🔺 ما وقتی می‌خواهیم دربارۀ ظهور صحبت کنیم، در واقع باید دربارۀ خودمان صحبت کنیم! 👈 این ما هستیم که به دوران غیبت پایان خواهیم داد. 👉 👌 امروز مهمترین موضوع در معارف مهدوی، «رفع عیوب مدعیان ولایتمداری» است. استاد پناهیان #امام_زمان ✅ @hassan_zarabi

اینکه گاهی خدا باهات یه کاری می‌کنه که بفهمی ته دلت چیزی که فکر می‌کردی بهش باور داری، نیست، هم خوبه هم بد... @hassan_zarabi

لطف می‌کنید برای مادرم حمد شفایی بخونید...

یه عزیزی می‌گفت بارون که میاد، حواستون باشه که بدون دعا ازش رد نشید. یکی از مواقع اجابت دعا موقع نزول بارونه @hassan_zarabi

سلام و ارادت 🙋‍♂ 🙏 ممنونم از همه الطاف و محبت های شما در حق این حقیر، و ممنونم بابت حمد هایی که قرائت کردین 🙏 ✨ الحمدلله حال مادرم نسبت به روز اول بهتر هست ولی خب هنوز نیازمند دعا های شما هستیم ✨ خدا سایه همه مادران رو بالای سر فرزندان شون مستدام بداره

دیروز ظهر پیامک شهریه آیت الله جوادی اومد برام 😊 ولی خب روزی یه راننده اسنپ بود که ۳ ساعت بعد بهش رسید 😁

خدا نکند که ما برای تعجیل فرج امام دعا کنیم ولی کار هایمان برای تبعید فرج آقا حضرت باشد آیت الله بهجت فرمود #امام_زمان @hassan_zarabi

بسم الله... پارسال ماه رمضان، توفیق داشتم به همراهی جمعی از بزرگواران، کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن رو جمع خوانی کردیم 😊 امسال هم بنا داریم با هم چند تا کتاب رو جمع خوانی کنیم 😍 چون ماه رمضان، ماه انس با قرآن هست، تصمیم گرفتیم، 📚 کتب تفسیری رهبرانقلاب رو باهم بخونیم اگر کسی از این جمع عزیز، میخواد توی این جمع خوانی ما شرکت کنه، به من پیام بده تا لینک گروه رو براشون بفرستم😉: @talabe1318

سال ۱۴۰۱ هم تمام شد 🚶‍♂ عمر همه ماهم تمام می‌شود خدایا🤲 زندگی و مرگ ما را در رکاب مولایمان رقم بزن... #دعا @hassan_zarabi

🔹 امید آفرینی، ماله کشی نیست. همه موظفیم... @hassan_zarabi

امشب دعای جوشن کبیر بخونید... توصیه‌ای که برای خوندن این دعا در چنین شبی شده، برای شب قدر نشده، حتما سعی کنید امشب (شب اول ماه رمضان) دعای جوشن کبیر رو بخونید...

🔴 ما اگر چنانچه خلاف می‌کنیم، نادانیم، تو بر ما ببخش... 👈 دعای حضرت #امام_خمینی را در ابتدای ماه مبارک بشنویم... 🔹 امشب عین این جملات رو بخونیم، چون نَفَسِ نائب خاتم الاوصیاء است، تاثیر آن در وجود ما قطعی است انشالله... @hassan_zarabi

سلام و ارادت 🙋‍♂️ پریروز خبر فوت یه بنده خدایی رو شنیدم، دلم میخواد یه داستانی رو براتون بگم داستانی که احتمالا مشابهش رو زیاد شنیدین، ولی منم میگم

این داستان رو یک رفیق طلبه‌ای برای من تعریف کرد، داستان زندگی خودش بود

شخصیت هایی داستان رو یه دور معرفی میکنم: پدربزرگ (کسی که الان از دنیا رفتند) دختر (مادر عروس) دخترِ دختر (عروس خانم) دامادِ دختر (شوهر عروس خانم) اون یکی دختر (خاله عروس) و پسر (دایی عروس) بریم سراغ داستان مون

