما خیلی سریع! زهره (با صدایی زنانه و دلنشین): من زهره‌ام، زیباترین سیاره‌ی منظومه با ابرهای سفید و درخشان. البته هوایم خیلی گرم است و همه فکر می‌کنند من گلخانه‌ای‌ترین سیارات هستم! زمین (با صدایی مهربان و پرامید): من زمینم، خانه‌ی آبی و سبز شماها! جایی که زندگی جریان دارد، دریاها موج می‌زنند و جنگل‌ها نفس می‌کشند. من دوست دارم که همه شما این خانه‌ی زیبا را حفظ کنید! مریخ (با صدایی ماجراجو و پرانرژی): من مریخ هستم، سیاره‌ی سرخ و دلیر. شاید امروز هنوز خانه‌ی آدم‌ها نشده باشم، اما بیان می‌کنند فردا روز من است! مشتری (با صدایی غول‌آسا و پرصلابت): من مشتری، بزرگ‌ترین سیاره‌ی این منظومه! همچون یک غول نگهبان، با حلقه‌های کوچک و ماه‌های فراوانم که همه را به خود جذب می‌کنم. زحل (با صدایی شگفت‌انگیز و آرام): من زحل هستم، مشهور به حلقه‌های زیبایم. حلقه‌هایی که مثل جواهری در آسمان می‌درخشند و همه نگاه‌ها را به خود جلب می‌کنند. اورانوس (با صدایی خنک و خیال‌انگیز): من اورانوس، سیاره‌ای متفاوت و کج! بله، من روی پهلو می‌چرخم و آسمانم رنگ آبی خاصی دارد که مرا از دیگران متمایز می‌کند. نپتون (با صدایی سرد و جذاب): من نپتون، سیاره‌ی دور و سرد. بادهای تند و آبی‌رنگ من را هیچ سیاره‌ای ندارد. از دور نگاه کردن به من مثل دیدن یک کهکشان اسرارآمیز است. خورشید (با صدای پرقدرت): هر یک از شما زیبا و پررمز و راز هستید. من شما را می‌تابانم و نگه می‌دارم. با هم دنیایی شگفت‌انگیز ساخته‌ایم که هر روز به آن افتخار می‌کنم. (سیاره‌ها کنار هم قرار می‌گیرند، دست در دست هم) همگی با هم: ما منظومه‌ی شمسی هستیم، خانواده‌ای در دل آسمان پر ستاره! هر روز در کنار هم بهتر و زیباتر می‌درخشیم و رازهای جهان را به انسان‌ها نشان می‌دهیم. (پرده پایین می‌آید و صدای موسیقی پرهیجان و فضایی شنیده می‌شود.)
با موضوع: 🌼 نمایش زیبای شب یلدا و میوه‌ها و آجیل‌هایش 🌼 (شخصیت‌ها: هندوانه، انار، پسته، گردو، بادام، سنجد، سیب و چیدن دســت جمعی میوه‌ها و آجیل‌ها روی میز) هندوانه (با صدایی پرانرژی و شاد): سلام به همه! من هندوانه هستم، ستاره‌ی شب یلدا! با رنگ قرمزم و طعم شیرینم همه را جذب می‌کنم. وقتی کنار دوستانم یعنی انار و آجیل‌ها می‌آیم، شب یلدا به یاد ماندنی می‌شود. انار (با صدایی شیرین و پر رمز و راز): سلام! من انارم، پر از دانه‌های قرمز و خوش‌رنگ که مثل جواهرهای کوچک در دست ها می‌درخشند. دلم می‌خواهد همه درباره شادی و فراوانی حرف بزنند، دقیقاً مثل همین شب یلدا! پسته (با صدایی ریز و پرانرژی): من پسته هستم! خوشمزه و پرطرفدار. پوست سبزم کنار این همه رنگ و طعم، چو رنگی از دل بهشت است که مهمانان را سرذوق می‌آورد. گردو (با صدای گرم و حسابی پرقدرت): سلام دوستان! من گردوم، با طعم مغزدار و خوش‌بوی خودم همراه شب‌های طولانی یلدا هستم. یادم می‌آید دور هم بودن‌ها و گرم شدن کنار هم چه حسی دارد! بادام (با صدایی ملایم و خوش‌آهنگ): من بادامم، کوچک اما پرخاصیت. وقتی کنار پسته و گردو قرار می‌گیرم، ترکیب ما مثل یک گروه بزرگ موسیقی کلاسیک می‌ماند! سنجد (با صدایی کمی تلخ و خاص): من سنجدم، طعم خاص و دلنشینم به این شب طعم و رنگ متفاوت می‌بخشد. در کنار بقیه همراه‌های یلدا، شب را خاص‌تر می‌کنم. سیب (با صدایی شیرین و دلپذیر): سیب هستم، نماد زندگی و سلامتی! با رنگ قرمز و براق خود، روی میز یلدا جلب توجه می‌کنم و به مهمانان انرژی می‌دهم. (میوه‌ها و آجیل‌ها همه دور هم جمع می‌شوند روی میز) همگی با هم: ما مثل یک خانواده‌ی رنگارنگ و خوشمزه، هرکدام با طعم و رنگی خاص، شب یلدا را به جشن زیبایی تبدیل می‌کنیم. دور هم بودن، شیرینی لحظات و گرمای دل‌ها، همه ما را برای استقبال از روشنایی و روزهای بلند آماده می‌کند. (صدای خنده و شادی، همراه با روشن شدن شمع‌ها و خواندن شعرهای یلدا) گوینده: شب یلدا، بلندترین شب سال، جایی است که مهربانی‌ها و شادی‌ها با طعم هندوانه شیرین، دانه‌های انار، سختی آجیل‌ها و گرمای دوستی به هم پیوند می‌خورند و خاطره‌ای ماندگار می‌سازند. (پرده پایین می‌آید و صدای موسیقی سنتی و آرام فضا را پر می‌کند.) ---
📪 پیام جدید تشکر فراوان ☺️☺️🌹🙏🙏