یکی بود، یکی نبود غیر از خدای بینا و شنوا و دانا، هیچ کس نبود اوایل کرونا بود طلبه داستان ما با خانواده میرن خواستگاری یکی از اقوام شون 💐 اونها هم با کمال میل می‌پذیرند و افتخار می‌کنند به اینکه یک داماد طلبه داشته باشند به طوری که مادر عروس، بار ها میگفت هزار تا جوون امروزی رو به این فرستاده حضرت معصومه ترجیح نمیدم توافقات انجام شد و دختر و پسر عقد کردند 💑

همون روز ها، قلب پدربزرگ (کسی که الان فوت کردند) نیاز به عمل داشت🫀، عمل سختی هم بود، همچینن ریه هاش هم درگیر کرونا شده بود 🫁 الحمدلله عمل به خوبی انجام شد🤲، ولی کسی حق ملاقات نداشت و ملاقات ها از پشت شیشه اتاق صورت می‌گرفت پدربزرگ و همسرشون، به شدت از این عقد خوشحال بودند🥰😍، چون اونها هم آقای داماد رو خیلی دوست داشتند ❤️

چند ماهی گذشت، زندگی این دوتا جوون به خوبی سپری میشد، رابطه عاطفی بسیار خوبی داشتند (چیزی که عروس خانم بهش اعتراف کردند) کاملا یهویی، مادر عروس خانم باشند، نظرشون عوض میشه که ما پشیمون شدیم ☹️ چرا؟ هیچ جوابی داده نمیشه هرچی آقا داماد و خانواده شون، اصرار که بیاین بشینید باهم حرف بزنیم، اما اونها حتی در خونه رو به روی خانواده آقا داماد که بزرگ فامیل بودند، باز نکردند و اونها رو هتک حرمت کردند

☹️☹️☹️

خانواده عروس خانم، برای این‌که زودتر بتونن داماد رو وادار به طلاق کنند، وکیل گرفتند و از داماد شکایت کردند که این نفقه ما رو نمیده 😕 آقا داماد میرن شورای حل اختلاف برای رسیدگی، پرونده رو که باز میکنند، می‌بینند تاریخی که بابتش شکایت شده، ۱ ماه پیشه، یعنی دقیقا از تاریخی که اختلاف بین دو خانواده شروع شده و خانواده عروس خانم، حتی حاضر به جواب تلفن دادن نیستند 😒

این وسط دایی عروس خانم، سعی می‌کنند که صلح ایجاد کنند از اون طرف خاله عروس خانم، سعی بر دمیدن بر این شعله اختلاف دارند که خب طبیعیه که دایی ناموفق و خاله موفق هستند

مادر عروس هیچ رقمه زیر بار نمیره و هرچی پدرش و مادرش بهش تذکر میدن و نصیحت می‌کنند، اصلا انگار نه انگار آقا داماد قصه ما، خیلی آسیب می‌بینه، خیلی یعنی خیلی باید مثل من بشناسیدش تا بفهمید چقدر آسیب سنگینی میبینه اونم وقتی که هیچ اختلافی بین او و عروس خانم نیست عروس خانم هم خیلی آسیب می‌بینه، ولی سعی می‌کنه خودشه آروم کنه، چون مادرش اجبارش کرده، سعی می‌کنه اختلاف تراشی کنه تا ذهن خودش رو توجیه کنه که آره، این پسر به درد من نمی‌خورد

خلاصه، آقا داماد وقتی لجبازی و بی انصافی این خانواده رو می‌بینه، تصمیم به جدایی می‌گیره و اجازه صدور طلاق رو میده و بعد از ۶ ماه روند دادگاه، طلاق انجام میشه

------------------